بررسی انتقادی مبانی انسان شناختی از خود بیگانگی در اندیشه مارکوزه از منظر اسلامی
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1397 - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]
چکیده:
ازخودبیگانگی یکی از کلیدواژههایی است که نظریه پردازان مکتب فرانکفورت از آن برای تشریح ساختارهای عینی و ذهنی سرکوبگر جهان مدرن یاری میگیرند. اولین بار مارکس این اصطلاح را به مفهومی انتقادی برای بیان وضعیت روانی طبقه کارگر در جامعه سرمایهداری استفاده کرد. تحولات بینالمللی و رویدادهای سیاسی که در نیمه اول قرن بیستم به وقوع پیوست تجدید نظر در شیوه تحلیل نظریه مارکسیستی را الزامآور نمود . در همین راستا نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت سطح تحلیل خود را از نقد اقتصاد سیاسی به نقد پوزیتیویسم و از سرمایهداری به عقلانیت منتقل کرد. از این پس تحلیل دیالکتیکی ساختار مرکب شرایط عینی - تاریخی و ساختار ذهنی - طبیعی مورد توجه اندیشمندان مکتب فرانکفورت قرار گرفت. هربرت مارکوزه از نخستین اعضای مکتب فرانکفورت است که با انتشار کتاب انسان تکساحتی به شهرت رسید. نظریههای وی باعث شد به عنوان پیشوا و رهبر جنبش چپ نو شناخته شود. این تحقیق با الگوی روششناسی بنیادین تلاش میکند آن گزارههای هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی را که نظریه ازخودبیگانگی مارکوزه بر آن تکیه دارد استخراج کرده و در معرض ارزیابی قرار دهد. این ارزیابی به یاری آموزههای غنی اسلام و در در رأس آن نظریه فطرت که در حکمت نوصدرایی انعکاس ویژهای پیدا کرده است صورت میگیرد. رویکرد کلی نظریه ازخودبیگانگی مارکوزه هستی را در افقی ماتریالیستی ملاحظه کرده و الگویی از معرفت ارائه میکند که فاقد قدرت تبیین هر نوع هستی میباشد . به همین دلیل مبانی انسانشناختی این نظریه از اساس سست و بیبنیاد میگردد. در مجموع مبانی معرفتی نظریه مارکوزه فاقد انسجام منطقی است و ظرفیتی برای تحلیل بازگشت به خویشتن ندارد، در عین حال این نظریه مسائلی را در رابطه با انسان و جهان مطرح کرده که میتواند امکان مناسبی را برای فتح باب گفتگو میان حکمت اسلامی با فلسفه غرب فراهم آورد.
ازخودبیگانگی یکی از کلیدواژههایی است که نظریه پردازان مکتب فرانکفورت از آن برای تشریح ساختارهای عینی و ذهنی سرکوبگر جهان مدرن یاری میگیرند. اولین بار مارکس این اصطلاح را به مفهومی انتقادی برای بیان وضعیت روانی طبقه کارگر در جامعه سرمایهداری استفاده کرد. تحولات بینالمللی و رویدادهای سیاسی که در نیمه اول قرن بیستم به وقوع پیوست تجدید نظر در شیوه تحلیل نظریه مارکسیستی را الزامآور نمود . در همین راستا نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت سطح تحلیل خود را از نقد اقتصاد سیاسی به نقد پوزیتیویسم و از سرمایهداری به عقلانیت منتقل کرد. از این پس تحلیل دیالکتیکی ساختار مرکب شرایط عینی - تاریخی و ساختار ذهنی - طبیعی مورد توجه اندیشمندان مکتب فرانکفورت قرار گرفت. هربرت مارکوزه از نخستین اعضای مکتب فرانکفورت است که با انتشار کتاب انسان تکساحتی به شهرت رسید. نظریههای وی باعث شد به عنوان پیشوا و رهبر جنبش چپ نو شناخته شود. این تحقیق با الگوی روششناسی بنیادین تلاش میکند آن گزارههای هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی را که نظریه ازخودبیگانگی مارکوزه بر آن تکیه دارد استخراج کرده و در معرض ارزیابی قرار دهد. این ارزیابی به یاری آموزههای غنی اسلام و در در رأس آن نظریه فطرت که در حکمت نوصدرایی انعکاس ویژهای پیدا کرده است صورت میگیرد. رویکرد کلی نظریه ازخودبیگانگی مارکوزه هستی را در افقی ماتریالیستی ملاحظه کرده و الگویی از معرفت ارائه میکند که فاقد قدرت تبیین هر نوع هستی میباشد . به همین دلیل مبانی انسانشناختی این نظریه از اساس سست و بیبنیاد میگردد. در مجموع مبانی معرفتی نظریه مارکوزه فاقد انسجام منطقی است و ظرفیتی برای تحلیل بازگشت به خویشتن ندارد، در عین حال این نظریه مسائلی را در رابطه با انسان و جهان مطرح کرده که میتواند امکان مناسبی را برای فتح باب گفتگو میان حکمت اسلامی با فلسفه غرب فراهم آورد.
بررسی انتقادی مبانی انسان شناختی از خود بیگانگی در اندیشه مارکوزه از منظر اسلامی
3/21/2018 12:00:00 AM
برای این سند علمی فایلی وجود ندارد
بررسی انتقادی مبانی انسان شناختی نظریه فرهنگ مکتب فرانکفورت از منظر انسان شناسی اسلامی
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1392 - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]
بررسی انتقادی از خود بیگانگی در اگزیستانسیالیسم سارتر و یاسپرس از منظر اسلامی با تأکید بر آرای علامه طباطبایی
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1397 - [دکتری]
بررسی انتقادی «از خود بیگانگی فلسفی» از منظر یاسپرس با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی
مقاله نشریه: آیین حکمت » سال 1399 بهار 1399 شماره 43
بررسی انتقادی مبانی نظری مکتب شناختی ـ رفتاری ارتباطات مبتنی بر اندیشه اسلامی
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]
هویت فردی و از خود بیگانگی از منظر آیات و روایات
پایاننامه: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی - 1389 - [کارشناسی ارشد]
نقد و بررسی عللِ «از خود بیگانگی» از منظر فویر باخ و کارل مارکس
نویسنده:
سید عابدین بزرگی
،
مقاله نشریه: آیین حکمت » سال 1396 پاییز 96 - مسلسل 33
مبانی انسان شناختی جامعه پذیری دینی از منظر علامه طباطبایی
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1395 - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]
بررسی انتقادی مبانی فلسفی مفهوم علم در اندیشه کوهن از منظر حکمت متعالیه
پایاننامه: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم سیاسی و اجتماعی - 1390 - [کارشناسی ارشد]
بررسی مبانی معرفتی نظریه اجتماعی هربرت مارکوزه
نویسنده:
زهرا خسروی کارشک
،
مقاله نشریه: فرهنگ پژوهش » سال 1396 شماره 31 - پاییز 1396
بررسی انتقادی مبانی فلسفی مفهوم علم در اندیشه توماس کوهن از منظر حکمت متعالیه
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1391 - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]