فهرست

مبانى و فلسفه تقليد از منظر قرآن

محمدصادق يوسفى مقدم

* ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى

معاونت پژوهشى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم

* تهيه: مركز فرهنگ و معارف قرآن

* چاپ: باقرى

* چاپ اول: تابستان 1389

* شمارگان: 1400 نسخه

همه حقوق براى ناشر محفوظ است.

نشانى: قم، خيابان شهداء (صفائيه)، كوچه آمار، پلاك 42

تلفن و دورنگار: 7832833، پخش: قم 7832834 ; تهران 5 ـ 88940303

ص.پ: 3858/37185 ، كدپستى: 16439ـ37156

وب سايت: www.isca.ac.ir

پست الكترونيك: nashr@isca.ac.ir

يوسفى مقدم، محمدصادق

مبانى و فلسفه تقليد از منظر قرآن / محمدصادق، يوسفى مقدم; تهيه مركز فرهنگ و علوم قرآن.ـ قم: دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، معاونت پژوهشى، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، 1389.

216 ص.

ISBN:978-600-5570-72-4

فهرستنويسى بر اساس اطلاعات فيپا.

كتابنامه: ص. [189] ـ 203; همچنين به صورت زيرنويس.

نمايه.

1. تقليد ـ جنبه هاى قرآنى. 2. تقليد ـ فلسفه. الف. دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم. معاونت پژوهشى. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى. مركز فرهنگ و علوم قرآن. ب. دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم. معاونت پژوهشى. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى. ج. عنوان.

9 ى 7 ت / 104 BP 159 / 297

[2 م 9 ى / 6 / 167 ]BP [31/297 ]


3

فهرست
سخنى با خواننده 11
مقدّمه 13
يكم. تقويت جايگاه فطرى و عقلايى تقليد در جامعه 13
دوم. ايجاد فرصت براى ارتقاى هر چه بيشتر سطوح فكرى، فرهنگى و اعتقادى 14
سوم. تقويت رابطه مردم و عالمان دين 15
مقدّمه مؤلّف 17
بخش اوّل: كلّيّات 21
تعريف تقليد 23
1. تقليد در لغت 23
2. تقليد در اصطلاح 23
الف) تقليد اجتماعى يا جامعه پذيرى 24
ب) تقليد در حج 25
ج) تقليد در عقايد و احكام عملى 26
قلمرو تقليد 31
1. تقليد در عقايد 31
2. تقليد در احكام فرعى 32
پيشينه تقليد 33
1. تقليد در عصر رسول خدا9 35
2. تقليد در عصر امامان معصوم: 37
3. تقليد در دوران غيبت 38
4. تقليد در ميان اهل سنّت 40
بخش دوم: تقليد در عقايد45
اقسام باورها و ديدگاه ها 47
الف) اقسام عقايد 47
1. اصول عقايد 47
2. عقايد مشروط 48
تقليد در عقايد مشروط 48
معتبر نبودن گمان در عقايدِ مشروط 49
ب) ديدگاه ها درباره تقليد در اصول عقايد 50
نظريّه بى نيازى عقايد به استدلال و تقليد 52
نقد نظريّه 53
نظريّه وجوب تقليد در عقايد 56
دليل اوّل، قرآن 56
دليل دوم، عقل 57
دليل سوم، سنّت 57
نظريّه معتبر بودن گمان تقليدى در عقايد و نقد آن 60
حكم گمان در عقايد 64
نظريّه واجب بودن استدلال در عقايد 66
دعوت انبيا همراه با دليل 75
واجب بودن استدلال به اندازه توان 76
عفو نشدن مقلِّد قادر بر استدلال 77
نقد و نظر 80
يادآورى 82
نقد نظريّه كفر مقلّد 82
يقين از منظر قرآن 83
تعبّد و يقين تقليدى 85
علل نكوهش قرآن از تقليد مشركان 86
1. نادانى 87
2. گمراهى 87
3. عدم تعقّل 88
4. ظنّى بودن عقايد 88
5. مستند نبودن به شرايع الهى 89
اشكال و پاسخ 90
عوامل تقليد مشركان از پدرانشان 91
1. حق ناپذيرى 91
2. فساد 92
3. رفاه طلبى 92
4. تأثيرپذيرى از شيطان 93
5. ترس از دست دادن موقعيّت 93
استدلال هاى غيرقرآنى بر باطل بودن عقايد تقليدى 95
1. روايات 95
2. اجماع 96
3. عقل 97
نقد ديدگاه اخباريان 101
ناتوان از استدلال و وظيفه آن 104
1. نظريّه عدم وجود ناتوان از استدلال 104
الف. عقل 105
ب. قرآن 106
2. نظريّه وجود ناتوان از استدلال 106
الف. گواهى وجدان 106
ب. آيات قرآن 107
حكم ناتوان از تحصيل استدلال 109
حكم تقليد ناتوان از استدلال 111
به دست آوردن گمان در عقايد براى شخص ناتوان 112
مواردى كه تقليد در آنها جايز نيست 115
1. احكام ضرورى 115
2. موضوعات عرفى و لغوى 116
3. مسائل اصول فقه 116
4. مقدّمات و مبادى اجتهاد 116
بخش سوم: تقليد در فروع دين119
تقليد در فروع دين 121
بررسى اقتضاى اصل اوّلى 122
برخورداران از مقام افتا 123
1. انبيا 123
2. پيامبر خاتم(صلى الله عليه وآله) 124
حجّيّت افعال و سخنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) 124
3. اهل بيت(عليهم السلام) داراى مقام افتا 127
حجّيّت فتواى اهل بيت(عليهم السلام) 127
دلايل حجّيّت فتواى اهل بيت(عليهم السلام) 127
الف) قرآن 127
ب) سنّت 132
ج) عقل 133
4. فقيهان 139
الف. تعطيل ناپذيرى شناخت و عمل به احكام 139
ب. پيچيدگى شناخت احكام 140
ج. راه هاى عمل به احكام شرعى 141
د. بطلان عمل بدون تقليد 142
دلايل مشروعيّت تقليد از فقيهان 145
قرآن 145
روايات 151
حكم فطرت 154
سيره متشرّعه 154
حكم عقل 155
اجماع 157
شرايط مفتى و مقلِّد 158
شرايط رجوع مقلِّد به مفتى 158
1. علم و فقاهت 158
2. هدايت يافتگى و هدايتگرى 159
3. اعلميّت 161
4. حيات 165
دلايل جواز تقليد از مجتهد مرده 165
1. اطلاق آيات 165
2. سيره عقلا 167
3. استصحاب 167
باقى ماندن بر تقليد از مجتهد مرده 168
راه هاى تشخيص شرايط مفتى 169
شرايط مقلِّد 170
1. بلوغ 170
2. عقل 171
3. ايمان و اسلام 172
4. آگاهى نداشتن مقلِّد 172
تقليد از چند متخصّص 174
1. صورت تساوى در دانش استنباط 174
2. صورت تفاوت در اعلميّت 176
دلايل اعتبار تقسيم تقليد ميان چند اعلم 177
1. آيات قرآن 177
2. روش خردمندان 178
نظريّه جايز نبودن تقليد در احكام عملى 179
1. آيات 179
2. عقل 185
كتاب نامه 189
فهرست آيات 205


