+فهرست عناوين |
در چشمانداز مطالعات اسلامي
الگوي مصرف
در چشمانداز مطالعات اسلامي
شناسنامه کتاب
رويکرد عالمانه به مبحث «اصلاح الگوي مصرف» از جمله دلمشغوليهاي پژوهشگران در سالي بود که با اين نام، به ابتکار ارزشمند و پيش روانه مقام معظم رهبري (مد ظله العالي)، شناخته شد. هرچند در پي اين نامگذاري رويکردي جدي و اساسي ميان مجموعههاي مختلف به اين مبحث مهم شکل گرفت و، خوشبختانه، در کنار ديگر رخدادها، گروه موثري از مطالعات و بررسيها به اين عرصه توجه کرد؛ اما، تعدادي از تلاشهاي پراکنده نيز به نام اصلاح الگوي مصرف به ويژه در عرصه پژوهش رخ داد که صرف وقت و هزينه براي آنها نه ارتباطي علمي و پژوهشي با اين عنوان مهم داشت و نه، دست کم، از پس توجيه هزينههايِ مادي و فرصت خود برميآمد.
طبعاً رويکرد به اين مبحث، مخصوصاً در مراتب پژوهشي نگاه به آن، از اهميت بيشتري برخوردار است و انجام تلاشهاي فاخر و عالمانه در اين حوزه، به گونهاي متناسب با اقتضائات عرصه پژوهش، از ضرورتي تام و تمام سود ميبرد.
جهت انجام اين مهم، مديريت جنبش نرمافزاري مرکز همکاري هاي علمي و پژوهشي وابسته به پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم بر آن شد تا از منظري پژوهشي و مطابق با استانداردهاي فعاليتي علمي در حوزه مطالعات اسلامي به اين مبحث مهم و خطير بپردازد.
به اين ترتيب برگزاري سلسله نشستهايي علمي با موضوع مشترک «مطالعه اصلاح الگوي مصرف از منظر دانشهاي اسلامي» در دستورکار اين مديريت قرار گرفت.
ذيل اين برنامه، هفت نشست علمي با عناوين «قرآن و اصلاح الگوي مصرف»، «فقه و اصلاح الگوي مصرف»، «اخلاق، تربيت اسلامي و اصلاح الگوي مصرف»، «اقتصاد اسلامي و اصلاح الگوي مصرف»، «فرهنگ و اصلاح الگوي مصرف»، «مهندسي فرهنگي و اصلاح الگوي مصرف» و «بهره گيري از آي تي در تبليغ ديني و اصلاح الگوي مصرف» با حضور جمعي از اساتيد صاحب فضل و ايده در اين عرصه برگزار شد. خوشبختانه اين مجموعه از نشستها با استقبال خوب و گرم اعضاي محترم هيئت علمي در مراکز پژوهشي قم، فضلا و طلاب ارجمند و اساتيد و دانشجويان گرامي مواجه گرديد و به ايجاد فضايي بارور جهت مکالمه اي عملي و چند سويه کمک نمود.
اکنون خداوند منان را شاکريم که حاصل ويراسته و سامان يافته اين جلسات در اختيار اهل علم و مطالعه قرار ميگيرد و امکاني تازه جهت تدقيق و تحقيق بيشتر در اين عرصه مهم پيش روي صاحب نظران دين پژوهي گشوده ميگردد.
آن چه تقديم ميشود علاوه بر برخورداري از ساختاربندي متناسب با کتاب و عنوان گذاري بخشها و فصول به شيوه اي موافق با نظم و نسق علمي جلسات، حاوي اضافاتي هم چون پانوشتها، ارجاعات آيات و روايات و توضيح برخي واژگان کليدي و مهم نيز هست. هم چنين کوشيده ايم متن پيش روي، در بسياري از مواقع، نه تنها بر اساس ارجاع به مباحث
مورد اشاره اساتيد، بلکه با ارايه بخشهايي از متون اصلي و مرجع مباحث مورد استفاده ايشان غني گردد.
