فهرست عناوين |
با مشارکت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
و پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامي
مرکز همکاريهاي علمي و پژوهشي
جريان گسترده دين پژوهي، خوشبختانه، در سالهاي اخير رشد قابل توجهي نموده و بخشي از ادبيات پژوهشي کشور را به خود اختصاص داده است. اين ارتقاء در پژوهشهاي ديني به گسترش رويکردهاي نوآورانه و نوانديشانه نيز انجاميده است. بيگمان رويکرد ژرف انديشانه و پيش روانه مقام معظم رهبري(مد ظله العالي) در تشويق تامل بيشتر و تعمق کيفيتر در عرصه مطالعات ديني سهمي جدي در ايجاد فضاي پيش گفته داشته و به پيشنهاد بستري فراخ جهت طرح مباحثي از اين دست انجاميده است.
با اين حال و به رغم نتايج ارزشمند شکل گيري فضاي جديد دين پژوهشي در کشور به نظر ميرسد که رويکرد به نوانديشي در اين عرصه خطير به دقتها و تاملاتي نيز نياز دارد. حتي ميتوان گفت که شکل گيري وضعيت پيش گفته دلمشغوليهايي را نيز سبب شده است و خود، در يک معنا، به موضوعي براي گفت و گوي علمي بدل گرديده است. دغدغه منديهايي از اين دست عمدتا به اعتبار نتايج پژوهشهاي ديني نظر دارند و از اين منظر به اين حوزه بارور پژوهشي مينگرند.
نکته آن جا است که نوانديشي و نوآوري در عرصه دين پژوهي اقتضائات ويژه خود را ميطلبد و در دل شرايط خاصي تولد مييابد؛ چه آن که نوآوري
فارغ از لحاظ اقتضائات دقيق مطالعه در حوزه دين، در معرض فروغلطيدن به دامان بدعت و انحراف از مباني ديني است. پرواضح است که چنين نوآوريهايي به جاي آن که بر قدر دانش ديني افزايند و ارج پژوهشهايي از اين دست را فراز آورند، خود آسيبي ميگردند در مقابل ارتقاء دين داري متکي بر پژوهش و رويکردهاي عالمانه در باب دين.
به اين ترتيب مطالعه نوانديشي ديني خود ضرورتي تام و تمام در رويکرد به دين پژوهي مييابد و در اين مسير نقشي اساسي و کارويژه اي حياتي پيدا ميکند. ذيل چنين هدفي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامي برگزاري همايشي علمي را جهت مطالعه ابعاد مختلف اين موضوع و توليد ادبيات عالمانه پيرامون آن برنامه ريزي نمودند.
بر اساس آن چه آمد، اين همايش اهداف زير را جهت تدوين رويکرد عالمانه به مقوله نوانديشي ديني موضوع توجه و موضع دقت خود نموده است
ـ رويکرد تحليلي و مفهوم شناسانه به نوانديشي ديني و بسط ادبيات تحقيقي پيرامون آن
ـ غنابخشي به نوانديشي ديني در فضاي منطبق و مطابق با تعاملات دين پژوهانه
ـ ايجاد فضاي گفتگوي علمي پيرامون نوانديشي ديني فارغ از پيش داوريهاي غير علمي
با توجه به اهداف فوق الذکر و جهت تنظيم تلاشهاي علمي همايش جهت
گام زدن در مسير اين اهداف کميته علمي همايش فعاليتهاي پيش از برگزاري را در دو بخش اصلي سامان داد.
ذيلا به اين دو بخش و نتايج آن ميپردازيم
«انتشار فراخوان» و «سفارش مقاله به اساتيد حوزههاي مرتبط در موضوعات مشخص» راهکارهايي بودند که جهت دستيابي به گروه زبده اي از مقالات علمي مدنظر قرار گرفت.
کميته علمي با هدف تشويق صاحب نظران جهت ورود به مطالعه مقوله نوانديشي ديني اقدام به انتشار فراخوان مقالات نمود. اين فراخوان در چند محور مشخص تنظيم و منتشر گرديد.