11

سخنى با خواننده

از تفاوت هاى جوهرى مذهب اهل بيت با ساير مذاهب، «استمرار» گوهر ناب و زلال جارى «اجتهاد» است. «جريان اجتهاد در شيعه» و «لزوم تقليد و مراجعه به متخصصان دينى» باعث مى شود، رهپويان طريق هدايت بتوانند لحظه به لحظه از چشمه سار جارى و «عذب فرات» قرآن و سنت بهره بردارى نمايند; هر چند تلاش انديشوران پيشين نيز به نوبه خود قابل ستايش است.

نقش آفرينى ويژه، گستره بحث، مباحث نوآمد، شبهات فراوان حوزه تقليد، وجود مباحث و مطالب ناكاويده و راههاى نارفته در اين حوزه، بر اهميت و ضرورت بررسى دقيق و عالمانه «مبانى و فلسفه تقليد از منظر قرآن» افزوده است.

مهم ترين مسائل و پرسش هايى كه در اين حوزه بايد بدان توجه شود عبارت است از:

تقليد يعنى چه؟ آيا قرآن كريم به مبانى و فلسفه تقليد پرداخت است؟ چگونه؟ ادله جواز تقليد در قرآن كدام است؟ قلمرو تقليد چيست؟ آيا تقليد در اصول دين و عقايد جايز است؟ نظر قران درباره جواز يا عدم جواز تقليد در اصول دين چيست؟ آيا گمان تقليدى در عقايد جايز است؟ مستندات جواز تقليد در فروع دين كدام است؟و...


12

مجموعه اى كه فراروى شماست، سعى كرده با بررسى موشكافانه، ضمن پرداختن به سؤالات فوق، پاسخ آنها را از قرآن واكاوى كند. چنانكه در ضمن پرداختن به مباحث مذكور، به مهم ترين نظريات نيز اشاره و آنها را نقد خواهد كرد. اين متن، به مثابه درآمد و شروعى بر مباحث تقليد در قرآن است كه اميدواريم با عنايت نويسنده محترم متن، و شما خوانندگان گرامى، شاهد شكوفايى روزافزون اينگونه مباحث در حوزه مباحث قرآنى باشيم.

