معنای زندگی از دیدگاه ملاصدرا
نویسنده:
علیرضا دهقانپور
، استاد راهنما:
امیر دیوانی
، استاد مشاور 1:
سیدمحمود موسوی
، استاد مشاور 2:
عسکری سلیمانی
،
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1390 - [دکتری]
چکیده:
پاسخ به پرسش چيستي «معناي زندگي» جز از راه شناخت انسان ممکن نيست. معناي زندگي به هر سه معناي هدف، ارزش و کارکرد زندگي، در راستاي وجود انسان، استعدادها و تواناييهاي اوست. ملاصدرا انسانشناسي را اصل و پايهي همهي معارف و پرسشهاي بنيادين ميداند که بدون آن ديگر شناختها کامل نخواهد بود. انسان در ميان ساير موجودات از امتيازات خاصي برخوردار است که منشأ آن، نفس ناطقه و عقل است. بنابراين ساختار وجودي انسان، ترکيبي از بدن و عقل است. انسان جامع طبيعت و ماوراء طبيعت است. جزء طبيعي انسان اگر زير پوشش تدبير عقل قرار نگيرد انسان را از کمال خود باز ميدارد. عقل از بدن به منزله¬ي شرط حضور در طبيعت و به منزله¬ي ابزار، بهره¬برداري مي¬کند. انسان به دليل برخورداري از درک عقلي، به دنبال کشف حقيقت و معناي زندگي حرکت مي¬کند. معناي زندگي انسان تابعي از وجود او و متناسب با وجود اوست. اگر وجود مختص انساني، به قوه¬ي عقلي اوست، معناي زندگي نيز در رابطه با قوه¬ي عقلي مشخص مي¬شود. قوه¬ي عقلي دو بعد نظري و عملي دارد. انسان در مقام عقل، خالي از غايت و هدف نيست. هدف ايده¬آل زندگي در نزد عقل، معرفت خداست. از اين¬رو در صدد شناخت خدا و افعال او برمي¬آيد. در اين مسير او به شناخت خود و جهان که فعل تکويني خدا هستند مي-پردازد و سفرهاي علمي و عملي چهارگانه را تنظيم مي¬کند. اين حرکت ارادي و وجودي انسان، وقتي به غايت مي¬رسد که انسان به اراده و اختيار، تحت فرمان عقل به سوي خدا گام بردارد و در کنار او قرار يابد. ارزش زندگي انسان نيز در سايه¬ي ارتباط او با خدا و حرکت به سمت او تعيين مي¬شود. بر اساس حرکت جوهري و ثابت نبودن مرتبهي وجود انسان، بر خلاف ديگر ممکنات، انسان جايگاه معيني در مراتب وجود ندارد و از پايين¬ترين مقامات تا بالاترين درجات مي¬تواند سير داشته باشد. ملاصدرا ارزش انسان و زندگي او را در گرو رضايت الهي، کرامت انساني، فطرت، عشق و جاودانگي مي¬داند. کارکرد زندگي، با نقش عمده-ي انسان در عالم هستي که نقش خلافت الهي اوست معين مي¬شود. جانشيني انسان از خدا که با حقايقي همچون ولايت، امانت، وساطت در خلقت، غائيت خلقت و ... همراه است، جايگاه انسان را در دار هستي تعيين مي¬کند. انسان اشرف مخلوقات است آفرينش عالم به خاطر اوست. نقطه¬ي مقابل اين معنا، پوچي است؛ هر چند مادي¬گرايي و شکاکيت از عوامل اصلي پوچي است اما عواملي همچون مرگ و شرور از علل سوق به سمت پوچي است که در حکمت متعاليه نه تنها پوچي را نتيجه نمي¬دهند، بلکه از عوامل معناساز زندگي و از راههاي رشد و تعالي انسان به شمار ميروند. علمزدگي که از عوامل پوچي شمرده شده نه ثمره-ي علم بلکه نتيجه¬ي کم ظرفيتي انسان و توقف در مراحل پايين عقل مي¬باشد و در حکمت متعاليه که جمع برهان و عرفان و قرآن است هرگز جايي ندارد. کلماتکليدي: معنايزندگي، ملاصدرا، حکمتمتعاليه، هدفزندگي، ارزشزندگي، کارکرد زندگي، پوچي
