گاتینگ و تجربه دینى
نویسنده:
رضا اکبری
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1379 شماره 24-23
چکیده:
1. مقدمه هنگامى که به تاریخچه استدلالهاى کلامى و فلسفى براى اثبات وجود خداوند نظرى افکنیم, در قرن هجدهم میلادى با شکاکیتى قوى در قبال دلایل عقل گرایان1 مواجه مى شویم. قرن هجدهم شاهد حضور فیلسوفى تجربى مسلک2 است که ظاهراً معتقد به وجود نوعى (واقع گرایى خام)3 در معاصران خود است. این فیلسوف کسى جز (دیوید هیوم) 4نیست. هیوم با نقد و بررسى دلایل اندیشمندان نحله هاى الهیات طبیعى و الهیات وحیانى, آنها را از اثبات موجودى متعالى با صفاتى همچون خیرخواهى و قدرت مطلق و لایتناهى قاصر دانست. از دیدگاه او هرگونه بررسى جهان محسوس, شواهد بسیار ضعیفى را در اختیار بشر قرار مى دهد و این شواهد نمى تواند مقدمه اى براى استدلال بر وجود خدایى خیرخواه و لامتناهى باشد.
این اشکالات تأثیرى شگرف بر کانت5, که متأثر از تفکر (هیوم) بود, بر جاى گذاشت. کانت روش کلامى استاد خود (ولف)6 را که روشى عقلى بود نقد کرده, عقل نظرى را از ابراز حکم قطعى درباره وجود خداوند ناتوان دانست. شکاکیت کانت نسبت به دلایل عقل گرایان در باب اثبات وجود خداوند, او را به عاملى درونى ارجاع داد.7 او معتقد شد که آگاهى درونى ما از (قانون اخلاقى)8 به عنوان تجربه اى درونى, عاملى براى اثبات وجود خداوند است. از دیدگاه او زندگى اخلاقى جز با فرض خداوند و جاودانگى قابل فهم نیست. البته عامل دیگرى را که در این رویکرد کانت به دین تأثیرگذار بوده است, نباید به دست فراموشى سپرد. کانت در دوران تفکر پیتیسم9 زندگى مى کرد; تفکرى که به طهارت باطن و تهذیب درون, بیش از بحثهاى عقلانى اهمیت مى داد. این طرز تفکر دینى را مى توان در مرکز نحله هاى مختلف سنتهاى لوترى10, کالوینى11 و کلیساى انگلیس12 در دوران کانت مشاهده کرد. از این رو, عدم اقبال کانت به دلایل عقل گرایان, علاوه بر آن که ناشى از تأثیرپذیرى او از هیوم باشد, در تفکر دینى او ریشه دارد.
شلایرماخر1 3که اندکى بعد از کانت, حیات فلسفى خود را مى آغازد, کسى است که بیش از هر فرد دیگرى این علاقه را در میان اندیشمندان ایجاد کرد که تجربه دینى را پایه و اساس ساختار کلامى خود قرار دهند. از دیدگاه او لُبّ ایمان دینى بر یک احساس متمایز دینى, یعنى (احساس تعلق مطلق)14 یا (احساس و ذوق بى نهایت)15 بنا شده است که مى توان آن را (شعور نسبت به خداوند)16 دانست.
تفکر این دو فیلسوف سبب شد که عده اى از اندیشمندان براى اثبات وجود خداوند به آنها تأسّى کنند و اثبات وجود خداوند را مبتنى بر تجارب درونى کنند. این تأسى در وهله نخست در آمریکا ظاهر شد و عده اى از پروتستان ها ایمان را بر پایه تجربه هاى درونى بنا نهادند. از میان این عده مى توان به (ارنست هاکینگ)17 و کتاب سودمندش, معناى خداوند در تجربه بشر,18 اشاره کرد. او با استفاده از تجربه هاى عرفانى تلاش کرد که در سنت فکرى ایده آلیسم مطلق, که تا حدودى با انتقادهاى برگرفته از سنت ویلیام جیمز19 ملایم شده بود, اعتقاد به وجود خداوند را بر تجربه هاى عرفانى مبتنى سازد.
