فهرست مطالب |
يوسف خان محمدى
تفسير سياسى قرآن در ايران معاصر انديشه اى نص محور و درون گراست كه با اعتقاد به جامعيت و خودكفايى قرآن، راه حل سياست امروزين را در بازگشت بازفهمانه قرآن مى داند و از همين ديدگاه به نقد دوگانه سنت (تحجرگرايى دينى) و تجدد (ايدئولوژى سكولار) مى پردازد. اتخاذ روش درون قرآنى (تفسير قرآن به قرآن) و گسست گرايى از مفسران گذشته، توجه به واقعيت هاى سياسى ـ اجتماعى، پرهيز از اسرائيليات و احاديث ضعيف، تأكيد بر تاريخ صدراسلام و عقل گرايى از شاخصه هاى مهم تفسير سياسى قرآن محسوب مى گردد.
تفسير سياسى قرآن، جزو تفسير موضوعى مى باشد و از تفسسير جزءبه جزء يا ترتيبى قرآن متمايز و متفاوت است. تفسير موضوعى كار خود را با واقعيت موجود در خارج و با محصول تجربه بشر آغاز مى كند و خود را به هرچه از رهگذر اين تجربه حاصل شده است مجهز مى سازد و از افكار و مفاهيم آن بهره مى گيرد و سپس به قرآن مراجعه مى كند تا از او داورى بخواهد و در پيشگاه قرآن به تعبير حضرت على(عليه السلام) به «استنطاق» پردازد. چنين نقشى در واقع نقش «بازپرس» و يك نقش مثبت است. مفسر در اين روش تفسيرى، گفتگوگرى فعال است كه در صدد عرضه مشكلات، سؤال و موارد استفهامى ـ كه در پرتو محصول تجارب انسانى، فرهنگى، سياسى و اجتماعى حاصل شده است ـ به قرآن است و در خلال اين گفتگو و مناظره با شريف ترين و والاترين كتاب، پاسخ هاى خود را كه در
قرآن پراكنده است دريافت مى كند;(1) بنابراين تفسير سياسى قرآن، تفسيرى است معطوف به قدرت و حكومت و اصلاح اجتماعى و به دنبال سامان بخشى به نظام سياسى و اجتماعى جهت دستيابى به حق، عدل و آزادى در جامعه.
برخى نيز تفسير سياسى قرآن را به عنوان روش و منهج معرفى مى كنند; يكى از مناهج تفسيرى قرآن كريم، تفسير سياسى ـ اجتماعى است. منهج تفسير سياسى ـ اجتماعى از شاخه هاى تفسير اجتهادى است كه به انديشه هاى سياسى و حكومتى اسلام توجه دارد و از اين ديدگاه به آيات قرآن كريم مى نگرد. به اين وسيله به ارشاد و هدايت امت اسلامى مى پردازد. اهميت اين روش تفسيرى آن است كه نتايج حاصل از اين نگاه ما را به روش هاى حكومت دارى، روش برخورد با همسايگان و ديگر جوامع اسلامى و غير اسلامى و نوع تعاملات اجتماعى و روابط فرد با خود و جامعه و خداى خود رهنمون مى شود. مفسران اين روش معتقدند كه با وجود تحولات جديد و مشكلات اجتماعى و سياسى مراجعه به تفسير قرآن بهترين راه حل است; تفسير قرآن را نه با ديدگاه كلامى، فلسفى و ادبى و عرفانى بلكه با نگرش اجتماعى بايد مورد مطالعه قرار داد.(2)كتاب حاضر در صدد كالبدشكافى ماهيت و دلايل شكل گيرى تفسيرسياسى قرآن در ايران معاصر است. تفسير سياسى قرآن يك پديده نوپيدا و جديد است و در چالش سنّت و مدرنيته شكل گرفته است; به اين جهت «ايران معاصر» در عنوان كتاب، بيانگر آن است كه مورد پژوهش به يك جامعه خاص و زمان معين اختصاص يافته است. ايران معاصر، نقطه آگاهى تاريخى جديد ايرانيان، به دنبال شكست ايران از روسيه آغاز شد و با پيروزى جنبش مشروطه خواهى و ايجاد نظام حكومت قانون استقرار يافت. از نظر تاريخ و تاريخ انديشه در ايران، تكوين اين آگاهى تاريخى جديد، در دو سده اى كه از شكست ايران در
1 . سيد محمدباقر صدر; سنت هاى اجتماعى و فلسفه تاريخ در مكتب قرآن; ص54.
