فهرست اجمالى |
محمد بن مكى عاملى و زين الدين بن على عاملى
مؤسسه كتابشناسى شيعه
كنگره بين المللى شهيدين
1
* ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى
معاونت پژوهشى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم
* كنگره بين المللى شهيدين
* ليتوگرافى و چاپ: باقرى
* چاپ اول: تابستان 1388
* شمارگان: 1000 نسخه
* قيمت: جلد شوميز 8500 تومان; جلد سخت 9900 تومان
* عنوان: 97; مسلسل: 146
همه حقوق براى ناشر محفوظ است.
نشانى: قم، خيابان شهداء(صفائيه)، كوچه آمار، پلاك 42
تلفن و دورنگار: 7832833، پخش: قم 7832834 ; تهران 5 ـ 88940303
ص.پ: 3858/37185 ، كدپستى: 16439ـ37156
وب سايت: www.isca.ac.ir
پست الكترونيك: nashr@isca.ac.ir
كنگره بين المللى شهيدين (1388: قم).
شناخت نامه شهيدين محمد بن مكى عاملى و زين الدين بن على عاملى / كنگره بين المللى شهيدين. ـ قم: دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، معاونت پژوهشى، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، 1388.
624 ص.
99000 ريال: ISBN:978-600-5570-01-4
فهرستنويسى بر اساس اطلاعات فيپا.
كتابنامه.
1. شهيد اول، محمد بن مكى، 734 786 ق.ـ كنگره ها. 2. شهيد اول، محمد بن مكى، حدود 724 ـ 786 ق.ـ مقاله ها و خطابه ها.3. شهيد ثانى، زين الدين بن على، 911 ـ 965 ق.ـ كنگره ها. 4. شهيد ثانى، زين الدين بن على، 911 ـ 966 ق.ـ مقاله ها و خطابه ها. 5. فقيهان شيعه ـ كنگره ها. 6. مجتهدان و علما ـ كنگره ها. الف. دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم. معاونت پژوهشى. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى. ب. عنوان.
9 ك 92 ش /5/ 153 BP 3924/297
[9 ك 92 ش ]BP [998/297]
دانش و انديشه در بستر تاريخ شكل مى گيرد و راه تكامل و تطور را در فراز و فرودهاى آن طى مى كند. تاريخ علم در حقيقت، حلقات پيوسته انسان هاى سختكوش و فرزانه اى است كه تار و پود آن را با گوهر جان خويش سرشته، و آثار وجودى شان را تأثيرگذار و ماندگار ساخته اند. وبدينسان انديشه هاى پسينيان وامدار فعاليت هاى پيشينيان است، و بزرگداشت عالمان و فرزانگان هر علم، تكريم آن علم است.
بى ترديد شهيدين: ابوعبدالله شمس الدين محمد بن مكى عاملى ملقب به شهيد اول (734 ـ 786 ق) و زين الدين بن على ملقب به شهيد ثانى (965 ـ 911 ق) از آن شمارند.
برآمدن و زيستن اين دو بزرگوار بر بلنداى كوه هاى پر صلابت جبل عامل لبنان، و باليدنشان در كنار ساحل پردامنه و مواج مديترانه به نوبه خود، موهبتى الهى بود تا روح و جان خويش را با صفاتى بزرگ درهم آميزند و تجربه اى علمى را بر بسترى از سعه صدر، دورانديشى و نظر داشتن به افق هاى دور بنا كنند.
آثار اين دو بزرگمرد در زمينه هاى فقهى و حقوقى چنان پرمايه و تأثيرگذار است كه تاكنون هيچ محققى از آن بى نياز نبوده و هيچ مكتب فقهى بى توجه به آن ها شكل نگرفته است; به ويژه فقه شهيد اول كه سرآغاز و سرسلسله جنبان بسيارى از تحولات در انديشه فقهى و الهام بخش بسيارى از شيوه هاى فعال در استنباط فقه محسوب مى شود. البته طلايه دارى در دانش فقه و اصول، نبايد از توجه به تضلع آنها در ديگر رشته هاى علوم ذره اى بكاهد و به حجابى براى لطايف، ظرايف و نكات ژرف قرآنى، حديثى، كلامى، اخلاقى و عرفانى آن بزرگواران بدل شود; هر چند كه بعضى از ابعاد شخصيت آنها جلوه بيشترى داشته و اين تنوع ، در آثار شهيد ثانى بويژه در اخلاق نظرى ظهور وبروز بيشترى يافته است، اما زندگى پر نشيب و فراز شهيدين نشان از آن دارد كه هر دو در اخلاق عملى اسوه سالكان و جويندگان علم و عمل بوده اند.
نوآورى هاى شهيدين در عرصه توليد علم، بويژه استدلال هاى ژرف و استنباط هاى دقيق و راهگشا در حل معضلات علمى و فكرى نه تنها آن دو را راهنماى نخبگان و فرزانگان عصر
خويش گردانده بلكه حضور ايشان را در تاريخ علم جاودان كرده است.
مناسبات فكرى با علماى فِرق و نقشى كه در ايجاد تقريب مذاهب اسلامى داشته اند، آن دو را مرجع و ملجأ خاصه و عامه گردانده و بنيانگذار روشى نو در فقه تطبيقى گردانده است; همين ويژگى سبب شده است كه بركات وجودى آنان در منطقه و مذهب خاصى محدود و محصور نمانده و آثارشان هماره منبع پر فيضى براى جويندگان حقيقت باشد.
وجود شخصيت هاى نامدار و تأثيرگذارى از اين دو خاندان، بويژه دو يادگار گرانقدر شهيد ثانى يعنى صاحب معالم و صاحب مدارك نشان از اصالت خانوادگى و نيرومندى مكتب تربيتى آنان دارد.
از همه اينها مهمتر، صلابت و شجاعت ايشان در اظهار حق و دفاع از حقيقت است، كه هر دو را به افتخار شهادت نائل گردانده و عظمت شهيدين را مضاعف و آن دو را مشعل فروزان مرزبانان حماسه جاويد ساخته است.