1. مقدمه هنگامى که به تاریخچه استدلالهاى کلامى و فلسفى براى اثبات وجود خداوند نظرى افکنیم, در قرن هجدهم میلادى با شکاکیتى قوى در قبال دلایل عقل گرایان1 مواجه مى شویم. قرن هجدهم شاهد حضور فیلسوفى تجربى مسلک2 است که ظاهراً معتقد به وجود نوعى (واقع گرایى خام)3 در معاصران خود است. این فیلسوف کسى جز (دیوید هیوم) 4نیست. هیوم با نقد و بررسى دلایل اندیشمندان نحله هاى الهیات طبیعى و الهیات وحیانى, آنها را از اثبات موجودى متعالى با صفاتى همچون خیرخواهى و قدرت مطلق و لایتناهى قاصر دانست. از دیدگاه او هرگونه بررسى جهان محسوس, شواهد بسیار ضعیفى را در اختیار بشر قرار مى دهد و این شواهد نمى تواند مقدمه اى براى استدلال بر وجود خدایى خیرخواه و لامتناهى باشد.
این اشکالات تأثیرى شگرف بر کانت5, که متأثر از تفکر (هیوم) بود, بر جاى گذاشت. کانت روش کلامى استاد خود (ولف)6 را که روشى عقلى بود نقد کرده, عقل نظرى را از ابراز حکم قطعى درباره وجود خداوند ناتوان دانست. شکاکیت کانت نسبت به دلایل عقل گرایان در باب اثبات وجود خداوند, او را به عاملى درونى ارجاع داد.7 او معتقد شد که آگاهى درونى ما از (قانون اخلاقى)8 به عنوان تجربه اى درونى, عاملى براى اثبات وجود خداوند است. از دیدگاه او زندگى اخلاقى جز با فرض خداوند و جاودانگى قابل فهم نیست. البته عامل دیگرى را که در این رویکرد کانت به دین تأثیرگذار بوده است, نباید به دست فراموشى سپرد. کانت در دوران تفکر پیتیسم9 زندگى مى کرد; تفکرى که به طهارت باطن و تهذیب درون, بیش از بحثهاى عقلانى اهمیت مى داد. این طرز تفکر دینى را مى توان در مرکز نحله هاى مختلف سنتهاى لوترى10, کالوینى11 و کلیساى انگلیس12 در دوران کانت مشاهده کرد. از این رو, عدم اقبال کانت به دلایل عقل گرایان, علاوه بر آن که ناشى از تأثیرپذیرى او از هیوم باشد, در تفکر دینى او ریشه دارد.
شلایرماخر1 3که اندکى بعد از کانت, حیات فلسفى خود را مى آغازد, کسى است که بیش از هر فرد دیگرى این علاقه را در میان اندیشمندان ایجاد کرد که تجربه دینى را پایه و اساس ساختار کلامى خود قرار دهند. از دیدگاه او لُبّ ایمان دینى بر یک احساس متمایز دینى, یعنى (احساس تعلق مطلق)14 یا (احساس و ذوق بى نهایت)15 بنا شده است که مى توان آن را (شعور نسبت به خداوند)16 دانست.
تفکر این دو فیلسوف سبب شد که عده اى از اندیشمندان براى اثبات وجود خداوند به آنها تأسّى کنند و اثبات وجود خداوند را مبتنى بر تجارب درونى کنند. این تأسى در وهله نخست در آمریکا ظاهر شد و عده اى از پروتستان ها ایمان را بر پایه تجربه هاى درونى بنا نهادند. از میان این عده مى توان به (ارنست هاکینگ)17 و کتاب سودمندش, معناى خداوند در تجربه بشر,18 اشاره کرد. او با استفاده از تجربه هاى عرفانى تلاش کرد که در سنت فکرى ایده آلیسم مطلق, که تا حدودى با انتقادهاى برگرفته از سنت ویلیام جیمز19 ملایم شده بود, اعتقاد به وجود خداوند را بر تجربه هاى عرفانى مبتنى سازد.
گاتینگ و تجربه دینى
3/20/2000 12:00:00 AM
تجربه دینى و باور دینى
نویسنده:
ویلیام. پی آلستون ترجمه امیر مازیار
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1379 شماره 24-23
تجربه دینى و عرفانى
نویسنده:
ویلیام رو ترجمه اسماعیل سلیمانی فرکی
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1379 شماره 24-23
برهان تجربه دینی
نویسنده:
محسن قمی
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1380 (پياپي 26)، بهار 1380 شماره1-2
تجربه، زبان و حقیقت دینى
نویسنده:
دایا کریشنا ترجمه مرتضی قرایی
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1379 شماره 24-23
ماهیت و دلالت تجربه دینی
نویسنده:
محمد فنایی اشکوری
،
مقاله نشریه: آیین حکمت » سال 1397 تابستان 97 _ مسلسل 36
دو نوع تجربة دینی
نویسنده:
والتر فالز ترجمه مهدی نصیری
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1386 شماره 48-47