مركز فرهنگ و معارف قرآن بر خود لازم ميداند از تلاش خستگى ناپذير نويسنده گرانمايه، حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاى يوسفى مقدم تشكر كند.

همچنين از حجت الاسلام والمسلمين آقاى محمد نقويان كه در ويرايش و حجت الاسلام والمسلمين آقاى محمود گودرزى از همكاران گروه دائره المعارف ها كه در مقابله علمى با نويسنده همكارى كرده اند تشكر و براى آنان آرزوى توفيق داريم.

مركز فرهنگ و معارف قرآن


13

مقدّمه

پرسش از فقيه قدمتى هم سان با ظهور فقه دارد. نگاهى به مجموعه نسبتاً فربه و فراخِ مبحث تقليد در كتب فقهى شيعه و سنّى نشان مى دهد كه اين مقوله در فقه اسلامى جايگاهى فراتر از يك فرع ساده فقهى را احراز كرده است.

تقليد، راهى كليدى براى فهم احكام شرعى است. اين مفهوم در فضاى تخصّصى امروزين بيش از آن كه توصيف گر رفتارى ساده باشد ـ كه در آن گروهى به شنيدن و عمل كردن به رأى كسى رضايت مى دهند ـ بسترى است براى دست يابى به فهمى عقلايى تر و تضمين يافته تر از احكام شارع و شكستن مرزهاى نامرئى ذهنيت هاى فريبنده و غير تخصّصى .

نگاهى به قرآن نشان مى دهد كه پرسيدن از عالِم، ارزشمند دانسته شده و به مثابه، فرصتى مغتنم پيش روى انسان در جهت جهل زدايى معرفى شده است. قرآن به وضوح ميان رقم زدن به سرنوشت انسان در جهت علم و آگاهى و پرسش از عالم، پيوندى نزديك و غير قابل انفكاك برقرار ساخته است.

مى توان گفت: بازتوليد مباحث تقليد و تقويت نگاه هاى اجتماعى به آن، به ويژه بر پايه قرآن، فوايدى ويژه را به بار مى نشاند كه مهم ترين آن ها عبارتند از:

يكم. تقويت جايگاه فطرى و عقلايى تقليد در جامعه:

برخى از انديشه ها به دليل فراگيرى، روشنى و بداهت نيازى به توضيح ندارند.


14

تقليد از اين مجموعه است. دنبال روى غير متخصّص از متخصّص در زمينه هاى نيازمند به تخصّص، پيش انگاره اى فعّال در هر جامعه و ميراثى ريشه دار در تاريخ ملت هاست.

ناديده انگارى اين ذهنيّتِ ريشه دوانده در اعماق رفتارهاى بشرى در خصوص «دريافت آموزه هاى دينى» در كار دست يابى به انديشه هاى دينى، اختلالى عظيم و چالشى پردامنه را در مى افكند و به سرعت به سمت گسسته شدن رابطه مردم و دين به پيش مى رود.

با اين وصف، عدم تقويت ادبيّات گوياى اين جايگاه تقليد و ضعف بررسى هاى دقيق و عالمانه مباحث اجتماعى در اين باره ، تقليد را به رغم فطرى بودن آن، در وضعيتّى قرار داده كه از تيررس شبهات بيرون در امان نماند.

قرآن كه در آن، گسترده ترين انديشه هاى ته نشين شده در نهاد انسان، مجال انعكاس يافته اند، تقليد را در ذيل يكى از فطرى ترين رويه هاى بشرى; يعنى «سؤال» جاى داده و به روشنى آن را دروازه ورود به انديشه و مسيرى منتهى به علم به شمار آورده است. طرح عالمانه تقليد مى تواند اين منطق قرآنى را به درون جامعه رسوخ دهد. به تعبير ديگر، ادبيات قرآن توانايى رفع تشتّت هايى را دارد كه دامنگير بخش هايى از فقه شده است.

دوم. ايجاد فرصت براى ارتقاى هر چه بيشتر سطوح فكرى، فرهنگى و اعتقادى:

يكى از كاركردهاى تقليد، كنترل جهل است و كنترل جهل به معناى جلوگيرى از فروافتادن رفتارها به ورطه هرج و مرج و افراط و تفريط است. بى گمان چنين كاركردى نه تنها مغايرتى با گسترده شدن بسترهاى ارتقاى سطوح فكرى، اعتقادى، فرهنگى و اخلاقى مقلدان ندارد; كه به عكس به دليل ماهيّت اين كاركرد ـ يعنى كنترل جهل كه مشخّصه آن، افراط و تفريط است ـ فرصت و چارچوب


15

چنين ارتقايى به صورت آرام و معقول در سطح فرد و جامعه فراهم مى آيد.