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى به همين جهات، كنگره بزرگداشت شهيدين سعيدين را در برنامه دهساله كنفرانس هاى بين المللى قرار داد و ضمن جمع آورى، تحقيق، تصحيح و احياى آثار آنان، پژوهش در زندگى و انديشه هاى آن دو را به پژوهشگرانى آگاه و خبره سپرد و اينك بسيار خوشوقتيم كه در آستانه برگزارى اين كنگره عظيم، افزون بر ارائه موسوعه شهيد اول و آماده سازى موسوعه شهيد ثانى، منشورات پر برگ و بار ديگرى چون شناخت نامه شهيدين به زبان عربى، فارسى و انگليسى (چهار مجلد)، زندگينامه شهيد اول و شهيد ثانى (دو مجلد)، مجموعه مقالات فارسى و عربى (در سه مجلد) و ترجمه فارسى برخى از آثار شهيدين را تقديم محضر اهل نظر مى نماييم.
در پايان بر خود فرض مى دانيم ضمن تشكر از همه صاحبان انديشه و قلم كه در تهيه و تدوين اين مجموعه همت گمارده اند از رياست محترم دفتر تبليغات اسلامى حضرت حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاى سيد حسن ربانى دامت افاضاته نيز به جهت حمايت هاى بى دريغ و نظارت بر حسن انجام امور كنگره سپاس گذارى نماييم، همچنين مراتب قدردانى و سپاس خويش را از شوراى سياست گذارى، هيئت علمى كنگره، مديريت نشر پژوهشگاه و كاركنان دبيرخانه كنفرانس هاى بين المللى كه سعى بليغى در به ثمر رساندن فعاليت هاى علمى و اجرايى همايش داشته اند را اعلام نمائيم و براى همه اين عزيزان اجرى جزيل از خداى متعال مسئلت داريم.
محمدجواد صاحبى
دبير علمى كنگره بين المللى شهيدين
احمد مبلغى
رئيس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى
معاون پژوهشى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم
بسم الله الرحمن الرحيم
دو شخصيت با بركت شهيد اوّل (شيخ محمد بن مكى) و شهيد ثانى (شيخ زين الدين بن على)، چون خورشيد بر گستره فقه، اخلاق، شهادت و رستگارى، فروغ مى گسترانند. آنان پيام آوران بيدارى و امانت داران دانش در زمين بودند كه بر بلنداى جاودانگى و شكوهمندى قدم نهادند.
خورشيد وجودِ شهيد اوّل حدود سال 724 در روستاى جزّين جبل عامل طلوع كرد و در همان سرزمين و شهرهاى ديگر از حضور استادان بنام روزگار دانش آموخت. مدرسه فقهىِ جزّين را پى افكند و به پرورش شاگردان همت گماشت. كتابهاى لمعه، ذكرى، دروس، الفيه و... از آثار گران بار او به شمار مى آيد. وى سرانجام در سال 786 در شهر دمشق به جرم ترويج تشيع به شهادت رسيد. جنازه مطهّر او را به آتش سپردند; و او اين گونه غمگنانه غروب كرد.
تاريخ زندگى شهيد ثانى از روستاى جُبع منطقه جبل عامل آغاز شد. او در همان جا و شهرهاى ديگر به دانش طلبى پرداخت. پس از سالها دانش اندوزى در ديگر سرزمينهاى اسلامى به زادگاه خود بازگشت و به تدريس و تأليف و فعاليت هاى علمى روى آورد، كتابهاى شرح لمعه، مسالك الافهام، منية المريد و... از يادگارهاى گران سنگ عمر پر بركت اوست. اين فقيه وارسته در سال 965 به شهادت رسيد.
مؤسسه كتابشناسى شيعه در پى اقدام ارزشمند و ستودنى دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم براى برگزارى كنگره بين المللى شهيدين مايه مباهات خود مى داند كه شناختنامه اين دو شهيد بزرگوار را به دانشيان گران قدر تقديم كند.
شناختنامه اين دو شهيد در چهار جلد سامان يافته است:
جلد نخست شناختنامه شهيدين به زبان فارسى;
جلد دوم ويژه شهيد اوّل به زبان عربى;
جلد سوم ويژه شهيد ثانى به زبان عربى;
جلد چهارم شناختنامه شهيدين به زبان انگليسى.
بى گمان شناخت بزرگان علم و اخلاق ارج گذارى به مقام دانش و فضيلت است و از سويى ديگر، سهم به سزايى در حفظ و معرفى ميراث مكتوب شيعه و تبيين نقش عالمان شيعه در ساختار فرهنگ و تمدن اسلامى دارد. تاريخ زندگى بزرگان، چون چراغى فرا راه ماست; اميد آنكه اين گونه تلاشها به شناختى ژرف و آگاهى بخش از اين دانشوران فرزانه بينجامد.
شناختنامه حاضر مشتمل بر دو بخش است:
بخش اول اختصاص دارد به شهيد اوّل، و بخش دوم به شهيد ثانى. در آغاز اين بخشها روش اين شناختنامه و دو جلد ديگر آن، به تفصيل بيان شده است.
وآخِر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمين
صفر المظفّر 1430 / اسفند ماه 1387
قم
مؤسسه كتابشناسى شيعه
(مؤسَّسة تراث الشيعة)
شهيد اوّل
مقدّمه
فصل اول: آثار مشتمل
فصل دوم: آثار مستقل
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله ربّ العالمين، وصلّى الله على سيّدنا ونبيّنا أفضل الخلائق أجمعين
ووصيّه وخليفته علىٍّ أميرالمؤمنين وآله الطيّبين الطاهرين
ولعنة الله على أعدائهم أبد الآبدين ودهر الداهرين.
السلام على الإمام المهدي الذي يملأ الأرض قسطاً وعدلاً.
موجها بى تاب بودند، و درياى مديترانه مى گريست.
