فهرست عناوين |
عصر ولادت حضرت مهدي(عج)
ناهيد طيبي
پژوهشکده مهدويت و آيندهپژوهي
حضور بر مائده مبارک معارف اهل بيت: و بهرهمندي از اشراق معرفتي انوار تابناک ولايت، همچنان که خير و رحمت را براي طالب آن فراهم ميسازد، فرد را به کمال و عزت و سعادت رهنمون مينمايد، در کنار آن او را به عنصري مسئول و رسالتمند تبديل مينمايد که در تلاش است تا به قدر وسع و توان، رهگشا و روشنگر معتقدان و رهروان حق باشد، غبارهاي حيرت و تيرگي را بزدايد. سلسه عالمان مؤيد مهذب در طول حيات شيعه خصوصاً در دوران غيبت امام7 با چنين رهيافتي و با تلاش و کوششهاي خستگيناپذير بسياري از آموزههاي دين را با براهين محکم، استوار و تنقيح کردهاند. امروز نيز تداوم اين حرکت علمي و همچنين غنابخشي به مفاهيم و آموزهها با هدف باطلنمودن شبهات و اشکالات جديد، توجه به مطالبات و نيازهاي علمي مخاطبان، همچنان لازم و ضروري است.
نگاهي جامع و فراگير به آموزههاي مهدويت از جمله ضروريترين تلاشها در عرصه دين است؛ چه اينکه در عناوين مهدوي، عليرغم شيوع و وسعت استفاده از آنها، هنوز بررسيهاي لازم و کامل را نميتوان مشاهده نمود. عنوانهايي هم چون انتظار، غيبت، عدالت مهدوي، قسط مهدوي و نشانههاي ظهور بسيار بسيط مطرح شدهاند، دلايل و مستندات تنقيح نشده و عرصههاي علمي و مستندات و براهين موضوع محدّد و مبرهن نميباشد. با توجه به ضرورت اين امور پژوهشکده مهدويت و آيندهپژوهي به تبيين و تنقيح مفاهيم اصلي مهدويت توجه و تأکيد دارد.
اين اثر در همين راستا در گروه مباني مهدويت تعريف گرديد و با تلاش و زحمات در خور تقدير خانم ناهيد طيبي و دقت و امعان نظر ايشان در مباحث تاريخي و خصوصاً تاريخ بانوان نقشآفرين در بيوت ائمه اطهار: به انجام رسيد و منجر به اثري ارزشمند و علمي گرديد.
از دوران ائمه ابنالرضا و خاصه امام هادي و امام عسکري: به دليل نزديکشدن به زمان ميلاد موعود امم، خاندان عصمت و طهارت و جريان کفر و استکبار عباسي تمهيدات و اقدامات خاصي انجام دادند. محدودشدن رفتوآمد به محضر امامان:، ارجاع شيعه به سازمان وکالت و نيابت، سختگيري حکومت بر امامان معصوم و انتقال آنان از مدينه النبي و حصر در مناطق نظامي، تردد و حضور پر رنگ نيروهاي نفوذي حکومتي حتي در پوشش قابله و خادمه و کنيز و عوامل فراوان ديگر موجب گرديد چندان تصوير و درک روشني از جايگاه، نقش و فعاليت افراد خصوصاً زنان در بيت امام7 وجود نداشته باشد و شايد همين يکي از اصليترين نقطههاي شبهه و انکار تولد حضرت مهدي7 باشد که لازم است از زوايا و نگاههاي ويژه مورد تتبعي عميق و عالمانه قرارگيرد؛ هر چند اذعان داريم که به لحاظ رازداري و حفظ اسرار بسياري از اطلاعات سر به مهر و مکتوم ميباشد.
در پايان شايسته است از انجام اين پژوهش توسط محقق فرزانه و صبر و حوصله تا اتمام مراحل طرح تقدير و تشکر گردد؛ همچنين از ناظر محترم جناب آقاي دکتر نعمتالله صفري فروشاني و مدير محترم گروه مباني مهدويت جناب حجتالاسلام حسين الهينژاد و مدير دفتر پژوهش جناب آقاي سيدحامد شاهرخي و همه دستاندرکاران پروژه در پژوهشکده و از مسئولان علمي پژوهشگاه و دفتر نشر پژوهشگاه تقدير و تشکر گردد.
