فهرست مطالب |
تأليف:علياکبر مؤمني
تأليف:
علياکبر مؤمني
گروه تفسير موضوعي
مرکز فرهنگ و معارف قرآن
قرآن مجيد، همواره هدايتگر انسانها در همه ادوار تاريخ بوده و هميشه صدرنشين هر محفلي است که در آن نکته تازه گفته ميشود يا دانش نو پرده از رخسار برميدارد. در طول تاريخ اسلام، در پاسخ به نداي قرآن و مناديان وحي که مردم را به تأمّل و انديشهورزي در قرآن دعوت کردهاند، هر يک از دانشوران و پژوهشگران اسلامي به فراخور حال خود کوشيده است تا خوشهاي از خرمن قرآن برگيرد و با پديد آوردن مجموعهاي قرآني، آن را به مردم عرضه کند. نتيجه آنکه درباره قرآن، هزاران کتاب نگاشته شده است. کمتر کتابي است که چون قرآن در کانون توجّه دانشوران و دينمداران اسلامي و غير اسلامي قرار گرفته باشد، ولي با اين همه، جاي بسياري از پژوهشها به ويژه با نگرش موضوعي به قرآن خالي است. عقايد و عملکرد اقوام مختلف در قرآن و چگونگي برخورد قرآن با آنان از جمله موضوعاتي است که تبيين آن، رهاورد علمي مناسبي براي قرآن پژوهان به شمار ميرود.
اسلام همواره به دين يهود به عنوان يکي از اديان بزرگ آسماني به ديده احترام نگريسته، اما ملت يهود به استثناي گروهي از آنان، در طول تاريخ، به دين الهي خود تعبد عملي نداشته و خداوند در قرآن کريم غالباً آنها را نکوهش و سرزنش کرده است. قوم يهود از جمله اقوامي است که سرگذشت
آنان در قرآن کريم در ابعاد گسترده بيان شده است و چگونگي نگرش قرآن به اين قوم از جهات گوناگون قابل بررسي است. طبق بيان قرآن کريم (رعد، آيه11) سرنوشت هر قومي به دست خود آن قوم رقم ميخورد. بنياسرائيل به سبب عقايد انحرافي و کردارهاي ناشايست، دچار خشم و غضب الهي شده و در زندگي دنيوي به ذلت و خواري و آوارگي و سرگرداني مبتلا گرديده و موجبات تحريم برخي طيبات و نعمتهاي حلال را براي خود فراهم کرده است و در زندگي اخروي نيز به عذاب الهي، کيفر خواهند شد.
اين سنت الهي است که بندگي خدا و تسليم در برابر دستورات الهي، نزول نعمتهاي الهي و الطاف خدا را در پي دارد و در مقابل، لجاجت، تکذيب آيات خدا، نافرماني و قتل پيامبران، باعث نزول عذاب ميشود. در قرآن کريم از يک سو خداوند نعمتهايي را که به يهود ارزاني داشته بازگو ميکند و از فرستادن رسولان الهي به سوي آنان، پيروزي بر فرعونيان، برتري بر ساير اقوام معاصر سخن ميگويد و از طرفي عقايد انحرافي آنان از جمله فرزند قرار دادن براي خدا، نسبت دادن فقر به خدا و نژادپرستي و نيز رفتارهاي ناپسندي چون پيمانشکني، تکذيب و قتل انبيا و دشمني و مبارزه با پيامبر اسلام(ص) و مسلمانان را گزارش مينمايد و در برابر اينگونه انديشه و رفتارها موضع ميگيرد. بيترديد تبيين سرگذشت يهود و يادآوري ضعفها و انحرافات اين قوم به ويژه دشمني آنان با اسلام و چگونگي برخورد قرآن با اين قوم براي مسلمان درسآموز خواهد بود.
پژوهش حاضر که به همت فاضل محترم حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاي علياکبر مؤمني با قلمي روان نگاشته شده است، به شناسايي ضعفهاي يهود در حوزه اعتقاد و عملکرد و نيز چالشهايي که در مقابل اسلام ايجاد کردند، ميپردازد، سپس مواجهه قرآن در برابر آنان را به گونهاي مستند
تجزيه و تحليل مينمايد که در نوع خود اثري مفيد و در خور استفاده براي محققان و علاقهمندان به مباحث قرآني است.