هرچه تاريكى بود به ساحل آمده بود، خورشيد را به پاى محاكمه آوردند، به جرم روشنى، به گناه نور.
لحظه اى بعد خورشيد بر بلنداى دار مى درخشيد.
شعله اى زبانه كشيد و آتش به ساحل افتاد، بادى وزيدن گرفت و خاكستر يك مردم تمام را با خود برد.
آن سوتر كوله بارى پر از عشق به جا مانده بود.
«شهيد»; آرى، كلمه اى زيباتر از آن نيست، اما فراتر از آن، بسيار فراتر سرشك قلم است كه صداى آن در ملكوت مى پيچد و فرشتگان را به وجد مى آورد. «شهيد» از اين شمار بود، از قبيله شهادت، درس تمام بزرگواريها و سربلنديها.
* * *
محمد بن مكّى عاملى مشهور به شهيد اول و ملقب به شمس الدين، از عالمان و فقيهان
پرآوازه جهان تشيع است كه پس از سال 724 در جزّين جبل عامل، ديده به جهان گشود. او براى تحصيل به شهر حله عراق هجرت كرد و به حوزه درس فخرالمحققين، فرزند علامه حلى، راه يافت و در مدتى كوتاه، به دريافت اجازه از استادش نايل آمد. او سپس از علماى فريقين اجازات مختلفى را اخذ كرد كه به تصريح خودش، گذشته از عالمان شيعه، تنها از چهل شيخ عامه اجازه روايت دارد. آن بزرگوار رفته رفته در ميان عالمان شيعه و سنى موقعيتى رشك برانگيز يافت. اين موقعيت ممتاز علمى شهيد از يك سو، و محبوبيت اجتماعى و نفوذ كلمه او از سوى ديگر، بعدها كينه ها و حسدهايى را برانگيخت و زمينه شهادت آن بزرگوار را فراهم ساخت.
مكتب فقهى شهيد از غنى ترين مكاتب فقهى شيعه به شمار رفته است و براساس آن، او حوزه اى را هم در جبل عامل بنياد نهاد و فقها و مجتهدانى را تربيت كرد.
معروف ترين اثر شهيد اوّل، لمعه دمشقيه است كه شروح و حواشى بسيارى بر آن نگاشته شده است. شهيد ثانى بر اين كتاب شرحى ارجمند نوشت كه به دليل ويژگيهاى منحصر به فردش، پس از گذشت سالها، هنوز متن درسى حوزه هاى علميه است.
اين عالم وارسته سرانجام به سال 786، در دمشق به فوز شهادت نايل آمد. پس از شهادت، جسم پاكش را سوزاندند و خاكسرتش را به باد سپردند و بدين روى، مرقدى ندارد:
* * *
بخش اوّل شناختنامه اى كه پيش روى خوانندگان است، در يك مقدمه و دو فصل سامان پذيرفته است. در فصل نخست، آثارى مشتمل و در بخش دوم، آثار مستقل آمده است. مقصود از آثار مشتمل آثارى است كه در خلال مباحث خود، به شرح حال شخصيت مورد نظر ما نيز پرداخته اند، اما در آثار مستقل، به طور جداگانه و ويژه به موضوع توجه شده است. مقالاتى كه در دايرة المعارفها، مطبوعات، مقدمه كتابها و... درج شده اند، در شمار آثار مستقل جاى گرفته اند.
ذكر اين نكته ضرورى است كه نقل مطالب و يا معرفى اين آثار، به معناى صحه گذاشتن
بر همه مطالب آنها نيست و ممكن است در آنها مطالب نادرستى هم ديده شود. از باب نمونه، در كتاب تاريخ ادبيات ايران، تأليف دكتر ذبيح الله صفا، علامه حلّى را از اساتيد شهيد اوّل معرفى كرده است; در حالى كه تاريخ ولادت شهيد اوّل، بعد از سال 724 ق بوده است; يعنى دو سال پيش از وفات علامه حلى كه در 726 ق رخ داده است. اين اشتباه از كتاب قصص العلماء نقل شده و همچنين كتابهاى شهيد ثانى، تمهيد القواعد،
روض الجنان، مسالك الافهام از آثار شهيد اوّل شمرده شده است و اين مطالب به كتابهاى ديگرى مانند فرهنگ بزرگان اسلام و ايران راه يافته است(1).
پاره اى ديگر از آثار و تأليفات مربوط به شهيد وجود دارد كه مطالبشان تكرارى است يا اهميت چندانى ندارند يا به دليل درج متن عربى آنها در شناختنامه، از آوردن ترجمه فارسى آن خوددارى و تنها به ذكر مشخصات كتاب شناختى شان در مقدمه بسنده كرده ايم تا پژوهشگران در صورت تمايل، به آسانى به اين گونه منابع نيز رجوع كنند. اين آثار، عبارت اند از:
ـ مقدمه اربع رسائل كلاميه، الشهيد الاول والعلامة البياضى، تحقيق: مركز ابحاث و دراسات اسلامى (چ 1، قم: بوستان كتاب قم، 1380 ش / 1422 ق)، ص 12 ـ 15.
ـ بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسى(رحمه الله) (چ 3، بيروت: دار احياء التراث العربى و مؤسسة التاريخ العربى، 1403 ق / 1983 م)، جلد مدخل، ص 152 ـ 156.
ـ بهجة الآمال في شرح زبدة المقال، ملا على عليارى تبريزى، تصحيح جعفر حائرى (تهران، بنياد فرهنگ اسلامى، 1408 ق / 1366 ش)، ج 6، ص 661 ـ 669.
ـ تاريخ فقه و فقها، حبيب الله عظيمى (چ 1، تهران: اساطير، 1385 ش)، ص 215 ـ 218.
ـ تاريخ ادبيات ايران: از صفويه تا عصر حاضر، ادوارد براون، ترجمه دكتر بهرام مقدادى، تعليق ضياءالدين سجادى وعبدالحسين نوائى (چ 2، تهران: مرواريد، 1375 ش)، ج 4، ص 353.