بر خود فرض ميبينم که تشکر خويش را از اساتيد محترم و معززي که با حضور مؤثر در اين سلسله نشست موجبات طرح مبحثي علمي را فراهم آوردند ابراز دارم. در پايان سپاسگزاري ويژه خود را از جناب آقاي محمد جواد دانيالي ابراز ميدارم که با دقت و وسواس فراوان به ويراست علمي و تهيه و تنظيم نهايي اين متن همت گماشت.
عبدالمجيد مبلغي
مدير مرکز همکاريهاي علمي و پژوهشي
دبير علمي [1]
گستردگي مباحث مربوط به مباني قرآني الگوي مصرف و مجال اندک، تنها فرصتي براي پيش درآمدي بر بحث قرآن و اصلاح الگوي مصرف فراهم ميکند و شايستهتر مينمايد که مطالب حاضر را مقدمهاي بر موضوع قرآن و الگوي مصرف بناميم.
در بحث اصلاح الگوي مصرف و قرآن پژوهي حوزههاي مختلفي وجود دارد. اين حوزهها را ميتوان در عناوين زير خلاصه کرد.
قبل از پرداختن به الگوي صحيح مصرف در قرآن، لازم است به مباني نظري قرآن در اين مورد شناخت پيدا کنيم؛ چراکه تنها با در نظر گرفتن اين مباني، دستيابي به الگوي صحيح قرآني ممکن ميشود.
يکي از نظريات مهم معطوف به مصرف، که در غرب طرفداران بسياري
[1]. حجتالاسلام و المسلمين محمد علي محمدي
دارد، مصرف بيشتر را لازمه توليد بيشتر و در نهايت به گردش در آمدن چرخه قتصاد ميداند، اما قرآن صريحا با اين نظر مخالف است؛ بنابراين لازم است قبل از ورود به بحث الگوي قرآني مصرف، نگاهي به مبناي قرآن در مصرف داشته باشيم.
آشنايي با واژهها و اصطلاحات قرآني اصلاح الگوي مصرف، راهنماي عمل قرآنپژوهان است. عبارتي به معناي الگوي مصرف در قرآن وجود ندارد، اما مصرف صحيح با مشتقات کلماتي مانند: «عدل»، «سواء»، «عفو»، «قصد»، «وسط»، «وزن» ، «حنف» و ... و مصرف ناصحيح با مشتقات کلماتي مانند: «فقر»، «بذر»، «طغي»، «ترف»، «قتر» و ... نشان داده شده است؛ بنابراين براي قرآن پژوهي، لازم است اصطلاحات قرآني شناسايي شده و تفاوت آنها با هم مشخص شود.
توجه به معناي مشتقهاي مختلف يک کلمه نيز در قرآن پژوهي مهم است؛ به عنوان مثال «اسراف» از ريشه «سَرف» يا «سُرفه» گرفته شده و «سُرفه» کرمي است که وارد درخت ميشود و مغز آن را از بين ميبرد. بررسي ارتباط معناي «سُرفه» با «اسراف» در مطالعات قرآني و الگوي مصرف راهگشا است.
موضوعاتي که قرآن در الگوي مصرف مطرح ميکند متنوع است. در رعايت آن گاهي اعتدال و گاهي قوام و در عدم رعايت آن اسراف، تبذير و يا اتراف را عنوان ميکند. از اين رو لازم است هر کدام از اين موضوعها جداگانه مورد توجه قرار گيرند؛ چرا که تفاوت اين معاني و گستره آنها در
قرآن پژوهي نقش مهمي ايفا ميکند. به عنوان مثال اسراف و تعادل اهميت خاصي در بحث الگوي مصرف دارند و مقام معظم رهبري نيز وقتي در مشهد، اصلاح الگوي مصرف در قرآن را توضيح دادند تنها به اسراف از نگاه قرآن پرداختند. هر چند اسراف در نگاه اول، مختص به امور اقتصادي به نظر ميرسد، اما قرآن دايره شمول معناي اسراف را محدود به امور اقتصادي نميداند و اسراف عقيدتي، اسراف اخلاقي و رفتاري و اسراف قضايي و کيفري مواردي است که قرآن آنها را به عنوان اسراف مورد توجه قرار داده است.