محمدتقي رباني
مدير پژوهشکده مهدويت و آيندهپژوهي
تاريخ بشر شاهد فرازها و فرودهايي بوده و جريانات و پديدههايي را در سينه خود ثبت کرده است و پرداختن به هر يک از اين رويدادها روشنگر حقايق زندگي انسانهاي بزرگ خواهد بود. اينکه آيا انسانها تاريخ را ميسازند يا تاريخ آنها را ميسازد يا انسانها در سير تطورات تاريخي ساخته ميشوند، بحثي بيثمر خواهد بود؛ زيرا تعامل و تأثير بين تاريخ و انسان، از زواياي گوناگون درخور بحث و بررسي و البته انکارناپذير است؛ اما بحث در اين است که ميزان تأثيرگذاري و نقش هر يک از افراد در شکلگيري يا تداوم جريانهاي تاريخساز چقدر بوده و اين ميزان، تعيينکننده چه امر مهمي است.
برخي از افراد به طور مستقيم نقشهاي مهم و تأثيرگذاري در طول تاريخ بر عهده داشتهاند و عدهاي ديگر نقشهاي مهم غيرمستقيم داشته و کمتر مورد توجه تاريخنگاران واقع شدهاند. براي برخي از تأثيرگذاران دهها و صدها کتاب و مقاله پژوهشي به نگارش درآمده و نام و ياد پارهاي ديگر ـ هنوز پس از سالياني دراز ـ در گوشهاي از صفحات زرين تاريخ بر جاي مانده و مورد بررسي، پژوهش، بازشناسي و بازکاوي قرار نگرفتهاند. مبحث زنان و نقشهاي مهم آنان ـ اعم از مستقيم و غيرمستقيم ـ ازجمله مواردي است که هنوز ناگفتهها و نانوشتههاي فراواني براي بشر امروز دارد. بررسي گونههاي مختلف نقشهاي زنانه ـ بدون هيچگونه سوگيري و گرتهبرداري از فرهنگ غرب و موجها و
نحلههاي فمنيستي دويستساله اخير ـ ازجمله وظايف سنگين نويسندگان متعهد در جامعه علمي امروز است تا با واکاويها و بررسيهاي موشکافانه در نوع نقشهاي اين زنان، هم جايگاه آنان براي نسل امروز آشکار شود و هم دِين تاريخ و نگارندگان و پژوهندگان به مهجوران يا بهتر بگوييم، حاشيهنشينان در صفحات پر رمز و راز تاريخ ادا شود. از وجوه امتياز اثر حاضر نسبت به آثار پيشين، تمرکز ويژه بر زندگي سه بانوي تأثيرگذار در زندگاني حضرت حجت(عج) و بيان تعامل و نقشهاي آنان به طور مبسوط و مستقل است و همچنين محدود بودن قلمرو زماني، از وجوه امتياز اين نوشته به شمار ميرود.
نکته ديگر درباره اينگونه پژوههها، ارائه الگوهاي مناسب و تأثيرگذار به جامعه امروز است تا نسلهاي جديد از آفت بيتفاوتي، انفعال و سطحينگري به دور مانند.
اين پژوهش در نظر دارد به نقشهاي گوناگون زنان ـ اعم از مستقيم و غيرمستقيم، پيدا و پنهان و مثبت و منفي ـ در زندگي حضرت صاحبالأمر(عج) بپردازد. بنابراين پژوهش حاضر به دو حوزه زنپژوهي و مهدويتپژوهي مربوط ميشود و از آنجا که بنا بر درازنويسي نيست، در برخي موارد تخصصي بهويژه در مبحث زنپژوهي به ذکر منابع و ارجاع بسنده کرده و کوشيدهايم صبغه تاريخي اثر در طول نوشتار، همواره مورد عنايت باشد. ترتيب مباحث بدينگونه است که ابتدا شرححال هر يک از زنان تأثيرگذار بررسي ميشود و سپس به انواع نقشها خواهيم پرداخت و جايگاه اين بانوان بزرگوار در دوران زندگي حضرت حجت(عج) ـ از پيش از تولد تا دو سال پس از غيبت صغري ـ ترسيم ميشود. محدوده زماني مورد نظر با توجه به ميزان و نوع نقشها و ضرورت وجود اين نقشها مشخص شده و در مجموع هشت سال را در بر ميگيرد.