ـ تحرير الروضة في شرح اللمعة، عليرضا امينى و محمدرضا آيتى، مقدمه ابوالقاسم گرجى (چ 2، تهران: سمت، 1378 ش)، ص 12 ـ 15.
ـ تنقيح المقال في علم الرجال، شيخ عبدالله مامقانى (چ 2، افست از چاپ نجف، مطبعه مرتضويه، 1352) ج 3، ص 191 ـ 192.
ـ تذكرة العلماء، محمد بن سليمان تنكابنى، به اهتمام محمدرضا اظهرى و غلامرضا پرنده (چ 1، مشهد: آستان قدس رضوى، 1372 ش)، ص 156 ـ 164.
ـ الحلقة الضائعة من تاريخ جبل عامل، على داود جابر (چ 1، بيروت: دار الهادى، 1426 ق / 2005 م)، ص 424 ـ 430.
ـ دايرة المعارف فارسى، به سرپرستى غلامحسين مصاحب (چ 3، تهران: اميركبير، 1383 ش)، ج 2، ص 1519.
ـ مقدمه الدروس الشرعية، شمس الدين محمد بن مكى عاملى (چ 2، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس، 1385 ش / 1426 ق)، ج 1، ص 57 ـ 74.
ـ مقدمه ذكرى الشيعه في احكام الشرعية، محمد بن جمال الدين مكى عاملى جزّينى، (چ 1، قم: مؤسسه آل البيت، 1419 ق)، ج 1، ص 5 ـ 34.
ـ مقدمه الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (قم: مجمع الفكر الاسلامى، 1424 ق)، ج 1، ص 9 ـ 15.
ـ رسالة في مشايخ الشيعة: تشتمل على اسماء بعض الرواة وعلماء الشيعة و مصنفاتهم إلى سنة 965 هـ ، شيخ يحيى بن حسين بن عشيرة بن ناصر سلمابادى بحرانى يزدى مفتى (زنده در 970 ق)، تحقيق و تعليق نزار حسن (چ 1، قم: عاشورا، 1428 ق)، ص 43، شماره 90.
ـ شهيدان در راه فضيلت، جلال الدين فارسى (چ 3، تهران: روزبه، 1364). متن عربى اين كتاب در شناختنامه درج شده است.
ـ طرائف المقال، سيد على اصغر جابلقى بروجردى، مقدمه: آية الله مرعشى نجفى، به
كوشش سيد مهدى رجائى، اشراف: سيد محمود مرعشى (چ 1، قم: كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، 1410 ق)، ج 2، ص 426 ـ 429.
ـ فرهنگ اعلام تاريخ اسلام، سيد غلامرضا تهامى (چ 1، تهران: شركت سهامى انتشار، 1385 ش)، ج 2، ص 1343.
ـ فرهنگ فارسى، محمد معين (چ 9، تهران: اميركبير، 1375 ش)، ج 5، ص 944.
ـ الفهرس الشامل للتراث العربى الاسلامى المخطوط: الفقه واصوله، مؤسسة آل البيت للفكر الاسلامى: ج 1، ص 111، 148، 409 و 679 ـ 690; ج 2، ص 164، 192 و 738; ج 3، ص 193 و 213; ج 4، ص 170 ـ 178، 267 و 272; ج 6، ص 35، 94 و 401 ـ 403; ج 7، ص 530 و 671; ج 8، ص 52، 122 ـ 128، 515 ـ 520; ج 9، ص 467; ج 10، ص 438; ج 11، ص 163 ـ 167 و 463; ج 12، ص 58.
ـ فرهنگ بزرگان اسلام و ايران از قرن اول تا چهاردهم هجرى، آذر تفضلى و مهين فضائلى جوان (چ 1، مشهد: آستان قدس رضوى، 1372 ش)، ص 592.
ـ الكشكول، شيخ يوسف بحرانى (بيروت: مؤسسة الوفاء و دارالنعمان، 1406ق/1985م)، ج 2، ص 193 ـ 203.
ـ الكنى والالقاب، شيخ عباس قمى (چ 1، قم: مؤسسه نشر اسلامى، 1425 ق)، ج 2، ص 370 ـ 374.
ـ كشف الأستار عن وجه الكتب والأسفار، سيد احمد خوانسارى (چ 1، قم: مؤسسة آل البيت، 1411 ق)، ج 3، ص 433 ـ 435.
ـ تحفة الاحباب في نوادر آثار الاصحاب، شيخ عباس قمى (تهران: دار الكتب الاسلاميّة، 1370)، ص 492.
ـ گلشن ابرار، جمعى از نويسندگان (چ 1، قم: نشر معروف، 1379 ش)، ج 1، ص 148 ـ 158، محمد حسن امانى، «شهيد اول، فقيه سربداران».
ـ لغت نامه دهخدا، على اكبر دهخدا، زير نظر محمد معين و دكتر سيد جعفر شهيدى (چاپ دومِ دوره جديد، تهران: اميركبير، 1377 ش)، ج 10، ص 14629.
ـ معارف و معاريف: دايرة المعارف جامع اسلامى، سيد مصطفى حسينى دشتى (چ 1،
ويرايش چهارم، تهران: مؤسسه فرهنگى آرايه، 1385 ش)، ج 3 (خ ـ ص)، ص 942.
ـ المنجد في الاعلام، لوييس معلوف (چ 1، قم: دارالعلم، 1384)، ص 337.
ـ معجم طبقات المتكلمين، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، مقدمه و اشراف: آية الله جعفر سبحانى (چ 1، قم: مؤسسة امام صادق(عليه السلام)، 1425 ق)، ج 3، ص 149 ـ 154.
ـ موسوعة عظماء الشيعة، اذكياء الفقهاء والمحدثين، محمدرضا حكيمى (بيروت: مؤسسه اعلمى، 1418 ق / 1998 م)، ج 6، ص 341 ـ 348.