2 . آية الله سيدعلى خامنه اى، تفسير رهبر، سايت دفتر رهبرى، هفدهم خرداد، 1388، WWW.Leader.ir
جنگ هاى ايران و روس مى گذرد، خاستگاه همه دگرگونى هاى ايران بوده است.(1) جامعه
ايران پس از شكست پى درپى از روسيه (1814م تا 1828م) متحمل دو قرارداد ننگين گلستان و تركمن چاى گرديد. پس از اين شكست جامعه ايرانى اعم از دولتمردان، علما و مردم به فكر اصلاحات در ايران شدند. تطور و ناكامى اصلاحات سر انجام در دوران حكومت رضاخان منجر به بازگشت به قرآن و شكل گيرى تفسيرهاى سياسى و اجتماعى از قرآن گرديد.(2)براى تبيين ماهيت و دلايل شكل گيرى تفسير سياسى قرآن در ايران معاصر سؤال پژوهش چنين طرح گرديد: ماهيت تفسير سياسى قرآن (توسط روحانيت ـ نوانديش) در ايران معاصر چيست؟
جهت پاسخ به سؤال اصلى فرضيه ذيل به آزمون گذاشته شد:
تفسير سياسى قرآن در ايران معاصرانديشه اى نص محور و درون گراست كه با اعتقاد به جامعيت و خودكفايى قرآن راه حل سياسى و اجتماعى جامعه امروزين را در بازگشت بازفهمانه قرآن مى داند و از همين ديدگاه به نقد دوگانه «سنّت» و «تجدّد» مى پردازد. اين انديشه در پاسخ به ناكامى ايدئولوژى مشروطه و پهلويسم از يك سو و عكس العمل منفى به ليبراليسم و ماركسيسم از سوى ديگر ظاهر شد و خود به ظهور دوگانه التقاط و نوانديشى دينى در ايران (دو جريان منفى و مثبت) در حوزه فكر مذهبى و سياسى يارى رساند.
براى بررسى و تبيين و اثبات فرضيه، كتاب حاضر از شش فصل تشكيل شده است: فصل اوّل: به چارچوب نظرى اختصاص يافته است. براى تحليل و تبيين تفسيرسياسى قرآن در ايران معاصر نياز به چارچوب نظرى مناسب بود; بنابراين روش شناسى
1 . سيدجواد طباطبايى; تأملى درباره ايران، مكتب تبريز و مقدمات تجددخواهى; ص31.
2 . لازم به يادآورى است در پژوهش حاضر «ايران معاصر» و «ايران جديد» به يك معنا و مفهوم به كار رفته است.
استيورات هيوز(1) مبنا قرار گرفت، براى اينكه در اين روش، تعامل واقعيت هاى سياسى و
اجتماعى و شكل گيرى فكر و انديشه و تأثير متقابل فكر و انديشه بر پديده هاى سياسى و اجتماعى مسلم گرفته شده است; مسئله اصلى استيوارت هيوز اين است كه پاسخ براى اين سؤال پيدا كند كه انسان چگونه به خود و حيات اجتماعى خود آگاهى مى يابد و اصولا علم انسان به خود و اجتماع خود چگونه ممكن است و تفاوت آن با علوم طبيعى چيست.(2) اين روش به ما يارى مى رساند كه تحليل كنيم چگونه ناكامى اصلاحات در ايران معاصر از دوران مشروطه و عصرپهلوى موجب بازگشت به قرآن و تفسير سياسى از قرآن گرديد و چگونه متن ها و تفسيرهاى سياسى و اجتماعى، دگرگونى هاى عميق در جامعه ايرانى را فراهم كرد.
فصل دوم: به زمينه هاى سياسى و اجتماعى و تاريخى تفسير سياسى قرآن در ايران معاصر اختصاص يافته است. جامعه ايرانى با شكست از روسيه با واقعيت هاى مدرنيته مواجه گرديد، خود را نسبت به تمدن غرب در موضع ضعف و انفعالى يافت و براى جبران عقب ماندگى خود دست به اصلاحات زد; اصلاحات ابتدا از حوزه نظامى شروع گرديد و به تدريج به حوزه هاى نظام آموزشى (دارالفنون)، نظام سياسى (نهضت مشروطه) و سرانجام نوسازى عصرپهلوى رسيد. امّا بحران هاى جامعه ايرانى فروكش نكرد; لذا عده اى براى اصلاح ايران مسير ديگرى كه مسير نوگرايان دينى است، طرح بازگشت به قرآن و بازفهم آن براى اصلاح جامعه ايرانى را ارائه كردند.
