معیت ذات الهی با موجودات در فلسفه مشاء و حکمت صدرا
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1389 - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]
کلیدواژه:
تقدم و تاخر
،
ذات الهی
،
قرب وریدی
،
وجود فقری
،
معیت علی معلولی
،
معیت علمی و فاعل
،
قیومیه
چکیده:
در مباحث فلسفی موجودات به دو دسته واجب و ممکن تقسیم می شوند. اگر هر یک از دو گروه، به خوبی، تحلیل شده، جایگاه هر یک در نظام هستی تبیین شود. رابطه بین آنها و نقشی کا در مقابل یکدیگر ایفا می کنند، روشن می شود. واجب، وجودی است که از نهایت شدت وسعه وجودی، هستی را پر کرده، جایی برای غیر، نگذاشته است. اما وجود کثرات و اغیار و حقایق امکان ماهوی، امری بدیعی و تصدیق آن، مرز بین فلسفه و سفسطه است. ممکن، ذاتی است که هیچ گونه اقتضاء برای وجود ندارد. ولی واجب، ذاتی است که از شدت وجودی، خواهان بروز و ظهور خویش شده، اغیار و ماسوی را نتبلس به لباس وجودی امکانی کرده است. این تلبس وجودی از طرف واجب بالذات از منظر مختلف فلسفی، متفاوت است. مشاء فاعلیت او را بالعنایه گویند. به این صورت که علم او عین اراد و نفس تصور اشیاء خلق و ایجاد آنهاست. ولی صدرا فاعلیت و علیت او را به نشان و تجلی ظهور تعبییر کرده، ممکنات را حاضر به علم حضوری میداند که واجب به اضافه اشراقیه - اضافهای که در اثر آن مضاف الیه ایجائ می شود به آنها تجلی می کند. به دنبال ایجاد اشیاء توسط واجب، مفهوم معیت پیدا شد. اگر واجب به عنایت خویش به امکان ذاتی، وجوب بخشیده، او را موجود کند، همراهی دو واجب را که یکی بالذات و دیگری به سبب او می باشد، معیت علمی گویند. به گونهای که فاعل در این معیت، هر موقع تصور شی و فعلی را بکند، ایجاد او را به همراه دارد. ولی اگر واجب بالذات در این ایجاد، صورت تجلی فاعلیت خویش را تحقق بخشد، معیت قیومیه محقق می شود. در این معیت که فراتر از معیت علی و معلول که در ان علت به خاطر علیتش مقدم بر معلول به دلیل معلولیتش می باشد ممکن، واجبی است که وجوبش به قیومیت واجب ذاتی و همراهی او حاصل شده است. و ذات واجب، به سبب تشان، اشراق، اضافه و ارتباط، مضاف الیه خویش یعنی ممکن را وجود بخشیده است. ممکن، حقیقتی جز ربط و فقر و تعلق محض، نبوده، وجودی غیر از ارتباط و اضافه به تنها حقیقت هستی یعنی واجب بالذات ندارد و در معیت او به سر می برد. تحلیل واجب و ممکن به این مفاهیم که واجب، یعنی ذات قائم به خویش و ممکن، یعنی ذات قائم به غیر، دلیلی است بر اینکه ذات قائم به غیر، حتما غیری را می طلبد که به او تکیه کند و ذات قائم به خویش مستلزم غیری است که به آن غیر قوام دهد، غیری که بدون آن ذات نمی تواند ایجاد شود، مستقل از او باشد. چون ذاتی او، قیام به غیر است و شی، هیچ گاه ذات خود را از دست نخواهد داد، که اگر از دست دهد چیز دیگری خواهد شد. کلید واژهها: اضافه اشراقیه و فاعل بالتجلی، احاطه و معیت قیومیه، وجود فقری، قرب وریدی، تشأن، معیت علمی و فاعل بالعنایه، تقدم و تاخر.
