فهرست مطالب |
جريان احمد اسماعيل
حسين حجامي
پژوهشکده مهدويت و آيندهپژوهي
مهدويت از ديرباز به عنوان باوري اصيل در ميان باورمندان اسلامي جايگاه مهمي داشته است. مذاهب اسلامي با همه تفاوتها در اصل انديشه مهدويت به عنوان يک آموزه مهم اسلامي اتفاق نظر دارند. باورداشت مهدويت علاوه بر خاستگاه آيات قرآني و روايات معصومان(ع) مستندات عقلي و عقلاني نيز آن را همراهي و تأييد ميکند؛ يعني قرآن و عقل با رويکرد عام و روايات با رويکرد خاص خاستگاه مهدويت و توجيهگر مباني و اصول آن هستند. انديشه تابناک مهدويت که برخاسته از فرهنگ و باور اصيل اسلامي است، بهسان همه انديشههاي باورمحور در طول تاريخ به جهت عوامل مختلف اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و سياسي دچار تطور و تحول و فراز و فرود تاريخي شده است؛ بهطوريکه از برايند اين فرايند دو نکته را ميتوان اصطياد کرد: 1. آسيبها و چالشهايي که دامنگير عرصه مهدويت اصيل شده که ضرورت تحقيقات آسيبشناسانه جهت پالايش و آفتزدايي از حريم پاک انديشه مهدويت را دوچندان ميکند. 2. تحول و تطوري که حوزه مهدويت از لحاظ مسائل دروني و بيروني يافته که نشاندهنده گستردگي محيطي مهدويت از نظر قلمروست. بيترديد حوزه مهدويت در ابتداي امر که به عنوان باور اعتقادي و انديشه ديني در ميان مسلمانان مطرح بوده، از نظر دامنه و قلمرو و حجم
مسائلي بسيار محدود بوده است؛ اما در فرايند تاريخ به سبب مواجهه انديشه مهدويت با انظار و افکار مختلف گروهها و با پيدايش پرسشها و شبهات گوناگون افراد که در پي تحولات اجتماعي و تفاوتها مذهبي نمايان شده است، بر دامنه و مسائل آن افزوده شده؛ بهطوريکه مهدويت از يک حوزه اعتقادي صرف به حوزه مطالعاتي پرقلمرو و پرحجم تبديل شده است و نيز مسائل تکتباري آن به مسائل چندتباري با رويکردهاي مختلف کلامي، فلسفي، تاريخي، سياسي، تفسيري، روانشناسي و... ارتقا پيدا کرده است. بر اين اساس امروزه حوزه مهدويت که حوزهاي تأثيرگذار در همه امور فردي و اجتماعي است، با انبوهي از مسائل کلي و جزئي و دروني و بيروني روبرو بوده و به عنوان يک رشته تخصصي با رويکرد پسيني و حوزه چندرشتگي با رويکرد پيشيني طرحشدني است. بر اين اساس مراکز و مؤسسات مهدويت خصوصاً مجموعههاي علمي-تخصصي وابسته به حوزۀ علميه و نيز انديشمندان و مراکز مهدوي ازجمله پژوهشکده مهدويت و آيندهپژوهي و پژوهشگران و محققان اين پژوهشکده با ورود عالمانه و متخصصانه با نگرشي نو و بنيادي به مطالعات و پژوهشهاي کاربردي و مسئلهمحور اقدام کردهاند.
اثر حاضر با عنوان نقد و بررسي جريان احمد اسماعيل کوششي است گرانسنگ از فاضل ارجمند جناب حجتالاسلام آقاي حسين حجامي که از مهديپژوهان پرتلاش است. شايسته و بايسته است از زحمات مدير سابق پژوهشکده جناب حجتالاسلام آقاي محمدتقي رباني و نيز از تلاش ناظر محترم جناب آقاي حجتالاسلام رضا اسکندري و ارزيابان اين پژوهش آقايان حجتالاسلام سيدهادي صالحي و حجتالاسلام علياکبر مهديپور و نيز از تلاش بيوقفه جناب آقاي سيدحامد شاهرخي مسئول محترم دفتر
پژوهش جناب آقاي محمد شريفي مسئول دفتر پژوهشکده و همچنين از کوششهاي ارجمند اعضاي محترم شوراي پژوهشي و دستاندرکاران اجرايي و خدمات پژوهشي، نيز نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي که آمادهسازي فني و فرايندي و چاپ و نشر اثر حاضر را به عهده داشتند، قدرداني و تشکر شود.