اعتدال در قرآن نيز مانند اسراف دايره شمول گستردهاي از جمله اعتدال در انفاق، اعتدال در تبليغ، اعتدال در عبادت، اعتدال در قرائت، اعتدال در دعا و حتي اعتدال در راه رفتن را در بر گرفته است.
قرآن کريم علاوه بر ارائه الگوي صحيح مصرف عواقب توجه و بي توجهي به اين الگوي را نيز يادآور شده است. قرآن پژوه ميتواند در اين زمينه مرتبط به اصلاح الگوي مصرف به تحقيق بپردازد. به عنوان مثال قرآن در بيان آثار زيانبار اسراف به 15 مورد اشاره ميکند؛ از جمله آنها ميتوان به موارد زير اشاره کرد:
ترس، حقناپذيري، درماندگي، سرزنش، سرنوشت شوم، فساد، محروميت عمومي، شکست و ناسپاسي.
قرآن در موارد مختلف به معرفي رعايت کنندگان الگوي صحيح و تجاوزکنندگان از آن نيز ميپردازد. به عنوان مثال قرآن اقوام سرکشي چون
بنياسرائيل ، فرعونيان، ثمود، لوط و مردم انطاکيه را به عنوان اهل اسراف، برميشمارد.
قرآن علاوه بر بحثهاي گذشته دلائل ابتلاي افراد و جوامع به نقض الگوي صحيح مصرف را نيز مورد توجه قرار داده است؛ بنابراين با عرضه يک جامعه به قرآن ميتوان به عنوان مثال ريشه اسراف کاري آن را فهميد.
اين ريشهها به طور کلي عبارتند از:
شهوتپرستي؛
غفلت از ياد خدا؛
روحيه ناسپاسي و کفران نعمت؛
تکبر، خودکامگي، استعمار و سيطره جويي؛
عجب و خود بزرگ بيني.
حجتالاسلام و المسلمين دکتر سيد محمد کاظم رجايي1
مصرف در علم اقتصاد اهميت بالايي دارد؛ در اقتصاد خرد، [2]نيمي از مباحث
[2]. برخي از ويژگيهاي علمي حجت الاسلام و المسلمين دکتر سيد محمد کاظم رجايي:
رئيس انجمن اقتصاد اسلامي حوزه علميه قم
عضو هيئت علمي گروه اقتصاد موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني1
نويسنده کتابهايي از جمله:
ـ ماهيت بهره و کارآيي اقتصادي آن
ـ معجم موضوعي آيات اقتصادي در قرآن
نويسنده مقالاتي از جمله:
ـ اسراف و استفاده بهينه از امکانات
ـ قيمت گذاري در اقتصاد اسلامي
به تقاضا ميپردازد که تجزيه و تحليل مصرف است و در اقتصاد کلان نيز مصرف جزء اساسي بخش تقاضا است. اين اهميت در حالي است که مصرف در اقتصاد تنها بخش تقاضا را دربرمي گيرد، اما مصرفي که توسط مقام معظم رهبري (مدظله) در «اصلاح الگوي مصرف» عنوان شد شامل بکار گيري و هزينه منابع و سرمايه گذاري در توليد و عرضه نيز ميشود؛ بنابراين «مصرف» دايره وسيعي پيدا ميکند و هرچند قرآن در آيات متعدد به طور همه جانبه به موضوع اصلاح الگوي مصرف پرداخته، اما در اين مجال تنها به بيان سرنخهايي در اين موضوع و ارائه فهرستي از عناويني که نگاه قرآني به اصلاح الگوي مصرف را نشان ميدهند بسنده ميشود تا مقدمهاي براي بحثهاي عميقتر در اين زمينه باشد.
درباره روش بحث اين نکته قابل توجه است که برخلاف دبير محترم که بر واژهشناسي تاکيد دارند من معتقد به مطالعه آيهاي در کل پژوهشهاي موضوعي در قرآن هستم. نگاه معجمي باعث فراگيري موضوع و خروج از دايره بحث ميشود؛ به عنوان مثال واژه اسراف که اشاره شد شامل تمام موارد تجاوز ميشود، اما موضوع مورد نظر ما چنين عموميتي ندارد؛ بنابراين روال بحث را بر مبناي تتبع آيهاي قرار ميدهيم.