واکاوي نقشهاي زنان در طول تاريخ و بررسي جايگاه آنان در بخشهاي پيدا و پنهان رويدادها ازجمله حوزههاي پژوهشي در عرصه زنپژوهي است. بديهي است در هر رخدادي، همواره رد پاي اصيلي از زنان ديده ميشود و تجزيه و تحليل اين نقشها يکي از وظايف مهم پژوهشگران به شمار ميرود. در اين ميان در حوزه تاريخ اسلام، مباحث مربوط به زندگي امامان: بهويژه زندگي امام زمان(عج) جايگاهي بس عظيم دارد و يافتن حلقههاي گمشده پژوهشي در اين عرصه و ايجاد ارتباط منطقي بين اجزا و عناصر و مطالب موجود، اهميتي دوچندان دارد.
بررسي نقش زنان تأثيرگذار در زندگي اين امام بزرگوار(عج) اگرچه در محدوده زماني کوتاه (هشتساله ابتداي زندگي آن حضرت) باشد، در ميان موضوعات مربوط به حضرت مهدي(عج) و مهدويت، کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و جاي خالي آن آشکارا احساس ميشود؛ ازاينرو پژوهش حاضر با درنظرگرفتن دو عنصر مفهومي مهم «زن» و «زندگي حضرت حجت(عج) » به اين مهم ميپردازد و گرچه با کمبود منابع معتبر و
روايات مستند و درخور اعتماد روبهروست، به قدر توانايي نگارنده و منابع در دسترس، يک اثر پژوهشي را ارائه ميکند.
در پژوهش حاضر از منابع دست اول اسلامي استفاده شده و در برخي از موارد، براي ارائه ديدگاههاي متأخران به کتابهاي دست چندم نيز اشاره شده و از آنجا که بناي نگارنده بر ارائه تصويري روشن از نقشهاي تأثيرگذار در زندگي حضرت حجت(عج) بوده است، مطالب مقدماتي چون انواع نقشهاي زنان و آشنايي اجمالي با زنان مؤثر در اين وادي را به طور مختصر، اجمالي و گذرا ارائه ميدهد و تفصيل آن را به نوشتههاي مستقل درباره اين زنان وا ميگذارد تا مقدمه بر ذيالمقدمه ـ از نظر حجم ـ پيشي نگيرد؛ ازاينرو اجمال مذکور، گاهي پرسشهايي براي خواننده ايجاد خواهد کرد که به اثر مستقل ارجاع داده ميشود.
محدوده زماني پژوهش حاضر در ابتدا پنج سال بود و در طول نگارش به هشت سال تغيير يافت؛ زيرا پس از غيبت صغري و سپس غيبت کبري عملاً نقشهاي عادي و فيزيکي افراد در زندگي آن حضرت پايان ميپذيرد؛ ولي به سبب اتفاقات ويژهاي که دو سال پس از شهادت امام عسکري(ع) رخ داد و پررنگبودن نقش مادر و جدّه آن حضرت (حُديث) نميتوان اين دو سال را ناديده گرفت؛ از اينرو ما بهتناسب، اين دوران را نيز بررسي کرديم و محدوده زماني را به هشت سال (از سال 254 تا 262 قمري) اختصاص داديم تا هم دوران بارداري مادر امام(عج) پيش از تولد و هم ادعاي بارداري پس از شهادت امام عسکري(ع) را شامل شود. آنچه اهميت دارد، چگونگي ميلاد و حفظ آن حضرت تا زمان غيبت صغري است و نقشهاي زنان
اطراف او نيز در همين هشت سال درخور بررسي است. از سويي آنچه در منابع روايي و تاريخي ديده ميشود و رويکرد اصلي نگارنده در اين اثر نيز
همين منابع است، اطلاعاتي بيش از حضور و تأثيرگذاري زنان در اين دوره به ما نميدهد، ازاينرو محدوده حاضر، متناسب با گزارشها و روايات موجود است.