فصل سوم: كتاب به بررسى مختصات تفسير سياسى قرآن در انديشه سيد اسدالله خرقانى اختصاص يافته است. خرقانى پس از مأيوس شدن از مشروطه و نوسازى رضاخانى، تنها راه نجات جامعه ايرانى را بازگشت به قرآن و تفسير آن براساس نيازهاى امروزين جامعه تشخيص داد. پانزده سال آخر عمر خود را به تفسير قرآن پرداخت.
1. sehguH .H trawtS .
2 . استيوارت هيوز; آگاهى و جامعه; ص8.
تأملات وى در قرآن به اين نتايج رهنمون شد: ارائه طرح دولت مطلوب قرآن، جامع بودن قرآن در عرصه هاى سياسى و اجتماعى طرح دموكراسى اسلامى با استناد به قرآن و تأكيد بر تاريخ صدراسلام و الگوگيرى از دولت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و على.
فصل چهارم: به تفسير سياسى قرآن رضاقلى شريعت سنگلجى پرداخته است. شريعت سنگلجى پس از رويگردانى از روش هاى پيشين تفسير قرآن، روش تفسير قرآن به قرآن را در كتاب خويش (كليد فهم قرآن) مطرح كرد و به كار بست. ايشان با رويكرد جديد براى پاسخ به معضلات و مشكلات جامعه ايران، موضوعات محورى از جمله مقاصد قرآن را كه در آن اصول سه گانه اصلى (مبدأ، راه خداشناسى و معرفت معاد) مطرح است، مورد بررسى قرار داد كه بعدها مورد توجه ايزوتسو توشيهيكو(1) و سايرين قرار گرفت. سپس ضروريات پنج گانه از نظر قرآن، عقل گرايى، آزادى، همگانى بودن فهم قرآن، قرآن كتابِ سياسى و اجتماعى و سرانجام توحيد سياسى را مطرح كرد كه با اهتمام على شريعتى، مهدى بازرگان و ساير نوگرايان اسلامى گفتمان مسلط در دهه چهل شد.
فصل پنجم: به تحليل وتبيين مختصات تفسيرهاى سياسى سيدمحمود طالقانى اختصاص يافته است. تفسير سياسى طالقانى از قرآن در تداوم سبك تفكر قرآن گرايان ازجمله خرقانى و سنگلجى مى باشد. ايشان با تأكيد بر همگانى كردن آموزه هاى قرآن در جامعه به فارسى نويسى و پرهيز از روش هاى عرفانى، فلسفى، فقهى، علمى، روش تفسير قرآن به قرآن را باتوجه به واقعيت هاى سياسى واجتماعى جامعه به كاربست. با صورت بندى معضلات و مشكلات جامعه از جمله فقدان جامع نگرى در تفسير دين، گسترش آموزه هاى مكتب ماركسيسم و ليبراليسم در جامعه، حكومت ناكارآمد استبدادى، شيوع تقديرگرايى، خرافات و بدعت ها، فقدان آگاهى حقيقتى در بين مردم،
چندپارگى فرهنگى و روابط ناسالم اقتصادى و سياسى به تدبّر در قرآن پرداخت و جامعه سياسى مطلوب قرآنى خويش را ارائه نمود; از نظر طالقانى حكومت مطلوب قرآن،
1 . ايزوتسو توشيهيكو; خدا و انسان در قرآن; مترجم احمد آرام، چاپ پنجم، شركت سهامى انتشار، 1381.
حكومت شورايى است كه برمبناى توحيد سياسى شكل مى گيرد و عقل جمعى در آن فعال است. ايشان اصلاحات مداوم را از ويژگى هاى جامعه مطلوب قرآنى مى داند و ويژگى هاى رهبرى در حكومت شورايى، مسئله آزادى، عدالت اجتماعى، جهاد و اصول نظامى و دفاعى، امر به معروف و نهى از منكر را مكانيزمى براى كنترل جامعه و حاكمان مى شمارد و قانون مندى سياست، فرهنگ و اقتصاد را جزو سنت هاى الهى مى داند.
فصل ششم: به نتايج و پيامدهاى قرآن گرايى سياسى در ايران معاصر پرداخته است. وقتى انديشه توليد شد به مرور زمان در عرصه عمل ظاهر مى گردد. چون قرآن محبوب ترين كتاب در بين مسلمانان بهويژه مردم ايران است، تفسيرهايى كه با رويكرد اجتماعى ـ سياسى شكل گرفت خيلى سريع در جامعه تأثيرگذار شد و موجب شكل گيرى ايدئولوژى اسلامى گرديد و مى توان ادعا كرد انقلاب اسلامى، وحدت و همگرايى، دموكراسى اسلامى و شكل گيرى روشنفكرى مذهبى و ورود آموزه هاى قرآن به دانشگاه ها از نتايج عملى چنين رويكردى به قرآن است. در ضمن، در اين فصل، براى اولين بار در ايران تفسير سازمان مجاهدين خلق (منافقين) و گروه فرقان براساس آثار و مكتوبات تفسيرى آنها نقد و بررسى و تبيين شده است.
