رابطه میان «خود» و «دیگرى» (نیم نگاهى به معرفت شناسى گفت و گو)
نویسنده:
الله کرم کرمی پور
،
مقاله نشریه: علوم سیاسی » سال 1379 سال دوم - شماره هشتم - بهار 79
چکیده:
آدمى طبعا و ذاتا مایل است که دیگران کلام و سخنش را بفهمند و به منظور و
مقصودش پى ببرند. انسانها حتى اگر از کمترین درجه معرفت و امکانات شناخت
برخوردار باشند، مىکوشند براى بیان و تفهیم ما فىالضمیر خویش از «طریق زبان»، به
سطح ذهن و فکر مخاطب نقبىزده و رهیافتهاى درون خود را به دیگران عرضه کند.
مخاطب نیز براى فهمیدن و شناخت در قلمرویى که چه بسا گوینده از آن بىخبر بوده،
واکنش نشان مىهد. این کنش و واکنش زبانى / معرفتى، فرایند مکالمه و تفاهم براى
ایضاح مقصود به «فهم عمیقتر» را پارادایم ارتباط سازى دیالوگ (Dialogue) میسر
مىسازد. گفت و گو به منظور کشف حقیقت را اول بار به سقراط یونانى نسبت مىدهند.
او کوشش کرد تا مکالمات و مناظرات خود را با سوفسطائیان که داعیه سوداگرى داشتند
و نیز پیشه وران، صنعتگران و هنرمندان که از اصل حقیقت و فضیلت اخلاقى غفلت
کرده بودند، به مسیر عقلانى و غیر اخلاقى رهنمون سازد. در خیابانها و میدانهاى
عمومى شهر با جوانان به مناظره مىنشست و با دیالکتیک «پذیرش و انکار»، آنها را به
شنیدن بهترین صورت معانى عدالت، فضیلت و خیر اخلاقى وادار مىکرد. هدف و
غرض سقراط از گفت و گو کردن «یافتن» حقیقت بوده است. افلاطون از زبان سقراط
نقل مىکند و مىگوید: «کسى که بخواهد در راه حق نبرد کند و زمانى کوتاه زنده بماند،
ناچار است به گفت و گو با افراد قناعت کند». در این میان، دیالوگ و ارتباط سازى
(Communication) حلقه ارتباطى است که پارهها و اجزاى اندیشهها را به هم پیوند
مىزند. در چنان ساحتى، ذهن از یک نقطه به نقطه دیگر پیش مىرود و در یک جریان
حلقوى براى رسیدن به مقصد و مقصود تداوم مىیابد. این نوشته، قصد توضیح و تحلیل
فلسفه سقراط یا افلاطون را ندارد. غرض آن بود که مدخل بحث را با این نکته آغاز کنیم
که اول کسى که روش گفت و گو را در فرایند معرفت بنا نهاده مکالمات سقراط و
شاگردش افلاطون بوده است. از آن زمان به بعد، راهها، روشها و نگرشهاى گوناگون
در این مسأله که انسان چگونه از طریق ذهن و زبان دیگران، به بازشناسى و باز فهمى
خویشتن مىپردازد، به وجود آمد. اینک این پرسش اساسى مطرح است که؛ اهمیت
تفاهم و «درک دیگرى» چیست و چگونه ممکن است؟
آدمى طبعا و ذاتا مایل است که دیگران کلام و سخنش را بفهمند و به منظور و
مقصودش پى ببرند. انسانها حتى اگر از کمترین درجه معرفت و امکانات شناخت
برخوردار باشند، مىکوشند براى بیان و تفهیم ما فىالضمیر خویش از «طریق زبان»، به
سطح ذهن و فکر مخاطب نقبىزده و رهیافتهاى درون خود را به دیگران عرضه کند.
مخاطب نیز براى فهمیدن و شناخت در قلمرویى که چه بسا گوینده از آن بىخبر بوده،
واکنش نشان مىهد. این کنش و واکنش زبانى / معرفتى، فرایند مکالمه و تفاهم براى
ایضاح مقصود به «فهم عمیقتر» را پارادایم ارتباط سازى دیالوگ (Dialogue) میسر
مىسازد. گفت و گو به منظور کشف حقیقت را اول بار به سقراط یونانى نسبت مىدهند.
او کوشش کرد تا مکالمات و مناظرات خود را با سوفسطائیان که داعیه سوداگرى داشتند
و نیز پیشه وران، صنعتگران و هنرمندان که از اصل حقیقت و فضیلت اخلاقى غفلت
کرده بودند، به مسیر عقلانى و غیر اخلاقى رهنمون سازد. در خیابانها و میدانهاى
عمومى شهر با جوانان به مناظره مىنشست و با دیالکتیک «پذیرش و انکار»، آنها را به
شنیدن بهترین صورت معانى عدالت، فضیلت و خیر اخلاقى وادار مىکرد. هدف و
غرض سقراط از گفت و گو کردن «یافتن» حقیقت بوده است. افلاطون از زبان سقراط
نقل مىکند و مىگوید: «کسى که بخواهد در راه حق نبرد کند و زمانى کوتاه زنده بماند،
ناچار است به گفت و گو با افراد قناعت کند». در این میان، دیالوگ و ارتباط سازى
(Communication) حلقه ارتباطى است که پارهها و اجزاى اندیشهها را به هم پیوند
مىزند. در چنان ساحتى، ذهن از یک نقطه به نقطه دیگر پیش مىرود و در یک جریان
حلقوى براى رسیدن به مقصد و مقصود تداوم مىیابد. این نوشته، قصد توضیح و تحلیل
فلسفه سقراط یا افلاطون را ندارد. غرض آن بود که مدخل بحث را با این نکته آغاز کنیم
که اول کسى که روش گفت و گو را در فرایند معرفت بنا نهاده مکالمات سقراط و
شاگردش افلاطون بوده است. از آن زمان به بعد، راهها، روشها و نگرشهاى گوناگون
در این مسأله که انسان چگونه از طریق ذهن و زبان دیگران، به بازشناسى و باز فهمى
خویشتن مىپردازد، به وجود آمد. اینک این پرسش اساسى مطرح است که؛ اهمیت
تفاهم و «درک دیگرى» چیست و چگونه ممکن است؟
رابطه میان «خود» و «دیگرى» (نیم نگاهى به معرفت شناسى گفت و گو)
3/20/2000 12:00:00 AM
نیم نگاهى به مفهوم امنیت
نویسنده:
مهرداد میرعرب
،
مقاله نشریه: علوم سیاسی » سال 1379 سال سوم - شماره نهم - تابستان 79