حضرت مهدي(عج) واپسين گنجينه الهي و آخرين امام و وصي است؛ بنابراين حفظ جان او در دوران کودکي اهميت ويژهاي داشته است. خداوند
با قدرت لايزال خويش ميتوانست ـ بدون استفاده از وسايل دنيوي ـ او
را از هرگونه آفت و خطري حفظ کند، ولي از آنجا که نظام، نظام علت و معلول است و جز براي اثبات نبوت يا حقانيت حق، از معجزه و کرامت استفاده نميشود و بر اساس روايت[1] «خداوند متعال از انجام و جاريشدن امور بدون سبب و اسباب [طبيعي] ميپرهيزد»، افرادي براي حفظ جان آن حضرت و معرفي ايشان به جامعه بشري انتخاب شدهاند و شناخت شخصيت آنها و ميزان نقش اين افراد در زندگي حضرت از مباحث ضروري به شمار ميرود.
از سوي ديگر پژوهشهاي فراواني درباره مردان تأثيرگذار در زندگي آن حضرت(عج) صورت گرفته و اين افراد به جامعه معرفي شدهاند؛ ولي کمتر به زنان پرداخته شده و بازکردن بابي با اين عنوان ضرورت مييابد. شايان ذکر است از ميان زنان تأثيرگذار در تاريخ، برخي نقشها به طور کامل مورد بحث و بررسي قرار گرفته؛ ولي برخي هنوز تبيين نشده و پرداختن به زندگي و نقش اين افراد ضروري است.
[1]. أَبَى اللَّهُ أَنْ يجْرِي الْأَشْياءَ إِلَّا بِأَسْبَاب (محمدبنيعقوب کليني؛ الکافي؛ ج1، ح7).
در آثار مکتوب موجود، اثري که به طور خاص به موضوع مورد بحث پرداخته باشد، در ميان پيشينيان و پسينيان ديده نميشود. در کتابهاي کهن مانند الغيبه نعماني و شيخ طوسي، کمالالدين و تمامالنعمه شيخ صدوق، الکافي مرحوم کليني و ديگر کتابهاي روايي، سطرهايي را ميتوان يافت که اشارهاي به حضور زنان و نقش آنان در زندگي حضرت، بدون تحليل و بررسي جزئيات دارند. در آثار پسينيان نيز بيشتر به مبحث «زن در زمان ظهور» پرداخته شده يا در ضمن مباحث کلي مربوط به تاريخ عصر غيبت يا تاريخ زندگاني حضرت مهدي(عج) اشارههايي به زنان شده است. در ميان آثار نوپديد ميتوان به دو مقاله از کتاب زنان و امام مهدي(عج) با عنوان «زنان نقشآفرين در زندگاني امام آخرين(عج) » نگاشته خانم رؤيا باقري و نيز مقاله «حُدَيث بانوي سامرا» اثر نگارنده نوشتار حاضر اشاره داشت که بسيار مختصر است و مقاله اول به کيفيت نقش «حکيمه» و «نرجس» و مقاله دوم به نقش «حُدَيث» در زندگي حضرت پرداخته است. همچنين مقالهاي با عنوان «جايگاه حُدَيث و نرجس خاتون در دوران غيبت صغري» نگاشته پرويندخت اوحدي در شماره شانزدهم فصلنامه بانوان شيعه به چاپ رسيده که محدوده بحث آن، دوره غيبت صغري است؛ حال آنکه ما به نقش زنان پيش از غيبت صغري پرداخته و بهتناسب، دو سال پس از غيبت را نيز در نظر گرفتهايم. شايان ذکر است که مقاله پيشگفته حدود دو سال پس از ارائه اثر حاضر به چاپ رسيده و تأخير در چاپ اين اثر، سبب شده در مراحل پاياني اصلاحات، از اين مقاله نيز به عنوان پيشينه ياد کنيم.