از اين رو تقليد نه تنها بازتوليد جهل نيست كه به عكس به مثابه عاملى جهت مهار آن، و جهت دادن حركت و نگاه ها به سمت معرفت اندوزى و ارتقا بخشى بيشتر به سطوح يادشده در افراد و جامعه است.

سوم. تقويت رابطه مردم و عالمان دين:

پرسش از عالم افزون بر اين كه ردّپاى جستوجوگرى براى حقيقت را با خود به همراه دارد، سطحى از اميدوارى، اطمينان يابى و برانگيختگى را نيز در انسان تقويت مى كند.

مطالعه و باز تدوين تقليد بر پايه نگاه هاى قرآنى در صورت عمق يابى و جهت يابى نقشى مهم و گاه بى بديل را عهده دار خواهد شد. اين نقش در موارد بسيار مى تواند با فرانهادن پاى خود از مطالعات مدرسه اى و علمى به سطح مباحث اجتماعى و عينى نقشى حياتى را در نگاه مردم ايفا نمايد و زمينه هاى تقويت رابطه عالمان و مردم را هر چه بيشتر فراهم آورد.

كتاب حاضر كه به همّت دوست گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمين آقاى يوسفى مقدّم به رشته تحرير در آمده، كوششى در خور تقدير است كه از خاستگاه توجّه به ضرورت طرح و بررسى ادبيّات و منطق قرآنى در خصوص تقليد جوشيده است.

حوصله نويسنده محترم در اين زمينه و سعى بر تقويت مباحث فقهى اين موضوع با نگاه و رجوع به قرآن، فرصتى مغتنم است كه به يقين جامعه علمى آن را مغتنم خواهند شمرد.

احمد مبلّغى

معاون پژوهشى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميّه قم

و رئيس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى


16


17

مقدّمه مؤلّف

خداى حكيم انسان را هدف مند آفريده و هرگونه عبث و بيهودگى را از آفرينش او نفى كرده است و اين مقتضاى حقّانيّت و ربوبيّت آن مالك مطلق هستى است. چنان كه در قرآن آمده است:

﴿اَفَحَسِبتُم اَنَّما خَلَقناكُم عَبَثـًا واَنَّكُم اِلَينا لا تُرجَعون * فَتَعالَى اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ لا اِلـهَ اِلاّ هُوَ رَبُّ العَرشِ الكَريم .(1)

هدف از آفرينش انسان بندگى و عبوديّت خداست; ﴿وما خَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ اِلاّ لِيَعبُدون (2) و فلسفه رسالت انبيا نيز ترويج عقايدِ توحيدى و دعوت انسان ها به بندگى خداست:

﴿وما اَرسَلنا مِن قَبلِكَ مِن رَسول اِلاّ نوحى اِلَيهِ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا فَاعبُدون .(3)

بر اين اساس، انسان موظّف است افزون بر تحصيل باورهاى توحيدى، اَعمال خود را برخواست و اراده خداى يگانه منطبق سازد; زيرا خدا بر مصالح و نيازهاى

1 . مؤمنون/23، آيه هاى 115 ـ 116.

2 . ذاريات/51، آيه 56.

3 . انبياء/21، آيه 25.


18

وجودىِ انسان آگاهىِ مطلق دارد و بهتر مى تواند سعادت و كمال را براى وى فراهم آورد.

چنان كه خداى مهربان، حفظ سلامتى و درمان بيمارى را در شناخت پزشك مهربان و پيروى از نسخه او قرار داده است; زيرا پزشك با آگاهىِ پزشكىِ خود بهتر از ديگران راه هاى حفظ سلامتى و درمان بيمارى را تشخيص مى دهد.(1)

انسان با توجّه به پذيرش امانت الهى ﴿اِنّا عَرَضنَا الاَمانَة... (2) و بر تن نمودن لباس كرامت ﴿ولَقَد كَرَّمنا بَنى ءادَمَ ... (3) جايگاه برترى پيدا كرده است.

از اين رو، خداوند انسان را به باورها و اَعمالى كه در سعادت و ارتقاى او به مقام خلافت الهى نقش دارد، تكليف كرده و از هر چيزى كه او را از كمال باز مى دارد، نهى نموده است.(4)

﴿ورَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ ويَختارُ ما كانَ لَهُمُ الخِيَرَة ... .(5)

تعهّد در برابر تكاليف اعتقادى و عملى، سبب تحصيل بهترين و پاكيزه ترين زندگى و برخوردارى از نيكوترين سرانجام است.

﴿اَلَّذينَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّـالِحاتِ طوبى لَهُم وحُسنُ مَـاب (6)

1 . برگرفته از: تفسير القرآن الكريم، ج 2، ص 49.

2 . احزاب/33، آيه 72.

3 . اسراء/17، آيه 70.