حسين الهي نژاد
رئيس پژوهشکده مهدويت و آيندهپژوهي
انديشه تابناک مهدويت در طول تاريخ به اشکال مختلف مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و عدهاي آن را دستاويز رسيدن به مطامع خود قرار دادهاند. تقريباً همزمان با تولد اين انديشه گرانسنگ و با گذشت مدت کوتاهي از زمان بشارت پيامبر گرامي اسلام(ص) ، به ظهور مهدي(عجل)، ادعاي مهدويت توسط بعضي از افراد يا براي بعضي کسان آغاز گشت و تا کنون نيز ادامه داشته است. با شروع دوران غيبت، ادعاي نيابت نيز به آن افزوده شد و حتي در زمان غيبت صغرا - که تشخيص نواب حقيقي بهراحتي و به مدد کرامات خاص آنان ممکن بود-[1] عدهاي ادعاي نيابت کردند و البته مورد لعن و نفرين امام زمان(عج) قرار گرفتند. در زمان غيبت کبرا نيز افراد بسياري ادعاي نيابت کردند اوج آن را ميتوان پس از انقلاب اسلامي ايران دانست. مسئله ديگري که پس از انقلاب
[1]. محمد بن علي قمي ميگويد: در بخارا مردي به من ده سکّه طلا داد تا به حسين بن روح تقديم کنم و وقتي به آمل رسيدم، يکي از آنها را گم کردم و من متوجه اين امر نشدم تا اينکه وارد بغداد شدم و متوجه شدم يکي از سکّهها گم شده است. بهناچار سکّهاي به همان وزن خريدم و جايگزين آن کردم و بعد بر حسين بن روح وارد شدم و سکهها را جلو او گذاشتم. حسين بن روح به من گفت: سکهاي را که خودت خريدهاي، بردار و با دست به همان سکه اشاره کرد و گفت: سکهاي را که گم کردي به دست ما رسيده است و اين همان سکه است. سپس سکهاي به من نشان داد و من آن سکه را شناختم (محمد بن علي بن الحسين صدوق؛ کمالالدين و تمامالنعمه؛ ص518).
مشاهده ميشود و قبل از آن سابقه نداشت، تنوع در ادعاهاست؛ به اين صورت که تا قبل از اين، افراد ادعاي مهدويت يا نيابت ميکردند؛ ولي در اين دوره، ادعاهاي ديگري مانند همسري امام زمان(عجل)، تطبيق علايم ظهور بر بعضي از افراد به استناد حدث و گمان نيز مشاهده ميشود. يکي از اين نوع ادعاها اين است که عدهاي خود را جزء کساني ميدانند که در روايات از آنها به عنوان يار امام زمان(عج) ياد شده است و در حوادث هنگام ظهور نقشآفرين هستند. يکي از اين افراد که نزديک به يک دهه به اين امر مشغول بوده و توانسته است به کمک شبکههاي تلويزيوني - ماهوارهاي و به مدد طمعورزي عدهاي، طرفداراني در عراق و بعضاً در ايران پيدا کند، فردي به نام احمد اسماعيل کاطع (کامل) است.
احمداسماعيل اهل يکي از روستاهاي بصره و فارغالتحصيل رشته مهندسي معماري از دانشگاه بصره (1998 م) است[2] و ظاهراً مدتي در نجف به تحصيل علوم ديني اشتغال داشته است. احمد اسماعيل پس از مدت کوتاهي حضور در نجف، خود را احمد الحسن و نواده پنجم امام مهدي(عج) و سيد يماني خواند[3] و به يماني معروف شد و پس از گذشت مدتي، در همه جا از جمله شهرهاي ايران،[4] دعوت خود را به عنوان سيد يماني اعلان نمود و ادعا کرد با امام
[2]. در جزوه ادله جامع دعوت يماني درباره وي چنين آمده است: سيد احمد الحسن در شهر بصره در جنوب عراق متولد شدند و زندگي ميکردند و تحصيلاتشان را تا درجه ليسانس و اخذ مدرک مهندسي معماري ادامه دادند(طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص37).
[3]. شجرهنامه وي بنا ادعاي خود او چنين است: سيد احمد الحسن فرزند اسماعيل فرزند صالح فرزند حسين فرزند سلمان فرزند امام مهدي(عج) فرزند حسن العسکري... به گواهي بزرگ خاندان المهدي در عراق، هيچ کس از نام پدر سلمان، قبل از اينکه خود امام مهدي(عج) آن را به يماني بگويد، اطلاعي نداشت (همان، ص37).
[4]. سايت خبري بازتاب در تاريخ 23 خرداد سال 1383 درباره حرکت طرفداران وي چنين گزارش داده است: روز گذشته در يک حرکت هماهنگ در تعدادي از شهرهاي تهران، چند تبعه بيگانه در شمايل خاصي پس از برگزاري نماز جمعه، از ظهور سيد يماني که به گفته آنان نايب امام زمان(عج) است، خبر دادند. هفت نفر بيگانه که لباسي سرتاپا مشکي به تن داشتند و شال سبز به گردن آويخته بودند، به صورت پراکنده در ميان نمازگزاران جمعه مستقر شدند و پس از پايان مراسم نماز، با صداي بلند فرياد زدند، اي مؤمنان، سيد يماني ظهور کرده است؛ به ياري ما بشتابيد. بنا بر گزارشهايي که تا کنون خبرنگاران (بازتاب) ارسال کردهاند، شبيه همين مسئله در نماز جمعه شهرهاي قم، قزوين و همدان نيز مشاهده شده است و در هر يک از اين شهرها پس از پايان نماز جمعه، حدود پنج تا هفت نفر از جمعيت بلند شده و شعارهايي دادهاند و مأموران اکثر اين افراد را دستگير کردهاند. بنا بر تحقيقات، تعداد اين افراد به چند صد تن ميرسد که حدود يک ماه پيش با انگيزه تبليغ براي سيد يماني به ايران آمدهاند (www.baztab.net).