در اثر حاضر افزون بر بيان نقشهاي زنان تأثيرگذار در دوره زندگي
حضرت، به بررسي شخصيت هر يک نيز خواهيم پرداخت. درمجموع ميتوان گفت منابع اصلي پژوهش حاضر، عاماند و ناچار به ذکر پيشينه عام کتابهاي روايي پيشگفته و کتابهاي مربوط به زندگاني امام عسکري(ع) امام زمان(عج) هستيم و بهمنظور پيشينه خاص به مقالات معدود اشاره خواهيم کرد.
پيش از اين، بيان شد که موضوع مورد بحث اثر حاضر، بدون پيشينه خاص و مهم است؛ ازاينرو عموم مطالب از پيشينه عام و به عبارت ديگر منابع عمومي مربوط به امام زمان(عج) استخراج شده است. اين منابع، هم به لحاظ موضوع تقسيم پذيرند و هم به لحاظ تاريخ نگارش و هم مذهب نگارندگان و نيز با توجه به زاويه ديد مؤلفان و صبغه بحث، ميتوان آنها را طبقهبندي کرد. به نظر ميرسد تقسيمبندي کلي منابعي که مربوط به غيبت و مسائل درباره آن است، از نظر تاريخ نگارش اين آثار، مناسبتر خواهد بود. در اين تقسيمبندي ميتوان منابع را در سه بخش آثار به نگارش درآمده پيش از غيبت صغري، در عصر غيبت صغري و در عصر غيبت کبري طبقهبندي کرد؛ ولي از آنجا که آثار دسته اول در دسترس نيست و بخشهايي از آنها در کتابهاي دوره بعد ديده ميشود، اين بخش را حذف و دو بخش ديگر را بررسي ميکنيم. منابع شيعي معمولاً دربردارنده مطالبي درباره غيبت صغري و کبري است. نخستين متون حديثي شيعيان شامل چهارصد اصل معروف به «اصول اربعمئه» است و مبناي تأليفات بعدي به شمار ميرود. اين اصول اينک در دسترس نيست؛ ولي ميتوان مطالب آنها را در کتابهاي روايي
محدثان يافت. براي مثال در کتابهايي چون اصول کافي،[2] الغيبه شيخ صدوق و شيخ طوسي و الإرشاد و الفصولالعشره شيخ مفيد و ... ميتوان بخشهايي از اين اصول را يافت. درمجموع آثاري ازايندست را ميتوان در دو بخش تقسيم کرد:
ـ کتاب في نصره الواقفه نگاشته ابومحمد عليبناحمد علوي موسوي که واقفي بوده است و شيخ طوسي چهل حديث از اين کتاب را در کتاب الغيبه آورده و آنها را رد کرده؛ ولي بههرحال اين کتاب درباره غيبت امام است.[3]
ـ کتاب الحجه في ابطاءالقائم، نگاشته محمدبنبحر رهني[4] (م. حدود 333ق.) که ظاهراً اخبار تولد امام زمان(عج) و جريان ازدواج امام حسن عسکري(ع) به طور مبسوط در همين اثر بوده است و سپس در کتابهاي الغيبه شيخ صدوق و شيخ طوسي و پس از آنها به آن اشاره شده است. بحثهاي فراواني درباره محمدبنبحر است؛ ازجمله اينکه وي را غالي دانستهاند و ضعف سند شيخ طوسي و صدوق درباره مادر امام زمان(عج) را به وجود نام وي در سلسله سند روايت ميدانند و اين به بحث مفصل نياز دارد.[5]
ـ کتاب الامامه و التبصره من الحيره نگاشته عليبنحسين بابويه (م.329ق.)، پدر شيخ صدوق که مطالب آن در آثار شيخ صدوق نيز ديده
[2]. الکافي نگاشته مرحوم کليني(م. 239ق.) که بخش زيادي از کتاب الحجه به موضوع غيبت اختصاصداده شده و اين کتاب پيش از غيبت صغري نگاشته شده است؛ ازاينرو در تقسيمبندي ما قرار نميگيرد.