در پايان لازم به يادآورى است پژوهش در اين حوزه بدون يارى و هدايت اساتيد گرانقدر در حوزه و دانشگاه غيرممكن بود; نام آنان كه به گونه اى سهمى در اين كتاب دارند، آن قدر زياد است كه ذكر نامشان در اين مختصر نمى گنجد.
اما وظيفه خود مى دانم از راهنمايى ها و زحمات بى شائبه استاد ارجمند دكتر احمد واعظى كه با حوصله بسيار تمام مراحل پژوهش را راهنمايى كردند و سخاوتمندانه يارى فرمودند تشكر كنم. همچنين از اساتيد گرانقدر دكترداود فيرحى و دكتر نجف لك زايى سپاسگزارم كه با دلسوزى تمام گرهگشاى بن بست هاى رساله بودند و از ابتدا تا انتها در رسيدن به مقصد يارى ام نمودند و نيز از دكتر كريم خان محمدى تقدير مى كنم كه در طول ايام تحصيل و نگارش رساله يار و همراه من بودند، همچنين از دكتر شفيعى، دكتر
حسين زاده، دكتر محمود سليمى، دكتر حقيقت و دكتر ميرموسوى ـ از همكاران فرهيخته ام در گروه علوم سياسى دانشگاه مفيد ـ سپاسگزارم.
برخود لازم مى دانم از مسئولين و كاركنان كتابخانه هاى آية الله مرعشى نجفى، دانشگاه مفيد، تاريخ تخصصى اسلام و دانشگاه باقرالعلوم(عليه السلام) كه امكان استفاده از منابع ناياب را فراهم كردند تقدير نمايم. به گونه اى متفاوت، از فداكارى هاى همسر و فرزندانم فاطمه و محمدرضا و مائده ـ كه همواره مشكلات تحصيل من در حوزه و دانشگاه را تحمل كردند و كوتاهى دائمى مرا در انجام وظايف خانوادگى كريمانه ناديده گرفتند ـ تشكر مى نمايم.
يوسف خان محمدى
چارچوب نظرى
موضوع پژوهش حاضر تفسير سياسى قرآن در ايران معاصر است. توضيح چگونگى شكل گيرى و تبيين ماهيت اين تفاسير و تأثير و تأثر تفسيرها با جامعه ايران و نشان دادن نتايج سياسى ـ اجتماعى آن نيازمند روش شناسى است. به نظر مى رسد براى توضيح و فهم اين موضوع، بايد از روش هايى استفاده كرد كه تأثير، تأثر و تعامل انديشه، جامعه و واقعيت هاى اجتماعى را مورد تأييد و تأكيد قرار مى دهد; چرا كه تفسيرهاى سياسى و اجتماعى از قرآن به دليل نيازهايى نوپيدا در جهان اسلام، مخصوصاً در ايران معاصر، شكل گرفته است; واقعيت هاى اجتماعى اى كه متفكران را وادار به انديشيدن و تدبر در متن اصلى اسلام يعنى قرآن نمود; بنابراين متن هاى خلق شده يعنى تفسيرهاى سياسى با واقعيت بيرونى در ارتباط تنگاتنگ قرار دارند.
مراد از واقعيت، تمامى زمينه هاى اجتماعى، اقتصادى، سياسى و فرهنگى موجودِ هنگام، قبل و بعد از شكل گيرى متن است. منظور از واقعيت در ايران معاصر، مسئله استبداد و سلطه بيگانگان و گسترش بدعت ها و خرافات به نام دين و شيوع افكار ماركسيسم و ليبراليسم در نتيجه عقب ماندگى ايران از غافله تمدن بشرى است; بنابراين چارچوب نظرى اتخاذشده را روش تعاملى مى ناميم كه از روش شناسى استيوارت هيوز الهام گرفته ايم.
بر اساس نظريه تعاملى هيچ متنى در خلأ و فارغ از زمان و مكان خود شكل نمى گيرد، بلكه همواره هر متنى به ويژه يك متن زبانى، آيينه زبان و فرهنگ مؤلف و مخاطبان خود است. هيچ متنى به زبانى غير از زبان مؤلف و مخاطبان آن خلق نمى شود. تفسيرهاى سياسى از قرآن نيز متن بوده و از اين اصل مستثنى نيستند.