زمان(عج) ملاقاتهايي داشته و مهاجرت وي به نجف اشرف به دستور آن حضرت و با هدف اصلاح امور حوزهها بوده است.[5] وي درباره چگونگي آغاز کار خود چنين ميگويد اولين ملاقاتم با امام مهدي(عج) ... در حرم امامين عسکريين(ع) بود. ... پس از اين ملاقات، ملاقاتهايم با ايشان ادامه يافت و امور زيادي را برايم روشن ساخت؛ ولي امر به تبليغ آن نفرمودند، بلکه اين امور مختص من بود تا مرا بسازد و به سوي اخلاق نيک و خداپسندانه سوق دهد و به من علم و معرفت را در آن زمان ارزاني داشت و مرا از انحرافات زيادي که در حوزه علميه نجف وجود داشت، آگاه ساخت، اعم از انحرافات
[5]. در آذرماه سال 1378 و در 29 سالگي به امر امام مهدي(عج) به حوزه علميه نجف هجرت کردند و مأمور شدند برخي مطالبي که امام مهدي(عج) به ايشان ياد داده بودند، به ديگران نيز ياد بدهند (طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص37). بين سالهاي 1378 تا 1381 و قبل از آغاز علني دعوت، ايشان به امر امام مهدي(عج) براي اصلاح حوزه علميه به فعاليتهاي ذيل مبادرت کردند: اول، اصلاح علمي و در آن از دو روش بهره بردند: يک، انتشار کتابي به عنوان الطريق الي الله يا سرگردان... . دو، گفتگو و مباحثه با طلاب و علماي حوزه در مورد خلل و نواقص موجود در حوزه... . دوم، اصلاح مالي: اين اصلاح مربوط به انفاق اموال صدقات براي فقرا بود... . سوم، اصلاح عملي که مرتبط با امر به معروف و نهي از منکر بود (همان، ص38).
علمي يا عملي اجتماعي و يا اقتصادي و سياسي يا انحرافات اشخاصي که افراد متشخصي در حوزه به حساب ميآمدند... . به هر حال روزها و ماهها گذشت و خدا خواست که امام(عج) را ملاقات کنم و اين بار مرا به حوزه علميه نجف اشرف فرستاد تا آنچه را که مرا از آن باخبر کرده بود، براي عدهاي از طلاب حوزه علميه مطرح کنم.[6]
وي سپس به داستان ملاقاتي که ادعا ميکند در آن از سوي امام زمان(عج) مأمور شده است به نجف برود، بهتفصيل اشاره ميکند و تاريخ آن را سيام شعبان 1420 ذکر ميکند و ميگويد: «پس از اين ملاقات به خانه بر گشتم و ماه رمضان را... روزه گرفتم و اواخر ماه رمضان به نجف رفتم».[7]
محقق گرانقدر، علي کوراني، با نام مستعار محمدعلي نصرالدين درباره آغاز ادعاي وي مينويسد: احمد اسماعيل در نجف بر فردي به نام حيدر مشتت المنشداوي وارد شد و به همراه وي و پنج نفر ديگر بسياري از اوقات کنار نهرهاي اطراف نجف ميرفتند و به عبادت و گوشهنشيني ميپرداختند و فقط نان و سبزي ميخوردند تا اينکه در سال 1424ق حيدر مشتت و احمد اسماعيل تصميم گرفتند حرکت يماني را که احاديث به آن اشاره ميکنند و او را وزير امام مهدي(عج) ميخوانند، آغاز کنند. آنها در ابتدا شخص يماني را مبهم گذاشتند و معلوم نکردند کدام يک از آنها يماني خواهد بود.[8] بالاخره بر اين امر اتفاق نظر پيدا کردند که احمد اسماعيل يماني موعود و حيدر مشتت شاهد وي باشد و به مدت يک سال اين اتفاق ادامه يافت. پس از يک سال حيدر
[6]. احمد اسماعيل؛ خطبه ملاقات؛ ص2-3.
[7]. همان، ص4.
[8]. محمدعلي نصرالدين؛ فعاليات صهيونية وهابية في العراق؛ ص17.
مشتت خود را يماني و احمد اسماعيل را دروغگو خواند[9] و به نقد دلايل ادعاهاي احمد اسماعيل پرداخت و انصافاً نقدهاي مناسب و درخور ملاحظهاي بر رفيق سابق خود وارد ساخت. احمد اسماعيل نيز رفيق سابق خود را لعن کرد و توسط يکي از مريدان خود به نام ناظم العقيلي به تفضيح وي پرداخت که العقيلي نيز بهخوبي از عهده اين امر بر آمده است. بالاخره حيدر مشتت پس از کش و قوسهاي بسيار با احمد اسماعيل و تلاش براي ايجاد تشکيلات مستقل، در راه بغداد به ضرب گلوله از پا در آمد و طرفدارانش، احمد اسماعيل را متهم به قتل او کردند.[10]
احمد اسماعيل پس از مدتي اقامت در نزديکي بصره توانست عدهاي را به خود جذب کند و دو مرکز در استان بصره و ناصريه و چند مرکز کوچکتر در استانهاي ديگر عراق تأسيس کند و حدود پانصد نفر از طرفداران خود را مسلح سازد و روز عاشوراي سال 2008م را روز قيام براي آزادکردن دو استان بصره و ناصريه مقرر کند. طرفداران وي نيز درحاليکه در هيئتهاي عزاداري فرياد ميزدند «مهدي آمد، مهدي آمد»، به سوي پليس بصره تيراندازي کردند و بهشدت با آنها درگير شدند. درگيري به ناصريه کشيده شد و يک هفته ادامه يافت و حدود صد نفر از آنها کشته و چند صد نفر دستگير شدند و احمد اسماعيل فراري و مخفي شد. به دنبال اين امر پرونده امنيتي وي نزد پليس بصره تشکيل شده که در قسمتي از آن آمده است: يماني احمد اسماعيل صالح الحسن از عشيره البوسويلم و متولد سال 1968م است.[11] رئيسپليس
[9]. علي کوراني؛ دجال البصره؛ ص29.