ذيلا به اين محورها اشاره ميشود:
ـ مفهوم نوانديشي ديني؛ (مولفه ها، کارکردها و رويکردها)
ـ نوانديشي ديني و اجتهاد؛ (روش شناسي و ديدگاههاي فقهي)
ـ نوانديشي ديني و تجدد گرايي؛ (تبارشناسي و تحول شناسي تاريخي)
ـ نوانديشي ديني؛ (تجدد گرايان مسلمان و غير مسلمان)
ـ نوانديشي ديني و جنبش نرم افزاري؛ (زمينه ها، بسترها و راهکارها)
ـ آسيب شناسي نوانديشي ديني؛ (مباني، موانع و راهکارها)
ـ نوانديشي و تحولات ايران و انقلاب اسلامي؛ (جريان شناسي و بررسي افقهاي پيش رو)
علاوه بر فراخوان، راهکار عقد قراداد نيز جهت تهيه مقالات سفارشي مورد توجه کميته علمي قرار گرفت. اين گروه از مقالات با توجه به اهميت بيش تر برخي از موضوعات و يا عدم دستيابي به مقالات برتر مد نظر از طريق انتشار فراخوان در برخي از محورها به صاحب نظران برتر در حوزههاي مرتبط سفارش داده شدند.
گزارش آماري مقالات واصله به دبيرخانه:
پس از پايان مهلت مقرر در فراخوان جهت ارسال چکيده ها، 60 چکيده به دبيرخانه همايش واصل گرديد که از اين ميان، پس از ارزيابي، 41 متن چکيده جهت نگارش مقاله پذيرفته شد.
در نهايت، پس از نگارش مقالات و انجام دست کم دو و حداکثر سه مرحله ارزيابي علمي نسبت به آن ها، ده مقاله حايز امتياز لازم گرديد و تاييد نهايي شد. البته مقالات ديگري نيز حايز اهميت علمي تشخيص داده شد ولي با توجه به استاندارد علمي مورد نظر همايش، پس از شور و مشورت اعضاي کميته علمي، از چاپ و ارايه آنها در پنلهاي همايش صرف نظر گرديد و قرار بر آن شد که اين گروه از مقالات به شيوههاي ديگر نظير انتشار اينترنتي، چاپ در قالب همکاري با ديگر مجلات و... مورد استفاده واقع شود.
پس از پايان فرايند ارزيابي مقالات حاصل آمده از فراخوان، بر اساس تصويب کميته علمي اقدام به سفارش مقالات علمي به صاحب نظران در عرصههاي مرتبط گرديد. با توجه به کيفيت مقالات واصله از اين طريق، پس از طي فرايندي مشابه در عرصه ارزيابي که منتهي به رد چند مقاله شد، در
نهايت 10 مقاله سفارشي نيز امتياز لازم جهت پذيرش را در مجموع مقالات يا ارايه به دست آورد.
به اين ترتيب همايش دبيرخانه در بخش تدوين مقالات به 20 مقاله علمي دست يافت.
اين بخش دو هدف اصلي برگزاري پيش نشستهاي علمي و انجام مصاحبههاي تخصصي را در همايش بر عهده داشت. جهت برگزاري نشستهاي علمي کميته عملي همايش به تعيين گروهي از موضوعات حايز اهميت روي آورد که احساس ميشد پرداختن به آنها پيش از برگزاري همايش از اهميت ويژه اي برخوردار است. اهميت اين کار در آن بود که ضمن ايجاد بستري موثر براي ارتقاء مکالمه پژوهشي در ارتباط با موضوعات پيشنهادي، بخشي از تلاشهاي علمي مورد نظر همايش را شکل ميبخشيد و با توجه به محدوديتهاي زماني و مکاني دوره زماني برگزاري همايش، امکان پرداختن به گروه وسيع تري از موضوعات را فراهم مينمود. هم چنين انجام اين مهم به ارتباط جدي تر پژوهشگران با همايش کمک ميکرد و عملا به ايجاد فضايي علمي جهت رويکرد پژوهشي تر به موضوع مورد علاقه همايش ميانجاميد.