در مباحث فلسفی موجودات به دو دسته واجب و ممکن تقسیم می شوند. اگر هر یک از دو گروه، به خوبی، تحلیل شده، جایگاه هر یک در نظام هستی تبیین شود. رابطه بین آنها و نقشی کا در مقابل یکدیگر ایفا می کنند، روشن می شود. واجب، وجودی است که از نهایت شدت وسعه وجودی، هستی را پر کرده، جایی برای غیر، نگذاشته است. اما وجود کثرات و اغیار و حقایق امکان ماهوی، امری بدیعی و تصدیق آن، مرز بین فلسفه و سفسطه است. ممکن، ذاتی است که هیچ گونه اقتضاء برای وجود ندارد. ولی واجب، ذاتی است که از شدت وجودی، خواهان بروز و ظهور خویش شده، اغیار و ماسوی را نتبلس به لباس وجودی امکانی کرده است. این تلبس وجودی از طرف واجب بالذات از منظر مختلف فلسفی، متفاوت است. مشاء فاعلیت او را بالعنایه گویند. به این صورت که علم او عین اراد و نفس تصور اشیاء خلق و ایجاد آنهاست. ولی صدرا فاعلیت و علیت او را به نشان و تجلی ظهور تعبییر کرده، ممکنات را حاضر به علم حضوری میداند که واجب به اضافه اشراقیه - اضافهای که در اثر آن مضاف الیه ایجائ می شود به آنها تجلی می کند. به دنبال ایجاد اشیاء توسط واجب، مفهوم معیت پیدا شد. اگر واجب به عنایت خویش به امکان ذاتی، وجوب بخشیده، او را موجود کند، همراهی دو واجب را که یکی بالذات و دیگری به سبب او می باشد، معیت علمی گویند. به گونهای که فاعل در این معیت، هر موقع تصور شی و فعلی را بکند، ایجاد او را به همراه دارد. ولی اگر واجب بالذات در این ایجاد، صورت تجلی فاعلیت خویش را تحقق بخشد، معیت قیومیه محقق می شود. در این معیت که فراتر از معیت علی و معلول که در ان علت به خاطر علیتش مقدم بر معلول به دلیل معلولیتش می باشد ممکن، واجبی است که وجوبش به قیومیت واجب ذاتی و همراهی او حاصل شده است. و ذات واجب، به سبب تشان، اشراق، اضافه و ارتباط، مضاف الیه خویش یعنی ممکن را وجود بخشیده است. ممکن، حقیقتی جز ربط و فقر و تعلق محض، نبوده، وجودی غیر از ارتباط و اضافه به تنها حقیقت هستی یعنی واجب بالذات ندارد و در معیت او به سر می برد. تحلیل واجب و ممکن به این مفاهیم که واجب، یعنی ذات قائم به خویش و ممکن، یعنی ذات قائم به غیر، دلیلی است بر اینکه ذات قائم به غیر، حتما غیری را می طلبد که به او تکیه کند و ذات قائم به خویش مستلزم غیری است که به آن غیر قوام دهد، غیری که بدون آن ذات نمی تواند ایجاد شود، مستقل از او باشد. چون ذاتی او، قیام به غیر است و شی، هیچ گاه ذات خود را از دست نخواهد داد، که اگر از دست دهد چیز دیگری خواهد شد. کلید واژهها: اضافه اشراقیه و فاعل بالتجلی، احاطه و معیت قیومیه، وجود فقری، قرب وریدی، تشأن، معیت علمی و فاعل بالعنایه، تقدم و تاخر.
معیت ذات الهی با موجودات در فلسفه مشاء و حکمت صدرا
3/21/2010 12:00:00 AM
برای این سند علمی فایلی وجود ندارد
معیت ذات الهی با موجودات در فلسفه مشاء و حکمت صدرا
پایاننامه: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده الهیات و معارف اسلامی - 1389 - [کارشناسی ارشد]
ادلّة توحید ذاتی در فلسفة مشاء و حکمت متعالیه
نویسنده:
مصطفی ابوطالب دخت شورکی
،
مقاله نشریه: آیین حکمت » سال 1391 زمستان 91 - مسلسل 14
امامت در مقایسه دو رویکرد حکمت متعالیه و فلسفه مشاء
نویسنده:
مرتضی یوسفی راد
،
مقاله نشریه: حکومت اسلامی » سال 1388 (پياپي 54)، زمستان 1388 شماره4
اندیشه بشرى، حکمت الهى و فلسفه اسلامى
نویسنده:
محمد لگنهاوسن ترجمه منصور نصیری
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1379 شماره 24-23
فلسفه ارتباطات از گراماتولوژی دریدا تا حکمت صدرا
نویسنده:
سیدمحمدعلی غمامی*
،
مقاله نشریه: اسلام و مطالعات اجتماعی » سال 1398 پاییز 1398 شماره 2
فلسفه ارتباطات از گراماتولوژی دریدا تا حکمت صدرا
نویسنده:
سیدمحمدعلی غمامی
،
مقاله نشریه: اسلام و مطالعات اجتماعی » سال 1398 شماره 2 (پیاپی 26)