صور جاودانگى
نویسنده:
رضا اکبری
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1383 شماره 36-35
چکیده:
شاید بتوان جاودانگى را مهم ترین دغدغه بشر دانست, لذا کم تر کسى را مى توان یافت که به این مسئله نیندیشد. توجه به تاریخ بشر نشان مى دهد که او از دیرباز سوداى جاودانه بودن را در ذهن خود مى پرورانده است.
با نگاه به کشفیات باستان شناسان در باب انسان هاى ماقبل تاریخ و تمدن هاى یونان, بین النهرین, ایران, هند, چین, ژاپن, آفریقا و آمریکاى جنوبى درمى یابیم که اعتقاد به جاودانگى در میان مردم این تمدن ها امرى فراگیر بوده است (نک:Ries). وجود اسم هاى مختلف براى اشاره به جاودانگى انسان در زبان هاى مختلف نشان دهنده این واقعیت است که در باب چگونگى جاودانگى بشر نظریات مختلفى وجود داشته است. کلمه هایى همچون (جاودانگى), (زندگى پس از مرگ) و (بى مرگى) در زبان فارسى; (خلود), (الیوم الآخِر), (یوم القیامة), (یوم الحشر), (یوح البعث), (یوم النّشور), (یوم الحساب) و (معاد) در زبان عربى و (immortality), (survival), (resurrection), (afterlife) و (life afterdeath) در زبان انگلیسى به چشم مى خورند که حکایت از جاودانگى دارند.
اما سؤال این است که این نظریات کدامند. آن چه مدنظر ماست, مفهوم فلسفی جاودانگى است. اما جاودانگى داراى کاربردهاى عرفى نیز مى باشد. انسانى که منشأ آثار خیر در جامعه مى شود, در یادها زنده مى ماند. این نوع جاودانگى را مى توان (جاودانگى در خاطره ها) نامید. نویسنده اى که کتابى ارزش مند مى نویسد, تا هنگامى که اثرش باقى است, جاودانه است. سعدى یا حافظ براى ایرانیان و همه علاقه مندان به شعر زنده اند, اما این جاودانگى به دلیل طراوت و تازگى شعر این دو شاعر است. شاید بتوان این نوع جاودانگى را (جاودانگى از طریق آثار) نامید. عُرف, نسل یک فرد را ادامه حیات او تلقى مى کند. این نیز نوعى جاودانگى است که مى توان آن را (جاودانگى از طریق اعقاب و ذرارى) نام نهاد. (جاودانگى در خاطره ها), (جاودانگى از طریق آثار) و (جاودانگى از طریق اعقاب و ذرارى), مفاهیم عرفى جاودانگى بوده, متمایز از معناى فلسفی آن هستند. البته شاید غیر فلسفى قلمداد کردن این سه معنا, سخن دقیقى نباشد, زیرا نظریه جاودانگى در اندیشه فیلسوفانى همچون فیلیپس (نک: Philips), داراى همین معانى عرفى است, اما در عین حال, هدف این مقاله بررسى این سه معنا نیست.
شاید بتوان جاودانگى را مهم ترین دغدغه بشر دانست, لذا کم تر کسى را مى توان یافت که به این مسئله نیندیشد. توجه به تاریخ بشر نشان مى دهد که او از دیرباز سوداى جاودانه بودن را در ذهن خود مى پرورانده است.
با نگاه به کشفیات باستان شناسان در باب انسان هاى ماقبل تاریخ و تمدن هاى یونان, بین النهرین, ایران, هند, چین, ژاپن, آفریقا و آمریکاى جنوبى درمى یابیم که اعتقاد به جاودانگى در میان مردم این تمدن ها امرى فراگیر بوده است (نک:Ries). وجود اسم هاى مختلف براى اشاره به جاودانگى انسان در زبان هاى مختلف نشان دهنده این واقعیت است که در باب چگونگى جاودانگى بشر نظریات مختلفى وجود داشته است. کلمه هایى همچون (جاودانگى), (زندگى پس از مرگ) و (بى مرگى) در زبان فارسى; (خلود), (الیوم الآخِر), (یوم القیامة), (یوم الحشر), (یوح البعث), (یوم النّشور), (یوم الحساب) و (معاد) در زبان عربى و (immortality), (survival), (resurrection), (afterlife) و (life afterdeath) در زبان انگلیسى به چشم مى خورند که حکایت از جاودانگى دارند.
اما سؤال این است که این نظریات کدامند. آن چه مدنظر ماست, مفهوم فلسفی جاودانگى است. اما جاودانگى داراى کاربردهاى عرفى نیز مى باشد. انسانى که منشأ آثار خیر در جامعه مى شود, در یادها زنده مى ماند. این نوع جاودانگى را مى توان (جاودانگى در خاطره ها) نامید. نویسنده اى که کتابى ارزش مند مى نویسد, تا هنگامى که اثرش باقى است, جاودانه است. سعدى یا حافظ براى ایرانیان و همه علاقه مندان به شعر زنده اند, اما این جاودانگى به دلیل طراوت و تازگى شعر این دو شاعر است. شاید بتوان این نوع جاودانگى را (جاودانگى از طریق آثار) نامید. عُرف, نسل یک فرد را ادامه حیات او تلقى مى کند. این نیز نوعى جاودانگى است که مى توان آن را (جاودانگى از طریق اعقاب و ذرارى) نام نهاد. (جاودانگى در خاطره ها), (جاودانگى از طریق آثار) و (جاودانگى از طریق اعقاب و ذرارى), مفاهیم عرفى جاودانگى بوده, متمایز از معناى فلسفی آن هستند. البته شاید غیر فلسفى قلمداد کردن این سه معنا, سخن دقیقى نباشد, زیرا نظریه جاودانگى در اندیشه فیلسوفانى همچون فیلیپس (نک: Philips), داراى همین معانى عرفى است, اما در عین حال, هدف این مقاله بررسى این سه معنا نیست.
صور جاودانگى
3/20/2004 12:00:00 AM
صور بلاغی در بیانات رضوی
نویسنده:
ابراهیم فلاح
،
مقاله نشریه: فصلنامه مطالعات ادبی متون اسلامی » سال 1392 شماره 4
انسان و میل به جاودانگى
نویسنده:
یزدى محمدتقى مصباح
،
مقاله نشریه: پاسدار اسلام » سال 1389 شماره 178