[10]. همان، ص42.
[11]. همان، ص49-51.
بصره پس از اين واقعه درباره وي چنين گفته است: ما با خانواده وي ملاقات و اطلاعاتي درباره او جمعآوري کرديم و بر ما معلوم شد وي از خانوادهاي علوي نيست و نسب به پيامبر اسلام نميبرد و از سحر و شعبده و هيپنوتيزم براي جذب افراد استفاده ميکند.[12] نکته درخور تأمل و تأسفباري که در گزارش رئيسپليس بصره درباره اين جريان آمده، اين است که اکثر کساني که جذب وي شدند، جزء فرهنگيان و دانشجويان و استادان دانشگاه و فارغالتحصيلان حوزه علميه و مهندسان هستند.[13] وي همچنين تأکيد ميکند با تعدادي از دستگيرشدگان گفتگو کرده و متوجه شده علت ايمان آنها به احمد اسماعيل رؤيا بوده است؛ بهگونهايکه بعضي از آنها گفتهاند: امام حسين و حضرت زهرا(س) را در خواب ديدهاند که به احمد اسماعيل سفارش کردهاند. بعضي ديگر، سفارش حضرت مسيح و رسول خدا(ص) در خواب را علت ايمان خود به وي ذکر کردهاند.[14]
در بين دستگيرشدگان فردي به نام حسين الحمامي نيز وجود داشت که از او به عنوان رهبر روحي طرفداران احمد اسماعيل ياد ميشود. وي در اعترافات خود به نکتههاي مهمي درباره جريان احمد اسماعيل اشاره کرده است؛ از جمله اينکه اين جريان سازمانيافته و متشکل از بخشهاي مختلفي مانند بخش علمي، مالي و نظامي است و از سوي دولت امارات متحده عربي تغذيه مالي ميشود و ديگر اينکه سازمان تلاش ميکند مراجع ديني نجف را هدف قرار دهد.
[12]. همان، ص51.
[13]. همان، ص51.
[14]. همان.
محقق گرانقدر، علي کوراني، بر اين باور است که احمد اسماعيل از سوي استخبارات صدام مأمور شد به حوزه علميه نجف مهاجرت کند و براي اين امر دو دليل ذکر ميکند: نخست اينکه وي در نجف با ضياء الکرعاوي[15] دوستي و رفت و آمد داشت و الکرعاوي – به اعتراف مريدانش – مأمور استخبارات صدام در حوزه بوده است؛ بنابراين احمد اسماعيل نيز مانند دوست خود، جزء مأموران نفوذي صدام در حوزه بوده است.[16] دليل دوم اين است که احمد اسماعيل با هدف اينکه به ديگران بفهماند صاحب کرامت است، شهادت آيتالله سيدمحمدصادق صدر را با تاريخ مشخص (جمعه) پيشگويي کرد؛ ولي در
[15]. ضياء عبدالزهره کاظم الکرعاوي در سال 1969م در شهر حله در نود کيلومتري جنوب بغداد، در خانوادهاي عربي و شيعه که هيچ نسبت يا رابطهاي با سادات نداشت، به دنيا آمد. وي آموزشهاي ابتدايي تا دبيرستان را در حله به پايان رساند و سپس وارد دانشکده هنرهاي زيبا در بغداد شد و به تحصيل رشته موسيقي پرداخت. او جواني آرام و عاري از افکار تندگرايانه بود؛ ولي در اوايل دهه نود ميلادي، پس از پيوستن به حوزه علميه نجف اشرف تغيير رويه داد. وي از سال 1993 با ترويج و انتشار افکار تند جديدي درباره چگونگي ظهور امام زمان(عج) توانست توجه عدهاي را به خود جلب کند و به همين دليل تا سال 2000م دو بار به دست نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي رژيم صدام بازداشت شد و به زندان افتاد؛ اما هر دو بار پس از اعدام تمام ياران و طرفدارانش از زندان آزاد شد. ضياء عبدالزهره پس از سرنگوني رژيم صدام، همراه دو تن از همسران عراقي خود به حله باز گشت و درحاليکه خود را شيخ و سيد معرفي ميکرد، به منطقه الزرکه در سيزده کيلومتري شهر نجف اشرف رفت. عبدالزهره پس از بازگشت به عراق، با سفر به شهرهاي شيعهنشين از جمله بصره، عماره، ناصريه، کوت، ديوانيه و حله به ترويج غيرعلني افکار، انديشهها و برنامههاي خود پرداخت. وي مخفيانه در منطقه الزرکه به جمعآوري سلاح و آموزش نظامي مشغول شد و تصميم داشت با حملهاي گسترده به شهر نجف اشرف، مراجع ديني از جمله آيتاللّه سيستاني را بکشد و حرم حضرت اميرالمؤمنين را به تصرف در آورد و با اعلام ظهور مهدي موعود مردم نجف اشرف را به بيعت با خود وادار سازد. سرانجام روز اول ماه محرمالحرام، همه همدستان و يارانش را فرا خواند و تصميم داشت روز عاشورا به شهر نجف حمله کند که با شناسايي نيروهاي امنيتي و حمله پيشگيرانه نيروها عراقي کشته شد.
