+فهرست عناوين |
سن يائسگي
سيدضياء مرتضوي
{ پژوهشکده فقه و حقوق
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
در قرآن کريم، از يائسگي زنان به حالت نااميد شدن از عادت ماهانه يادشده است: « ﴿ واللائي يئسن من المحيض من نسائکم ﴾ ...»:[1] زناني از شما که از عادت ماهانه نااميد گشتهاند... . اما در برخي از روايات، سن خاصي براي سن يائسگي تعيين شده است.[2] وجه جمع ميان اين روايات ـ بسان بياني قانوني براي آنچه در قرآن کريم به صورت کلي آمده است، همچون ساير موارد مشابه ـ با آيه شريفه و مانند آن، روشن است؛
اما از ديرباز در مورد روايات يادشده، ميان فقهاي اماميه اختلاف نظر وجود
داشته است.[3]
با وجود سابقه طولاني مسئله سن يائسگي در روايات و متون فقهي استدلالي و فتوايي، آنچه باعث شد پژوهشکده فقه و حقوق به آن بپردازد، امکان ارائه نگاهي نو و در عين حال در چارچوب مباني و اصول کلي فقه قويم اماميه، در اين موضوع پر ابتلاست. يائسگي به شهادت پزشکان و روانشناسان، دورهاي مهم از تغييرات جسمي و روانشناختي را موجب ميشود. از آنجا که اين دوره براي زنان، موضوع برخي از احکام متفاوت در شريعت مقدس اسلام است، طبعاً يکي از دغدغههاي زنان متدين در اين دوره اين است که به نحوي شايسته به وظايف شرعي خود عمل کنند.
پژوهش حاضر تلاش ميکند نشان دهد يائسگي بهعنوان يک حالت طبيعي که
[1]. طلاق: 4.
[2]. حرّ عاملي؛ وسائل الشيعه؛ ج 2 ، ص 580-581.
[3]. ر.ک: بخش اول، فصل پنجم.
ممکن است در سنين متفاوتي در زنان رخ دهد، موضوع احکام شرعي است و سن تعبدي معيني ندارد. مهمترين محور در اثبات اين نظر، بررسي رواياتي است که در بالا ذکر شد؛ اما نگاه جامع به مسئله و پردازش جوانب مختلف آن که ميتواند بررسي روايات را هم عميقتر و گستردهتر به انجام رساند، باعث شده پژوهش از آنچه در نگاه اول به نظر صاحبنظران ميآيد، حجيمتر گردد. بررسي مستقل آيات، روايات و متون فقهي مربوط، بدون درگيرشدن مستقيم در اثبات نظر برگزيده و ارائه موضوعشناسي نسبتاً مفصل با استفاده از نظر کارشناسان از يک سو و نگاههايي که از آيات، روايات و متون فقهي قابل برداشت است از سوي ديگر، از ويژگيهاي اين پژوهش است. استفاده از پژوهشگر فرهيخته و پرسابقه در فقه و مسائل زنان، حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاي سيدضياء مرتضوي، در اين پژوهش، فرصتي مغتنم براي پژوهشکده فقه و حقوق بوده است. در اينجا از زحمات چندساله ايشان در فراهمآوردن اين اثر ارزشمند صميمانه سپاسگزاري ميکنيم.
اين پژوهش در فرآيندي از نظارت، ارزيابي، انجام اصلاحات و آمادهسازي براي نشر در پژوهشکده، از همراهي و کمک همکاراني به ترتيب زير برخوردار بوده است که در اينجا از همه آنان نيز قدرداني و تشکر ميکنيم:
1. سرکار خانم دکتر مهناز اشرفي، جراح و متخصص زنان و نازايي و از استادان همکار با پژوهشگاه رويان، پيشنهاددهنده نخست پژوهش، راهنما و ارزياب بخش موضوعشناسي و عضو مدعو در شوراي پژوهشي؛
2. حضرت حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاي محمد قائيني، ارزياب مرحلهاي پژوهش در گروه مسائل فقهي و حقوقي؛
3. حجج الاسلام و المسلمين آقايان سيدعباس صالحي، و حسنعلي علياکبريان، مدير گروه فلسفه فقه که در شوراي پژوهشي به نقد و بررسي پژوهش پرداختند؛
4. حجج الاسلام و المسلمين آقايان عليرضا فجري، دبير گروه مسائل فقهي ـ حقوقي و علي شفيعي، مدير وقت امور پژوهشي پژوهشکده و دبير جلسه شوراي
پژوهشي و نيز جناب آقاي روحالله محمدي که در جايگاه متصدي امور دفتري پژوهشکده در امور تايپ و نمونهخواني اين پژوهش فعال و پيگير بودهاند.
