روششناسی کشف حقوق طبیعی در نظریه شهید مطهری
نویسندگان:
محمدهادی حاضری
،
محمدهادی حاضری
،
مقاله نشریه: فلسفه حقوق » سال 1402 شماره 1
چکیده:
شهید مطهری به گواه شواهدی، یکی از معدود نظریهپردازان حقوق طبیعی در فلسفه حق اسلامی بهشمار میرود. این ادعا پس از آن اثبات میپذیرد که تفسیرها و استدلالهای سایر نظریهپردازان پیرامون حق و حقوق اسلامی، مورد تأمل قرار گیرد و فاصله ایشان با شهید مطهری روشن شود. پژوهش حاضر با تمرکز بر دیدگاه شهید مطهری، آن را مقدمه و پایه مباحث دیگر میداند و لذا کمتر به وجه اختلاف نظرات پرداخته است. این نوشتار درصدد است تا جای ممکن چگونگی دستیابی شهید مطهری به نظریه حقوق طبیعی در قاموس فکری امامیه را توصیف و تحلیل کند. از اینرو سؤال اصلی پژوهش این است که «از نظر شهید مطهری، اولاً، منبع و مبنای حقوق و احکام در اسلام، طبیعی است یا تشریعی؟، و ثانیاً، چگونه این حقوق قابل کشف هستند؟». روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان میدهد که از نظر شهید مطهری، مسلمانان پایهگذار حقوق طبیعی به معنای حقوق عادلانه انسانی هستند. ذات حق، پیرو همبستگی مبانی نظری و عملی نظیر توحید، هماهنگی تکوین و تشریع، و نظام تکاملی که در حکمت اسلامی از آنها سخن میرود، غیرموضوعه، کشفی، و دارای نفسالامر است. ویژگی شهید مطهری در افتراق از سایر نظریهپردازان معاصر، فراروی از این بُعد هستیشناختی، و التزام به بازشناسی حق عقل در اجتهاد و نسبت سازوار حق طبیعی و حق الهی، در بُعد معرفتشناختیِحقوق است. وی با آگاهی ژرف خویش، پرده از اندیشهای برمیدارد که گرچه زیر بیرق اصل عدل و تبعیت احکام و حقوق از مصالح واقعی حرکت میکند و به این وسیله خویش را از زمره امامیه میخواند، اما در حقیقت و کٌنه، ذات حق را تشریعی و موضوعه میبیند. از همینرو، در حالیکه این اندیشه استناد به طبیعت را برای احراز حقوق، مردود اعلام میکند، شهید مطهری طبیعت را آیت الله و هر استعداد طبیعی را سند یک حق میداند. قوه و استعدادها نشانه حقها و تلاش در جهت رسیدن به غایت و فعلیّت متناسب آن قوه، بوده و مفاد حقوق را تشکیل میدهند. شهید مطهری با توجه و التفات به نتیجه منطقیِ اصول و قواعدی همچون عدل، منبع بودنِ عقل، ملازمه عقل و شرع، تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی، دوگانه امر واقعی و ظاهری و ...، در معرفتشناسیِ حقوقی امامیه، نظریه حق و قانون طبیعی را طرح و پشتیبانی میکند. این نظریه در تقابل با اندیشه غالب در میان اندیشوران معاصر امامیه، در غربت بهسر میبرد. نظریه مقابل، حیث ثبوتی حقها را از حیث اثباتی تفکیک کرده و قایل به تشریعی و موضوعه بودنِ حقها و تکلیفها در اندیشه حقوقی اسلام است. این نگاه که در شباهت با نگاه اشعری است، مورد انتقاد شهید مطهری میباشد. از نظر ایشان، اسلام در لباس شریعت، مبتنی بر حقایق و واقع، بیانکننده حق و قانون است، نه واضع و مؤسس آن. لذا برای عقل بهمثابه ابزار شناسنده حقیقت، واقع و طبیعت، شأن بارزی در معرفتشناسی حقوقی قایل است. البته این مهم بدین معنی نیست که تمام احکام قابل درک عقلی هستند، بلکه معنای صحیح آن امکان و گشودگی عقل برای فهم حقوق است، ولو اینکه بخشی از شریعت فوق، درک عقل باشد. اما برخی با تعمیم استثناء به کل شریعت، عقل را از کار انداخته و تمام بار مسلمانی را بر تعبّد میگذارند.