ـ مشاهير دانشمندان اسلام (ترجمه الكنى والالقاب)، ترجمه محمد باقر كمره اى (تهران: كتابفروشى اسلاميه، 1351 ش)، ج 3، ص 367 ـ 370.
ـ موسوعة طبقات الفقهاء، مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، اشراف: آية الله جعفر سبحانى (چ 1، قم: مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، 1419 ق)، ج 8، ص 231 ـ 237.
ـ الوجيزه في الرجال، محمد باقر مجلسى، تصحيح محمد كاظم رحمان ستايش (چ 1، تهران: همايش بزرگداشت علامه مجلسى، 1378 ش)، ص 172، شماره 1811.
ـ ومضات مشرقة من حياة علماء جبل عامل، عفيف نابلسى (چ 1، بيروت: دار الهادى، 1427 ق)، ص 33 ـ 53.
ـ مداخل المؤلفين والاعلام العرب حتى عام 1215 هـ / 1800 م، اعداد فكري زكي جزار (رياض: مكتبة الملك فهد الوطنية، 1413 ق / 1992 م)، ج 2، ص 806 .
ب) مطبوعات
ـ آينه پژوهش، سال اول، پياپى 2، ش 2، مرداد و شهريور 1369، ص 47 ـ 55، «غاية المراد في شرح نكت الارشاد»، على اكبر زمانى نژاد.
ـ الاجتهاد والتجديد، سال اول، ش 1، 1426 ق / 2006 م، بيروت، ص 329 ـ 341، «التبادل العلمى بين الشهيد الاول وفقهاء السنة في تدوين القواعد الفقهية»، حميد رضاپور.
ـ تراثنا، سال 24، شماره 1 و 2 (93 و 94)، محرم ـ جمادى الاخرة 1429، ص 379 ـ 382.
ـ حوزه، ش 29، سال پنجم، آذر و دى 1367، ص 81 ـ 88 ، «دستور العملى از فقيه اعظم،
شهيد اول»، ص 81 ـ 88 .
ـ حوزه، ش 73، ص «دستور العملى ديگر از شهيد اول».
ـ حوزه، ش 31، فروردين و ارديبهشت 1368، ص 184، «البيان».
ـ حوزه، ش 62، خرداد 1373، ص 103 ـ 117، «دستور العملى ديگر از شهيد اول».
ـ رسالت، اول مرداد 1385، ش 5919، ص 18، «شهيد اول; فقيه نامدار مكتب حله»، محمد هادى مصدقى.
ـ كتابدارى، دفتر يازدهم، 1366 ش، ص 137 ـ 141، «رساله معتقدات شهيد اول»، حسين درگاهى.
ـ كيهان انديشه، ش 4، بهمن و اسفند 1364، ص 81 ـ 90، «پژوهشى پيرامون شخصيت شهيد اول»، رضا مختارى.
برخى ديگر از منابع، به طور مستقل و مبسوط به شرح حال شهيد اول پرداخته اند. در اينجا ضمن ارائه مشخصات كتاب شناختى اين آثار، گزارشى اجمالى از آنها را نيز ارائه مى دهيم.
* حياة الامام الشهيد الاول، محمدرضا شمس الدين، نجف: مطبعة الغرى الحديثة، 1376 ق / 1957 م، 80 ص، رقعى.
اين كتاب كه نخستين اثر مطبوع مستقل در سرگذشت شهيد است، در بردارنده هفت فصل است. در فصل اول با عنوان «مدح الامام الشهيد الاول»، سخنان برخى از علما در ستايش شهيد نقل شده است.
فصل دوم به نَسَب شهيد اول مى پردازد. نويسنده در اين فصل به نسبت شهيد اول با «اول» و «خزرج» اشاره مى كند و اين موضوع را مورد بحث و تحليل خود قرار مى دهد.
فصل سوم، با اشاره به آنكه ولادت شهيد در جبل عامل رخ داده، درباره امتيازات اين سرزمين سخن مى گويد و دو ويژگى را براى آن برمى شمرد:
1. پاكى و شرافت سرزمين آن، كه رواياتى هم در فضل سرزمين مقدس (بيت المقدس)
و سرزمين اطراف آن (جبل عامل) وارد شده است.
2. اعتدال آب و هواى آن، كه سهم به سزايى در سلامت جسم و جان دارد.
اين دو ويژگى موجب شده تا در اين سرزمين، عالمان فراوانى از شيعه پرورش يابند; به طورى كه نسبت به مساحت و تعداد نفوس جبل عامل، علماى آن بيش از ديگر سرزمينهاى شيعى مانند ايران و عراق بوده است.
مؤلّف كتاب در فصول چهارم و پنجم، به ترتيب از استادان و شاگردان شهيد اول ياد مى كند. وى 32 شاگرد، و از ميان مشايخ شيعه و سنى، 35 استاد براى شهيد برمى شمرد.
فصل ششم به تأليفات اختصاص يافته است. نويسنده 32 تأليف براى شهيد ذكر مى كند.
فصل هفتم با عنوان «مقتل الامام الشهيد الاول»، از چگونگى به شهادت رسيدن آن بزرگوار سخن گفته است. به عقيده نويسنده، علت زندانى شدن و شهادت شهيد سه چيز بود: حسد و كينه علما و قضات دمشق، تهمت همكارى با حكومت سربه داران ايران، نسبت دادن مطالب ناروا و خروج از آيين اسلام به شهيد از سوى جماعت يالوشى.
* * *
* ديدار با ابرار (17) شهيد اول; فقيه سربداران، محمد حسن امانى، چ 1، [تهران] : مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامى، تابستان 1372، 136 ص، رقعى.
در مجموعه كتابهاى «ديدار با ابرار» شرح حال عالمان فرهيخته شيعه آمده است و در هفدهمين شماره اين مجموعه به زندگى شهيد اول پرداخته شده است. نويسنده كتاب در آغاز به شناسايى زادگاه شهيد، جبل عامل، مى پردازد; سرزمينى كه ابوذر غفارى بذر تشيع را در آن افشاند و هنوز مسجدى به نام ابوذر در آن وجود دارد.