از خداوند سبحان توفيق و سربلندي همه کساني را که در نهاييشدن اين پژوهش نقش داشتهاند، مسئلت ميکنيم و خالصانه از درگاه ربوبي او ميخواهيم که اين پژوهش را در راستاي خشنودي خود، گامي به پيش قرار دهد ـ بمنّه و کرمه.
سيفالله صرامي
مدير پژوهشکده فقه و حقوق
از زماني دور براي نگارنده در موضوع سن يائسگي اين پرسش وجود داشت که پنجاه يا شصت سال که در سخن فقيهان بهعنوان مرز قاعدگي و يائسگي آمده، آيا موضوعيت براي احکام اين دو وضع دارد يا طريقيت براي شناخت موضوع واقعي؟ پيشنهاد بررسي سن يائسگي در پژوهشکده فقه و حقوق اين فرصت را به دست ميداد که به تفصيل به پرسش يادشده پرداخته شود. اين بررسي همانگونه که ابعادي را پيشرو ميگذاشت، پرسشهاي ديگري را نيز پيش آورد؛ از جمله اينکه اگر ادله موجود نتواند براي پنجاه يا شصت سال، موضوعيت تعبدي درست کند، محدوده کاربرد طريقيت سن يادشده چيست و آيا اساساً ادله مورد توجه فقها در سطح و حدي است که بتواند پنجاه يا شصت سال را ـ چه قائل به فرقگذاري ميان زنان قريشي بشويم يا نشويم ـ در طراز حکمي طريقي ثابت کند که کارايي آن در محدوده شک باشد؟ بررسي اوليه ادله و اقوال موجود نشان ميداد اين مسئله کاملاً اجتهادي است و ميتوان همراه با بررسي ادله مرسوم در کتابهاي فقهي، ابعاد ديگري از بحث، از جمله موضوعشناسي قاعدگي و يائسگي و مطالعات ميداني و باليني مرتبط را که به احتمال ميتواند در نتيجهگيري مؤثر باشد، از نظر گذراند.
آنچه به اين بررسي در سطح پژوهشهاي اجتهادي اهميت دوچندان ميداد، گستره زياد موضوع و بود و نبود برخي دشواريهاي قابل توجه است که اجمالاً در احکام متمايز قاعدگي و يائسگي، بهويژه در حوزه عبادات، براي بانوان وجود دارد. اين بود که به رغم نگاه محدودتري که نخست در محدوده پژوهش وجود داشت، دامنه بررسي
گسترش يافت و افزون بر بررسي ابعاد مختلف اصل پرسش، به چند مسئله فرعي مرتبط نيز پرداخته شد و اين شد که علاوه بر سه بخش «کليات»، «موضوعشناسي» و «مباني و ادله»، در بخش چهارم، چند پرسش فرعي نيز مورد توجه قرار گيرد.