4 . غرض، تأييد نظريّه انحصار اعتبار نقل و نفى اعتبار عقل نيست. اين مطلب در حوزه عقايد، امرى روشن و بديهى است و در حوزه تكاليف عملى نيز عقل در طول نقل قرار داشته و با حفظ نصاب خاصّى از حجّيّت، در كشف حكم شرعى از اعتبار برخوردار است.

5 . قصص/28، آيه 68.

6 . رعد/13، آيه 29.


19

چنان كه بى توجّهى به آن، زندگىِ دشوارى را براى انسان در پى داشته و در قيامت نيز دست خالى و بدون حجّت شرعى خواهد بود.

﴿ومَن اَعرَضَ عَن ذِكرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكـًا ونَحشُرُهُ يَومَ القِيامَةِ اَعمى .(1)

دانستن تكاليف اعتقادى و عملى از طريق ادلّه تفصيلى، منحصر به اجتهاد است. ولى پرسش مهم اين است كه آيا در تكاليف اعتقادى و عملى مى توان از صاحب نظران و خبرگان در علم كلام و فقه تقليد كرد؟

مبانى و نظريّات گوناگونى از سوى متكلّمان و فقيهان بيان شده است; با توجّه به اين كه موضوع تقليد از مباحث مورد ابتلايى است كه همواره مورد پرسش و بحث واقع مى شود، اين جانب احساس ضرورت كردم تا مبانى و فلسفه تقليد را مورد بررسى و بازنگرى قرار دهم.

كتاب حاضر، به بازنگرى مبانى و فلسفه تقليد از منظر قرآن پرداخته است; سعى بر اين بوده است كه نظريّات مهم و نيز آياتى كه مربوط به موضوع تقليد است، مورد بررسى قرار گيرد، هرچند بدون كاستى و خالى از نقد نخواهد بود; روشن است كه با پيشنهادها و نقدهاى سازنده انديشوران و پژوهش گران، نواقص و كاستى هاى آن برطرف خواهد شد.

اين كتاب از سه بخش اصلى تشكيل يافته است; در بخش نخست، به مباحث كلّى مربوط به تقليد پرداخته شده، و در بخش دوم، تقليد در عقايد، مورد بحث قرار گرفته، و در بخش پايانى، مباحث مربوط به تقليد در احكام عملى بيان شده است.

1 . طه/20، آيه 124.


20

اميد آن كه مورد رضاى خداى متعال و امام عصر ـ روحى و ارواح العالمين له الفداء ـ واقع شود. ان شاء الله.

در پايان از حجة الاسلام والمسلمين محمّد نقويان كه ويرايش و حجة الاسلام والمسلمين محمود گودرزى كه مقابله علمى اين اثر را به عهده داشتند سپاسگزارى مى نمايم.

محمّد صادق يوسفى مقدّم


21

بخش اوّل:

كلّيّات


22


23

تعريف تقليد

1. تقليد در لغت

تقليد به معناى آويختن چيزى بر چيزى و محكم كردن آن است.(1) اهل لغت براى آن معناهاى ديگرى نيز ياد كرده اند; مانند نهادن چيزى بر گردن ديگرى;(2)واگذارى سرپرستى كارى به كسى و الزام او بر آن كار (تقليد العامل);(3) آراستن زن با گردن بند (تقليد المرأة);(4) حمايل كردن و به گردن آويختن شمشير (تقليد السيف)(5) و... .

با تأمّل در اين تعريف ها، درمى يابيم كه همه اين موارد در حقيقت از مصاديق معناى ياد شده اند.

2. تقليد در اصطلاح

براى واژه تقليد سه اصطلاح وجود دارد كه هريك از آنها به معناى ويژه اى اشاره

1 . معجم مقاييس اللّغه، ج 5، ص 19، «قلد».

2 . همان; لسان العرب، ج 11، ص 366، «قلد»; تاج العروس، ج 5، ص 205، «قلد» و مجمع البحرين، ج 2، ص 540.

3 . مصباح المنير، ص 512 ـ 513 و لسان العرب، ج 3، ص 367، «قلد».

4 . مصباح المنير، ص 512.

5 . الصحاح، ج 2، ص 527، «قلد».


24

دارد. در اين نوشتار ما تنها به بررسى اصطلاح فقهى يعنى «تقليد در عقايد و احكام عملى» مى پردازيم; گرچه درباره دو اصطلاح ديگر نيز تعريفى كوتاه ارائه خواهيم كرد تا خواننده محترم بتواند با دانستن معناى آن دو اصطلاح، اصطلاحِ مورد نظر را بشناسد و با آن دو اصطلاح ديگر خَلْط نكند; و امّا آن دو اصطلاح عبارتند از: الف) تقليد در عرف و اجتماع; ب) تقليد در حج.

