معناى «خدا»
نویسنده:
مایکل دورانت ترجمه مرتضی قرایی
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1378 شماره 22-21
چکیده:
درآمد در این مقاله مىخواهم دعاوى زیر را بررسم:
(1) «خدا» هیچ معنایى، به معناى «مدلول»، ندارد; نام خاصى، همانند نام خاص مورد نظر راسل[2]، است; یعنى اینکه، تنها، محکى دارد. به طور سادهتر، ما اصلا نمىتوانیم خدا را توصیف کنیم، بلکه تنها مىتوانیم او را بنامیم و با نام به وى اشاره کنیم; (1)
(2) خدا هیچ معنایى، به معناى «مدلول» ندارد; به این معنا که ذات خدا، اساسا بیانناپذیر است. همانطور که بعضى گفتهاند، خدا «به کلى دیگر» یا حتى «یگانه به کلى دیگر» است.
پس از اینکه گفتهام نه(1) و نه(2) پذیرفتنى نیست، این پرسش را پیش کشیدهام که ارائه تفسیرى از معناى یک واژه یعنىچه. فعلا، تفسیرى ویتگنشتاینى[3] را برحسب «کاربرد» مطرح مىکنم و کاربردهاى گوناگون واژه «خدا» را در زندگى مسیحیان ذکر مىکنم. آنگاه مىپرسم که آیا کاربردهاى مذکور به کاربرد یا معنایى اساسىتر بستگى دارند یا نه. از این راى دفاع خواهم کرد که آنها، البته به کاربرد معنایى اساسىتر کاربرد یا معنایى «توصیفى» بستگى دارند.
پس از آن به این مساله مىپردازم که به نظر مىرسد «خدا» در الهیات مسیحى کاربرد یا معناى توصیفى واحدى ندارد، بلکه انواعى از چنین کاربردها یا معانى دارد که، ظاهرا، برخى از آنها در جهاتى بیشوکم بنیادى با یکدیگر ناسازگارند. با برجسته کردن این مساله [و] با اشاره به آنچه تامس موریس[4] (2) «شکاف بزرگ» در «آشفتگى خلاقانه تفکر معاصر در باب خدا» نامید، چهار رویکرد به آن را بررسى خواهم کرد.
در پایان، چند اندیشه پایانى را درباره مسیرى که پیشرو داریم ارائه مىدهم; اگرچه مدعى نیستم که این راه نوى است. این راهى است کهنه و فرسوده.
درآمد در این مقاله مىخواهم دعاوى زیر را بررسم:
(1) «خدا» هیچ معنایى، به معناى «مدلول»، ندارد; نام خاصى، همانند نام خاص مورد نظر راسل[2]، است; یعنى اینکه، تنها، محکى دارد. به طور سادهتر، ما اصلا نمىتوانیم خدا را توصیف کنیم، بلکه تنها مىتوانیم او را بنامیم و با نام به وى اشاره کنیم; (1)
(2) خدا هیچ معنایى، به معناى «مدلول» ندارد; به این معنا که ذات خدا، اساسا بیانناپذیر است. همانطور که بعضى گفتهاند، خدا «به کلى دیگر» یا حتى «یگانه به کلى دیگر» است.
پس از اینکه گفتهام نه(1) و نه(2) پذیرفتنى نیست، این پرسش را پیش کشیدهام که ارائه تفسیرى از معناى یک واژه یعنىچه. فعلا، تفسیرى ویتگنشتاینى[3] را برحسب «کاربرد» مطرح مىکنم و کاربردهاى گوناگون واژه «خدا» را در زندگى مسیحیان ذکر مىکنم. آنگاه مىپرسم که آیا کاربردهاى مذکور به کاربرد یا معنایى اساسىتر بستگى دارند یا نه. از این راى دفاع خواهم کرد که آنها، البته به کاربرد معنایى اساسىتر کاربرد یا معنایى «توصیفى» بستگى دارند.
پس از آن به این مساله مىپردازم که به نظر مىرسد «خدا» در الهیات مسیحى کاربرد یا معناى توصیفى واحدى ندارد، بلکه انواعى از چنین کاربردها یا معانى دارد که، ظاهرا، برخى از آنها در جهاتى بیشوکم بنیادى با یکدیگر ناسازگارند. با برجسته کردن این مساله [و] با اشاره به آنچه تامس موریس[4] (2) «شکاف بزرگ» در «آشفتگى خلاقانه تفکر معاصر در باب خدا» نامید، چهار رویکرد به آن را بررسى خواهم کرد.
در پایان، چند اندیشه پایانى را درباره مسیرى که پیشرو داریم ارائه مىدهم; اگرچه مدعى نیستم که این راه نوى است. این راهى است کهنه و فرسوده.
معناى «خدا»
3/21/1999 12:00:00 AM
معناى زندگى
نویسنده:
اى. ام آدامز ترجمه زهرا گلپایگانى
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 32-31
معناى زندگى
نویسنده:
سوزان ولف ترجمه محمدعلی عبداللهی
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 30-29
معنای حقیقی اختیار
نویسنده:
پروین نبیان
،
مقاله نشریه: اخلاق (مطالعات اخلاق کاربردی) » سال 1384 شماره 1
معناى دینى زندگى
نویسنده:
جان هارود هیک ترجمه اعظم پویا
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 32-31
بررسی تأثیر عشق و معرفت به خدا بر معنای زندگی از دیدگاه حکمت متعالیه
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]