ذات و صفات پروردگار از دیدگاه نهج البلاغه
پایاننامه: باقرالعلوم(ع) - 1380 - [کارشناسی ارشد ناپیوسته]
چکیده:
حمد و سپاس خداوند منان را كه بر اين بي بضاعت منت نهاده و توفيق نصيبم نموده تا بتوانم در مورد ذات اقدس نور الانوار و واجد همه كمال هاي وجودي به گونه اي برتر و شريف تر، از ميراث بسيار گرانبها از يك انسان كامل و واصل مطلق حضرت علي(ع) در مجموعه نوراني و پرفروغي به نام نهج البلاغه كه براي ارائه به راه هاي كمال بشري به وديعه گذاشته، پژوهشي انجام دهم. اين پژوهش نتيجه تلاش و كوشش مستمرانه سير اجمالي، در زمينه الهيات به معني الاخص و شناخت خدا و صفات ثبوتيه و سلبيه او است. و شيوه نگارش آن، با قلم روان و رسا و به دور از الفاظ مغلق م مبهم و اصطلاحات پيچيده است كه در عين عملي بودن مباحث، فهم آنرا آسان و سهل الوصول مي سازد و مشتمل بر چهار فصل است. فصل اول: اين فصل در مورد ذات خدا و اصولا ادله و براهيني كه در مورد اثبات آن كاربرد دارد مورد بحث و بررسي قرار گرفته است و بطور كلي همه آنها را در دو راه مي توان خلاصه كرد: الف- حس: راه حس به نوبه خود به دو راه منشعب مي شود: ۱- حس باطن، فطرت، دل ۲- حس ظاهر. مقصود از راه فطرت اين است كه يك شعور باطني و كشش دروني بدون هيچ دليل و استدلال، ناخودآگاه، او را به سوي خدا رهبري مي نمايد. و نهج البلاغه هم در اين زمينه افقي بسيار روشن باز نموده و در آن به شأن فطرت به آنچه خدا در ان به وديعه گذارده، توجه شده است. حس ظاهر نيز به نوبه خود به سه راه منشعب مي شود: ۱- راه تشكيلات و نظامات. ۲- راه هدايت و راهنمايي مرموزي كه موجودات در مسير خويش مي شوند. ۳- راه حدوث و پيدايش عالم. از آنجايي كه هر سه راه با حواس ظاهري مطالعه مي شود و كبراي اين قياس منشأ عقلي دارد. لذا هر سه راه در زير مجموعه دليل عقلي قرار مي گيرد. ب- دليل عقلي: دليل عقلي را از طرق مختلف مي توان طي طريق كرد ولي به برخي از آنها كه ريشه در نهج البلاغه دارداشاره مي شود. ۱- راه تشكيلات و نظامات: مطالعه احوال موجودات نشان مي دهد كه نظامات جهان آفرينش روشن ترين و همگاني ترين برهان خدا شناسي است و حضرت مي فرمايئ: وهل يكون بناء من غير بان، او جناية من غير جان؛ آيا هيچ هيچ بنائي بدون سازنده و يا جنايتي بدون جنايتكار تحقق مي يابد؟ با در نظر گرفتن قانون عليت كه منكر آن قطعا در دام سفسطه خواهد افتاد. به اين نتيجه مي رسيم كه، بر جهان هستي، ضمن اينكه از يك نظام قانونمند برخوردار است يك قانون مافوق قدرت بشري و مادي حاكم بوده و با قدرت و توانايي مطلق، حكومت مي كند. ۲- هدايت و راهيابي: يكي از زاههاي رسيدن به خداوند دقت در هدايت غريزي انسان و حيوان مي باشد. نوزاد انسان و حيوان چه بسا به همان حس مرموز باطني خويش به مقاصدي راه مي برد كه اگر به دست راهنمايي مافوقش نباشد نياز به تحصيلات عاليه دارد تا آن مقصد را درك نمايد و به آن برسد. نهج البلاغه هم با بيان بسيار متين و رسا به اين مسئله اشاره كرده است. ۳- راه حدوث عالم: انسان به هر كدام از موجودات عالم به نگرد نشانه حدوث در پيشاني او مي بيند و به حكم عقل متوجه مي شود كه نيرو يا نيروهايي است كه نه تنها اين موجودات را ايجاد كرده بلكه در همه حال مدبر آنها بوده است. در نهج البلاغه آمده است: لا يجري عليه السكون و الحركة؛ حركت و سكون بر او(خدا) جاري نمي شود چگونه آنچه در مخلوقات قرار داده بر او قرار مي گيرد. و چيزي كه آفريده خداست بر او حكومت نخواهد كرد. ۵- راه استدلال: حكما و متكلمين مي خواهند از طريق عقل واستدلال به خدا راه يابند و در اين زمينه براهين زيادي اقامه كرده اند كه بعضي از آنها مبتني بر بطلان دور و تسلسل بوده و بعضي هم نيست و اگر بخواهيم همه اينها را تقسيم بندي بكنيم از