مؤلف كتاب پس از اشاره به تبار و دوران كودكى شهيد، نگاهى گذرا به شهر حلّه مى كند; زيرا او نخستين بار براى ادامه تحصيل به اين شهر هجرت كرد. استادان شهيد اول، مبحث ديگر كتاب است كه مورد توجه نويسنده قرار گرفته است.
شهيد پس از بازگشت به «جزّين»، مدرسه اى را بنيان مى نهد كه در آن فقها و مجتهدانى مى بالند و تربيت مى يابند. نويسنده كتاب به شاگردپروريها و گره گشاييهاى شهيد در حل
مشكلات مردم اشاره مى كند و از شاگردان و تأليفات او نام مى برد.
در بخش ديگر كتاب با عنوان «سيماى شهيد»، به كرامت نفس، وسعت انديشه، ذوق هنرى و شعرى شهيد، رابطه او با خدا و سيره وحدت گرايه او در مباحث مورد اختلاف ميان شيعه و سنى اشاره رفته است.
از ديگر مباحث، توجه به جايگاه شهيد در دمشق است. در اين بخش دعوت سلطان على بن مؤيد، آخرين زمامدار شيعه سربه داران، و نامه اديبانه و آكنده از مهرورزى او به شهيد نيز آمده و به همين مناسبت، درباره سربه داران و پادشاهان چراكسه هم مباحثى مطرح شده است.
نويسنده در صفحات پايانى كتاب، علل و چگونه شهادت اين فقيه وارسته را شرح مى دهد و در واپسين مبحث كتاب، به فرزندان و نوادگان دانشمندان و فاضل شهيد
اشاره مى كند.
در پايان، ذكر اين نكته ضرورى است كه اين كتاب به انگليسى (از سوى نشر انصاريان) و عربى نيز ترجمه شده كه مشخصات كتاب شناسى ترجمه عربى آن بدين قرار است:
الشهيد الاول فقيه السربداران، محمد حسين الأمانى، ترجمة كمال السيد، ط 1، قم: مؤسسة الانصاريان، 1415 ق / 1995 م، 121 ص.
* * *
* الشهيد الاول محمد بن مكى، (سلسلة بحوث ثقافية تصدرها مجلة المنهاج)، سيد حسن امين، چ 1، بيروت: الغدير، 1418 ق / 1998 م، 112 ص، رقعى.
كتاب حاضر، مقاله اى است كه ابتدا در مجلة المنهاج به چاپ رسيده بود و سپس به طور مستقل در سلسله كتابهاى المنهاج درج شده است. مباحث كتاب در دو بخش سامان يافته است.
در بخش نخست، مؤلف تحت عنوان «عصر الشهيد الاول»، به تحليل و تبيين حركت سربه داران مى پردازد و از شيخ حسن جورى، على بن مؤيد و تيمور لنگ سخن به ميان مى آورد. و سپس درباره مماليك و پيدايش آن در مصر و نيز دولت اول و دوم حكومت
مماليك بحث مى كند.
«حياة الشهيد الاول» بخش ديگر كتاب را تشكيل مى دهد. نويسنده در اين قسمت، به سفر شهيد اول به عراق و سپس بازگشت او به جبل عامل مى پردازد و از استادان و تأليفات او، دشمنى مماليك با مذهب اهل بيت و چگونگى به شهادت رسيدن شهيد اول سخن مى گويد.
* * *
* الشهيد الاول: حياته و آثاره، رضا مختارى، چ 1، قم: بوستان كتاب، 1384 ش / 1426 ق، 400 ص، وزيرى.
كتاب حاضر در واقع همان مقدمه نويسنده بر غاية المراد است كه مؤلف آن را بسط داده و با عنوان الشهيد الاول: حايته و آثاره به چاپ رسانده است. اين كتاب كه مبسوط ترين اثر درباره شهيد است، داراى اين امتيازات است:
1. در آغاز كتاب (فصل اول) تمام منابع مربوط به شهيد معرفى شده است.
2. نويسنده، براى نخست بار اشعار شهيد را جمع آورى، تصحيح و مرتب و درج كرده است.
3. واقعه شهادت شهيد به تفصيل بيان شده است.
4. روزشمار زندگى شهيد آمده است.
5. اشكالات و اشتباهات منابع شرح حال شهيد بيان شده است.
اين اثر در سال 86 به عنوان كتاب برگزيده كتاب سال حوزه معرفى شد.
كتاب در پنج با تنظيم يافته است. باب نخست تحت عنوان «حياة الشهيد»، ده فصل دارد و چنان كه آشكار است، به مباحث مربوط به اسم و نسب، ديدگاه علما درباره او، استادان ، شاگردان، مكانت علمى شهيد... پرداخته است.
بابت دوم، مؤلفات و آثار شهيد را معرفى و اجازات و اشعار او را نيز نقل مى كند و در باب سوم آثار منسوب به آن بزرگوار ذكر شده است.
يكى از آثار برجسته شهيد، غاية المراد است كه نويسنده باب چهارم را به معرفى آن اختصاص داده است.
اين كتاب اكنون در دست تجديد نظر است و حدود 150 صفحه به آن افزوده شده است
كه در آينده به عنوان مدخل موسوعه شهيد اول و در شمار يكى از مجلدات مجموعه 110 جلدى «بزرگان شيعه»(1) به اهتمام «مؤسسه كتاب شناسى شيعه» انتشار خواهد يافت.
* * *
* يادنامه شهيد اوّل (مجتهدى بزرگى كه پس از زندان، اعدامش كردند و بدنش را بالاى دار سنگسار كردند و سپس به آتش كشيدند)، محمد محمدى (اشتهاردى)، چ 1، تهران، مؤسسه امام جعفر صادق(عليه السلام)، 1362، وزيرى، 24 ص.