در پايان از نامبردگان زير که امکان تهيه اين اثر را فراهم آوردند، قدرداني مينمايم:
1. حجة الاسلام والمسلمين جناب آقاي علي خراساني (مدير وقت مرکز و گروه تفسير موضوعي).
2. حجة الاسلام والمسلمين جناب آقاي مهدي طائب (ناظر پروژه).
3. حجة الاسلام والمسلمين جناب آقاي علي محمّد يزدي (ناظر پروژه از سوي شوراي علمي گروه).
4. حجة الاسلام والمسلمين جناب آقاي عبدالکريم بهجتپور (ناظر پروژه از سوي شوراي پژوهشي).
5. حجة الاسلام والمسلمين جناب آقاي محمد ابوطالبي (دبير علمي گروه تفسير موضوعي).
محمد صادق يوسفيمقدم
مدير مرکز فرهنگ و معارف قرآن
قرآن کريم در برخي از آيات از صفات نيک بعضي از يهوديان تمجيد مي کند و در بسياري از آيات نيز با بيان عقايد ناپسند و اعمال نادرست اين قوم، آنها را مورد نکوهش و سرزنش قرارداده و با يادآوري مواضع آنان در برابر پيامبر و مسلمانان، راهکارهاي برخورد با آنهارا به نمايش ميگذارد؛ از اينرو قرآن غنيترين منبع و مطمئنترين مرجع براي شناخت عملکرد يهود و نيز دستيابي به استراتژي مناسب به منظور برخورد با آنان است.
تحقيق حاضر ميکوشد ضمن بررسي ويژگيهاي يهود، با تحليل چالشهايي که آنها براي اسلام و مسلمانان ايجاد کردند، واکنش و پاسخهاي قرآن را در عرصههاي اعتقادي، اخلاقي، سياسي ـ اجتماعي و نظامي بررسي نمايد؛ از اينرو هدف اصلي اين تحقيق از يکسوشناخت نقاط ضعف يهود و نيز چالشهايي است که آنان در برابر مسلمانان ايجاد کردهاند و از سوي ديگر تبيين واکنشها و پاسخهاي قرآن در برخورد با آنهاست.
با دقت در آيات قرآن و نيز گزارشهاي تاريخي ميتوان به مواضع خصمانه و کارشکنيهاي يهوديان در مقابل اسلام پي برد. بر همين اساس قرآن کريم در برخورد با ويژگيهاي اعتقادي، اخلاقي و نيز عملکرد سياسي، اجتماعي و نظامي يهود راهکارهاي خاصي دارد که در اين تحقيق به آن ميپردازيم.
قرآن در بعد اعتقادي و اخلاقي از عقايد کفرآميز، روحيه استکباري، نافرماني، پايبندي به خرافات و پندارهاي باطل، انحصار طلبي و نژادپرستي سخن گفته و در بعد سياسي و اجتماعي، انکار پيامبر، تحقير و تمسخر، پيمانشکني، تفرقهافکني، شبههپراکني، حقپوشي، ائتلاف با مشرکان، جاسوسي، توطئه براي قتل پيامبر و اقدامات جنگ طلبانه را مهمترين چالشهاي يهود در مقابل اسلام مطرح نمودهاست.
قرآن کريم ضمن احتجاج با يهوديان از يکسو انديشه کفرآميزشان را ريشه يابي مي کند و از نيتهاي سوء و آرزوهاي ناپسند آنها پرده برميدارد و از سوي ديگر با ابطال ملاکهاي يهوديان، معيارهاي لازم براي برتري انسان را ارائه ميدهد. خداوند در آيات کتاب خويش در برخورد با يهوديان، گاه آنان را تهديد و ترغيب مينمايد و در برخي آيات، با آنها به شدت برخورد مي کند و از خشم و عذاب نسبت به آنان و نيز از مسخ بعضي از آنها سخن ميگويد.
قرآن در برخي آيات، لزوم مرزبندي ميان مسلمانان و يهوديان را يادآور ميشود و ضمن هشدار به مؤمنان، آنها را از برقراري روابط دوستانه با يهوديان برحذر ميدارد.