از دقت در آيات قرآن اصول کلياي در مورد مصرف به دست ميآيد:
1. اصل توجه به خالق؛
2. اصل رازقيت؛
3. اصل قبض و بسط رزق؛
4. اصل تقوا؛
5. اصل اعتدال.
مهمترين اصلي که از آيات قرآن در زمينه مصرف به دست ميآيد اصل توجه به خالق در استفاده از نعمتها است.
قرآن، کتاب هدايت است و همواره در مباحث خود، هدايتگري را مورد توجه قرار ميدهد. به همين دليل هرگاه نعمتي را برشمرده به دنبال آن به منشأ پيدايش آن نيز اشاره کرده است. اين توجه باعث ميشود نعمتهاي موجود را نه محصول کار خود، بلکه بهرهاي از رحمت الهي براي امتحان ميزان شکرگزاري خود بدانيم و بر اين اساس نوع نگاه ما به طبيعت و در نتيجه شيوه مصرف ما تغيير ميکند. اينک به نمونههايي از بيدارگري قرآن و تاکيد آن بر عدم غفلت بندگان ميپردازيم:
قرآن در بسياري موارد بعد از يادآوري نعمتهاي الهي آنها را آيهاي براي تعقل يا تفکر ميداند:
﴿ وَمِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَالأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَرِزْقاً حَسَناً إِنَّ فِي ذلِكَ لآَيَهً لِقَوْم يَعْقِلُونَ ﴾ [3]؛
و از ميوههاي درختان نخل و انگور، مسكرات (ناپاك) و روزي خوب و پاكيزه ميگيريد در اين، نشانه روشني است براي جمعيّتي كه انديشه ميكنند.»
﴿ يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالأَعْنابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ إِنَّ فِي ذلِكَ لآَيَهً لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ ﴾ [4]؛
[3]. نحل (16) آيه 67.
[4]. همان، 11.
خداوند با آن (آب باران) براي شما زراعت و زيتون و نخل و انگور، و از همه ميوهها ميروياند مسلماً در اين، نشانه روشني براي انديشمندان است.
(... ﴿ مِنْ بُطُونها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِيهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ إِنَّ فِي ذلِكَ لآَيَهً لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ ﴾ [5]؛
... از درون شكم آنها (زنبورهاي عسل)، نوشيدني با رنگهاي مختلف خارج ميشود كه در آن، شفا براي مردم است به يقين در اين امر، نشانه روشني است براي جمعيّتي كه ميانديشند.
چنين تاکيدي بر تعقل و تفکر نشان از اهميت آنها در مصرف نعمتهاي الهي دارد و هدف از خلقت آنها و تنوع آنها را روشن ميکند.
بعضي آيات قرآن انتساب نعمتهاي طبيعي به خدا را يادآور ميشوند که در حقيقت تذکري به بندگان در توجه به خالق نعمتها است:
﴿ اَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَي الأرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً ﴾ [6]؛
آيا نديدند كه ما آب را بسوي زمينهاي خشك ميرانيم و بوسيله آن زراعتهايي ميرويانيم ... .
﴿ أَفَرَأَيْتُم مَّا تَحْرُثُونَ * أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ *لَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ﴾ [7]؛
آيا هيچ درباره آن چه كشت ميكنيد انديشيدهايد؟! آيا شما آن را ميرويانيد يا ما ميرويانيم؟! هر گاه بخواهيم آن را مبدّل به كاه در هم كوبيده ميكنيم كه تعجّب كنيد.
[5]. همان، 69 - 68.
[6]. سجده (32) آيه 27.
[7]. واقعه (56) آيه 63- 65.
﴿ أَفَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ * أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ * لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْلا تَشْكُرُونَ ﴾ [8]؛
آيا به آبي كه مينوشيد انديشيدهايد؟! آيا شما آن را از ابر نازل كردهايد يا ما نازل ميكنيم؟! هر گاه بخواهيم، اين آب گوارا را تلخ و شور قرار ميدهيم پس چرا شكر نميكنيد؟!