رابطه تعاملى متن و واقعيت، رابطه اى دوسويه است. بر اين اساس تفسيرهاى سياسى از قرآن، بازتابى صرف و منفعل از واقعيت هاى ايران معاصر نيستند، بلكه اولا آن را به شيوه مؤثر بازسازى مى كنند، عناصر منفى آن را كنار مى گذارند، برخى ديگر را مى پذيرند و عناصر جديدى به آن مى افزايند. ثانياً پس از آنكه اين متن ها خلق شد و به متن حاكم و غالب در فرهنگ جامعه تبديل شد، بر واقعيت پيرامون خود به طور جدى اثر مى گذارند; از جمله در ايران معاصر بر اساس تفسيرهايى كه جريان روحانيت ـ نوانديش ارائه داد، بحث شورا و دموكراسى در قانون اساسى وارد گرديد و همچنين مطالعه و برداشت التقاطى سازمان مجاهدين خلق ايران وگروه فرقان از قرآن، آنان را به جنگ هاى مسلحانه و ترور سوق داد.
زبان مهم ترين ابزار يك قوم در فهم و نظام بخشى جهان است. بر اين اساس نمى توان درباره هيچ زبانى جدا از فرهنگ و واقعيت آن سخن گفت و به همين لحاظ نمى توان از متنى منفصل از فرهنگ و واقعيت سخن گفت; چراكه هر متنى در چارچوب نظام زبانى فرهنگ خود قرار دارد.(1) آغازكردن از واقعيت اجتماعى به معناى رفتن به سراغ حقايقى است كه از تاريخ مى شناسيم; از اين رو پژوهش حاضر در باب شناخت متون تفسيرهاى سياسى و تعيين ماهيت آنها، نبايد از واقعيت غفلت كند، بلكه ضرورى است واقعيت را از آن جهت كه حقيقتى، عينى و ملموس است و مى توان از آن سخن گفت، در صدر كار خود قرار دهد. بدين نكته نيز بايد توجه داشت كه واقعيت مفهومى وسيع دارد و شامل نهادهاى اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى است.(2)
1 . نصر حامد ابوزيد; معناى متن: پژوهشى در علوم قرآن; ترجمه مرتضى كريمى نيا; ص68.
2 . همان، ص72.
بايد همواره به خاطر داشت كه عينيت دنياى نهادى، هر قدر هم كه در نظر فرد، سنگين جلوه كند، عينيتى است كه ساخته و پرداخته انسان است. روندى كه به وسيله آن فراورده هاى برونى شده فعاليت انسان رنگ عينيت به خود مى گيرند، روند عينى سازى است. جهان نهادى، فعاليت عينى شده انسان است و هر نهاد منفردى نيز همين طور است; به عبارت ديگر با وجود عينيتى كه مشخصه دنياى اجتماعى در تجربه انسانى است، اين عينيت پايگاه و شاخصه اى جدا از فعاليت انسانى كه آن را پديد آورده كسب نمى كند; اين معما كه انسان قادر به ايجاد جهانى است كه خود آن را ساخته، سپس آن را چيزى غير از يك مصنوع انسانى درك مى كند; بنابراين مهم تأكيد بر اين نكته است كه رابطه ميان انسان، صانع و دنياى اجتماع مصنوع او، رابطه اى تعاملى است و خواهد بود. آدمى (البته نه در حالت انفراد، بلكه در اجتماعات خود) و دنياى اجتماعى او بر يكديگر اثر مى گذارند و مصنوع بر صانع، عمل متقابل انجام مى دهد. برونى كردن و عينى ساختن از عوامل مهم در يك روند تعاملى مستمر به شمار مى روند. سومين عامل مهم در اين فرآيند درونى گردانيدن است. اينك مى توان به رابطه بنيادين اين سه عامل مهم تعاملى در واقعيت اج تماعى پى برد. هر يك از اينها با يكى از خصوصيات اصلى دنياى اجتماعى مطابقت دارد.
جامعه فراورده اى انسانى است، واقعيتى عينى است و انسان فراورده اى اجتماعى است.(1) همچنين بديهى است كه هر تحليلى درباره دنياى اجتماعى كه يكى از اين سه عامل مهم را ناديده بگيرد، تحريف آميز خواهد بود.