در شيوه بحث، تلاش شد در چارچوب موازين فقه شيعه ديدگاههاي رايج بررسي و بازبيني شود و با پرهيز از پيشداوري، نتيجهگيري نهايي حتي در نگاه نگارنده، به ادامه و روند علمي پژوهش واگذار گردد. اين است که خواننده در اين پژوهش با اين شيوه مواجه نيست که به صورت متمرکز و يکجا به ادله موافق و مخالف پرداخته شود، بلکه شاهد روندي تدريجي براي دستيابي به نتيجه نهايي و به عبارت ديگر فرضيه تحقيق است. اگر خواننده محترم در پارهاي موارد شاهد تکرار باشد، در اصل برخاسته از همين ويژگي اين پژوهش است؛ اما در مجموع نشان دادهشده اين پژوهش نميتواند نظر مشهور و معروف و حتي مورد ادعاي اجماع در تعيين سن خاص و تعبدي را همراهي کند و نتيجه ميگيرد عمومات خطابات و ادلهاي که احکامي را بر قاعدگي و يائسگي بار کردهاند، از جهت پايان قاعدگي و آغاز يائسگي بر عموم يا اطلاق خود باقي هستند.
اين پژوهش همانند ديگر پژوهشهايي که در مراکز علمي و پژوهشي شکل گرفته، به سرانجام ميرسند، از آغاز شکلگيري طرح تا پايان نگارش، از همراهي و همکاري علمي و پژوهشي گروهي از استادان و صاحبنظران ارجمند برخوردار بوده است.
چنانکه متبرک به توضيحات شفاهي حضرت مستطاب آيت الله حاج سيد علي سيستاني دام ظله درباره نظر ويژه ايشان است که در ديدار نگارنده با معظم له بيان فرمودند. اينجانب همراه با سپاسگزاري، از خداوند تعالي براي اين فقيه بزرگوار دوام سلامتي و طول عمر را درخواست مي کنم. عالمان ارجمند جناب حجتالاسلام و المسلمين آقاي سيفالله صرامي که در مسئوليت مدير گروه و سپس مديريت پژوهشکده، پژوهش را همراهي و ارزيابي کردهاند و از نکتهپردازيهاي علمي و شکلي ايشان بهره فراوان بردهام؛ جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي محمد قائيني
که زحمت ارزيابي مرحلهاي پژوهش را پذيرفته و آن را بهرهمند از نکات اصلاحي و تکميلي خود کردهاند؛ فاضل ارجمند جناب مستطاب آقاي سيدعباس صالحي که با ارزيابي پژوهش و حضور در جلسه شوراي پژوهش نکتهپردازيها و بهرههاي فراواني براي پژوهش داشتهاند؛ جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي حسنعلي علياکبريان که با ارزيابي و حضور در جلسه شوراي پژوهشي، پژوهش را مرهون ارشادهاي عالمانه خود کردهاند؛ سرکار خانم دکتر مهناز اشرفي که افزون بر حضور در جلسه شوراي پژوهشي، ارزيابي بخش موضوعشناسي کتاب را بر عهده داشتهاند و ارجاعات به منابع لاتين در اين بخش وامدار همکاري ايشان است؛ نيز ديگر عزيزاني که در پژوهشکده و گروه، زحمت پيگيري و آمادهسازي پژوهش بر دوش آنان بوده است، بهويژه برادر عزيز جناب آقاي روحالله محمدي. از تمام اين همراهان دلسوز از صميم دل سپاسگزاري ميکنم و از خداوند کريم، توفيقات وافر و سلامتي مستمر و طول عمر پرثمر را براي همه اين عزيزان درخواست ميکنم ـ «و انه کريم قدير».
سيدضياء مرتضوي
سوم ارديبهشت 1391ش
برابر آخر جمادي الاولي 1433ق
کليات
سخن پيش
چه عواملي در ضرورت پرداختن به يک موضوع و پژوهش در آن دخالت دارد؟ پيداست ميان ضرورت پرداختن و نياز به پرداختن رابطه مستقيم است؛ اما گستره و عمق نيازها و عوامل آن بسي گوناگون است. يک عامل دامنه ابتلا و تعداد افرادي است که با يک «موضوع» پيوند ميخورند. عامل ديگري دامنه مسائل و شاخهها و پرسشهايي است که يک موضوع دارد و سطح پيوند آدمي را با آن موضوع معين ميکند. سوم عمق نياز و اينکه موضوع از مسائل حياتي زندگي است يا عادي و جانبي؟ ديگر حجم و فراواني پژوهشهايي است که درباره موضوع و مسائل آن صورت گرفته است.