با اين هدف نشستهاي تخصصي زير طراحي و برگزار گرديد:
ـ نوانديشي ديني در ايران؛ صورت بندي و آسيبها
ـ نوانديشي ديني با رويکرد فقهي
ـ جريان روشنفکري ديني؛ فرصتها و تهديدها
ـ دست آوردهاي دو دهه تلاش جريان روشنفکري حوزوي
فعاليت ديگر اين بخش، در کنار برگزاري پيش نشستهاي پژوهشي، انجام مصاحبههاي تخصصي بود. اين مصاحبهها مشخصا به عرصههاي مورد توجه همايش در يک زمينه خاص معطوف گرديد.
همايش در چهار حوزه اصلي منشورات خود را سامان ميدهد
ـ مقالات همايش: مجموعه مقالات همايش در قالب دو جلد
ـ پيش نشستها و مصاحبه ها: نشستها و مصاحبهها در قالب يک جلد
ـ چکيده مقالات: چکيده مقالات منتخب در قالب يک جلد
ـ همکاري با مجلات تخصصي عرصه دين پژوهي جهت ارايه برخي از محصولات همايش
در پايان بر خود فرض ميبينم که تشکر بي شائبه خويش را نسبت به همه سروراني که در انجام اين مهم، تا اين مرحله، مشارکت نمودند، اعلام دارم. بي گمان، در صدر اين فهرست بلند بالا، نام عزيزان پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامي قرار ميگيرد. مشخصا اگر مساعدت و لطف معاون محترم پژوهشي نهاد و رئيس پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامي حجت الاسلام و المسلمين جناب آقاي محمدي نژاد نميبود توفيقات به دست آمده در همايش حاصل نميشد.
هم چنين بايد يادآور شوم که برگزاري همايش بدون حضور پي گيرانه، پيوسته و دلسوزانه همکاران گرانسنگ و ارزشمندم در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و مرکز همکاريهاي علمي و پژوهشي آن راه به جايي نميبرد. از اين روي مراتب سپاسگذاري ويژه خود را نسبت به تلاش بي
شائبه و دلسوزانه اين عزيزان ابراز ميدارم.
در نهايت يادآور شوم که بار اصلي همايش بر دوش کساني بود که در زواياي مختلف علمي آن ما را ياري رساندند؛ در اين ميان بايد از پژوهشگران فرهيخته و صاحب انديشه اي ياد نمود که با فعاليت در بخشهاي مختلف همايش اعم از تدوين مقاله پژوهشي، ارزيابي مقالات علمي، ارايه مباحث تخصصي در پيش نشستهاي علمي و يا ارايه مشاوره پژوهشي در عرصههايي نظير کميته علمي و شوراي پژوهشي محبت و عنايت ويژه خود را شامل حال ما نمودند.
عبدالمجيد مبلغي
دبير علمي همايش
نوانديشي ديني/
محب علي آبسالان*،/
حميد مجيدي مهر** و عليرضا عظيمي***
معمول اين است که «نوانديشي»، معادل بازنگري و بازانديشي در اصول و ارزشهاي گذشته متناسب با مقتضيات زمان و مکان و نيازمنديهاي جامعه در دوران معاصر معنا ميشود. اين تعريف يک ابهام مهم را در درون خويش دارد؛ ابهامي که ناشي از «اقتضائات زمانه» و «نيازمنديهاي جامعه در دوران عصر جديد» است. بسته به اينکه نسبت اصول و ارزشهاي ديني با شرايط زمانه را چگونه تفسير کنيم، از نوانديشي دو تعريف متفاوت فهميده ميشود؛ از اين دو تعريف، گاه با عنوان «ديني کردن عصر» و گاه «عصري کردن دين» ياد ميکنند.
در نگاه نخست، از آن جا که انسان و شئون انساني در حال تغيير و تحول است و توسعهي شرايط مادي و معنوي با اختيار و ارادهي انساني صورت ميگيرد؛ بنابراين بايد با بازنگري و اجتهاد مستمر در منابع ديني و استخراج
** پژوهشگر
*** پژوهشگر
اصول حاکم بر حيات سعادتمندانهي بشري، به صورت مستمر و پياپي، مناسبات فردي و اجتماعي را به سمت کمالات انساني و بندگي خداوند متعال تکامل بخشيد. در اين نگاه، «عرف زمانه» نه مقدس است و نه محترم؛ بلکه ارادهي نيکان در طول تاريخ به ايجاد و تغيير در حرکت تاريخي و اجتماعي بشر تعلق ميگيرد؛ در نتيجه رسالت انسان در اين نگاه، سازندگي محيط بر اساس معيارهاي ديني و اخلاقي است.