رابطه متن با واقعيت كه در پژوهش حاضر مورد تأكيد قرار گرفته است، مسئله اساسى جامعه شناسى معرفت نيز است. مشغله اساسى جامعه شناسى معرفت اين بوده است كه نشان دهد چگونه مجموعه هاى تخصصى انديشه و معرفت نظير نظام هاى زيبايى شناختى، اخلاقى و فلسفى، عقايد مذهبى و اصول سياسى، از زمينه هاى فرهنگى و اجتماعى كه در
1 . پيتر برگر و توماس لوكمان; ساخت اجتماعى واقعيت; ترجمه فريبرز مجيدى; ص73.
آن پرورده مى شوند، متأثر مى شوند. يكى از مسائل عمده مورد توجه جامعه شناسى معرفت، نشان دادن تأثير وسيع جامعه بر توليد دانش تخصصى بوده است. دومين هدف مهم جامعه شناسى معرفت اين بوده است كه كشف كند چگونه دانش در جريان فعاليت سياسى مورد استفاده قرار مى گيرد.(1)قصد نگارنده روشن كردن اين نكته است كه چگونه در نيمه دوم قرن بيستم در ايران از برخورد انديشه ها و نگرش هاى گوناگون با تأثر از جريان هاى مختلف فكرى، تصور تازه اى از قرآن و تفسير سياسى ـ اجتماعى از آن پيدا شد كه با آنچه پيش از آن رواج داشت، تفاوت كلى پيدا كرد. اين داستان را هم نه در فضاى اثيرى انديشه هاى انتزاعى، بلكه در محيط اجتماع و آن هم يك اجتماع خاص يعنى ايران معاصر از خلال سرگذشت و انديشه هاى چند متفكر و جريان ممتاز كه در پيدايش اين طرز تفكر و تصور جديد اهميت كلى داشته اند، دنبال خواهيم كرد; از اين نظر روش اين پژوهش نزديك به «تاريخ فكرى» است.
استيوارت هيوز از جمله متفكرانى است كه بر اساس تعامل متن و واقعيت، آثار خويش را خلق كرده است. بنابر ديدگاه ايشان فهم واقعى و كامل انديشه متفكران منوط به فهم محيط اجتماعى است كه متفكران در دامن آن زيسته اند و فهم محيط اجتماعى نيز منوط به فهم انديشه هاى آن دوره است.
بايد ديد چه شد كه بعضى از انديشه هاى بنيادى در ايران معاصر پديد آمد و در مردم تأثير گذاشت و به صورت هاى گوناگون متحول شد و مرزهاى جغرافيايى و مسلكى را پشت سر گذاشت و تلقى آدميان را از خودشان و جهان دگرگون ساخت و راه را براى تحولات بعد هموار كرد و قيافه ايران را به وجهى كه امروز مى شناسيم درآورد. در اين سير شگفت انگيز همه دست داشته اند.(2)تفسيرهاى سياسى از قرآن، در تعامل با واقعيت هاى جامعه ايران معاصر و جهان
1 . صادق حقيقت; روش شناسى علوم سياسى; ص221.
2 . استيوارت هيوز; آگاهى و جامعه; ص7.
اسلام شكل گرفته است. اصولا تقسيم متفكران به نوانديش و ارتجاعى، بر اساس معيار توجه به واقعيت هاى اجتماعى و محيط شكل گيرى آن، امكان پذير است. انسان نوانديش در مواجهه با گرايش هاى متفاوت و مبانى گوناگون و بنيان هاى نظرى و اجتماعى آن، ناگزير است بنابر اولين شرط نوانديشى، از موضع پژوهشگر به واقعيت بنگرد. هر پژوهشگرى حق دارد كه در نو كردن ميراث گذشتگان سهيم باشد.
