متافیزیک در ویتگنشتاین:انکار یا ضرورت
نویسندگان:
محمدرضا عبدالله نژاد
،
بهنام رسالت
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1402 شماره 109
کلیدواژه:
متافیزیک
،
مرزهای معنا
،
اخلاق
،
دستور زبان
،
هنجارهای توصیفی
،
زیباییشناسی
،
واقعیت
،
نشاندادنی
چکیده:
مقالۀ حاضر با روش توصیفیـتحلیلی به مسئلۀ متافیزیک و جایگاه آن در اندیشههای ویتگنشتاین میپردازد. برای این منظور به چند مطلب اشاره میشود: اول اینکه میان اندیشههای ویتگنشتاین نوعی پیوستگی وجود دارد؛ دوم اینکه متافیزیک یکی از عناصری است که میتوان با استناد به آن ادعا کرد که بین اندیشههایش پیوستگی وجود دارد؛ سوم اینکه با تکیه بر دو مورد قبلی، در اندیشههای ویتگنشتاین نهتنها متافیزیک انکار نمیشود، بلکه ضرورت نیز دارد. از آنجا که دغدغۀ اصلی ویتگنشتاین یافتن معنا از طریق پیوند بین زبان و واقعیت بود، تلاش میکرد تا نشان دهد زبان با توجه به محدودیتهایی که دارد تنها میتواند بخشی از واقعیت را معنادار بیان کند. اما بخشی از واقعیت که قابل بیان به وسیلۀ زبان نیست، همچنین وجود دارد و بخش اساسی واقعیت نیز میباشد، قابل اشاره و نشاندادنی هست. اگر زبان نمیتواند از مرزهای تجربه و علم فراتر رود، این بدان معنا نیست که فراتر از مرزهای تجربه و زبان چیزی وجود ندارد. ویتگنشتاین با تعیین قاطع مرزهای زبان و شناخت هم در تراکتاتوس و هم در پژوهشهای فلسفی نشان میدهد واقعیت فراتر از آن چیزی است که زبان بیان میکند. در تراکتاتوس اگر با تکیه بر رویکرد اخلاقی بین امور بیانکردنی و نشاندادنی تمایز میگذارد و مفاهیم اساسی چون خدا، اخلاق و دین را جزو امور نشاندادنی تلقی میکند، در پژوهشهای فلسفی با تکیه بر رویکرد زیباییشناختی به تعیین مرزبندی بین شناختنی و نشاندادنی دست میزند. مفاهیم متافیزیکی همچنین با توجه به جایگاهی که ویتگنشتاین به آنها میدهد، هنجارهای توصیفی هستند که به نوعی پایه و اساس شناخت تجربی و علمی نیز قرار میگیرند. در نهایت میخواهیم نشان دهیم که مفاهیم متافیزیکی هم در تراکتاتوس و هم در پژوهشهای فلسفی نهتنها قابل انکار نیستند، بلکه جزو ضروریات اندیشههای ویتگنشتاین در رسیدن به معنای مد نظر خود از واقعیت میباشند.
مقالۀ حاضر با روش توصیفیـتحلیلی به مسئلۀ متافیزیک و جایگاه آن در اندیشههای ویتگنشتاین میپردازد. برای این منظور به چند مطلب اشاره میشود: اول اینکه میان اندیشههای ویتگنشتاین نوعی پیوستگی وجود دارد؛ دوم اینکه متافیزیک یکی از عناصری است که میتوان با استناد به آن ادعا کرد که بین اندیشههایش پیوستگی وجود دارد؛ سوم اینکه با تکیه بر دو مورد قبلی، در اندیشههای ویتگنشتاین نهتنها متافیزیک انکار نمیشود، بلکه ضرورت نیز دارد. از آنجا که دغدغۀ اصلی ویتگنشتاین یافتن معنا از طریق پیوند بین زبان و واقعیت بود، تلاش میکرد تا نشان دهد زبان با توجه به محدودیتهایی که دارد تنها میتواند بخشی از واقعیت را معنادار بیان کند. اما بخشی از واقعیت که قابل بیان به وسیلۀ زبان نیست، همچنین وجود دارد و بخش اساسی واقعیت نیز میباشد، قابل اشاره و نشاندادنی هست. اگر زبان نمیتواند از مرزهای تجربه و علم فراتر رود، این بدان معنا نیست که فراتر از مرزهای تجربه و زبان چیزی وجود ندارد. ویتگنشتاین با تعیین قاطع مرزهای زبان و شناخت هم در تراکتاتوس و هم در پژوهشهای فلسفی نشان میدهد واقعیت فراتر از آن چیزی است که زبان بیان میکند. در تراکتاتوس اگر با تکیه بر رویکرد اخلاقی بین امور بیانکردنی و نشاندادنی تمایز میگذارد و مفاهیم اساسی چون خدا، اخلاق و دین را جزو امور نشاندادنی تلقی میکند، در پژوهشهای فلسفی با تکیه بر رویکرد زیباییشناختی به تعیین مرزبندی بین شناختنی و نشاندادنی دست میزند. مفاهیم متافیزیکی همچنین با توجه به جایگاهی که ویتگنشتاین به آنها میدهد، هنجارهای توصیفی هستند که به نوعی پایه و اساس شناخت تجربی و علمی نیز قرار میگیرند. در نهایت میخواهیم نشان دهیم که مفاهیم متافیزیکی هم در تراکتاتوس و هم در پژوهشهای فلسفی نهتنها قابل انکار نیستند، بلکه جزو ضروریات اندیشههای ویتگنشتاین در رسیدن به معنای مد نظر خود از واقعیت میباشند.
متافیزیک در ویتگنشتاین:انکار یا ضرورت
1/1/1402 12:00:00 AM
سخنی در ضرورت سیرهپژوهی
نویسنده:
سیدعلیرضا واسعی
،
مقاله نشریه: سیره پژوهی اهل بیت (علیهم السلام) رویکرد تمدنی » سال 1399 شماره 10
ضرورت فرزندآوری
نویسنده:
اکرم محمدی
،
مقاله نشریه: مجله ره توشه » سال 1398 شماره 168 رمضان ویژهنامه خانواده
ضرورت احداث علقۀ وضعی در قرارداد
نویسندگان:
محمد امین کبیری
،
جلیل قنواتی
،
مقاله نشریه: جستارهای فقهی و اصولی » سال 1402 شماره 1