اين تحقيق در چهار بخش تنظيم شده است: در بخش اول از مفهومشناسي تاريخچه يهود و علل مهاجرت يهوديان به مدينه، اقسام يهوديان مدينه و امضاي پيمان حسن همجواري آنان با مسلمانان بحث ميشود.
در بخش دوم از ويژگيهاي اعتقادي، اخلاقي يهود از جمله عقايد کفرآميز، رفتار شرکآلود، روحيه استکباري، سرکشي و نافرماني، پايبندي به خرافات و پندارهاي باطل و نيز انحصارطلبي و نژادپرستي و تعصبات قومي سخن گفته شده و چگونگي برخورد قرآن در برابر آن تبيين شده است.
در بخش سوم برخوردهاي سياسي ـ اجتماعي يهوديان مدينه با پيامبر و مسلمانان بررسي و ارزيابي ميشود و موضع گيري آنان از جمله انکار پيامبر، تحقير و تمسخر، تفرقهافکني، شبهه پراکني، حق پوشي، ائتلاف با مشرکان، جاسوسي و نيز موضعگيري قرآن مورد بحث قرار ميگيرد.
در بخش چهارم از توطئه يهود براي قتل پيامبر، اقدامات جنگطلبانه و پيمانشکني يهود سخن خواهيم گفت و در مقابل اين اعمال از تهديد، تبعيد، لعن و خشم خدا و عذاب يهود در دنيا و آخرت بحث ميشود.
در پايان نتايج اين تحقيق در قالب 31 نکته ارائه ميشود.
يادآوري چند نکته
1. هدف اصلي اين تحقيق از يک سوشناخت نقاط ضعف يهود و نيز چالشهايي است که آنان در برابر مسلمانان ايجاد کردهاند و از سوي ديگر تبيين واکنشها و پاسخهاي قرآن در برخورد با آنهاست؛ بنابراين آن دسته از ويژگيها و رفتارهايي که قرآن در مورد آنها موضعگيري نموده، مورد بحث قرار ميگيرد. با توجه به گستره مباحث يهود در قرآن، برخي از اين ويژگيها، قابليت پردازش در حد يک تحقيق مستقل را دارد.
2. از مجموعه آيات استفاده ميشود که برخورد قرآن با يهود به دليل اطلاق نام يهودي بر آنان نيست، بلکه اين قوم براي صفات و عملکرد خاص نکوهش شدهاند؛ از اين رو قرآن کريم با ذکر ويژگيها و عملکرد ناپسند از آنها ياد کرده است و در موارد اندکي نيز از آنان تمجيد شده است.
3. اين پژوهش ناظر به مواجهه با يهود قبل از اسلام و يهوديان معاصر با پيامبر اسلام(ص) ميباشد، اما چنانچه يهوديانِ پس از عصر نزول، از جمله يهوديان معاصر نيز داراي ويژگيها و عملکرد مشابه اسلاف خود باشند،
مباحث اين پژوهش ميتواند به عنوان يک ضابطه در تعامل و مواجهه با آنان مورد استفاده قرار گيرد.
4. مباحث اين تحقيق بر محور آيات قرآن استوار گرديده و سعي شده در استفاده از منابع تاريخي، تفسيري و روايي از افراط و تفريط پرهيز شود.
5. در تدوين اين پژوهش تلاش شده است مهمترين و قديميترين منابع مرتبط با موضوع، ملاحظه گردد و مورد استفاده قرار گيرد و نيز جديدترين آثار و کتب نويسندگان معاصر نيز از نگاه نويسنده دور نمانده است.
6. در اين اثر، ضمن اشاره به ويژگيهاي يهود و نيز عملکرد سياسي و اجتماعي و نظامي آنان در عصر پيامبر گرامي اسلام(ص) با بهرهگيري از مستندات تاريخي و نيز ديدگاههاي مفسران شيعه و اهل سنت، چگونگي برخورد قرآن کريم در برابر ضعفها و کارشکنيهاي يهود تبيين شده است.
7. مطالب اين پژوهش به گونهاي تدوين شده است که خواننده از يکسو با مهمترين ويژگيهاي يهود آشنا ميشود و از عملکرد و کارشکني آنان در برابر اسلام نيز آگاهي مييابد و از سوي ديگر چگونگي برخورد پيامبر و مسلمانان با اين قوم ماجراجو در پرتو آيات قرآن برايش تجزيه و تحليل ميشود؛ از اين رو صفات و رفتارهاي نکوهيده يهود براي هر خوانندهاي عبرتآموز است.