[16]. همان، ص19.
صبح آن روز اين اتفاق نيفتاد و همين امر باعث شد طلاب او را عتاب کنند و او در جواب بگويد: هنوز روز تمام نشده و آنچه را خدا به او خبر داده است، واقع خواهد شد. علي کوراني اين امر را اعتراف احمد اسماعيل به اين امر ميداند که جزء مأموران استخبارات است؛ زيرا خداوند به جاي اينکه تاريخ شهادت شهيد صدر را به احمد اسماعيل بگويد، ميتوانست به خود شهيد صدر خبر دهد تا جوانب احتياط را رعايت کند.[17]
ناگفته نماند که سايت شيعهنيور سندي از سازماندن القاعده در عراق منتشر کرده که در آن از بخش نظامي خواسته شده است براي اقدام عليه بزرگان شيعه، محرمانه و سريع به گروه يماني کمک نظامي کند.[18] همچنين اين سايت در خبري با عنوان «افشاگريهاي مهم و خواندني شاهزاده مخالف بهويژه در مورد تلاشهاي ضدشيعي آل سعود» از قول ترکي بن بندر بن محمد بن عبدالرحمن شاهزاده مخالف سعودي- که در حال حاضر در پايتخت فرانسه به سر ميبرد – آورده است: زماني که در وزارت کشور و در اطلاعات سعودي مشغول به کار بودم، شعبهاي خاص به نام «شعبه روافض» وجود داشت. بودجه اين گروه به اندازه بودجه تونس، اردن و يمن بود؛ از جمله وظايف اين شعبه اجراي توطئههايي عليه شيعه و بدنامکردن و بدجلوهدادن آنها از طريق کتابهاي جعلي پر از دروغ و تقلب جهت پخش آنها در ايام حج در ميان حجاج بود تا به اين وسيله حجاج را به قتل شيعه تحريک کنند. وي ميافزايد: در همان زمان اشتغالم در اطلاعات سعودي يک روحانينماي شيعي را به خدمت گرفته بود. وي از برجستهترين افراد اطلاعات سعودي بود و فقط يک بار هفت ميليون
[17]. همان، ص20.
[18]. سند در آخر کتاب موجود است.
دلار براي بازگشايي يک شبکه، مجله و راديو خاص از سعودي دريافت کرد. در مقابل اين پشتيبانيها، سعودي از وي خواسته بود اوامرش را اجرا کند؛ از جمله اينکه به مردم بگويد زوار حسين(ع) سگ هستند و خلفاي اسلامي در حادثه شهادت زهرا(س) نقشي نداشتهاند. عزاداريهاي حسيني از بدعتهاي فارس و هند است. آيه ﴿ لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَ أَنْتُمْ سُکَارَى﴾ [19] در حق علي(ع) نازل شده و اينکه «اشهدُ ان علياً ولي الله» بايد از اذان برداشته شود. پس از وفات اين روحاني، سعودي روحانينماهاي ديگري را به خدمت گرفت. برخي از آنها در حال حاضر در عراق هستند و از طريق واسطهگري افسر سابق اطلاعات عراق جذب شدهاند. از جمله اين افراد ميتوان الصرخي و الحسني را نام برد؛ کساني که ميليون ها دلار از سعودي دريافت ميکنند؛ اما ثمري نخواهند داشت؛ زيرا نزد شيعه مهره سوخته هستند و به غير از عدهاي سادهلوح، کسي از آنها پيروي نميکند.[20]
[19]. نساء: 43.
[20]. http://www.shia-news.com/fa/news/65708/
احمد اسماعيل در ابتدا حرکت خود را به عنوان اينکه همان يماني وعدهدادهشده در روايات است، آغاز کرد؛ ولي رفتهرفته ادعاي خود را توسعه داد و علاوه بر يمانيبودن ادعا کرد فرزند امام مهدي(عج) و وصي و نماينده آن حضرت است. وي در عين حال خود را مهدي نيز خواند و بسياري از روايات مهدي(عج) را بر خود تطبيق کرده.[21] ادعاهاي احمد اسماعيل را ميتوان به صورت زير خلاصه کرد:
1. سيد يماني است. 2. وصي و جانشين امام مهدي و اولين جانشين از جانشينان آن حضرت که مهدي خوانده ميشوند، است. 3. فرزند امام مهدي(عج) است.
اولين امري که پيروان احمد اسماعيل براي اثبات ادعاي يمانيبودن وي ذکر
[21]. بعداً به اين مسئله اشاره خواهد شد.