الف) تقليد اجتماعى يا جامعه پذيرى(1)

يكى از معناهاى اصطلاحىِ تقليد، پيروى از سنّت ها، ارزش ها، فرهنگ ها و الگوهاى اجتماعى است كه از آن به جامعه پذيرى ياد مى كنند، چنان كه در تعريف جامعه پذيرى آمده است:

جامعه پذيرى، جريانى است كه الگوها، مفاهيم اجتماعى، ضوابط رفتارى، زبان، ارزش هاى فرهنگى و هنجارهاى گروهى را به افراد جامعه انتقال مى دهد.(2)

هم سازى و هم نوايى فرد با سنّت ها، ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى، تعبيرى ديگر از تقليد اجتماعى است. شايد بتوان آن چه را به عنوان «اصطلاح عام تقليد» آمده است، تعبيرى ديگر از جامعه پذيرى دانست; چه آن كه در تعريف اصطلاح عام تقليد، آمده است:

تقليد عبارت است از: هم رنگى با جماعت و پيروى محض از ديگران در مسائل اجتماعى و اخلاقى، بدون تصميم گيرى مستقل و مسئولانه.(3)

برخى تقليد را پديده اى اجتماعى دانسته و اجتماع بدون تقليد را غير ممكن

1 . جامعه پذيرى در برابر اصطلاحِ «Socialization» آمده است.

2 . سياوش گلابى، اصول و مبانى جامعه شناسى، ص 143 ـ 144.

3 . فرهنگ علوم سياسى، ص 80.


25

پنداشته اند; به باور آنان، تحوّلات اجتماعى، از ره گذر تقليد تحقّق مى يابد; زيرا افراد جامعه، از آن چه تازه و خيره كننده است تقليد مى كنند.(1)

ب) تقليد در حج

اصطلاح ديگر رايج در مورد تقليد، اصطلاح تقليد در حج است، كه آن را چنين تعريف كرده اند: آويختن نشانه اى به گردن قربانى تا روشن شود كه آن حيوان، براى قربانى در حج است.(2)

فقيهان شيعه گفته اند:

«در تحقّق احرامِ حج قِران، حاجى مخير است از ميان احرام به تلبيه، اِشعار هَدْى و يا تقليدِ هَدْى يكى را انجام دهد و هر كدام را انجام داد، احرام وى منعقد مى شود و در تحقّق احرام به تقليدِ هَدْى، قربانى كننده بايد بر قربانىِ خود چيزى كه با آن نماز خوانده، بياويزد تا دانسته شود كه آن، قربانىِ صدقه است.(3)

در قرآن مجيد از اين اصطلاح، آشكارا ياد شده و به رعايت احكام آن در ضمن احكام حج تأكيد گرديده است:

﴿يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتُحِلّوا شَعائرَ اللّهِ ولاَالشَّهرَ الحَرامَ ولاَ الهَدىَ ولاَ القَلائد...;(4)

1 . اتوكلاين برگ، روانشناسى اجتماعى، ص 494.

2 . مجمع البيان، ج 3، ص 262 ; زبدة البيان، ص 295 و دكتر احمد فتح الله، معجم الفاظ فقه الجعفرى، ص 122.

3 . منتهى المطلب، (چاپ قديم)، ج 2، ص 679; تذكرة الفقهاء، (چاپ قديم)، ج 1، ص 328; مجمع الفائدة والبرهان، ج 6، ص 209 و كشف اللثام، ج 5، ص 54.

4 . مائده/5، آيه 2.


26

اى مؤمنان! شعارها و حدود الهى، حكم ماه حرام و قربانى هاى بى نشان و نشان دار را حلال ندانيد.

قلائد، جمع قلاّده است كه آن را بر گردن قربانى مى آويزند.(1) حفظ حرمت آن به صدقه دادن آن است، اگر ارزشى داشته باشد.(2) شايد هم مراد از قلائد در اين آيه، قربانى هاى نشان دار (تقليد شده) است كه از شعارهاى الهى به شمار آمده و از بين بردن حرمتِ آن، حرام دانسته شده است.(3) اصطلاح ياد شده تنها در قربانىِ حج كاربرد دارد.

ج) تقليد در عقايد و احكام عملى

درباره تعريف اصطلاحىِ تقليد به معناى ياد شده، ميان اصوليان اختلاف نظر است; برخى تقليد را ياد گرفتن فتوا و عقيده فقيه با هدف به كار بستن آن دانسته اند. از اين رو، تقليد را به «گرفتن فتواى ديگرى بدون مطالبه دليل(4) و يا بدون شناخت آن»(5) تعريف كرده اند. گروهى تقليد را تنها التزام عملى مكلَّف به قول مجتهد مى دانند هرچند تاكنون به فتواى او عمل نكرده و يا رأى و عقيده او را ياد نگرفته باشد. بر اين اساس، تقليد به «التزام عملى به فتواى ديگرى» تعريف شده است.(6) چه اين كه التزام ذهنى به آن فتوا داشته باشد، يا نداشته باشد.(7) برخى

1 . تفسير جوامع الجامع، ج 1، ص 470.