8. در ترجمه آيات قرآن از ترجمههاي آقايان انصاريان، فولادوند، مکارم شيرازي و صفوي (بر اساس الميزان) استفاده شده است.
9. تلاش شده آيات قرآن، همراه با ترجمه فارسي درج شود و تنها در مواردي که مضمون آيات ذکر گرديده، از ترجمه پرهيز شده است.
10. از عنايت بيدريغِ مدير محترم مرکز فرهنگ و معارف قرآن
حجةالاسلام والمسلمين آقاي يوسفيمقدم و از ناظران محترم حجج الاسلام آقايان مهدي طائب، عليمحمد يزدي و عبدالکريم بهجتپور که با حوصله و دقت اين تحقيق را بررسي کردند و نکات ارزشمندي توصيه نمودند، کمال سپاسگزاري و قدرداني را دارم همچنين از همکاري صميمانه گروه تفسير موضوعي مرکز فرهنگ و معارف قرآن سپاسگزارم.
علياکبر مؤمني
پاييز 1387
يهود مدينه
اين واژه مشتق و از ريشه «هود» به معناي حرکت آرام و آهسته است. يهوديان نيز به هنگام قرائت تورات به آرامي حرکت ميکردند. پس از آن درباره توبه به کار رفته است، و چنان که آيه شريفه از قول يهوديان ميفرمايد «إِنَّا هُدْنا إِلَيْك»،[1] يعني ما توبه ميکنيم و باز ميگرديم. برخي گفتهاند يهود در اصل از اين سخنِ قوم اخذ شده که «إِنَّا هُدْنا إِلَيْك». اين واژه در گذشته نشانه مدح و ستايش بوده و پس از نسخ دين يهود به پيروان اين آيين اطلاق ميشود اگر چه بيانگر مدح و ستايش نيست، همچنان که «نصاري» از جمله «مَنْ أَنْصاري إِلَي اللَّهِ»[2] اخذ شده، اما پس از نسخ شريعت عيسي به پيروان اين دين اطلاق ميگردد.[3]
برخي معتقدند ريشه واژه يهود را بايد در زبان عبري جست جو کرد نه در
[1]. اعراف(7) آيه 156.
[2]. آلعمران(3) آيه 52 و صف(61) آيه 14.
[3]. راغب اصفهاني، المفردات في غريب القرآن، ص 524. در باره وجه نامگذاري مسيحيان به «نصاري» دلايل ديگري نيز ذکر شده است (رک: طبري، جامع البيان، ج1، ص 253 و سيوطي، در المنثور، ج2، ص 286).
زبان عربي؛ بنابراين اين کلمه غير عربي و جامد است، زيرا از واژه «يهودا» گرفته شده است؛ يهودا به ناحيه جنوبي سرزمين مقدس گفته ميشد که گروهي از بنياسرائيل در آن سکونت داشتند، در مقابل بخش شمالي که اسرائيل ناميده ميشد. يهودا در اصل نام فرزند حضرت يعقوب است[4] که در بينالنهرين متولد شد[5] و چون مادرش هنگام ولادت او شکرگزاري و ستايش نمود، او را يهودا (ستايش) ناميد.[6] بني اسرائيل به اعتبار يهودا، فرزند حضرت يعقوب، به اين نام خوانده شدند، سپس اين نام بر همه آنان اطلاق گرديد.[7]
يهود يا قوم يهود، اصطلاحي است مترادف با عبرانيان و اسرائيليان که براي معرفي اخلاف قبايل اسرائيل متدين به دين موسي يا دين يهود به کار ميرود. لفظ «يهود» جمع است و مفرد آن يهودي منسوب به يهودا (قبيله و ناحيه) است و به تيره اي از ساميان گفته ميشود که عبرانيان يا بنياسرائيل واز نظر ديني کليمي يا موسوي خوانده ميشوند. حکومتِ قوم بنياسرائيل به دو مملکت اسرائيل و يهودا تقسيم ميشد که مملکت يهودا 135 سال پس از نابودي مملکت اسرائيل باقي ماند و در مجموع از سال 975 تا 576 قبل از مسيح به مدت 389 سال برقرار بود. بسياري از اقوامي که از اين سرزمين به اسارت درآمده بودند و در سرزمينهاي ديگر سکونت داشتند، بازگشتند و يهودي ناميده شدند و ميشوند و همواره تا امروز بدين اسم معروفاند.[8] در قرآن کريم به يهود، هم «الذين هادو» و هم « بنياسرائيل » گفته شده است و
[4]. سمعاني، الانساب، ج 13، ص 506.