ميکنند، اثبات ضرورت فرستادن يماني از سوي امام مهدي(عج) به عنوان حجت بر مردم است و آنها براي اين امر سير خاصي تنظيم کردهاند که در نوع خود جالب است. آنها ابتدا به تطبيق بعضي اتفاقات با برخي علايم غيرحتميِ ظهور پرداختند که عبارتاند از:
1. حمله امريکا به عراق: آنها اين حمله را با روايت ورود دجال به عراق تطبيق دادند. در جزوه ادله جامع دعوت يماني دراينباره چنين آمده است: «حضرت محمد(ص) فرمودند اولين مکان ورود دجال سنام است؛ کوهي که بر بصره مشرف است و دجال از آن وارد ميشود».[22] در روايتي ديگر چنين آمده است: دجال از کوه سنام وارد ميشود و مردم را مسحور جادوي خود ميکند و با خود کوهي از آتش و کوهي از طعام ميآورد.[23] بر کسي پوشيده نيست که امريکا از سمت کوه سنام واقع در منطقه صفوانِ کشور کويت وارد عراق شد و کوه آتش، نماد قدرت صلاح و آلات جنگي و کوه طعام، نماد اقتصاد امريکايي و دلار امريکاست و مصداق دجال اکبر و همچنين مسيح دجال که در آخرالزمان ظاهر ميشود امريکاست.[24]
2.برگزاري انتخابات در عراق: در جزوه ادله جامع دعوت يماني دراينباره چنين آمده است: «رسول خدا(ص) فرمودند واي بر امتم، از دو شوراي بزرگ و کوچک. از حضرت پرسيدند آنها کداماند؟ پيامبر فرمودند: اما شوراي بزرگ در شهر من (مدينه) بعد از وفاتم براي غصب خلافت برادرم و غصب حق دخترم
[22]. أول ماء يرده الدجال من مياه العرب إلى جنبه جبل مشرف على البصرة يقال له سنام (علي کوراني؛ معجم احاديث الامام المهدي؛ ج2، ص63).
[23]. اين روايت يافت نشد.
[24]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص9.
منعقد ميشود و شوراي کوچک در غيبت کبرا در شهر زورا (بغداد امروزي) براي تغيير سنتم و تبديل احکام منعقد ميشود».[25] همچنين حضرت علي(ع) ميفرمايد: حکومت و سلطنت به زورا بر ميگردد و امور و حکومت به شورا (انتخابات) ميانجامد.[26] و[27]
3.حکومت سران بزرگ کردها بر عراق و بيعتگرفتن در خوزستان: در جزوه مذکور دراينباره آمده است «حضرت اميرالمؤمنين(ع) فرمودند اگر ناقوسها به صدا در آيد و پرچمهاي عثماني در وادي سياه ظاهر شود و بصره مضطرب گردد و بعضي از آنها بر ديگري غلبه کنند و هر قومي بر سر قومي ديگر حملهور شوند و سپاهيان خراسان حرکت کنند و سعيب بن صالح در طالقان بيرون آيد و در خوزستان با سعيد سوسي بيعت شود، منتظر ظهور مکلم حضرت موسي در کوه طور باشيد».[28] در حال حاضر رئيسجمهور عراق يکي از دو رهبر بزرگ کرد است. همچنين سعيد سوسي با تشکيل يک شبکه
[25]. مأتان و خمسون علامه؛ ص130، به نقل از طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص9.
[26]. و تعود دار الملک إلى الزوراء و تصير الأمور شورى من غلب على شئ فعله فعند ذلک خروج السفياني فيرکب في الأرض تسعة أشهر يسومهم سوء العذاب فويل لمصر و ويل للزوراء و ويل للکوفة و الويل لواسط (سيد بن طاووس؛ الملاحم و الفتن، ص266).
[27]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص9.
[28]. يا جابر إذا صاح الناقوس و کبس الکابوس و تکلم الجاموس فعند ذلک عجائب و أي عجائب إذا أنارت النار ببصرى و ظهرت الراية العثمانية بوادي سوداء و اضطربت البصرة و غلب بعضهم بعضا و صبا کل قوم إلى قوم و تحرکت عساکر خراسان و تبع شعيب بن صالح التميمي من بطن الطالقان و بويع لسعيد السوسي بخوزستان و عقدت الراية لعماليق کردان و تغلبت العرب على بلاد الأرمن و السقلاب و أذعن هرقل بقسطنطينة لبطارقة سينان فتوقعوا ظهور مکلم موسى(ع) من الشجرة على الطور (حافظ رجب برسي؛ مشارق انوار اليقين؛ ص265).
ماهوارهاي براي عربي زبانانخوزستان به تبليغ مذهب سني پرداخته است.[29]
4. مرگ فهد و پايان حکومت عبدالله: در جزوه يادشده دراينباره چنين آمده است: نبي اکرم(ص) فرمودند: «بر حجاز مردي حکومت ميکند که نامش نام حيوان است. اگر از دور به او نگاه کني، در چشمش انحراف مشاهده ميکني و اگر نزديک شوي، از آن چيزي نميبيني. بعد از او حکومت به برادرش ميرسد که نامش عبدالله است. واي بر شيعيان از او. ... هر کس بشارت مرگش را به من بدهد، بشارت ظهور حجت را به او ميدهم».[30] فهد به معناي يوزپلنگ است و در سال 2005 فهد مرد و حکومت حجاز به برادرش عبدالله رسيد. ... ابوبصير ميگويد: امام صادق(ع) فرمودند هر کس مرگ عبدالله را برايم ضامن شود، قائم را براي او ضمانت ميکنم و اگر عبدالله بميرد، بعد از آن مردم بر شخصي جمع و متفق نميشوند و اين امر انتها نمييابد، مگر به صاحبتان.[31] ... اکنون در حجاز عبدالله حکومت ميکند و طبق اين دو روايت مرگ هر دو بشارت ظهور مقدس است.[32]
[29]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص10.