2 . همان.

3 . تفسير مجمع البيان، ج 3، ص 265.

4 . هداية المسترشدين، ج 1، ص 70; الفصول الغرويه، ص 411 و بداية الوصول، ج 9، ص 309.

5 . كفاية الاصول، ص 472 و الموسوعة الذهبيه، ج 10، ص 241.

6 . نهاية الافكار، ج 4، ق 2، ص 238; التنقيح (كتاب الاجتهاد والتقليد)، ج 1، ص 78; مصباح الاصول، ج 3، ص 447 ـ 448 و عروة الوثقى، ج 1، ص 14.

7 . مصباح المنهاج، التقليد، ص 21.


27

ديگر نيز تقليد را خودِ عمل به فتواى مجتهد مى دانند بى آن كه دليل آن نزد مقلِّد روشن باشد. از اين رو، تقليد را به «عمل به نظر ديگرى بدون حجّت»(1) و يا «عمل مستند به رأى غير»،(2) تعريف كرده اند.

گوناگونىِ بيان در تعريف هاى ياد شده، آثار علمى و عملى روشنى دارد و فقيهان نيز از آن به تفصيل ياد كرده اند، هرچند برخى تلاش دارند اختلاف در تعريف هاى ياد شده را بر اختلاف در تعبير حمل كنند.(3)

حق اين است كه تقليد، مطابقتِ عملِ مكلَّف با فتواىِ فتوا دهنده است; يعنى ريشه آن عمل خارجى مكلَّف است و قيودى مانند التزام عملى، اخذ فتوا و ... در معناى تقليد نقشى ندارد، بلكه از مقدّمات عمل مقلّد است نه از مقوّمات مفهوم تقليد.(4) از اين رو، برخى گفته اند: مقلِّد عمل خودش را بر گردن فتوادهنده مى آويزد.(5) كنايه از اين كه اگر آن عمل اشكال داشته باشد، فتوادهنده پاسخ گوى آن نزد خداست.

هم چنين برخى گفته اند: به پيروى مكلَّف از مجتهد، تقليد گفته مى شود; زيرا تقليد كننده، كار خود را از جهت مطلوب و يا مبغوض بودن در نزد خداوند، و نيز از جهت درست و يا نادرست بودن، بر عهده مجتهد مى گذارد.(6)

در آيات قرآن به اين معنا توجّه شده است; چنان كه معناى سخن خداوند در

1 . عدّة الاصول، ج 1، ص 46 ط ق و معالم الدين، ص 242.

2 . نهاية الدرايه، ج 3، ص 460; مستمسك العروة الوثقى، ج 1، ص 99 و مصباح الاصول، ج 3، ص 44.

3 . قوانين الاصول، ج 2، ص 154.

4 . مصباح الاصول، ج 3، ص 447.

5 . التنقيح (كتاب الاجتهاد والتقليد)، ج 1، ص 78.

6 . مصطلحات الفقه، ص 157; الرسالة السعديه، ص 9 و مجمع البحرين، ج 3، ص 541.


28

جمله ﴿لَعَلَّهُم يَحذَرون (1) ـ كه فقيهان از آن وجوب تقليد را استفاده كرده اند ـ ، تأييد كننده اين است كه تقليد، مربوط به مقام عمل است; زيرا آيه شريفه بر وجوب حَذْر دلالت دارد و حذر در لغت به معناى پرهيز و دور شدن از چيز زيان رسان است(2) و آن عملى اختيارى و خارجى است نه امرى درونى و قلبى.(3) چنان كه از موارد كاربردِ حذر نيز به دست مى آيد كه حذر، عنوان ديگرى است براى عمل و معنايش محافظت از واقع شدن در مهلكه و ديگر امورِ ترسناك است كه با عمل به فتوا و انذار محقّق مى شود.(4) بنابراين، تعريف هايى كه تقليد را مربوط به عمل مقلِّد دانسته است، به ظاهر آيات قرآن نزديك تر است و از روايات نيز به دست مى آيد كه تقليد مربوط به مقام عمل است.(5) در اين جا يكى از آن روايات را براى نمونه مى آوريم:

امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد:

كسى كه بدون علم و هدايت الهى فتوا بدهد، مورد لعن خدا و فرشتگان قرار مى گيرد... . و گناه كسى كه به فتواى او عمل كرده است بر عهده او خواهد بود (... و لحقه وزر من عمل بفتياه).(6)

بنابراين، در تعريف تقليد، كه مربوط به عمل خارجى است، به كارگيرى واژه هايى كه حكايت از اَفعال قلبى مى كنند، درست نيست; زيرا لازمه آن،

1 . توبه/9، آيه 122.