اما در نگاه دوم، نظام اجتماعي برخاسته از فرهنگ مدرنيته غرب، نه تنها محترم، بلکه مطلوب شمرده ميشود. از ديدگاه اين دسته از نوانديشان، تنها مسير نجات بشر پيروي از فرهنگ مدرن غرب است و ميکوشد انديشههاي اسلامي را متناسب با فرهنگ جديد غرب تفسير کند. در نتيجه، هر آنچه با شاخصهاي فرهنگ مدرنيته هماهنگ نباشد، از ساحت متون ديني حذف ميشود و يا موضوعي عرضي و اسطورهاي معرفي ميگردد.
آن چه امروز با نام «نوانديشي ديني» تبليغ ميشود، چيزي جز نگرش اخير نيست. يعني نه تنها دين را بايد عصري کرد، بلکه به دليل صامت بودن دين، بايد گزارههاي ديني را با دانشها و اقتضائات زمان تعبير و تفسير نمود.
اين مقاله، دو پرسش اساسي را مورد کند و کاو قرار داده است:
1ـ آيا نوانديشي ديني با حفظ اصول و اعتقاد به دين منافات دارد؟
2ـ آيا در نوانديشي ديني، بايد همهي مباني و اصول دين را به پاي شرايط زماني ذبح کرد، يا خير؛ با حفظ اصول و پايبندي به مفاهيم اسلام، به نوانديشي در احکام و تکاليف نيز ميتوان روي آورد؟
واژگان کليدي: نوانديشي، مقتضيات زمان، مدرنيته، دين
مهدي امامي*
بهاييت، به عنوان يک جريان مذهبي خاص، مدعي است که از بطن اسلام و همهي اديان بزرگ برخاسته است. رهبران اين فرقه ادعا دارند موعود تمام اديان گذشته هستند و همهي اديان، آنها را به عنوان موعود، انتظار ميکشند. اهميت بررسي عقايد اين فرقه از آنجاست که بهاييت از انرژي تبليغي بالايي برخوردار است و با وجود پيروان ناچيز، توانسته است خود را در سطح جهاني مطرح نمايد؛ به عنوان مثال: اقبال لاهوري در کتاب «احياء تفکر ديني در اسلام» بهاييت را به عنوان يک جريان فکري نو در بستر انديشههاي اسلامي معرفي ميکند.
يکي از شعارهاي اساسي تبليغي اين فرقه، هماهنگي آموزههاي ديني با نيازهاي زمان است؛ يعني بايد در هر برههي زماني، مطابق با نيازهاي جديد، يک دين جديد نيز ظهور نمايد. بر اين اساس خاتميت دين اسلام و پيامبر اسلام نفي شده و بهاييت، خود را به عنوان يک دين کامل و جريان نوانديش مذهبي که پاسخگوي تمام نيازهاي بشر معاصر است، مطرح ميکند.
در اين مقاله ضمن بررسي اجمالي پيدايش بهاييت از منظر تاريخي، با روش مطالعهي تطبيقي و تحليل محتوا، تلاش ميشود تا فرضيهي زير مورد مطالعه قرار گيرد:
«بهاييت عليرغم ادعاي خود مبني بر اين که منادي يک جريان نوانديش و مدرن ديني است، بر اساس مستندات منابع اصلي ـ و نه تبليغي ـ با يک تناقض آشکار روبرو ميباشد؛ به اين معنا که مضامين تعليمي و متون اصلي اين فرقه با شعارهاي تبليغي آن در زمينهي نوانديشي در تضاد کامل است».
واژگان کليدي: نوانديشي ديني، بهائيت، جريان مذهب، احياء
اسماعيل اوليائي*
حرکت اجتهاد، مشخصهها و سمتوسوي خود را از دو عامل برميگيرد:
با دگرگوني اين دو عامل، آهنگ اجتهاد نيز دستخوش تغيير ميگردد. عامل هدف، نتيجه و اثري است که از اجتهاد انتظار داريم و مجتهدان، براي تحقق آن، اجتهاد ميکنند.