[30]. يحکم الحجاز رجل اسمه علي اسم حيوان اذا رايته حسبت في عينه الحول من البعيد و اذا اقتربت منه لا تري في عينه شيئا، يخلفه له أخ اسمه عبدالله. ويل لشيعتنا منه- أعادها ثلاثا- بشروني بموته أبشرکم بظهور الحجه (همان، ص10، به نقل از: مأتان و خمسون علامه؛ ص122). نويسنده کتاب مأتان و خمسون علامه در منبع اين حديث مينويسد: اين خبر را يکي از فضلاي اهل اطلاع براي من نقل کرده است. اين سخن بدين معناست که اين حديث هيچ سندي ندارد.
[31]. عن أبي بصير قال: سمعت أبا عبدالله(ع) يقول: من يضمن لي موت عبدالله أضمن له القائم. ثم قال: إذا مات عبدالله لم يجتمع الناس بعده على أحد و لم يتناه هذا الامر دون صاحبکم إن شاء الله و يذهب ملک السنين و يصير ملک الشهور و الأيام فقلت: يطول ذلک؟ قال: کلا (محمد بن حسن طوسي؛ الغيبة؛ ص447).
[32]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص10.
5. براندازي حاکم مصر: در آن جزوه دراينباره چنين آمده است: «امام علي(ع) فرمود صاحب مصر علامت علامتهاست و نشانه او آن است که داراي حکومت است. قلب او حسن است (در وسط اسم او حسن است) و سر او محمد (ابتداي اسمش محمد) است و نام جدش را تغيير ميدهد. اگر بيرون رفت، بدانيد مهدي درهاي شما را خواهد کوبيد؛ پس قبل از آنکه درهايتان را بکوبد، به سوي او بشتابيد، اگرچه بر روي ابرها پرواز کنيد يا سينهخير بر روي برف بشتابيد».[33] ميدانيم که رئيسجمهور مخلوع مصر، محمد حسني مبارک، در ابتداي نامش محمد و در وسط آن حسن دارد و نام خانوادگي خود را نيز از سيد به مبارک تغيير داده است.[34]
6. خلع فرمانروايان اعراب به دست مردم: در جزوه مذکور دراينباره چنين آمده است (با اندکي تغيير در عبارت) «حضرت اميرالمؤمنين(ع) فرمود: در بين فرزندان بنيعباس (يعني حاکماني که به اسم دين حکومت ميکنند) اختلاف ميافتد و آن اختلاف در مورد حکومتشان است و حتي کسي که طمع ندارد در آنها طمع ميورزد و اعراب حاکمان خويش را خلع ميکنند (انقلابهاي عربي)... و يماني ميآيد... و صاحب اين امر قيام کند.[35] روشن است انقلابهاي
[33]. صاحب مصر علامة العلامات و آيته عجب لها إمارات، قلبه حسن و رأسه محمد و يغير أسم الجد، إن خرج من الحکم فاعلم ان المهدي سيطرق أبوابکم، فقبل أن يقرعها طيروا اليه في قباب السحاب (الطائرات) أو أئتوه زحفاً و حبواً على الثلج (همان، به نقل از: ماذا قال علي عن آخرالزمان؛ ص330).
[34]. همان، ص11.
[35]. عن يعقوب السراج قال: قلت لأبي عبدالله(ع) : متى فرج شيعتکم؟ قال: فقال إذا اختلف ولد العباس و وهى سلطانهم و طمع فيهم من لم يکن يطمع فيهم و خلعت العرب أعنتها و رفع کل ذي صيصية صيصيته و ظهر الشامي و أقبل اليماني و تحرک الحسني و خرج صاحب هذا الامر من المدينة إلى مکة بتراث رسولالله(ص) . فقلت: ما تراث رسولالله(ص) قال: سيف رسولالله و درعه و عمامته و برده و قضيبه و رايته و لامته و سرجه حتى ينزل مکة فيخرج السيف من غمده و يلبس الدرع و ينشر الراية و البردة و العمامة و يتناول القضيب بيده و يستأذن الله في ظهوره فيطلع على ذلک بعض مواليه فيأتي الحسني فيخبره الخبر فيبتدر الحسني إلى الخروج، فيثب عليه أهل مکة فيقتلونه و يبعثون برأسه إلى الشامي فيظهر عند ذلک صاحب هذا الامر (محمد بن يعقوب کليني؛ الکافي؛ ج8، ص224).
عربي در کشورهاي مختلف عربي تونس و مصر و ليبي و يمن رخ داده داده است و اينک در بحرين و سوريه در حال وقوع است. اينکه اعراب فروانروايان خود را عزل ميکنند، تعبيري مجازي از انقلابهاي مردمي است که در کشورهاي عربي به وقوع پيوسته است و اين حالت بسيار نادر است که تا به حال در تاريخ رخ نداده بود و يکي از مهمترين علامتهاي ظهور است».[36]
7. پيدايش ملخهاي قرمز به رنگ خون: دراينباره هم چنين نوشتهاند: «اميرالمؤمنين(ع) فرمودند در بين دستان قائم (در زمان ظهور ايشان) مرگ سرخ و مرگ سفيد است و ملخ بهجا و نابهجا قرمز رنگ مانند خون است. همانا مرگ سرخ شمشير است و مرگ سفيد طاعون و وبا».[37] اين ملخها در کشورهاي مراکش و مصر و عربستان و شرق افريقا ديده شدهاند.[38]
8. نمايانشدن کف دست در آسمان: دراينباره چنين نوشتهاند: «امام صادق(ع) فرمودند: ندا حتمي است و سفياني حتمي است و يماني حتمي است و قتل نفس زکيه حتمي است و کف دستي که در آسمان ظاهر ميشود حتمي است.[39]... اين کف
[36]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص11.