نظر كلي داراي سه شكل و سه فرم مي باشند، بنامهاي ارسطي، سينوي، صدرايي، مشخص شده است. ۶- راه ديگر خداشناسي در نهج البلاغه: حضرت علي(ع) مي فرمايد: خدا را به وسيله فسخ شدن تصميم ها و گشوده شدن گره ها و نقض شدن اراده ها كه در صفحه جان انسان پديد ميآيد، شناختم. فصل دوم: حقيقت ذات خدا قابل معرفت نيست. زيرا حقيقت، [يزي قابل شناخت مي باشد كه از نظر زمان و مكان، كيفيات و خواص، جسماني بوده و محدود به آنها مي باشد. در حالي كه ذات باريتعالي وجود است از هر نظر بي پايان و نا محدود و طبق نظر مولي الموحدين، خدا بسيط محض است و به هيچ وجه تجزيه و تبيعض به او راه ندارد. فصل سوم: يكي از بحثهاي بسيار مهم خداشناسي، بحث توحيد و اثبات يكتائي ويگانگي ذات اقدس حقتعالي است توحيد، هم به معناي نفي شريك و نفي تعدد هم به معناي نفي تركيب، اعم از عقلي و خارجي است و چون ذات خدا يك حقيقت خالص و مجرد محض است، لذا تعدد در او معني ندارد و وحدانيتش احدي است. فصل چهارم: يكي از مباحث بسيار مهم، الهيات بالمعني الاخص، بحث صفات خداوند است و صفات او كه عبارت از كمالات وجودي است، اموري زائد بر ذات واجب الوجود نيستند و ذات حقتعالي از آنها، نائب هو نيست بلكه صفات خدا در عين حال كه از نظر مفهوم با هم متفاوت بوده، عين ذات حق هستند و دو قسم مي باشند: ۱- صفات ايجادي و ثبوتي ۲- صفات سلبي. و هر كدام داري افراد متعددي هستند
حمد و سپاس خداوند منان را كه بر اين بي بضاعت منت نهاده و توفيق نصيبم نموده تا بتوانم در مورد ذات اقدس نور الانوار و واجد همه كمال هاي وجودي به گونه اي برتر و شريف تر، از ميراث بسيار گرانبها از يك انسان كامل و واصل مطلق حضرت علي(ع) در مجموعه نوراني و پرفروغي به نام نهج البلاغه كه براي ارائه به راه هاي كمال بشري به وديعه گذاشته، پژوهشي انجام دهم. اين پژوهش نتيجه تلاش و كوشش مستمرانه سير اجمالي، در زمينه الهيات به معني الاخص و شناخت خدا و صفات ثبوتيه و سلبيه او است. و شيوه نگارش آن، با قلم روان و رسا و به دور از الفاظ مغلق م مبهم و اصطلاحات پيچيده است كه در عين عملي بودن مباحث، فهم آنرا آسان و سهل الوصول مي سازد و مشتمل بر چهار فصل است. فصل اول: اين فصل در مورد ذات خدا و اصولا ادله و براهيني كه در مورد اثبات آن كاربرد دارد مورد بحث و بررسي قرار گرفته است و بطور كلي همه آنها را در دو راه مي توان خلاصه كرد: الف- حس: راه حس به نوبه خود به دو راه منشعب مي شود: ۱- حس باطن، فطرت، دل ۲- حس ظاهر. مقصود از راه فطرت اين است كه يك شعور باطني و كشش دروني بدون هيچ دليل و استدلال، ناخودآگاه، او را به سوي خدا رهبري مي نمايد. و نهج البلاغه هم در اين زمينه افقي بسيار روشن باز نموده و در آن به شأن فطرت به آنچه خدا در ان به وديعه گذارده، توجه شده است. حس ظاهر نيز به نوبه خود به سه راه منشعب مي شود: ۱- راه تشكيلات و نظامات. ۲- راه هدايت و راهنمايي مرموزي كه موجودات در مسير خويش مي شوند. ۳- راه حدوث و پيدايش عالم. از آنجايي كه هر سه راه با حواس ظاهري مطالعه مي شود و كبراي اين قياس منشأ عقلي دارد. لذا هر سه راه در زير مجموعه دليل عقلي قرار مي گيرد. ب- دليل عقلي: دليل عقلي را از طرق مختلف مي توان طي طريق كرد ولي به برخي از آنها كه ريشه در نهج البلاغه دارداشاره مي شود. ۱- راه تشكيلات و نظامات: مطالعه احوال موجودات نشان مي دهد كه نظامات جهان آفرينش روشن ترين و همگاني ترين برهان خدا شناسي است و حضرت مي فرمايئ: وهل يكون بناء من غير بان، او جناية من غير جان؛ آيا هيچ هيچ بنائي بدون سازنده و يا جنايتي بدون جنايتكار تحقق مي يابد؟ با در نظر گرفتن قانون عليت كه منكر آن قطعا در دام سفسطه خواهد افتاد. به اين نتيجه مي رسيم كه، بر جهان هستي، ضمن اينكه از يك نظام قانونمند برخوردار است يك قانون مافوق قدرت بشري و مادي حاكم بوده و با قدرت و توانايي مطلق، حكومت مي كند. ۲- هدايت و راهيابي: يكي از زاههاي رسيدن به خداوند دقت در هدايت غريزي انسان و حيوان مي باشد. نوزاد انسان و حيوان چه بسا به همان حس مرموز باطني خويش به مقاصدي راه مي برد كه اگر به دست راهنمايي مافوقش نباشد نياز به تحصيلات عاليه دارد تا آن مقصد را درك نمايد و به آن برسد. نهج البلاغه هم با بيان بسيار متين و رسا به اين مسئله اشاره كرده است. ۳- راه حدوث عالم: انسان به هر كدام از موجودات عالم به نگرد نشانه حدوث در پيشاني او مي بيند و به حكم عقل متوجه مي شود كه نيرو يا نيروهايي است كه نه تنها اين موجودات را ايجاد كرده بلكه در همه حال مدبر آنها بوده است. در نهج البلاغه آمده است: لا يجري عليه السكون و الحركة؛ حركت و سكون بر او(خدا) جاري نمي شود چگونه آنچه در مخلوقات قرار داده بر او قرار مي گيرد. و چيزي كه آفريده خداست بر او حكومت نخواهد كرد. ۵- راه استدلال: حكما و متكلمين مي خواهند از طريق عقل واستدلال به خدا راه يابند و در اين زمينه براهين زيادي اقامه كرده اند كه بعضي از آنها مبتني بر بطلان دور و تسلسل بوده و بعضي هم نيست و اگر بخواهيم همه اينها را تقسيم بندي بكنيم از نظر كلي داراي سه شكل و سه فرم مي باشند، بنامهاي ارسطي، سينوي، صدرايي، مشخص شده است. ۶- راه ديگر خداشناسي در نهج البلاغه: حضرت علي(ع) مي فرمايد: خدا را به وسيله فسخ شدن تصميم ها و گشوده شدن گره ها و نقض شدن اراده ها كه در صفحه جان انسان پديد ميآيد، شناختم. فصل دوم: حقيقت ذات خدا قابل معرفت نيست. زيرا حقيقت، [يزي قابل شناخت مي باشد كه از نظر زمان و مكان، كيفيات و خواص، جسماني بوده و محدود به آنها مي باشد. در حالي كه ذات باريتعالي وجود است از هر نظر بي پايان و نا محدود و طبق نظر مولي الموحدين، خدا بسيط محض است و به هيچ وجه تجزيه و تبيعض به او راه ندارد. فصل سوم: يكي از بحثهاي بسيار مهم خداشناسي، بحث توحيد و اثبات يكتائي ويگانگي ذات اقدس حقتعالي است توحيد، هم به معناي نفي شريك و نفي تعدد هم به معناي نفي تركيب، اعم از عقلي و خارجي است و چون ذات خدا يك حقيقت خالص و مجرد محض است، لذا تعدد در او معني ندارد و وحدانيتش احدي است. فصل چهارم: يكي از مباحث بسيار مهم، الهيات بالمعني الاخص، بحث صفات خداوند است و صفات او كه عبارت از كمالات وجودي است، اموري زائد بر ذات واجب الوجود نيستند و ذات حقتعالي از آنها، نائب هو نيست بلكه صفات خدا در عين حال كه از نظر مفهوم با هم متفاوت بوده، عين ذات حق هستند و دو قسم مي باشند: ۱- صفات ايجادي و ثبوتي ۲- صفات سلبي. و هر كدام داري افراد متعددي هستند
ذات و صفات پروردگار از دیدگاه نهج البلاغه
3/21/2001 12:00:00 AM
برای این سند علمی فایلی وجود ندارد
رابطه ذات و صفات الهی از دیدگاه ابن میثم بحرانی
مقاله نشریه: تحقیقات کلامی » سال 1393 بهار 1393 شماره4
بسترهای اخلاق اجتماعی از دیدگاه نهج البلاغه
نویسنده:
حسین علی مصدقیان
،
مقاله نشریه: اخلاق (مطالعات اخلاق کاربردی) » سال 1387 شماره 12
از نهج البلاغه اول تا نهج البلاغه دوم
نویسنده:
محمد اسفندیاری
،
مقاله نشریه: آینه پژوهش » سال 1370 شماره 7
مرزهاى ذات، صفات و افعال خداوند
نویسنده:
آملى عبدالله جوادى
،
مقاله نشریه: پاسدار اسلام » سال 1378 شماره 218
مرزهاى ذات، صفات و افعال خداوند
نویسنده:
آملى عبدالله جوادى
،
مقاله نشریه: پاسدار اسلام » سال 1378 شماره 217
مرزهاى ذات صفات و افعال خداوند
نویسنده:
آملى عبدالله جوادى
،
مقاله نشریه: پاسدار اسلام » سال 1389 شماره 220
مرزهاى ذات ، صفات و افعال خداوند
نویسنده:
آملى عبدالله جوادى
،
مقاله نشریه: پاسدار اسلام » سال 1378 شماره 219