شهید ثانی و زندگی در دولت جائر
نویسنده:
سید محمد رضا موسویان
،
مقاله نشریه: علوم سیاسی » سال 1378 سال اول - شماره چهارم - بهار 78
چکیده:
فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت، نیابت از امام معصوم را دارا بوده و تا آنجایى که
مبسوطالید و قادر به تصرف حکومتى باشد، بایستى اقدام به تصمیمگیرى و عمل بر طبق
این نیابت نموده و مقام زعامت سیاسى اجتماعى خود را به منصه بروز و ظهور برساند و
مردم نیز وظیفه حمایت و مساعدت از اقدامات او را بر عهده دارند. حال اگر این فقیه
نتوانست اقدامات و تصرفات حکومتى انجام دهد، باید تلاش کند که اسلام را حفظ
کرده و شیعیان را از گزند سلاطین جور نجات و رهایى بخشد؛ اگرچه این عمل منوط و
متوقف بر وارد شدن در دستگاه حکومتى جائر باشد. اما باید این نکته مورد توجه قرار
گیرد که یک عالم و دانشمند دینى و نایب امام معصوم هرگز نباید به خود اجازه دهد که در
مقابل شاهان و سلاطین، احساس ذلت کرده و رفتار خاضعانهاى در برابر آنان از خود نشان
دهد؛ بلکه باید داراى عزت نفس بوده و به خاطر منافع دنیوى به آنان نزدیک نگردد.
شهید ثانى هر فقیه و دانشمند دینى را که براى دنیاطلبى به سلطان و پادشاه جائرى
نزدیک گردد، خائن به امانت الهى دانسته و به لحاظ عملى و تجربه تاریخى هم ادعا دارد
که اکثر اینها نتوانستهاند به اهداف خود دست یابند ـ و به دلیل ذلّت نزد سلطان، شخصیت
و هویت اصلىشان لگدکوب گردیده و دیگر همانند آن عالمان با عزت نمىباشند ـ
اگرچه به برخى اهداف دنیوى پست خود دست یافتهاند. «الخامس، أن یکون عفیف النفس
عالى الهمّة، منقبضا عن الملوک و اهل الدنیا لایدخل طمعا... فمن فعل ذلک فقد عرض نفسه و خان
امانته».(
شهید ثانى در تحلیل این مطلب به قول برخى از اولیاى الهى و ابدال (انسانهاى الهى
منحصربهفرد)درپاسخبهسؤالىپیرامونعلل اُفت منزلت علم و علما استناد کرده و نقل مىکند:
«علت اینکه علم در زمان ما، ارزش خود را از دست داده و شاهان به علم و
دانش توجه نمىکنند، در حالى که در زمانهاى پیشین، توجه بیشترى به دانش و
علما مىشده در این است که در زمان گذشته، پادشاهان به خدمت علما مىآمدند و
متاع دنیاى خود را عرضه کرده تا از علم و دانش آنان بهره جویند؛ اما علما به دنیاى
آنان بىتوجهى نشان داده و منّت آنان را از عهده خویش برداشتهاند. به همین جهت،
دنیا در نظر دنیاطلبان، کوچک و منزلت علم نزد آنان والایى خاصّى مىیافته است؛
در حالى که در زمان ما (زمان شهید ثانى) علما و دانشمندان رو به پادشاهان آورده و
دانش خود را براى نیل به امکانات و منافع دنیوى عرضه کرده و در اختیار مىگذارند
و در این مسیر، از خود حقارت و ذلّت نشان مىدهند. بنابراین، در چشم حاکمان،
دنیا مقامى والا یافته و منزلت علم سیر نزولى پیدا کرده است.
سپس شهید ثانى در ادامه تحلیل خویش، از پیامبر اسلام(ص) گفتارى نقل مىکند که
مىفرماید: «الفقهاء أمناء الرسل ما لمیدخلوا فی الدنیا، قیل یا رسول اللّه! و ما دخولهم فی الدنیا؟
قال اتّباع السلطان فإذا فعلوا فى ذلک فاحذروهم على دینکم».
پیامبر گرامى اسلام مىفرمایند: «فقها، امانتداران پیامبران هستند تا زمانى که به دنیا
وارد نشدهاند. از پیامبر(ص) سؤال مىشود که منظور از ورود آنان به دنیا چیست؟ پاسخ
مىفرمایند: تبعیّت و فرمانبرى از سلطان و پادشاه، پس هرگاه علما و فقها اقدام به این
تبعیت و پیروى نمودند، از آنان بر دینتان برحذر بوده و بپرهیزید.»
به عبارت دیگر، فقها و دانشمندان، تا زمانى مورد احترام و گرامىاندکه به مقام نیابت
از امام و امانتدارى از پیامبران بذل توجه نموده و در نظر و عمل از دنیا و دنیاطلبان و
شاهان و دربار آنان چشمپوشى کنند و هرگاه به اینگونه مسائل روى آوردند، نه تنها
صلاحیت خود را در رهبرى سیاسى و زعامت مسلمین از دست مىدهند؛ بلکه همانند
تیغى در دست زنگى مست بوده و باید از آنان بر دین و دیندارى خود ترسید؛ زیرا که
عالمانى بىتقوا هستند.
فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت، نیابت از امام معصوم را دارا بوده و تا آنجایى که
مبسوطالید و قادر به تصرف حکومتى باشد، بایستى اقدام به تصمیمگیرى و عمل بر طبق
این نیابت نموده و مقام زعامت سیاسى اجتماعى خود را به منصه بروز و ظهور برساند و
مردم نیز وظیفه حمایت و مساعدت از اقدامات او را بر عهده دارند. حال اگر این فقیه
نتوانست اقدامات و تصرفات حکومتى انجام دهد، باید تلاش کند که اسلام را حفظ
کرده و شیعیان را از گزند سلاطین جور نجات و رهایى بخشد؛ اگرچه این عمل منوط و
متوقف بر وارد شدن در دستگاه حکومتى جائر باشد. اما باید این نکته مورد توجه قرار
گیرد که یک عالم و دانشمند دینى و نایب امام معصوم هرگز نباید به خود اجازه دهد که در
مقابل شاهان و سلاطین، احساس ذلت کرده و رفتار خاضعانهاى در برابر آنان از خود نشان
دهد؛ بلکه باید داراى عزت نفس بوده و به خاطر منافع دنیوى به آنان نزدیک نگردد.
شهید ثانى هر فقیه و دانشمند دینى را که براى دنیاطلبى به سلطان و پادشاه جائرى
نزدیک گردد، خائن به امانت الهى دانسته و به لحاظ عملى و تجربه تاریخى هم ادعا دارد
که اکثر اینها نتوانستهاند به اهداف خود دست یابند ـ و به دلیل ذلّت نزد سلطان، شخصیت
و هویت اصلىشان لگدکوب گردیده و دیگر همانند آن عالمان با عزت نمىباشند ـ
اگرچه به برخى اهداف دنیوى پست خود دست یافتهاند. «الخامس، أن یکون عفیف النفس
عالى الهمّة، منقبضا عن الملوک و اهل الدنیا لایدخل طمعا... فمن فعل ذلک فقد عرض نفسه و خان
امانته».(
شهید ثانى در تحلیل این مطلب به قول برخى از اولیاى الهى و ابدال (انسانهاى الهى
منحصربهفرد)درپاسخبهسؤالىپیرامونعلل اُفت منزلت علم و علما استناد کرده و نقل مىکند:
«علت اینکه علم در زمان ما، ارزش خود را از دست داده و شاهان به علم و
دانش توجه نمىکنند، در حالى که در زمانهاى پیشین، توجه بیشترى به دانش و
علما مىشده در این است که در زمان گذشته، پادشاهان به خدمت علما مىآمدند و
متاع دنیاى خود را عرضه کرده تا از علم و دانش آنان بهره جویند؛ اما علما به دنیاى
آنان بىتوجهى نشان داده و منّت آنان را از عهده خویش برداشتهاند. به همین جهت،
دنیا در نظر دنیاطلبان، کوچک و منزلت علم نزد آنان والایى خاصّى مىیافته است؛
در حالى که در زمان ما (زمان شهید ثانى) علما و دانشمندان رو به پادشاهان آورده و
دانش خود را براى نیل به امکانات و منافع دنیوى عرضه کرده و در اختیار مىگذارند
و در این مسیر، از خود حقارت و ذلّت نشان مىدهند. بنابراین، در چشم حاکمان،
دنیا مقامى والا یافته و منزلت علم سیر نزولى پیدا کرده است.
سپس شهید ثانى در ادامه تحلیل خویش، از پیامبر اسلام(ص) گفتارى نقل مىکند که
مىفرماید: «الفقهاء أمناء الرسل ما لمیدخلوا فی الدنیا، قیل یا رسول اللّه! و ما دخولهم فی الدنیا؟
قال اتّباع السلطان فإذا فعلوا فى ذلک فاحذروهم على دینکم».
پیامبر گرامى اسلام مىفرمایند: «فقها، امانتداران پیامبران هستند تا زمانى که به دنیا
وارد نشدهاند. از پیامبر(ص) سؤال مىشود که منظور از ورود آنان به دنیا چیست؟ پاسخ
مىفرمایند: تبعیّت و فرمانبرى از سلطان و پادشاه، پس هرگاه علما و فقها اقدام به این
تبعیت و پیروى نمودند، از آنان بر دینتان برحذر بوده و بپرهیزید.»
به عبارت دیگر، فقها و دانشمندان، تا زمانى مورد احترام و گرامىاندکه به مقام نیابت
از امام و امانتدارى از پیامبران بذل توجه نموده و در نظر و عمل از دنیا و دنیاطلبان و
شاهان و دربار آنان چشمپوشى کنند و هرگاه به اینگونه مسائل روى آوردند، نه تنها
صلاحیت خود را در رهبرى سیاسى و زعامت مسلمین از دست مىدهند؛ بلکه همانند
تیغى در دست زنگى مست بوده و باید از آنان بر دین و دیندارى خود ترسید؛ زیرا که
عالمانى بىتقوا هستند.
شهید ثانی و زندگی در دولت جائر
3/21/1999 12:00:00 AM
معناشناسی ایمان در نظرگاه شهید ثانی
نویسنده:
محمد بهرامی
،
مقاله نشریه: پژوهش های قرآنی » سال 1388 شماره 58
کاربرد قرآن در روش اجتهادی شهید ثانی
نویسنده:
سید حسین هاشمی
،
مقاله نشریه: پژوهش های قرآنی » سال 1388 شماره 58
مراسم رونمایی از مجموعه سترگ شهید ثانی(ره)
کرسی و نشست: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی » مرکز همکاریهای علمی و بینالملل » نشست علمی - 1393