﴿ أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ *ءأَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ﴾ [9] ... ﴿ فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴾ [10]؛
آيا درباره آتشي كه ميافروزيد فكر كردهايد؟! آيا شما درخت آن را آفريدهايد يا ما آفريدهايم؟! ... حال كه چنين است به نام پروردگار بزرگت تسبيح كن (و او را پاك و منزّه بشمار)!
در اين آيات تمام نعمتها از عمل انسانها سلب شده و عامل اصلي آن خدا معرفي گرديده است و در نهايت به عنوان نتيجه اين تذکر ميفرمايد پس تسبيح پروردگارت نما.
در آيه ديگري ميفرمايد:
﴿ وَجَعَلْنا فِيها جَنَّات مِنْ نَخِيل وَأَعْناب وَفَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ * لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ ﴾ [11]؛
و در آن باغهايي از نخلها و انگورها قرار داديم و چشمههايي از آن جاري ساختيم، تا از ميوه آن بخورند در حالي كه دست آنان هيچ دخالتي در ساختن آن نداشته است! آيا شكر خدا را بجا نميآورند؟
[8]. همان، آيه 70.
[9]. همان، آيه 72 - 71.
[10]. همان، آيه 74.
[11]. يس (36) آيه 35- 34.
بر خلاف نظر بعضي مفسران که «ما» را در اين آيه موصول گرفتهاند، نظر صحيح، نافيه بودن آن است. [12] يکي از مؤيدات اين نظر آيات ديگر قرآن است که هر کشت و زراعتي را که بندگان انجام ميدهند منتسب به خدا ميدانند و مؤيد ديگر سياق همين آيه است که در مقام بيان عظمت الهي و نفي انتساب عمل از قدرت انسان و لزوم شکر گزاري اوست.
در اين صورت معناي آيه چنين ميشود که اين نعمتها چيزي نيست که شما با تلاش خود آن را به دست آورده باشيد پس چرا شکر نميکنيد؟
اين معنا از آيه هم جهت با قول حضرت سليمان است که با اشاره به تواناييهاي ويژه اش ميفرمايد:
﴿ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي ﴾ [13]؛
اين از فضل پروردگار من است
قرآن در مقابل اين ديدگاه، نگاه قاروني را در همين راستا با صراحت تقبيح ميکند و ميفرمايد:
﴿ قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلي عِلْم عِنْدِي أَ وَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللهَ قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّهً وَأَكْثَرُ جَمْعاً ﴾ ... ) [14]؛
(قارون) گفت: اين ثروت را بوسيله دانشي كه نزد من است به دست
[12]. بعضي مفسران معناي نافيه را با عبارت «قيل» بيان کرده اند.«رک: فيض کاشاني، تفسير صافي، ج4، ص 252؛ آلوسي، روح المعاني، ج12، ص9» اما علامه طباطبايي «ما» را نافيه معنا و بر آن مويد ذکر کرده اند. «رک: علامه طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج17، ص 86» ابن کثير نيز در تفسير خود نافيه بودن را بر گزيده است؛ «رک: ابن كثير دمشقي، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، ج6، ص 511» مرحوم طبرسي نيز در مجمع البيان معناي نافيه را در ابتدا بيان ميدارد و سپس به قول ديگر که موصوله بودن آن است اشاره ميکند «رک: طبرسي فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج8، ص 661 »
[13]. نمل (27) آيه40.
[14]. قصص (28) آيه 78 - 76.
آوردهام! آيا او نميدانست كه خداوند اقوامي را پيش از او هلاك كرد كه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟!
در اينجا قارون بخاطر طرز تفکرش مورد نکوهش قرار ميگيرد؛ چراکه بر اين باور است که اين مال و ثروت را از علم و تدبير خود به دست آورده است.
هدف از ذکر نعمتهاي الهي در قرآن تاکيد بر وجود نشانهاي آنهاست. قرآن در جاي جاي خود بعد از ذکر نعمتهاي گوناگون آنها را آيه و نشانهاي از آفريننده شان معرفي ميکند. اين نگاه در باره تمام مخلوقات وجود دارد و تکرار بسيار زياد کليد واژه «آيه» نشان از اين اهتمام است.