يائسگي به خودي خود احکام چنداني ندارد؛ اما نقطه مقابل آن، قاعدگي و به تبع آن، استحاضه، احکام فراواني در بخش عبادات و ازدواج و طلاق دارد؛ از اين رو اهميتي که حيض و استحاضه به فراخور فراواني مسائل و احکام دارد، به دوران يائسگي سرايت ميکند. نيز فرق عمدهاي که ميان احکام حيض و استحاضه وجود دارد، نقش روشني در اهميت آغاز دوران يائسگي دارد. قاعدگي و يائسگي دو وضعيت متمايزند که آثار و احکام روشني دارند. استحاضه بهعنوان وضعيتي مشترک ميان اين دو دوره، احکام ويژه و گاه دشواري را متوجه بانوان ميکند. اگر مبدأ ثابتي مانند پنجاهسالگي را براي يائسگي قائل شويم، پيداست خونهاي پس از اين سن را
نميتوان حيض شمرد و نوعاً استحاضه به شمار خواهد رفت که به جز احکام متفاوت، دشواريهاي قابل توجهي براي زنان پديد ميآورد. همچنين افزايش اين مبدأ به شصت سال براي تمام يا بخشي از زنان، فرق عمدهاي پديد خواهد آورد و اگر مبدأ ثابتي در نظر نگيريم و بسته به افراد متفاوت بدانيم، به نسبتِ پس و پيشبودن آغاز اين دوره، زنان وضعيت متفاوتي خواهند داشت که علاوه بر جريان احکام شرعي مختلف، به همين نسبت برخي دشواريها در عمل به احكام استحاضه کاهش خواهد يافت.
نيز بايد توجه داشت موضوع قاعدگي و يائسگي نيمي از جامعه انساني را در بر ميگيرد و اگر فرض کنيم ميانگين سن شروع يائسگي، به صورت کلي يا منطقهاي يا نژادي حتي يک يا دو سال پس از مبدأ ثابت پنجاه سال باشد، پيداست تعيين سن يائسگي با توجه به گستره آن نيز اهميت مييابد و در مجموع، اين مسئله کماهميتي نيست که يک زن خود را از سن پنجاهسالگي يائسه بداند و نوع خونهاي پس از آن را استحاضه بشمارد يا دو و سه سال ديگر نيز امکان حائضشدن را به حکم شرع داشته باشد. پيداست همين امر در روابط زناشويي نتيجه عکس خواهد داشت.
در حوزه شناخت فلسفه و حکمت احکام، موضوع همخواني واقعيات تکوينيِ ظاهراً يکسان، اما با احکام شرعي متفاوت نيز جلب توجه ميکند. چگونه است که به رغم برشماري علائم و اوصاف، براي شناخت حيض و غيرحيض، اين علائم فقط در محدوده زماني يا شرايط خاصي نشانه و امارهاند؟
از اين رو به رغم اينکه ممکن است بحث از سن يائسگي از نظر ابتلا و نياز عملي به آن امري مهم به شمار نرود، توجه به نکات يادشده نشان از اهميت آن دارد؛ ولي پيش از اينها و پس از اينها، آنچه نكته اصلي است، پيبردن به حكم خداوند حكيم است كه طبعاً همانند ساير احكام بايد امري مستند و در چارچوب موازين فقهي و اجتهادي باشد.
از سوي ديگر هرچند اصل موضوع در فقه اسلامي – چنانکه خواهيد ديد- پيشينه
درازي دارد، اما اجتهاديبودن مسئله از يکسو و پژوهشهاي ميداني و باليني جديد که در کشورهاي مختلف صورت گرفته، نشان ميدهد عواملي در کاهش و افزايش سن يائسگي مؤثر است، و به رغم شهرتي که حکم به سن ثابت پنجاه و شصت سال در ميان فقيهان شيعه دارد- اين پرسش مطرح ميشود که به اقتضاي رويه در ديگر مسائل اجتهادي، آيا ميتوان نگاه دوبارهاي به ديدگاه مشهور داشت و از جايگاه بازکاوي مستندات، احتمالاً به ديدگاه جديدي دست يافت؟ اگر «سن يائسگي» اکنون بهعنوان يک مسئله مطرح ميشود، از اين منظر است، و با اين نگاه بايد گفت پژوهش درخور توجهي درباره آن صورت نگرفته است. اين نيز خود عامل ديگري در ضرورت پرداختن به موضوع است.