[5]. کتاب مقدس، سفر پيدايش، 35/29.
[6]. جيمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 977.
[7]. حسين توفيقي،آشنايي با اديان بزرگ، ص 90 و مصطفي صادقي، پيامبر و يهود حجاز، ص 32.
[8]. بهاء الدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي، ج2، ص2382.
«اليهود» هشت بار (يک بار هم کلمه يهودي) به کار رفته است و دو بار با وصف «هود» جمع «هائد» ياد شده است و چنين برميآيد که در عرف قرآن کريم مراد از بنياسرائيل، يهود قديم و مراد از يهود، يهوديان معاصر حضرت رسول9 ساکن مدينه و شهرکها و قلعه هاي پيرامون آن است.[9]
«بنياسرائيل» مجموعاً 42 بار در قرآن با همين عنوان آمده است و شمار چشمگيري از آيات به گزارش تاريخ و حوادث مهم زندگي آنان ميپردازد. بنياسرائيل به نوادگان و نسل يعقوب7 و قوم يهود گفته ميشود.[10]
اسرائيل به معناي بنده خدا نامِ حضرت يعقوب و مرکب از «اسرا» به معناي بنده و «ئيل» به معناي خداست.[11] بنابر گزارش تورات، اسرائيل واژهاي عبري به معناي کسي است که بر خدا پيروز شده؛ لقب يعقوب فرزند اسحاق است. وي هنگامِ کشتي گرفتن با خدا (يا فرشته خدا) در فنئيل، بدان ملقب گشت.[12] گاه مقصود از اسرائيل، فرزندان و نسل حضرت يعقوب است و گاهي تمامي فرزندان معنوي يعقوب ميباشند و در برخي موارد مراد از آن، مملکت اسرائيل با اسباط عشره است تا از يهودا که منطقه ديگري بوده، تميز داده شود.[13]
[9]. رک: جيمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 981.
[10]. همان و دائرة المعارف قرآن کريم، ج 6، ص 97.
[11]. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 206.
[12]. تورات اين ماجرا را در سفر پيدايش (باب 24/32) گزارش ميکند. اهل کتاب از زمانهاي قديم گفتهاند مقصود از خدا در اين داستان، يکي از فرشتگان خداست (سفر هوشع، 3/ 4ـ12 به نقل از: حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ).
[13]. جيمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 53.
آغاز تاريخ بنياسرائيل به حوادث زندگي جد آنها حضرت يعقوب باز ميگردد. بنا به گزارشهاي تاريخي، زادگاه و محل سکونت يعقوب کنعان بود، احتمالاً اين حوادث در حدود 1800 ـ 2000ق.م روي داده است.[14]
پس از آنکه يوسف به مصر برده شد و در آنجا به صدارت رسيد، خاندان يعقوب به مصر مهاجرت کردند.[15] بعد از مرگ يوسف و برادرانش به عنوان سرشاخههاي اصلي و نياي بنياسرائيل، نسلهاي بعدي به سرعت زياد شده، قومي بزرگ و فراگير را تشکيل دادند. با پيدايش حکومتهاي جديد، حاکمان جامعه به بهانه هراس از طغيان بنياسرائيل به سختگيري و برخورد شديد با آنان پرداختند تا آنجا که در مدت کوتاهي بسياري از بنياسرائيل به بردگي مصريان در آمدند و فرزندان پسر آنان، بعد از تولد و به دستور فرعونِ زمان موسي کشته شدند.[16] در آيه 4 سوره قصص به اين موضوع اشاره و مفسران با استناد به اين آيه معتقدند فرعون بنياسرائيل را به گروه هاي کوچک تقسيم کرد و در ميان آنان تفرقه ايجاد کرد و بدين وسيله توان پايداري و مقاومت را از ايشان گرفت.[17]
حضر ت موسي(ع) از سوي خدا مأموريت يافت در تاريکي شب بنياسرائيل را از مصر خارج کند و آنها را با عبور دادن از دريا نجات دهد:
[14]. دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 439.
