دسته گل های قشنگ
نویسنده:
مریم زرنشان
،
کتاب: - 1395
چکیده:
با صدای داد و فریاد مادرم، مثل فنر از جا پریدم. آن قدر غرق بازی بودم که متوجه آمدنش نشدم. جلوی در هال ایستاده بود و فقط داد می کشید و قطره های درشت عرق از سر و صورتش می چکید. من که می دانستم این همه داد و فریاد برای چیست با دست پاچگی گفتم... .
با صدای داد و فریاد مادرم، مثل فنر از جا پریدم. آن قدر غرق بازی بودم که متوجه آمدنش نشدم. جلوی در هال ایستاده بود و فقط داد می کشید و قطره های درشت عرق از سر و صورتش می چکید. من که می دانستم این همه داد و فریاد برای چیست با دست پاچگی گفتم... .
دسته گل های قشنگ
3/20/2016 12:00:00 AM
برای این سند علمی فایلی وجود ندارد
شعر/ گنبد طلا- شعر تابستان- بزرگی!- حسرت- شبیه یک گل قشنگ
مقاله نشریه: سلام بچهها » سال 1392 شماره 280