هرچند پرسش اصلي در اين پژوهش اين است که يائسگي زنان از چه زماني آغاز ميشود، اما نسبت تضاد ميان قاعدگي و يائسگي، هم در محدوده موضوع و هم در محدوده احکام، پژوهش را به ناچار متوجه موضوع حيض و نيز استحاضه ميکند. ملاحظه ادله بحث، به وضوح آميختگي اين دو عنوان را نشان ميدهد.
از سوي ديگر، وحدت سياق ميان ادله بيانکننده تحقق حيض و تحقق يائسگي، اين آميختگي را در مقام بررسي موضوع سن يائسگي دو چندان ميکند؛ به اين بيان که درباره ادلهاي که موضوع و احکام حيض را بيان ميکند، اين پرسش وجود دارد که آيا اينها ناظر به حيض واقعي است يا اعتباري و حکمي، و اوصاف و امارات درباره تشخيص حيض، اموري تعبدياند يا راهنماي کسي است که در تحقق و وجود حيض شک داشته باشد؟ اين پرسش درباره ادله موضوع و احکام يائسگي نيز وجود دارد و ميان دو دسته ادله، از اين نظر تشابه يا نزديکي هست.
از اين رو در اين پژوهش، اگر فراوان به موضوع حيض و گاه استحاضه ـ عمدتاً از منظر موضوعشناسي ـ پرداخته ميشود، برخاسته از همين آميختگي است.
نيز دو وضع قاعدگي و يائسگي در زنان بهعنوان امري خارجي و واقعي، نياز به شناخت اين دو وضعيت را پديد ميآورد. اين نياز ناشي از اين پرسش است که احکام شرعي قاعدگي و يائسگي بر موضوع واقعي بار شده است يا اعتباري و حکمي، و اين پرسش که اوصاف و علائم از جمله سن، علائم و اوصاف واقعيِ هميشگياند يا غالبي. آيا خون حيض ـ براي مثال ـ مانند آب است که هرچه در نظر عرف و در واقع آب باشد، احکام آن را دارد يا مانند عنوان «مسافر» است که محدوده حکم شرعي آن در قصر و افطار، ملازم با تعريف عرفي آن نيست؟ با توجه به همين نياز است که اين پژوهش، نيازمند پرداختن به شناخت موضوع از دو منظر منابع فقهي و منابع علمي هم ميباشد.
به موازات برشماري احکام مختلف ميان دو دوره قاعدگي و يائسگي، همواره اين پرسش مطرح بوده است که شروع دوره يائسگي از چه زماني است؟ چنانکه خواهيد ديد تفاوت احکام اين دو دوره اختصاص به شريعت اسلامي ندارد. در محدوده منابع و مباحث اسلامي، قرآن کريم سن خاصي را براي يائسگي ذکر نکرده است؛ اما در منابع حديثي شاهد رواياتي در اين باره هستيم. در محدوده مباحث و منابع فقهي، به ويژه با افزودن منابع غيرشيعي به محدوده بحث، شاهد گسترش گفتهها و استدلالها در تعيين اين سن هستيم. نوع گفتهها بر اين اساس شکل گرفتهاست که مرز ميان قاعدگي و يائسگي، زمان خاصي است؛ اما برخي نيز آن را محدود به سن خاصي نکردهاند؛ ازاينرو اصل تعيين سن و بحث و بررسي درباره آن موضوعي است که از ديرزمان وجود داشته است. در سايه همين مباحث بوده که به مرور، ديدگاههاي تازهاي نيز پيدا شده است.
در اين ميان يک پرسش نيز در برخي منابع فقهي اين بودهاست که اوصاف و نشانههايي که در متون حديثي درباره قاعدگي و يائسگي ذکر شده، اموري تعبدي و