پاسخ به پرسش چيستي «معناي زندگي» جز از راه شناخت انسان ممکن نيست. معناي زندگي به هر سه معناي هدف، ارزش و کارکرد زندگي، در راستاي وجود انسان، استعدادها و تواناييهاي اوست. ملاصدرا انسانشناسي را اصل و پايهي همهي معارف و پرسشهاي بنيادين ميداند که بدون آن ديگر شناختها کامل نخواهد بود. انسان در ميان ساير موجودات از امتيازات خاصي برخوردار است که منشأ آن، نفس ناطقه و عقل است. بنابراين ساختار وجودي انسان، ترکيبي از بدن و عقل است. انسان جامع طبيعت و ماوراء طبيعت است. جزء طبيعي انسان اگر زير پوشش تدبير عقل قرار نگيرد انسان را از کمال خود باز ميدارد. عقل از بدن به منزله¬ي شرط حضور در طبيعت و به منزله¬ي ابزار، بهره¬برداري مي¬کند. انسان به دليل برخورداري از درک عقلي، به دنبال کشف حقيقت و معناي زندگي حرکت مي¬کند. معناي زندگي انسان تابعي از وجود او و متناسب با وجود اوست. اگر وجود مختص انساني، به قوه¬ي عقلي اوست، معناي زندگي نيز در رابطه با قوه¬ي عقلي مشخص مي¬شود. قوه¬ي عقلي دو بعد نظري و عملي دارد. انسان در مقام عقل، خالي از غايت و هدف نيست. هدف ايده¬آل زندگي در نزد عقل، معرفت خداست. از اين¬رو در صدد شناخت خدا و افعال او برمي¬آيد. در اين مسير او به شناخت خود و جهان که فعل تکويني خدا هستند مي-پردازد و سفرهاي علمي و عملي چهارگانه را تنظيم مي¬کند. اين حرکت ارادي و وجودي انسان، وقتي به غايت مي¬رسد که انسان به اراده و اختيار، تحت فرمان عقل به سوي خدا گام بردارد و در کنار او قرار يابد. ارزش زندگي انسان نيز در سايه¬ي ارتباط او با خدا و حرکت به سمت او تعيين مي¬شود. بر اساس حرکت جوهري و ثابت نبودن مرتبهي وجود انسان، بر خلاف ديگر ممکنات، انسان جايگاه معيني در مراتب وجود ندارد و از پايين¬ترين مقامات تا بالاترين درجات مي¬تواند سير داشته باشد. ملاصدرا ارزش انسان و زندگي او را در گرو رضايت الهي، کرامت انساني، فطرت، عشق و جاودانگي مي¬داند. کارکرد زندگي، با نقش عمده-ي انسان در عالم هستي که نقش خلافت الهي اوست معين مي¬شود. جانشيني انسان از خدا که با حقايقي همچون ولايت، امانت، وساطت در خلقت، غائيت خلقت و ... همراه است، جايگاه انسان را در دار هستي تعيين مي¬کند. انسان اشرف مخلوقات است آفرينش عالم به خاطر اوست. نقطه¬ي مقابل اين معنا، پوچي است؛ هر چند مادي¬گرايي و شکاکيت از عوامل اصلي پوچي است اما عواملي همچون مرگ و شرور از علل سوق به سمت پوچي است که در حکمت متعاليه نه تنها پوچي را نتيجه نمي¬دهند، بلکه از عوامل معناساز زندگي و از راههاي رشد و تعالي انسان به شمار ميروند. علمزدگي که از عوامل پوچي شمرده شده نه ثمره-ي علم بلکه نتيجه¬ي کم ظرفيتي انسان و توقف در مراحل پايين عقل مي¬باشد و در حکمت متعاليه که جمع برهان و عرفان و قرآن است هرگز جايي ندارد. کلماتکليدي: معنايزندگي، ملاصدرا، حکمتمتعاليه، هدفزندگي، ارزشزندگي، کارکرد زندگي، پوچي
معنای زندگی از دیدگاه ملاصدرا
3/21/2011 12:00:00 AM
معنای زندگی از دیدگاه آلبرکامو
نویسندگان:
منصور نصیری
،
محدثه شریفیان
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1392 شماره 71
معناى زندگى
نویسنده:
اى. ام آدامز ترجمه زهرا گلپایگانى
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 32-31
معناى زندگى
نویسنده:
سوزان ولف ترجمه محمدعلی عبداللهی
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 30-29
تحلیل انتقادی دیدگاه نیچه درباره معنای زندگی
نویسندگان:
سیدمحمود موسوی
،
میثم شادپور
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1393 شماره 76
بررسی انتقادی معنای زندگی از دیدگاه اگزیستانسیالیسم الحادی و الهی
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1393 - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]
معناى دینى زندگى
نویسنده:
جان هارود هیک ترجمه اعظم پویا
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 32-31
معناى زندگى گزارشى از یک کتاب
نویسنده:
سید محمود موسوی
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 30-29