شهید مطهری به گواه شواهدی، یکی از معدود نظریهپردازان حقوق طبیعی در فلسفه حق اسلامی بهشمار میرود. این ادعا پس از آن اثبات میپذیرد که تفسیرها و استدلالهای سایر نظریهپردازان پیرامون حق و حقوق اسلامی، مورد تأمل قرار گیرد و فاصله ایشان با شهید مطهری روشن شود. پژوهش حاضر با تمرکز بر دیدگاه شهید مطهری، آن را مقدمه و پایه مباحث دیگر میداند و لذا کمتر به وجه اختلاف نظرات پرداخته است. این نوشتار درصدد است تا جای ممکن چگونگی دستیابی شهید مطهری به نظریه حقوق طبیعی در قاموس فکری امامیه را توصیف و تحلیل کند. از اینرو سؤال اصلی پژوهش این است که «از نظر شهید مطهری، اولاً، منبع و مبنای حقوق و احکام در اسلام، طبیعی است یا تشریعی؟، و ثانیاً، چگونه این حقوق قابل کشف هستند؟». روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان میدهد که از نظر شهید مطهری، مسلمانان پایهگذار حقوق طبیعی به معنای حقوق عادلانه انسانی هستند. ذات حق، پیرو همبستگی مبانی نظری و عملی نظیر توحید، هماهنگی تکوین و تشریع، و نظام تکاملی که در حکمت اسلامی از آنها سخن میرود، غیرموضوعه، کشفی، و دارای نفسالامر است. ویژگی شهید مطهری در افتراق از سایر نظریهپردازان معاصر، فراروی از این بُعد هستیشناختی، و التزام به بازشناسی حق عقل در اجتهاد و نسبت سازوار حق طبیعی و حق الهی، در بُعد معرفتشناختیِحقوق است. وی با آگاهی ژرف خویش، پرده از اندیشهای برمیدارد که گرچه زیر بیرق اصل عدل و تبعیت احکام و حقوق از مصالح واقعی حرکت میکند و به این وسیله خویش را از زمره امامیه میخواند، اما در حقیقت و کٌنه، ذات حق را تشریعی و موضوعه میبیند. از همینرو، در حالیکه این اندیشه استناد به طبیعت را برای احراز حقوق، مردود اعلام میکند، شهید مطهری طبیعت را آیت الله و هر استعداد طبیعی را سند یک حق میداند. قوه و استعدادها نشانه حقها و تلاش در جهت رسیدن به غایت و فعلیّت متناسب آن قوه، بوده و مفاد حقوق را تشکیل میدهند. شهید مطهری با توجه و التفات به نتیجه منطقیِ اصول و قواعدی همچون عدل، منبع بودنِ عقل، ملازمه عقل و شرع، تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی، دوگانه امر واقعی و ظاهری و ...، در معرفتشناسیِ حقوقی امامیه، نظریه حق و قانون طبیعی را طرح و پشتیبانی میکند. این نظریه در تقابل با اندیشه غالب در میان اندیشوران معاصر امامیه، در غربت بهسر میبرد. نظریه مقابل، حیث ثبوتی حقها را از حیث اثباتی تفکیک کرده و قایل به تشریعی و موضوعه بودنِ حقها و تکلیفها در اندیشه حقوقی اسلام است. این نگاه که در شباهت با نگاه اشعری است، مورد انتقاد شهید مطهری میباشد. از نظر ایشان، اسلام در لباس شریعت، مبتنی بر حقایق و واقع، بیانکننده حق و قانون است، نه واضع و مؤسس آن. لذا برای عقل بهمثابه ابزار شناسنده حقیقت، واقع و طبیعت، شأن بارزی در معرفتشناسی حقوقی قایل است. البته این مهم بدین معنی نیست که تمام احکام قابل درک عقلی هستند، بلکه معنای صحیح آن امکان و گشودگی عقل برای فهم حقوق است، ولو اینکه بخشی از شریعت فوق، درک عقل باشد. اما برخی با تعمیم استثناء به کل شریعت، عقل را از کار انداخته و تمام بار مسلمانی را بر تعبّد میگذارند.
روششناسی کشف حقوق طبیعی در نظریه شهید مطهری
1/1/1402 12:00:00 AM
تأملی بر جایگاه حقوق طبیعی در منظومه فکری استاد مطهری
نویسنده:
بیژن منصوری
،
مقاله نشریه: نقد و نظر » سال 1398 شماره 95
امکانسنجی هنجارسازی در نظام حقوق بینالملل معاصر مبتنی بر نظریه حقوق طبیعی جدید
مقاله نشریه: فلسفه حقوق » سال 1402 شماره 1
روششناسی کشف فرضیۀ تبیینگر: رهیافتی تاریخی
نویسنده:
مهدی عظیمی
،
مقاله نشریه: پژوهشهای عقلی نوین » سال 1401 شماره 13
شهید مطهرى ؛ روشنگر مقام ؛ شخصیت و حقوق زن در اسلام
نویسنده:
احمد حیدری
،
مقاله نشریه: پیام زن » سال 1385 شماره 170
دیدگاه شهید مطهری درباره اخلاق مبتنی بر نظریه اعتباریات
نویسنده:
سیدمحمد باقر میرصانع
،
مقاله نشریه: آیین حکمت » سال 1397 بهار 97 - مسلسل 35
پیشزمینه فلسفی شهید مطهری
نویسنده:
احمد واعظی
،
مقاله نشریه: شهروند » سال 1387 سال 1387 - شماره 44