[37]. قال أميرالمؤمنين(ع): بين يدي القائم موت أحمر و موت أبيض و جراد في حينه و جراد في غير حينه أحمر کالدم فأما الموت الأحمر فبالسيف و أما الموت الأبيض فالطاعون (محمد بن ابراهيم نعماني؛ الغيبة؛ ص286).
[38]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص12.
[39]. عن أبي عبدالله(ع) أنه قال: النداء من المحتوم و السفياني من المحتوم و اليماني من المحتوم و قتل النفس الزکية من المحتوم و کف يطلع من السماء من المحتوم قال: و فزعة في شهر رمضان توقظ النائم و تفزع اليقظان و تخرج الفتاة من خدرها (محمد بن ابراهيم نعماني؛ الغيبة؛ ص262).
دست تودهاي از ستارگان است که در تصاوير به شکل دست در آمدهاند و ناسا (سازمان هوا و فضاي امريکا) تصوير آن را در سايت خود منتشر کرده و آن را شبيه يک دست بزرگ کيهاني خوانده است».[40]
9. برآمدن دخان يا دود: دراينباره چنين نوشتهاند: «مطابق قرآن کريم فوران آتشفشان علامت نزديکي وقوع عذاب است؛ همانگونه که در زمان نوح خداوند به وي وعده فرمود: ﴿ حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا و َفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَ أَهْلَکَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آَمَنَ وَ مَا آَمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ﴾ [41] (تا آن زمان که فرمان ما رسيد و آتشفشان فوران کرد (به نوح) گفتيم...)؛ پس مطابق قرآن کريم وقوع آتشفشان نشانۀ نزديکي نزول عذاب الهي است. آتشفشانهاي جزيزه ايسلند در سال 2010 شروع به آتشفشاني کردند و خاکستر و دود ناشي از آن باعث اختلال وسيع در صنعت هوانوردي و ارتباطات در اروپا گرديد و در قسمت مهمي از قاره اروپا شامل جزاير ايسلنداي انگلستان، سوئد، نروژ، فنلاند، بلژيک، آلمان، فرانسه، لتوني، استوني، و روسيه ظاهر گرديد و بهوضوح نام احمد در اين منطقه وسيع در آسمان نوشته شد».[42]
طرفدران احمد اسماعيل پس از ذکر اين مقدمۀ نسبتاً طولاني چنين نتيجه گرفتهاند که ما اينک در آخرالزمان به سر ميبريم؛ سپس مقدمه ديگري ذکر
[40]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص12.
[41]. هود:40.
[42]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص13.
ميکنند که مضمون آن اين است که ميخواهند اثبات کنند خصوصيت دوره آخرالزمان بر اساس بعضي روايات،[43] هلاک دوسوم مردم است و در ادامه مقدمه ديگري ذکر ميکنند و در آن چنين استدلال ميآورند که هلاک آنها بدون ارسال حجت، امکان ندارد و دست آخر چنين نتيجهگيري ميکنند که بايد امام مهدي(عج) حجتي فرستاده باشد و اين حجت همان يماني موعود در روايات است.[44]
مقدمه اول اين استدلال يعني دلايلي که به کمک آنها نتيجه گرفته شده که اينک آخرالزمان است، از چند جهت مخدوش است:
نخست اينکه آنچه بهراستي نزديکبودن ظهور را به ما ميفهماند، تحقق علايم قطعي ظهور است که فعلاً تحقق نيافته است؛ بنابراين نميتوان نتيجه گرفت ما اکنون در آخرالزمان به معناي زمان نزديک ظهور به سر ميبريم.
ثانياً شماري از اين حوداث مثل براندازي حاکم مصر و خلع فرمانروايان اعراب به دست مردم و برآمدن دخان يا دود بعد از ادعاي احمد اسماعيل اتفاق افتاده است و شماري از آنها نيز درواقع تحقق نيافته است؛ مثل مرگ عبدالله[45]
[43]. و روى محمد بن جعفر الأسدي عن أبي سعيد الادمي عن محمد بن الحسين عن محمد بن أبي عمير عن أبي أيوب عن محمد بن مسلم و أبي بصير قالا: سمعنا أبا عبدالله(ع) يقول: لا يکون هذا الامر حتى يذهب ثلثا الناس فقلنا: إذا ذهب ثلثا الناس فمن يبقى؟ فقال: أما ترضون أن تکونوا في الثلث الباقي؟ (محمد بن حسن طوسي؛ الغيبة؛ ص339).
[44]. طرفداران احمد اسماعيل؛ جزوه ادله جامع دعوت يماني؛ ص14. اين جزوه را گروه انصارالمهدي (پيروان احمد اسماعيل) منتشر کرده است.
[45]. نکته جالب درباره مرگ عبدالله اين است که علي بن يوسف بن مطهر، برادر علامه حلي، در کتاب العدد القويه آن را به مرگ عبدالله المعتصم، آخرين خليفه عباسي، تطبيق داده است (قد ظهر من العلامات عدة کثيرة مثل خراب حائط مسجد الکوفة و قتل أهل مصر أميرهم و زوال ملک بني العباس على يد رجل... و موت عبدالله آخر ملوک بني العباس و خراب (علي بن يوسف بن المطهر حلي؛ العدد القوية لدفع المخاويف اليوميه؛ ص77).