[15]. کتاب مقدس، سفر پيدايش، 45 / 17 ـ 28 .
[16]. همان، سفر خروج، 1/1 ـ 22.
[17]. دائرة المعارف قرآن کريم، ج 6، ص 99.
«وَ لَقَدْ أَوْحَيْنا إِلي مُوسي أَنْ أَسْرِ بِعِبادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لا تَخافُ دَرَكاً وَ لا تَخْشي».[18]
از اينرو بنياسرائيل به رهبري ديني و سياسي موسي(ع) از مصر بيرون رفتند و از سلطه فرعون رها شدند و به سوي کنعان حرکت کردند. در مسير حرکت به سوي سرزمين موعود ـ کنعان ـ حوادث بسياري براي اين قوم رخ داد که در عهد عتيق و قرآن به تفصيل آمده است؛ گوساله پرستي، درخواستهاي نامعقول و بهانههاي واهي که به رغم مشاهده آيات و سنتهاي خدا هدايت نيافتند و دچار عذاب الهي شدند.
پس از خروج از مصر ناسپاسي و نافرماني اين قوم در سرپيچي از فرمان الهي براي جهاد با دشمنان به اوج ميرسد؛ در پاسخ به دعوت موسي براي جنگ ميگويند: ما اينجا نشستهايم، تو و خدايت بجنگيد (قالُوا يا مُوسي إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون).[19] خداوند سزاي اين سستي و کاهلي را چهل سال سرگرداني قرار داد. گزارش تفصيلي اين ماجرا در آيات 21 و 26 سوره مائده آمده است. در دورههاي بعد از موسي نيز اين قوم به نافرماني ادامه دادند و دست به قتل انبياي خود زدند و به علت حرمت نگه نداشتن «يوم السبت» (روز شنبه) مورد لعن داوود و عيسي قرار گرفتند و مسخ شدند. اين گزارش در آيات 60 و 70 و 78 سوره مائده و در آيه 65 سوره بقره و 166 سوره اعراف ذکر شده است.
قصه گاو بنياسرائيل از جمله داستانهايي است که در سوره بقره ذکر شده و آيات 67 تا 74 به نقل اين داستان اختصاص يافته است. خداوند از
[18]. طه(20) آيه 77.
[19]. مائده(5) آيه 24.
بنياسرائيل ميخواهد براي شناسايي قاتل گاوي ذبح کنند، اما قوم از سر بهانهجويي بارها از صفات و مشخصات گاو سؤال ميکنند تا شايد از انجام دادن آن سرباز زنند. در آخر گاو را ميکشند. خداوند امر ميکند قسمتي از بدن گاو را به مقتول بزنند. مقتول زنده ميشود و قاتل خود را معرفي ميکند.[20]
قوم بنياسرائيل حدود چهل سال که طي آن يک نسلشان از بين رفت، در صحرا سرگردان بودند، تا اينکه پس از وفات موسي، يوشع جانشين وي شد و به تدريج کنعان را فتح کرد. اينان پس از استقرار در کنعان از قومي کوچنشين و دامپرور به ملتي مستقر و زارع مبدل شدند و بدينگونه ساختار اجتماعي ايشان تغيير کرد در نتيجه شيوه رهبريشان از پدر سالاري و رياست بزرگان قبيله به انتخاب فردي قوي از نظر نظامي و شايسته اداره امور تغيير يافت و بدين ترتيب، دوره « داوران» آغاز گشت. سپس عهد «پادشاهي» فرا رسيد که از شائول (در قرآن: طالوت) آغاز شد، بعد دامادش داوود و سپس سليمان بر تخت سلطنت نشستند. اين دوران اوجِ اقتدار اين ملت بود. با اختلاف افتادن در بين اسباط، پادشاهي به دو قسمت تقسيم شد؛ بخش شمالي محل پادشاهي اسرائيل بود و در جنوب فلسطين دو سبط بنيامين و يهودا پادشاهي کوچکي به نام يهودا پديد آوردند.