خداوند متعال، در موقعيتهاي مختلف همراه با ذکر نعمتها، بر ضرورت شگرگزاري نيز تأکيد ميورزد.
عبارات مکرري همچون (... ﴿ َلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴾ [15]؛
... باشد که شکر خدا به جاي آريد.
که پس از برشماري نعمتها ذکر ميشوند اين معنا را ميرسانند که تنوع و فراواني نعمتها به منظور شکر گذاري بندگان است.
قرآن در بعضي موارد ديگر با بياني انکاري براي فهماندن ضرورت شکرگزاري ميفرمايد:
[15]. نحل (16) آيه 14.
(... ﴿ أَ فَلا يَشْكُرُونَ ﴾ ؛ [16]
... آيا شکر خدا را بجا نميآورند؟!
علامه طباطبايي شکر خدا را به معناي «وضع نعمه في موضعها من غير اتراف واستکبار» [17] قرار دادن نعمتهاي او در جاي خود بدون زياده روي و تکبر گرفته اند؛ بنابراين معناي حقيقي شکر، استفاده مناسب از نعمت يا همان مصرف بهينه است. اين نکته جالب توجه است که اميرالمومنين(ع) در نهجالبلاغه در توصيف عاقل ميفرمايند:
هو الذي يضع الشيء مواضعه [18]؛ عاقل آن است كه هر چيزي را در جاي خود مينهد.
قرار دادن هر چيز در محل شايسته خود، در استفاده از نعمتها، مصرف بهينه آنها است؛ بنابراين مصرف عاقلانه، همان مصرف شاکرانه و مصرف شاکرانه، مصرف بهينه و صحيح است. با اين توضيح از شکر اين آيه نيز معناي مشخصتري مييابد:
﴿ وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لأََزِيدَنَّكُم ﴾ [19]؛
و بخاطر آريد وقتي که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت بجاي آريد بر نعمت شما ميافزاييم.
با توجه به اين معنا از شکر روشن ميشود که چگونه استفاده شاکرانه از نعمت باعث افزايش آن خواهد شد. در نتيجه اگر نگاه ما به نعمتها متفاوت شود و آنها را رحمت الهي بدانيم؛ رحمتي که به وسيله آن ما را مورد آزمايش
[16]. يس (36) آيه 35- 34.
[17]. علامه طباطبايي، الميزان، ج13، ص258.
[18]. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 235.
[19]. ابراهيم (14) آيه 7.
قرار ميدهد، تمام مشکلاتي که در الگوي مصرف وجود دارد اصلاح خواهد شد.
دومين اصلي که در موضوع مصرف از قرآن برداشت ميشود، رزاقيت الهي است که براي رعايت اختصار تنها به يک آيه در اين خصوص اشاره ميکنيم:
﴿ إِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِينُ ﴾ [20]؛
خداوند روزيدهنده و صاحب قوّت و قدرت است.
در اين آيه خداوند با تأکيد بر رزاقيت خود اهميت توجه به اين اصل را گوشزد کرده است که در رفتار انسان از جمله مصرف او تأثير عميقي ميگذارد.
گر چه خداوند متعال، امور را از طريق اسباب و علل آن فراهم ميکند [21]، امّا گاهي عليرغم تلاش انسان براي دستيابي به رفاه و آسايش، به دليل مشيت الهي نتيجه کمي به دست ميآورد. خداوند در قرآن وسعت و تنگي رزق را به خواست خود نسبت ميدهد و ميفرمايد:
﴿ اللهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَيَقْدِرُ ﴾ ...) [22]؛
خدا روزي را براي هر كس بخواهد (و شايسته بداند) وسيع، براي هر كس بخواهد (و مصلحت بداند،) تنگ قرار ميدهد.
[20]. ذاريات (51) آيه 58.
[21]. « ابي الله أن يجري الامور إلاّ بأسباب». کليني، کافي، ج 1، ص 183.
[22] رعد (13) آيه 26.