با نخستين جمله هاى كتاب، زندگى مردى بزرگ آغاز مى شود كه پايانش، بيدارى و پايدارى و بر بلنداى دار رفتن و مردانه تن را به آتش و خاكستر را به باد سپردن است.
اين يادنامه در چهال فصل سامان يافته است. نويسنده نخست به نشو و نما و سفرهاى علمى شهيد مى پردازد و سپس متن نامه سلطان على بن مؤيد به شهيد اول را مى آورد. فصل دوم به زندگى همسر و دختر شهيد اختصاص يافته و شخصيت علمى و معنوى شهيد و آثار قلمى او در فصل سوم بررسى شده است.
فصل پايانى اين كتاب مرجعيت، مبارزه و سرانجام زندانى شدن و شهادت غمگنانه شهيد اول روايت مى شود.
در اين كتاب زندگى شهيد اول محمد بن مكى با زبانى داستانى و دلنشين براى نوجوانان بازگو مى شود. نثر روان و متن استور كتاب، بر شيوايى، ساده نويسى و طراوت كتاب افزوده است.
در پاره اى از صفحات نماهايى از زندگى شهيد اول به تصوير كشيده شده است. طرح جلد كتاب، منظره اى از به دار كشيدن «روشنى» در هجوم تيرگى هاى «شب» را نشان داده است.
در پايان از نامبردگان ذيل كه در تهيه و تدوين اين شناخت نامه همكارى داشته اند تشكر مى كنيم: حجة الاسلام آقاى على اكبر صفرى (پژوهش، نظارت و بازبينى)،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حجة الاسلام آقاى قربان مخدومى (نظارت بر نمونه خوانى)، آقاى على عليزاده آقكند (تهيه و تحقيق منابع)، آقاى حسن كاتب و خانم صفرى (حروف نگارى)، آقايان، رامين باباگل زاده، مجتبى خانقلى و سيد حسن خاتمى و محمدرضا خادميان (نمونه خوانى)، آقاى ابوالقاسم آرزومندى (ويرايش فنى و تنظيم مقالات)، آقاى نادر برقى (اسكن و كپى مدخلها) و آقاى مهدى قربانى (غلط گيرى و صفحه آرايى).
قم
مؤسسه كتاب شناسى شيعه
دى ماه 1387
محرم الحرام 1430
آثار مشتمل
1. مجالس المؤمنين
2. رياض الجنة
3. قصص العلماء
4. الفوائد الرضويه
5. ريحانة الأدب
6. شبهاى پيشاور
7. مكارم الآثار
8 . تاريخ ادبيات ايران
9. مفاخر اسلام
10. فهرست كتابخانه مشكوة
11. مهاجرت علماى شيعه
12. مقدمه اى بر فقه شيعه
13. نسخه پژوهى
مجالس المؤمنين(1)
الشيخ السعيد المحقق الشهيد أبو عبدالله محمدبن مكى الشامى. تلميذ سيد عميد الدين عبدالمطلب الحسينى وشيخ فخرالدين محمدبن شيخ جمال الدين بن المطهر الحلى ومولاناى علامه قطب الدين محمد رازى وامثال ايشان از علماى زمان بود ودر زمان او رياست طايفه اماميه به او منتهى شد تا آنكه سلطان على مؤيد كه حاكم خراسان وشيعه خاندان بود، مير شمس الدين محمد آوى را كه از صالحان ومقربان او بود، به شام فرستادالتماس قدوم حضرت شيخ به خراسان نمود واو عذر گفته، فتاوى خود را در كتاب لعمه دمشقيه جمع نموده، به او فرستاد.
روايت است كه قاضى دمشق ابن جماعة نام كه يكى از اولاد الزنا بود ودر ايام جوانى در مجالس درس با جناب شيخ شريك بود، چون مشاهده نمود كه جناب شيخ از ساير اقران در فضل وكمال امتياز تمام يافت تا آنكه علماى پنج مذهب كه در ولايت شام مقام داشتند، از او استفاده واستعلام مى نمودند، عرق حسد وعصبيت او به حركت آمده، خواست كه او نيز مانند شيخ در آن ديار اعتبارى به هم رساند. لاجرم چون در فضيلت مثل جناب شيخ نتوانست شد، سعى نمود تا منصب قضاى دمشق به او تفويض نمودند وبا وجود آنكه او قاضى و حاكم آن ديار شد، هنوز اهالى آن ديار از شيخ بزرگوار بيشتر اعتبار مى گرفتند وآخر نايره حسد او اشتعال يافته، نسبت رفض به جناب شيخ نمود وفرمان قتل شيخ از
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بيدمر نام كه والى شام بود، حاصل كرد. در روزى كه شيخ را مى كشتند، ابن جماعه بر سر شيخ حاضر شد ودر آن اثنا كه جلاد مهياى قتل شيخ شده بود، ولدالزنا صورت مصاحبت ومجالست شيخ را كه در ايام مشاركت تحصيل با او اتفاق افتاده بود، به خاطر گذرانيد وبه گريه در آمد. جناب شيخ چون گريه ريائى آن ولدالزنا را شنيد، به جانب او توجه فرموده، گفت: «ما كذبت أُمّك اذ سمتك بابن جماعة»; يعنى دروغ نگفت مادر تو كه تو را به ابن جماعة نام كرد.
و بالجملة آخر حضرت شيخ را در ميدان قلعه دمشق كه در پهلوى بازار اسب بود، در وقت چاشت پنجشنبه نوزدهم شهر جمادى الاولى سنه ست وثمانين وسبعمائة كشتند وبردار آويختند ووقت عصر آن به زير آورده، سوختند (رحمه الله تعالى).
رياض الجنة(1)
[403. الشهيد الاوّل (734 ـ 786 ق/ 1333 ـ 1386م)](2). وهو الشيخ شمس الدين ابو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2. شمس الحق والدين ابو عبدالله محمد بن مكّي بن محمدبن حامد جزينى عاملى ملقب به «شهيد اول» وشمس الدين. فقيه، اصولى، محدث، اديب، شاعر واز مجتهدان وفقيهان نامدار شيعه.