عامل زمان، ميزان عمق و پيچيدگي در شيوهي استدلال است که در مراحل مختلف اجتهاد، تحول ميپذيرد. بررسي و اظهار نظر دربارهي حرکت آيندهي اجتهاد، راهي جز اين ندارد که ريشههاي اجتهاد معاصر را با دقت بررسي کنيم. در اين کاوش با محوريت دو عامل هدف و زمان در پي «چگونگي رشد و تحول اين حرکت» هستيم.
براي بررسي تحولات آيندهي اجتهاد، ميتوان با ارزيابي معقول و صحيح واکنشهاي گوناگون، جهتگيريهاي آيندهي آن را از زاويهي هدف و
چگونگي تاثير بر اين حرکت، مورد تأمل قرار داد.
همهي ما در اين که هدف اجتهاد «تطبيق دادن تئوري اسلام با شرايط زندگي» است، توافق داريم؛ اما بدون روشن شدن مشخصهها و ابعاد اين تئوري، تطبيق آن در جوامع انساني در ابعاد مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي محال است. اجتهاد، اگرچه در آغاز و در تحليل نظري، هر دو جنبه را وجههي همت خود ميداند، امّا سير تاريخي آن در مذهب شيعه، بيشتر به حوزهي اول معطوف است؛ از اين روي، مجتهد در خلال استنباط، «فرد» مسلماني را در نظر ميگيرد، تا آن تئوري را بر رفتارهاي او تطبيق کند؛ لذا تصوري از جامعهاي که خواستار بناي حيات و روابط بر اساس اسلام است را، همواره ملحوظ نميدارد. اين محدوديت و تنگنگري در هدف، معلول شرايط و عواملي تاريخي است؛ چرا که حرکت اجتهاد شيعه از آغاز، در نتيجهي ارتباط حکومتهاي موجود در دورانهاي مختلف با فقه اهل سنت، در انزواي سياسي و دور از عرصههاي اجتماعي به سر برده است. اين گوشهنشيني سياسي، به تدريج دامنهي هدف اجتهاد را نزد شيعه تنگتر کرده و رفته رفته، اين فکر که عرصهي عرض اندام آن، تنها در حوزهي شخصي است، رسوخ يافته است. در نتيجه، اغلب، اجتهاد در ذهن فقيه با «فرد» مسلمان گره ميخورد و با «جامعه» چندان درگير نميشود.
واژگان کليدي: اجتهاد، زمان، مکان، فقه
عباس ايزدپناه*
گفتمان نوانديشي ديني از مسائل معرفتشناسي برون ديني است، که به بررسي معرفت ديني به صورت کلي با روش فلسفي ميپردازد. پرسش اساسي در اين مقاله اين است که ميان مقولهي نوانديشي ديني و تعامل معرفتي چه رابطهاي ميتواند وجود داشته باشد؟ با تأمل در پاسخ به اين پرسش و دريچه گشايي به افق ناشناختهي آن، ميتوان نتيجه گرفت که پديدهي نوانديشي ديني بدون توجه به اصل تعامل معرفتي نه تنها عقيم بلکه فاقد اعتبار و معني است.
اين بررسي فشرده در سه قلمرو به انجام ميرسد:
1. تأملي در تئوريهاي رابطهي دين و معرفت بشري؛
2. تدبري در تحول تاريخي معرفت ديني؛
3. نوانديشي ديني و تعامل معرفتي.
واژگان کليدي: معرفت ديني، معرفت بشري، تعامل معرفتي، نوانديشي
حيدر باقري اصل*
جامعهي اسلامي در عصر نبوي بر محور کتاب و سنت، پايهگذاري شد. مسلمانها تکاليف عبادي و تجاري و وظايف اخلاقي و قوانين اجتماعي، اعم از مدني، کيفري، سياسي و غيره را که از منبع وحي قرآن کريم و سنت معصوم بود، اخذ ميکردند. آنها براي دريافت حکم مسأله در عصر حضور پيامبر و معصوم به پيامبر و امام معصوم مراجعه ميکردند؛ ولي روش کار در عصر غيبت معصوم، به گونهي ديگر شد؛ يعني بايد حکم مسأله را از آيهي صريح قرآن و سنت قطعي معصومان، جستجو ميکردند و اگر آيهي صريح و سنت قطعي پيدا نميشد، به اجتهاد و استنباط روي ميآوردند. به اين ترتيب، موضوع اجتهاد از منابع دين، به صورت جدّي مطرح گرديد؛ هر چند از قبل نيز مورد تأييد سنت معصوم واقع شده بود.