2 . مجمع البيان، ج 5، ص 143.

3 . سيّد رضا صدر، الاجتهاد و التقليد، ص 76.

4 . التنقيح (كتاب الاجتهاد والتقليد)، ج 1، ص 85 ـ 86.

5 . وسائل الشيعه، (آل البيت)، ج 27، «باب 4 از ابواب صفات القاضى»، ص 20 ح 1 و باب 10، ص 131، ح 20، نيز باب 11، ص 140، ح 9 و نيز باب 7، ح 1 ـ 2، ص 62.

6 . همان، باب 4، ص 20، ح 1.


29

سنخيّت نداشتن ميان صفت و موصوف است، همان گونه كه به كارگيرى واژه هايى چون «اخذ فتوا» در تعريف تقليد، با واقعيّت آن، كه عمل خارجى است، مناسبت ندارد، بلكه آن تعبيرها در حقيقت از مقدّمات تقليد به شمار مى آيد.(1)

امّا تعريف تقليد به(2) عمل مستند به فتواى ديگرى «العمل استناداً إلى فتوى الغير» كه برگرفته از تعريف تقليد در نهاية الدرايه است،(3) هرچند تعريف مناسب ترى از ديگر تعريف هاست، امّا جامعيّت لازم را ندارد; چون شامل عمل صحيح مكلَّفى كه به صورت قهرى و بدون استناد وى، بر فتواى مجتهدى منطبق شده است نمى شود; چرا كه در مفهوم استناد، كه در تعريف بالا آمده قصد و اراده نهفته است، و حال آن كه مكلَّفِ ياد شده، اراده نكرده است كه بر اساس فتواى فتوا دهنده كارى را انجام دهد، بلكه تطبيق كار او با فتواى فتوا دهنده، قهرى و بدون اختيار وى بوده است.

از اين رو، بهتر است كه در تعريف تقليد گفته شود: «تقليد، موافقت عمل مكلَّف با فتواى غير بدون درخواست دليل است.» اين تعريف افزون بر آن كه اشكال هاى تعريف هاى گذشته را ندارد، با آن صورتى كه مكلَّف، كار خود را از روى قصد با فتواى فتوا دهنده تطبيق داده و نيز با صورتى كه كار وى بدون قصد با فتواى فتوا دهنده تطبيق يافته، سازگار است.

اشكال: صاحب كفايه(رحمه الله) اشكال كرده است بر اين كه چون تقليد، بر عمل سبقت دارد، نمى توان تقليد را به خود عمل تفسير كرد; زيرا لازمه اش اين است كه عمل مكلَّف بدون تقليد باشد.(4)

1 . مقالات الاصول، ج 2، ص 503 و التنقيح (الاجتهاد والتقليد)، ج 1، ص 85 ـ 86.

2 . مصباح الاصول، ج 3، ص 447.

3 . نهاية الدرايه، ج 3، ص 460.

4 . كفاية الاصول، ص 472.


30

پاسخ: اين اشكال وارد نيست; زيرا حق اين است كه تقليد، همان كار مكلّف است. آن چه بر تقليد مقدّم است مراجعه به فقيه، گرفتن فتوا و رجوع به كتاب هايى است كه فتواهاى فقيهان در آن است و اين موارد از مقدّمات تقليد است.

از تقليد در احكام عملى، به تقليد در فروع(1)، يا تقليد در سمعيات،(2) نيز ياد مى شود.

هم چنين در اصطلاح فقيهان به مجتهدى كه از او تقليد مى شود، مقلَّد (به فتح لام) و به كسى كه از وى تقليد مى كند مقلِّد (به كسر لام) مى گويند(3) و به مسائل و موضوعاتى كه مورد تقليد واقع مى شود مقلَّدٌ فيه، گفته مى شود.(4)

لازم است بيان شود كه مراد از تقليد در اين نوشتار، اصطلاح سوم تقليد يعنى رجوع غير عالم به مجتهد و متخصّص در مسائل شرعى و دينى است و دو معناى ديگر تقليد ارتباطى با موضوع اين كتاب نداشته و بايد در جايگاه خود، مورد بحث و بررسى قرار گيرند.

1 . آمدى، الاحكام، ج 4، ص 225; مستمسك العروة الوثقى، ج 1، ص 46 و الاجتهاد والتقليد، ص 413.

2 . فرائد الاصول، ج 1، ص 573; القواعد والفوائد، ج 1، ص 319 و الاقطاب الفقيه، ص 163.

3 . الحدائق الناضره، ج 6، ص 405; اعانة الطالبين، ج 2، ص 70; رسائل كركى، ج 3، ص 175 و زبدة البيان، ص 343.

4 . الفصول الغرويه، ص 422.