وى در قريه جزين در جنوب جبل عامل لبنان، ديده به جهان گشود ودر زادگاه خويش مقدمات علوم را نزد پدر خود مكى بن محمد وشيخ اسد الدين صائغ جزينى پدرزن خود آموخت ودر 750 قمرى در سن شانزده سالگى به عراق سفر كرد ودر آنجا نزد اساتيد وعالمان وفقيهان بزرگ آن ديار دانش آموخت ومدت پنج سال در عراق ماند، سپس در 21 سالگى، به زادگاه خويش برگشت واز آن تاريخ به بعد، براى فراگيرى دانش وعلوم متداول روزگار خود به حجاز، مصر، دمشق وفلسطين سفر كرد ودر اين اماكن از عالمان بزرگ اهل سنت حديث شنيد ودانش آموخت واز بيش از چهل شيخ وعالم از اهل عامه روايت كرده است كه از آن جمله مى توان به: قاضى برهان الدين ابراهيم بن جماعه كنانى حموى، قاضى القضاة عزالدين عبدالعزيز بن جماعه، جمال الدين ابو احمد عبدالصمد بن خليل بغدادى، محمدبن يوسف قرشى كرمانى شافعى، شهاب الدين ابوالعباس احمد بن حسن حنفى نحوى، شرف الدين محمد بن بكتاش تسترى بغدادى شافعى، شمس الدين محمد بن عبدالله بغدادى حنبلى، فخرالدين محمد بن اعزّ حنفى وشمس الدين ابو عبدالرحمن محمد بن عبدالرحمن مالكى اشاره كرد واساتيد او از علماى شيعه عبارت اند از: فخرالمحققين محمدبن حسن بن يوسف پسر علامه حلّى ، ابوعبدالله سيد عميد الدين عبدالمطلب بن اعرج حسينى، سيد تاج الدين ابو عبدالله محمد بن قاسم ابن معيّه ديباجى حلّى، قطب الدين محمدبن محمد رازى بويهى، زين الدين ابوالحسن على بن احمد>
شاگردان وى عبارت اند از: جمال الدين مقداد بن عبدالله سيورى حلى معروف به «فاضل مقداد»، شمس الدين ابو جعفر محمدبن تاج الدين ابو محمد عبدالعلى بن نجده كركى، زين الدين ابوالحسن على بن عزّالدين حسن بن محمد خازن حائرى، شمس الدين محمد بن على بن موسى بن ضحّاك شامى، زين الدين ابوالحسن على بن بشاره عاملى شقراوى حنّاط، جمال الدين احمد بن ابراهيم بن حسين كردانى، عزّالدين ابوعبدالله حسين بن على عاملى، عزّالدين حسين بن محمد بن هلال كركى، شمس الدين ابوعبدالله محمدبن محمد بن زهره حسينى حلبى، عزالدين حسن بن سليمان بن محمد حلى، احمد بن حسن بن محمود، رضى الدين ابوطالب محمد بزرگ ترين پسرش، ام الحسن فاطمه ملقب به «ستّ المشايخ» دخترش وجمال الدين ابو منصور حسن كوچك ترين برادرش وگروهى ديگر.
او داراى آثار وتأليفات فراوانى است كه به آنها بعد از اين اشاره خواهيم كرد. وى در نهم جمادى الاول 786، در دمشق، پس از يك سال زندانى كشيدن در قلعه دمشق، شهيد شد وپس از اينكه سر وى را از بدن جدا كردند، بدن او را آتش زدند، به اتهامهاى واهى ودروغ وبى اساس. تنها جرم وى شيعه و پيرو ائمه طاهرين بودن وارتباط با بزرگ سربه داران بود. اين ماجرا در دولت بيدُمر و در زمان سلطنت برقوق (738 ـ 801ق) ابو سعيد سيف الدين الملك الظاهر نخستين پادشاه مصر از شراكه وبه فتواى برهان الدين مالكى وعباد بن جماعه شافعى وقاضى حنبليها، تكفير شد، سپس به شهادت رسيد: تكملة درّة الاسلاك ابن حبيب، حوادث 786 قمرى; غاية النهايه جزرى، ج 2، ص 265; تاريخ ابن قاضى شهبه، ج 1، ص 134 ـ 135، 151; انباء الغمر ابن حجر عسقلانى، ج 1، ص 311 و 2 / 181; لحظا الالحاظ، ابن فهد مكّي، ص 168، مجالس المؤمنين، ج 1، ص 579; نقد الرجال تفرشى، ص 335; شذرات الذهب، ج 6، ص 296; جامع الرواة، ج 2، ص 203; منتهى المقال، ج 6، ص 207; امل الآمل، ص 75 ـ 81; بحارالانوار، ج 1، ص 10، 29 ـ 30 و 107 / 17 ـ 18، 29، 140، 141، 204، 207، 209، 211، 212 و108 / 152، 153 و109 / 8 ـ 10، 14، 16، 17، 20، 23، 29، 31، 37، 40، 50، 55، 56، 70، 71، 72، 73 و110 / 166، 168; رياض العلماء، ج 5، ص 185 ـ 191; كشكول بحرانى، ج 2، ص 149 ـ 150، 193 ـ 201; لؤلؤة البحرين، ص 143 ـ 148; مقابس الانوار، ص 13 ـ 14; كشف الحجب والاستار، ص 35، 58، 76، 91، 151، 152، 206، 210، 213، 221، 243، 250، 278، 279، 391، 416، 481، 502، 585; روضات الجنات، ج 7، ص 3 ـ 21; طرائف المقال، ج 2، ص 426 ـ 429; خاتمة مستدرك الوسائل، ج 3، ص 437 ـ 449; بهجة الآمال، ج 6، ص 661 ـ 669; مرآة الكتب، ج 2، ص >