اين نوع تعامل ميان جامعه و واقعيت هاى اجتماعى با متفكر، به نوعى مورد تأييد و تأكيد متفكران مسلمان و ايران هم بوده است كه از جمله مى توان به استاد مطهرى اشاره كرد. ايشان فلسفه و لزوم زنده بودن مجتهد در مذهب شيعه را توجه به واقعيت هاى اجتماعى و نيازهاى نوپيدا مى داند:
بديهى است كه مشكلات جامعه بشرى نو مى شود و مشكلات نو، راه حل نو مى خواهد، «الحوادث الواقعه» چيزى جز پديده هاى نوظهور نيست كه حل آنها بر عهده حاملان معارف اسلامى است. سرّ ضرورت وجود مجتهد در هر دوره و ضرورت تقليد و رجوع به مجتهد زنده همين است و الا در يك سلسله مسائل استاندارد شده ميان تقليد از زنده و مرده فرقى نيست. اگر مجتهدى به مسائل و مشكلات روز توجه نكند، او را بايد در صف مردگان به شمار آورد.(1)علامه طباطبايى نيز به گونه اى تعامل بين متن و واقعيت را در نظريه ادراكات اعتبارى خود مطرح نموده، تأثير و تأثر بين فرد و جامعه و خلق وسايل مورد نياز زندگى را از نتايج اين ارتباط مى داند: «ادراكات اعتبارى مولود اصل كوشش براى حيات و تابع اصل انطباق با احتياجات است و مانند بسيارى ديگر از شئون جسمانى و نفسانى يك سير تكاملى و "نشو و ارتقا" را طى مى كنند و اين سير از چه نقطه آغاز و چگونه و به چه ترتيب طى مراحل مى كند و چه قواعد و قوانينى دارد».(2)
1 . مرتضى مطهرى; نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخير; ص93.
2 . سيدمحمدحسين طباطبايى; اصول و روش رئاليسم; ج2، ص143.
علامه طباطبايى در جاى ديگر بر تعين اجتماعى معرفت تأكيد دارد و مى گويد آزمايش هاى متوالى نشان مى دهد محيط انسان در افكار وى تأثيرگذار است و تفاوت معلومات و افكار با تغيير منطقه و محيط زندگى حتى در يك فرد انسانى به حسب دو زمان و به موجب اختلاف شرايط، روشن و غيرقابل انكار است. همچنين ما مى توانيم با تربيت هاى گوناگون در انسان افكار گوناگون ايجاد كنيم. پس حقايق علمى مخلوق و تابع خود ما (زندگى انسانى و اجتماعى) است و ثبوت غيرقابل تغييرى ندارد.(1)به صورت كلى عوامل تأثيرگذار بر معرفت از نظر علامه طباطبايى را مى توان چنين ترسيم كرد:
علل محيطى: يك دسته از عوامل تأثيرگذارى كه مرحوم علامه بدانها اشاره مى كند، عوامل پيرامونى است. در اين خصوص مى توان به دو عنصر مهم و عمده جغرافيا و محيط عمل تأكيد كرد:
الف) جغرافيا: در نظر علامه، منطقه هاى گوناگون زمين كه از جهت سرما و گرما و ديگر خواص و آثار طبيعى مختلف اند، تأثيرات گوناگون و عميقى بر طبايع افراد انسان داشته اند و از اين راه، بر كيفيت و كميت احتياجات و نيز احساس هاى درونى و افكار و اخلاق اجتماعى و به دنبال آن، مفاهيم و ادراك هاى اعتبارى (به ويژه) تأثير مى گذارند.(2)ب) محيط عمل: به باور ايشان محيط اشتغال افراد نيز تأثيرى تعيين كننده دارد. علامه تصريح مى كند: يك نفر باغبان با يك نفر بازرگان، يا يك نفر كارگر با يك نفر كارفرما از جهت روش فكرى يكسان نيستند; زيرا احساس هايى كه مثلا سبزه و آب و درخت و گل و بهار به وجود مى آورد، غير از احساس هايى است كه سرمايه و داد و ستد لازم دارد; اختلاف در احساس، اختلاف در ادراك ها(ى اعتبارى) را به دنبال دارد.(3)
1 . عليزاده و همكاران; جامعه شناسى معرفت; ص455.
2 . سيدمحمدحسين طباطبايى; اصول و روش رئاليسم; ج2، ص217.
3 . همان.