به سال 587 ق.م در پي حمله بُخْتُ نُصَّر (نبوکدنصر) و تصرف مملکت اسرائيل و تخريب هيکل (معبد اورشليم)، اين قوم به اسارت درآمد و به بابل برده شد. در سال 538 ق.م با قدرت يافتن ايران، کوروش بابل را فتح کرد و فرمان داد بنياسرائيل به سرزمين خود بازگردند و آنها را مورد لطف و حمايت قرار داد. اينان به بازسازي معبد اورشليم پرداختند. اما پس از
[20]. دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص 440.
بازگشت، اتحاد و پايداري بين اسباط پا نگرفت و استقلال پيشين را نيافتند. اين قوم پس از ايران به ترتيب، تحت تسلط يونانيان ـ بطليموسيها و سلوکيها ـ و روميان بودند تا بالاخره در سال هفتاد ميلادي که معبد دوم اورشليم (هيکل دوم) تخريب گرديد، دچار پراکندگي شدند.[21]
درباره عوامل مهاجرت يهود به منطقه جزيرة العرب ديدگاههاي مختلفي وجود دارد که مهمترين آنها عبارتند از:
الف) به اعتقاد بيشتر مورخان، گروههايي از بنياسرائيل با هجوم بُخْتُ نُصَّر به جزيرة العرب وارد شدند و بيشتر در مناطق شرقي عربي مانند عراق و سواحل خليج فارس سکني گزيدند.[22]
ب) بر پايه نظريه ديگر، افزايش جمعيت يهوديان در فلسطين موجب شد اين منطقه براي زندگي آنان کافي نباشد؛ بنابراين برخي از آنان به ناچار به سرزمينهاي مجاور مصر و عراق و جزيرة العرب مهاجرت کردند.[23]
ج) در سال هفتاد ميلادي، روميان به فلسطين حمله کردند که منجر به تخريب فلسطين و بيتالمقدس شد، در نتيجه يهوديان در سرزمين هاي مختلف از جمله جزيرة العرب پراکنده شدند.[24]
د) در برخي از روايات، علت مهاجرت يهوديان به مدينه آگاهي آنها از ظهور و نيز محل هجرت پيامبر آخرالزمان بيان شده است. در روايتي ابو بصير
[21]. همان.
[22]. دائرة المعارف قرآن کريم، ج 6، ص 103.
[23]. عبدالفتاح طباره عفيف، اليهود في القرآن، ص 12.
[24]. همان، ص 13.
از امام صادق(ع) نقل ميکند: يهود در کتابهاي خود خوانده بودند که محل هجرت محمد(ص) ميان دو کوه عير و احد است؛ بنابراين براي يافتن اين دو کوه حرکت کردند و وقتي آنها را يافتند و در آنجا ساکن شدند.[25] آيه 89 سوره بقره نيز ميتواند دليل مناسبي براي مهاجرت يهود به اين منطقه باشد اين آيه ميفرمايد: «وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَي الَّذينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَي الْكافِرينَ؛[26] و هنگامي که از طرف خداوند، کتابي براي آنها آمد که موافق نشانههايي بود که با خود داشتند، پيش از اين، به خود نويد پيروزي بر کافران ميدادند [که با کمک آن بر دشمنان پيروز گردند.] با اين همه، هنگامي که اين کتاب و پيامبري را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند، لعنت خدا بر کافران باد». آيات ديگري از قرآن کريم از شناخت و آگاهي يهود به ظهور پيامبر اسلام خبر ميدهد.
برخي معتقدند از گزارشهاي مختلف مربوط به علل مهاجرت يهود ميتوان نتيجه گرفت که اين مهاجرت در چند مرحله صورت گرفته است؛ از اين رو اين گزارش ها با هم تناقض ندارند و در اين ميان، گروهي با آگاهي از ظهور پيامبر خاتم(ص) در حجاز، اين منطقه را براي سکونت انتخاب کردند. مناسب نبودن آب و هواي حجاز و عدم آمادگي آن براي کشاورزي و تجارت در مقايسه با ساير سرزمينها، مؤيدي بر اين مطلب است که کوچ آنها اهداف مادي نداشته است.[27]
[25]. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 310.
[26]. بقره(2) آيه 89.
[27]. مصطفي صادقي، پيامبر و يهود حجاز، ص 34.