زندگى به روایت مرگ
نویسنده:
رضا بابایی
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 32-31
چکیده:
زندگى با تولد ـ یا کمى پیش از آن ـ آغاز مى شود, اما معنادارى خود را از مرگ مى ستاند. مرگ, در مقابل همه آنچه از ما مى گیرد, بهاى آن را نیز مى پردازد; بهایى که مى توانیم با آن, بسى بیش از آنچه داده ایم, باز پس گیریم.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمرى ستانم جاودان
او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ1
در اینجا مولوى, در مقابل لباسى ژنده و پر از وصله و پینه, عمرى جاودان از مرگ طلب مى کند و هم بدین روست که آن را (عروسى ابد) مى خواند:
مرگ ما هست, عروسى ابد
سرّ آن چیست؟ هو الله احد2
تفسیر زندگى و فهم اعماق نظرى آن, بدون درک عمیق از مسئله مرگ, امکان ندارد. نه فقط بدان رو که گفته اند (تعرف الاشیاء باضدادها) بلکه نیز از این جهت که هیچ جمله اى را تا پایان نگرفته است, اجازت تفسیر و مفهوم گیرى و معنایابى نداریم. نقطه, به ما اجازه مى دهد که درباره معنا و صدق و کذب جمله, قضاوت کنیم و تا پیش از آن, فقط باید انتظار کشید. وقتى در پایان عبارتى کوتاه یا بلند, نقطه مى گذاریم, در واقع به خواننده خود اجازه داده ایم که درباره آن و معناى ساده یا دشوارش, داورى کند. مفهوم گیرى از جمله اى که هنوز (یصحّ السکوت علیها) نشده است, نوعى تعجیل شیطانى است. اگر گفته اند (عجله از شیطان است) چون او صبر نکرد تا بداند که با این خاک, چه روحى درخواهد آمیخت و این روح را سرنوشت چیست.
(…دیو, آدم را نبیند غیر طین)3
زندگى با تولد ـ یا کمى پیش از آن ـ آغاز مى شود, اما معنادارى خود را از مرگ مى ستاند. مرگ, در مقابل همه آنچه از ما مى گیرد, بهاى آن را نیز مى پردازد; بهایى که مى توانیم با آن, بسى بیش از آنچه داده ایم, باز پس گیریم.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمرى ستانم جاودان
او ز من دلقى ستاند رنگ رنگ1
در اینجا مولوى, در مقابل لباسى ژنده و پر از وصله و پینه, عمرى جاودان از مرگ طلب مى کند و هم بدین روست که آن را (عروسى ابد) مى خواند:
مرگ ما هست, عروسى ابد
سرّ آن چیست؟ هو الله احد2
تفسیر زندگى و فهم اعماق نظرى آن, بدون درک عمیق از مسئله مرگ, امکان ندارد. نه فقط بدان رو که گفته اند (تعرف الاشیاء باضدادها) بلکه نیز از این جهت که هیچ جمله اى را تا پایان نگرفته است, اجازت تفسیر و مفهوم گیرى و معنایابى نداریم. نقطه, به ما اجازه مى دهد که درباره معنا و صدق و کذب جمله, قضاوت کنیم و تا پیش از آن, فقط باید انتظار کشید. وقتى در پایان عبارتى کوتاه یا بلند, نقطه مى گذاریم, در واقع به خواننده خود اجازه داده ایم که درباره آن و معناى ساده یا دشوارش, داورى کند. مفهوم گیرى از جمله اى که هنوز (یصحّ السکوت علیها) نشده است, نوعى تعجیل شیطانى است. اگر گفته اند (عجله از شیطان است) چون او صبر نکرد تا بداند که با این خاک, چه روحى درخواهد آمیخت و این روح را سرنوشت چیست.
(…دیو, آدم را نبیند غیر طین)3
زندگى به روایت مرگ
3/21/2003 12:00:00 AM
حقیقت مرگ، مرگ اندیشی و معنای زندگی
نویسندگان:
محمد مهدی قائمی
،
احمد واعظی
،
مقاله نشریه: آیین حکمت » سال 1393 تابستان 93 - مسلسل 20
حقیقت مرگ، مرگ اندیشی و معنای زندگی
نویسندگان:
احمد واعظی
،
محمد مهدی قائمی
،
مقاله نشریه: آیین حکمت » سال 1393 تابستان 1393 شماره20
هگل به روایت کاپلسون
نویسنده:
محمد جواد صافیان
،
مقاله نشریه: اخلاق (مطالعات اخلاق کاربردی) » سال 1379 شماره 0
کارکردگرایی نقش و زندگی پس از مرگ
نویسنده:
مهدی غیاثوند
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1397 شماره 91