علل اجتماعى و فرهنگى: بخش وسيعى از عوامل تأثيرگذار بر معرفت را مى توان تحت عنوان «اجتماعى ـ فرهنگى» ذكر كرد. علامه در اين زمينه به عوامل مهمى چون تربيت، فضاى عمومى، پايگاه اقتصادى، دوستى و همنشينى، پايگاه اجتماعى ـ سياسى اشاره مى كند:
الف) تربيت: از نظر علامه، تربيت اجتماعى از مهم ترين عناصر اجتماعى در پديدآوردن، تثبيت و تغيير افكار، بهويژه انديشه هاى اعتبارى است.(1)ب) فضاى عمومى: علامه نقش تعيين كننده اى براى فضاى عمومى در تصميم گيرى هاى فردى قائل است. به باور ايشان، گويا انسان داراى اراده آزاد است و مى تواند از جنبه نظرى، در بدترين شرايط، مستقل باشد; اما در عمل، غالباً انديشه و تصميمش مغلوب جمع است، و هماهنگ با جمع، فكر و عمل مى كند. به گفته علامه، «لازمه اين (هويت واقعى داشتن جامعه و جمع)، به شهادت حس و تجربه، شكل گيرى نيروها و آثار اجتماعى نيرومندى است كه به هنگام عارضه و تزاحم، آثار فردى را مقهور خود قرار مى دهد... ; از اين رو براى جزء، چاره اى جز تبعيت از كل نمى ماند و هر آنچه بر كل مى رود، بر فرد نيز جارى مى شود، به طورى كه كل، شعور و فكر افراد و اجزائش را از آنها مى گيرد...».(2) از ديدگاه علامه اين تأثير به قدرى زياد است كه پيامبران و اولياى الهى را نيز مى تواند تحت تأثير خود قرار دهد.(3)ج) پايگاه اقتصادى: از نظر علامه طباطبايى، پاره اى از تأثيرات اجتماعى بر انديشه ها،از ناحيه مسائل اقتصادى است; به عبارت ديگر جايگاه اقتصادى داشتن در جامعه باعث مى شود تا ابتدا خود دارنده جايگاه اقتصادى و سپس نظاره گران، دچار تغييرات معرفتى گشته و نسبت به خود و ديگران به گونه اى متفاوت از قبل بينديشند.(4)
1 . همان. همچنين براى توضيح تفصيلى در اين خصوص ر. ك: منوچهر نعلبندى; مقايسه ديدگاه هاى تربيتى امام خمينى و علامه سيدمحمدحسين طباطبايى; ص79 ـ 100.
2 . سيدمحمدحسين طباطبايى(رحمه الله); الميزان فى تفسير القرآن; ج4، ص97.
3 . همان، ج14، ص55 درباره حضرت مريم (س) و نيز ج15، ص359 ـ 361، درباره حضرت موسى(عليه السلام).
4 . همان، ج19، ص622. حسين اژدرى زاده; جامعه شناسى معرفت در قرآن; ص149.
د) دوستى و همنشينى: از عناصر تأثيرگذار در اين زمينه كه بسيار مورد توجه قرآن است و مرحوم علامه نيز بر آن تأكيد دارد، دوستى و همنشينى است. علامه با استفاده از آيات بسيارى مانند آيه 51 سوره مائده، 23 سوره توبه و مانند آنها، به اين باور رسيده است كه دوستى با ديگران مى تواند شخص را در عقايد و باورهايش و در پى آن در اعمال و رفتارش، سست كرده، به دينى ديگر درآورد، چنان كه اين تأثير مى تواند مثبت باشد و وى را در انديشه اش ثابت قدم نمايد. علامه در بخشى از سخنان خود ضمن تأكيد بر تأثيرگذارى عنصر خانواده بر معرفت و انديشه انسانى، يادآور مى شود كه اى بسا تأثير دوست و همنشين در اين زمينه از خانواده نيز نافذتر باشد.(1)هـ ) پايگاه سياسى ـ اجتماعى: يكى از نكاتى كه علامه با استفاده از آيه 91 سوره هود ارائه مى كند، آن است كه ضعف قوت پايگاه سياسى ـ اجتماعى شخص مى تواند بر انديشه خود شخص و نيز اطرافيان تأثيرگذار بوده، حتى بر پذيرش و عدم پذيرش سخنان وى از سوى ديگران تأثير گذارد; به عبارت ديگراگر سخنى از زبان كسى كه پايگاه سياسى ـ اجتماعى قوى و محكمى در اجتماع دارد، صادر شود، مردم آسان تر آن را مى پذيرند و بر آن صحه مى گذارند; بر عكس، اگر آن شخص در اين زمينه داراى ضعف باشد، سخنش، هرچند حق باشد، پذيرفته نمى شود و يا ديرتر مورد قبول واقع مى گردد. همچنين بر اساس مطالب يادشده و نيز آيه مورد اشاره، داورى مردم در خصوص اين دو شخص، حتى در زمينه صدور احكام قضايى، به جهت پايگاه اجتماعى، متفاوت خواهد بود.(2)موارد يادشده، برخى از مهم ترين عناصر اجتماعى تأثيرگذار بر معرفت و انديشه انسان است كه علامه(رحمه الله) به طور مشخص بر اهميت آنها تأكيد بسيار دارد. از جمله دلايلى كه باعث شده ايشان تا اين اندازه به عناصر اجتماعى توجه داشته باشد، اعتقاد راسخ او به
1 . سيدمحمدحسين طباطبايى; الميزان فى تفسير القرآن; ج9، ص274 ـ 275.
2 . همان، ج10، ص560 ـ 561.