در پاسخ اين سؤال که «مفهوم نوانديشي ديني چيست» ممکن است نوع نوانديشي ديني را به اجتهاد ديني تعريف نماييم و آن را به همهي آموزههاي ديني معطوف سازيم يا آن را به مسائل مستحدثه مربوط بدانيم و در نتيجه
«نوع نوانديشي ديني» را يکي از مسائل اجتهاد ديني قلمداد کنيم. در اين صورت، نوانديشي ديني را به مسائل نوپيداي ديني محدود خواهيم ساخت.
اين مقاله به تعريف اخير نوانديشي ديني، مربوط ميشود؛ بنابراين، سؤال اصلي اين است که: اجتهاد فقهي در تطور خود، کدام يک از روشهاي اجتهاد فقهي را در نوانديشي ديني به کار گرفته است؟ پيشفرض تحقيق در پاسخ به سؤال مذکور اين است که: فقها، روشهاي متعدد و مختلفي را در اجتهاد و نوانديشي فقهي، پيروي نمودهاند؛ لذا اين تحقيق درصدد است، روشهاي اجتهادي فقها را در نوانديشي فقهي، تحصيل نموده و طرح، بررسي و ارزيابي نمايد.
واژگان کليدي: روش، اجتهاد، فقها، نوانديشي ديني و فقهي، مسايل مستحدثه
مسعود پورفرد1*
در اين مقاله ابتدا براي تنقيح مطلب، به بررسي مفهوم نوانديشي و بيان شقوق آنپرداختهايم و سپس به چهار دسته از تعاريف نوانديشي (هنجاري و اخلاقي، جهانشمول و عام، انديشهاي و فرهنگي، بومي و محلي) اشاره شده است و از ميان تعاريف چهارگانه در مفهوم نوانديشي، دستهي سوم به لحاظ اين که نوانديشي را به مثابه بسط گفتمانها و نيز اهتمامي که به نقش فرهنگي نوانديشي داشته، برگزيدهايم. اين مقاله درصدد پاسخگويي به اين پرسش است که ويژگيها و خصلتهاي نوانديشي در صورتبندي** جريانات نوانديشي، بيشتر تحت تأثيرکدام مولفه ميباشد. مقاله با در نظر گرفتن مهمترين عنصر تأثيرگذار در صورتبنديهاي مختلف، اين فرضيه را مورد آزمون قرار خواهد داد که تأثير مؤلفه مدرنيته از ساير مؤلفهها بيشتر است.
مراد از صورت بندي در اين پژوهش اين است که ويژگيها، خصلتها، تمايزهاي نوانديشي دسته بندي شوند و نيز توجه به برساخته هاي اراده و آگاهي نوانديشي در کنار کاربست هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي نوانديشي در مجموع مورد سنجه قرار گيرد. (هيوبرت دريفوس، ميشل فوکو، ترجمه حسين بشريه، تهران: نشر ني، 1376، صص 138 – 142.)
سپس متناسب با شرايط و تحولات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نوانديشي و برحسب معيارها و شاخصهايي از قبيل رويارويي با غرب و تجدد، پارادايمهاي فکري، رويکرد مذهبي، رابطه با حکومت و سياست، طبقات اجتماعي، جهتگيريها نظري و عملکردهاي عيني و نيز تيپشناسي نوانديشي که اغلب آنها به نحوي دغدغهي مدرنيته را بطور پنهان و آشکار در درون صورتبندي خود پذيرفتهاند، مطرح شده و سرانجام صورتبنديهاي مختلف مورد نقادي قرار گرفته است.
