حیات طیّبه نگاهى دیگر به مقاله (پوچى)
نویسنده:
حمید شهریاری
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1382 شماره 32-31
چکیده:
بى تردید اعتقاد به معاد و روز قیامت یکى از پایه هاى اصلى دیانت هاى ابراهیمى محسوب مى گردد و موجب معنادارى زندگى متدینان است. رفتار و گفتار ایشان با این اعتقاد سمت وسویى خاص مى گیرد و رسوخ این اعتقاد موجب استحکام کردار ایشان خواهد بود و نشان از هدف مندى آن دارد. در مقابل کسانى که منکر قیامت هستند ممکن است خلقت و به تبع آن زندگى خویش را امرى عبث و پوچ بدانند چون بازگشت امور به سوى پروردگارشان را انکار مى کنند. پوچ نبودن خلقت انسان یکى از معارف قرآنى است و رجعت و بازگشت به سوى پروردگار و حساب و کتاب اعمال و جزاى آن در قبر و قیامت موجب معنادارى زندگى مى گردد. از آنجا که خداوند متعال واجد تمام صفات کمالیه است, سلطان و مالک بلامنازع هستى است, و حقیقت مطلق مى باشد, کارى عبث و بیهوده از او سر نمى زند و خلقت او نیز به غرضى صورت گرفته است. به دلیل بى نیازى خداوند, این غرض همانا خیرخواهى و نفع رسانى به بندگان محتاج اوست. بندگان با عبادت او, معرفتشان را به او رشد مى دهند و با این رشدِ معرفت, آتش عشق او در دلشان بیش تر شعله مى کشد و این عشقِ به سرمدیت, برایشان ابدیت به ارمغان مى آورد و زندگى ایشان را معنایى متعالى مى بخشد.
ییکى از شاخص هاى دنیاى مدرنیسم در حاشیه قرار دادن این اعتقاد اساسى دینى و بى توجهى به آن است. این امر وقتى به تنگناهایى که در اجتماع بروز مى یابد و شکست هایى که در زندگى براى افرادى که در این دنیا زندگى مى کنند ضمیمه مى گردد, خود یکى از معضلات اجتماعى دنیاى مغرب زمین را به تصویر مى کشد. و دست آخر افراد را به بیمارى هاى روحى یا روانى و در برخى احیان به خودکشى مى کشاند.
بى تردید اعتقاد به معاد و روز قیامت یکى از پایه هاى اصلى دیانت هاى ابراهیمى محسوب مى گردد و موجب معنادارى زندگى متدینان است. رفتار و گفتار ایشان با این اعتقاد سمت وسویى خاص مى گیرد و رسوخ این اعتقاد موجب استحکام کردار ایشان خواهد بود و نشان از هدف مندى آن دارد. در مقابل کسانى که منکر قیامت هستند ممکن است خلقت و به تبع آن زندگى خویش را امرى عبث و پوچ بدانند چون بازگشت امور به سوى پروردگارشان را انکار مى کنند. پوچ نبودن خلقت انسان یکى از معارف قرآنى است و رجعت و بازگشت به سوى پروردگار و حساب و کتاب اعمال و جزاى آن در قبر و قیامت موجب معنادارى زندگى مى گردد. از آنجا که خداوند متعال واجد تمام صفات کمالیه است, سلطان و مالک بلامنازع هستى است, و حقیقت مطلق مى باشد, کارى عبث و بیهوده از او سر نمى زند و خلقت او نیز به غرضى صورت گرفته است. به دلیل بى نیازى خداوند, این غرض همانا خیرخواهى و نفع رسانى به بندگان محتاج اوست. بندگان با عبادت او, معرفتشان را به او رشد مى دهند و با این رشدِ معرفت, آتش عشق او در دلشان بیش تر شعله مى کشد و این عشقِ به سرمدیت, برایشان ابدیت به ارمغان مى آورد و زندگى ایشان را معنایى متعالى مى بخشد.
ییکى از شاخص هاى دنیاى مدرنیسم در حاشیه قرار دادن این اعتقاد اساسى دینى و بى توجهى به آن است. این امر وقتى به تنگناهایى که در اجتماع بروز مى یابد و شکست هایى که در زندگى براى افرادى که در این دنیا زندگى مى کنند ضمیمه مى گردد, خود یکى از معضلات اجتماعى دنیاى مغرب زمین را به تصویر مى کشد. و دست آخر افراد را به بیمارى هاى روحى یا روانى و در برخى احیان به خودکشى مى کشاند.
حیات طیّبه نگاهى دیگر به مقاله (پوچى)
3/21/2003 12:00:00 AM
نگاهی به مقالۀ دین بعدی از حیات معنوی انسان
نویسنده:
محمد صادقیان
،
مقاله نشریه: جستار » سال 1381 شماره 1
امام خمینى و حیات طیبه جوانان
نویسنده:
محمدمهدى رضایى
،
مقاله نشریه: پاسدار اسلام » سال 1378 شماره 214