زن و صنایع فرهنگى
نویسنده:
مارگارت گالاگر ترجمه مهرداد وحدتی دانشمند
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1379 شماره 26-25
چکیده:
فرهنگ, صنایع فرهنگى و تولید معانى درک نقش درجه دوم و عمدتاً تأیید نشده زنان در نظام سیاسى ـ اجتماعى, بلافاصله باعث طرح این پرسش در ذهن مى شود که چرا و چگونه عده اى از زنان این وضع را طبیعى و غیرقابل اجتناب مى دانند. یکى از پاسخها نفس قرار دادن زن در حیطه اى شخصى و نه اجتماعى است. گرامشى در یادداشتهاى زندانمى نویسد: براى یک گروه تابع [=زنان ] صرف کارکردن از طریق تجربه مستقیم شخصى و عقل سلیم موجب تشکیل یک جهان بینى مخالف و برخوردار از همبستگى نمى شود. ممکن است آنچه تجربه مى شود با توضیحات [راجع به] وضع موجود در تضاد باشد, اما دریافت علت و درک شیوه عمل بسیار دشوار است. بنابراین,با وجود (تجربه) تضاد [میان زن و مرد] آنچه اغلب (حس) مى شود, طبیعى بودن امور در وضعیت فعلى است. نقش مسلط فرهنگ ـ که مى توان آن را فرآیند تولید معانى داراى جایگاه اجتماعى و تاریخى نامید ـ در این فرآیند جامع شکل گیرى هویت و نقش, اساسى است.
خود زنان نیز شروع به توجه به (غیبت و محرومیت) فرهنگى خود کرده اند. بدین شکل,زنان مى بینند که (در فرهنگى که در آن زاده شده ایم تعریفى منفى از ما به دست داده شده و تمایل برآن بوده است که تجربه ما از دیده ها نهان ماند),یا مى توانند از (عدم توانایى نسبت به یافتن خویش به آن صورت که خود, آن را در فرهنگ موجود تجربه کرده ایم) سخن به میان آورند.با این حال,در دنیایى که ـ حتى نزد اکثر زنان ـ معناى فرهنگ آن است که (زن یعنى عشق ورزى و خانه,و مرد یعنى کار و جهان خارج) فاصله اى بزرگ بین درک تضاد و اقدام به منظور از میان برداشتن آن وجود دارد. اهمیت بنیادى محرومیت فرهنگى یا معرفى ناتمام زنان را مى توان در رابطه فرآیندهاى فرهنگى با نظام اجتماعى ـ اقتصادى و در جبر اقتصادى رویه ها و محصولات فرهنگى مشاهده کرد. در نتیجه, مى توان صنایع فرهنگى و محصولات آن را حلقه ارتباطى دیگرى دانست که زنان را در قید و بند رابطه ویژه خود با ساختارهاى اجتماعى ـ اقتصادى قرار مى دهد.
ریموند ویلیامز در تحقیقى ناب پیرامون ارتباطات نوین در بریتانیا,از (انقلابى طولانى) در فرهنگ,که با گسترش دامنه نظامهاى تعلیم و تربیت و ارتباطات آغاز شد,یاد مى کند و آن را جریان سوم دگرگونیهابه موازات انقلاب صنعتى در اقتصاد و انقلاب دموکراتیک در میدان سیاست,مى نامد. به اعتقاد وى, مجموعه این سه فرآیند,توصیفگر بافت و آهنگ حرکت تجربه معاصر است.
فرهنگ, صنایع فرهنگى و تولید معانى درک نقش درجه دوم و عمدتاً تأیید نشده زنان در نظام سیاسى ـ اجتماعى, بلافاصله باعث طرح این پرسش در ذهن مى شود که چرا و چگونه عده اى از زنان این وضع را طبیعى و غیرقابل اجتناب مى دانند. یکى از پاسخها نفس قرار دادن زن در حیطه اى شخصى و نه اجتماعى است. گرامشى در یادداشتهاى زندانمى نویسد: براى یک گروه تابع [=زنان ] صرف کارکردن از طریق تجربه مستقیم شخصى و عقل سلیم موجب تشکیل یک جهان بینى مخالف و برخوردار از همبستگى نمى شود. ممکن است آنچه تجربه مى شود با توضیحات [راجع به] وضع موجود در تضاد باشد, اما دریافت علت و درک شیوه عمل بسیار دشوار است. بنابراین,با وجود (تجربه) تضاد [میان زن و مرد] آنچه اغلب (حس) مى شود, طبیعى بودن امور در وضعیت فعلى است. نقش مسلط فرهنگ ـ که مى توان آن را فرآیند تولید معانى داراى جایگاه اجتماعى و تاریخى نامید ـ در این فرآیند جامع شکل گیرى هویت و نقش, اساسى است.
خود زنان نیز شروع به توجه به (غیبت و محرومیت) فرهنگى خود کرده اند. بدین شکل,زنان مى بینند که (در فرهنگى که در آن زاده شده ایم تعریفى منفى از ما به دست داده شده و تمایل برآن بوده است که تجربه ما از دیده ها نهان ماند),یا مى توانند از (عدم توانایى نسبت به یافتن خویش به آن صورت که خود, آن را در فرهنگ موجود تجربه کرده ایم) سخن به میان آورند.با این حال,در دنیایى که ـ حتى نزد اکثر زنان ـ معناى فرهنگ آن است که (زن یعنى عشق ورزى و خانه,و مرد یعنى کار و جهان خارج) فاصله اى بزرگ بین درک تضاد و اقدام به منظور از میان برداشتن آن وجود دارد. اهمیت بنیادى محرومیت فرهنگى یا معرفى ناتمام زنان را مى توان در رابطه فرآیندهاى فرهنگى با نظام اجتماعى ـ اقتصادى و در جبر اقتصادى رویه ها و محصولات فرهنگى مشاهده کرد. در نتیجه, مى توان صنایع فرهنگى و محصولات آن را حلقه ارتباطى دیگرى دانست که زنان را در قید و بند رابطه ویژه خود با ساختارهاى اجتماعى ـ اقتصادى قرار مى دهد.
ریموند ویلیامز در تحقیقى ناب پیرامون ارتباطات نوین در بریتانیا,از (انقلابى طولانى) در فرهنگ,که با گسترش دامنه نظامهاى تعلیم و تربیت و ارتباطات آغاز شد,یاد مى کند و آن را جریان سوم دگرگونیهابه موازات انقلاب صنعتى در اقتصاد و انقلاب دموکراتیک در میدان سیاست,مى نامد. به اعتقاد وى, مجموعه این سه فرآیند,توصیفگر بافت و آهنگ حرکت تجربه معاصر است.
زن و صنایع فرهنگى
3/20/2000 12:00:00 AM
بررسی پیامدهای گسترش صنایع فرهنگی در عرصه تبلیغ دین
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1392 - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]
فنون و صنایع ادبی در قرآن
نویسندگان:
ابوالفضل حرّی
،
مستنصر میر
،
مقاله نشریه: پژوهش های قرآنی » سال 1388 59-60
آسیبشناسى سیاستهاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى گذشته در موضوع زن و خانواده
نویسنده:
اسکندری طیبه میرزا
،
مقاله نشریه: پیام زن » سال 1384 شماره 157
ترنم روح زنانه نمایشگاه صنایع دستى بانوان در کیش
نویسنده:
منیژه آرمین
،
مقاله نشریه: پیام زن » سال 1383 شماره 146
مسئولیت مدنی ناشی از صنایع آلوده کننده محیط زیست
پایاننامه: دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد شاهرود - دانشکده علوم انسانی - 1393 - [کارشناسی ارشد]