واژگان کليدي: نوانديشي، نوانديشي ديني، صورتبندي، مدرنيته، پارادايم، طبقات اجتماعي، تيپشناسي
نوانديش مسلمان و غرب /
محمدرضا تاجيک*
غرب،با اسطورهسازي خود ميخواهد پديدههاي تاريخياي را که ساخته او بوده به گونهاي جلوه دهد که انگار اموري طبيعي هستند و به اين وسيله تناقضهاي آفريده خود را امري طبيعي جلوه دهد و ساير جوامع را از تاريخ خود منع کرده و ارزشهاي خود را بر صراحتِ امر واقع تجربي تحميل نمايد؛ نشانههاي قراردادي و عرفي زندگي انسانهاي ساير جوامع را به نشانههاي طبيعي تبديل نمايد؛ از گفتمان مسلط خود نامزدايي کرده و آفريدههاي آن را طبيعي جلوه دهد؛ از رفتار خود سياستزدايي کرده بر قامتِ هر گونه اقدامِ خود جامهاي مقبول و مشروع بپوشاند؛ هر آنچه که رنگ اين گفتمان مسلط را ندارد، مجبور به استقراض از آن کند؛ با تاثيرگذاري بر نگاه ديگر ملت ها، کنترل خود بر جهان را تثبيت نمايد، و مردم تمامي جوامع را به مصرفکنندگان اسطورههاي هويتبراندازسازي که در قالبِ تصاوير، صداها، عقايد، توليدات و خدمات غربي ارائه ميشوند، تبديل کند.
فراگفتمان غرب براي روايت خود نيازمند پادگفتمان است. ترديدي در نياز غرب به «غيرِ خود» نيست، اما «غيرِ غرب» يا «دگرِ غرب» نيز، براي تعريف خودش نيازمند «غرب» است. بنابراين، فرضيهي اين مقال را بر اين ايدهي چالش و ستيزشبرانگيز استوار ميکنيم که: «غير» يا «دگر» غرب، برساختهي خودِ غرب است». نه اينکه «دگر واقعي» وجود ندارد، بلکه آنچه از اين «دگر» تصوير و ترسيم ميشود و در ساحتِ ذهني بسياري از انسانهاي عصر ما نقش ميبندد، برساختهي خودِ غرب است. دستِ کيمياگر فراگفتمان غربي، نخست از «هيچ» چيزي ميسازد و بر پيکر آن، جامهاي زمخت و کريه از جنس «دگر» ميپوشاند و سپس در فاصلهاي از آن قرار ميگيرد و سرود «چون من آن نيستم، اين هستم» را سر ميدهد. اما اين پايان روايت نيست. لحظهي کمديک، تراژيک تاريخي، لحظهاي است که اين دگر نيز، حتي در آن دم که تلاش ميکند که خود را در نفي و نهي برسازندهي هويتي خود تعريف کند، تيغ و سپرش را از او به عاريه گرفته است، و مرزهاي اين فراگفتمان را به جغرافياي دگربودگي خود امتداد داده است.
واژگان کليدي: دين، مسلمان، غرب، مدرنيته، تجدد، انسان
محمد جعفر چمنکار*
«اجتهاد» در لغت به معناي تلاش و کوشش است، اما مقصود از آن در فقه اسلامي، بذل جهد و کوشش براي استنباط احکام شرعي فرعي از منابع فقه اسلامي است. در صدر اسلام، اجتهاد به معناي «عمل به رأي شخصي» تلقي ميشده است، اما از قرن هفتم هجري، کلمه اجتهاد و مجتهد، مفهوم ديگري به خود گرفت و به معناي «بذل جهد و تلاش در جهت استنباط احکام شرعي از منابع و دلايل فقه اسلامي» به کار برده شد.
مهمترين خصوصيت روايات نبوي و در استمرار آن، سيره و سنت اهلبيت پيامبر، اين بود که با ارايهي ضابطهها و روشهاي «اجتهاد ديني»، «عقل نقاد» را به عرصهي فهم دين وارد ساخت. بنابراين، «نوانديشي ديني» تفکر اجتهادي شيعه است که محصول آموزههاي امامان و پيشوايان آن ميباشد. تعامل عقلاني و نقاد با سنت و آموزههاي ديني، نتيجه غير قابل انکار تفکر اجتهادي است. نوانديش ديني نيز اصالت خود را بازگشت به سنتها ميداند، اما بازگشتي خردورزانه و متفکرانه و در عين حال