[3]. علي نمازي شاهرودي؛ مستدرکات علم رجال الحديث؛ ج5، ص295.
[4]. آقابزرگ طهراني؛ الذريعه الي تصانيف الشيعه؛ ج6، ص255.
[5]. ر.ک: ناهيد طيبي؛ پژوهشي درباره مادر امام زمان(عج) ؛ ص48ـ59.
ميشود. اين کتاب صبغه کلامي دارد؛ ولي بخشي از مطالب تاريخي را نيز مي توان در آن يافت.
ـ کتاب الغيبه، نوشته محمدبنابراهيمبنجعفر النعماني، معروف به ابنابيزينب (م. 360ق) که به اختلاف نظر علما پس از سال 322 و پيش از سال 336 قمري به نگارش درآمده است. در اين کتاب از آثار اماميه، واقفيه و غاليان استفاده شده است و بيشتر مطالب آثار دسترس ما، از اين کتاب گرفته شده است. از مجموعه اين آثار، دو اثر اخير در دسترس پژوهشگران است و آثار ديگر را به طور مختصر در کتابهاي دوره بعدي ميبينيم.
ـ کمالالدين و تمامالنعمه، نگاشته محمدبنعليبنبابويه، معروف به شيخ صدوق (م. 381ق.) که با ذکر سند به احاديث پرداخته و از تبويب و تقسيمبندي مناسبي برخوردار است و در اثر پژوهشي حاضر، بيش از هر منبع ديگر از اين کتاب بهره بردهايم.
ـ الفصولالعشره في الغيبه نوشته محمدبنمحمدبننعمان، معروف به شيخ مفيد (م. 413ق.) که در ده فصل به پرسشهاي کلامي پاسخ داده و در ضمن پاسخ به شبهات، اطلاعات بسيار ارزشمندي در زمينههاي گوناگون به خواننده ارائه ميدهد.
ـ الغيبه نگاشته محمدبنحسن الطوسي، معروف به شيخ طوسي(م. 460ق.) که از نوشتههاي پيشينيان استفاده کرده و به احاديث مهمي اشاره دارد. مطالب فراواني مربوط به بانو حکيمه، مادر امام زمان(عج) و مادر امام حسن عسکري(ع) (حُدَيث) در اين کتاب وجود دارد که از آنها بهره بسيار برديم.
آثار پس از شيخ طوسي معمولاً برگرفته از اين کتاب و کتابهاي پيش از
آن است. البته با گذر زمان و درخشش شخصيتهاي علمي جديد، تحليلهاي بسياري از نظر کلامي و تاريخي بر موضوع غيبت صورت گرفته که در آثار معاصران ديده ميشود. کتابهاي مکيالالمکارم موسوي اصفهاني، منتخبالأثر آيتالله صافي گلپايگاني، تاريخ الغيبهالصغري و تاريخ الغيبهالکبري، نگاشته سيدمحمد صدر، تاريخ سياسي غيبت امام دوازدهم، نگاشته دکتر جاسم حسين و سازمان وکالت، نگاشته دکتر جباري و تني چند از پژوهشگران، از اين دست آثار معاصران هستند.
مبحث غيبت امام زمان(عج) افزون بر صبغه روايي و کلامي، از نظر تاريخي نيز مورد توجه است و در کتابهاي معتبر تاريخ عمومي و تاريخ اهلبيت: در اين باب سخن به ميان آمده است و از آنجا که اثر حاضر بيشتر صبغه تاريخي دارد تا کلامي، از کتابهاي موردنظر نيز بهرهمند شدهايم. برخي از اين کتابها عبارتاند از: الإرشاد شيخ مفيد، أعلامالوري باعلامالهدي فضلبنحسن طبرسي، تاريخالائمه (مجموعه النفيسه)، گردآوري جمعي از تاريخنگاران در کتابخانه آيتالله مرعشي، تاريخ قم و حسنبنمحمد قمي، تذکرهالخواص ابنجوزي، تاريخ اهلالبيت: سيدمحمدرضا الحسيني، کشف الغمه في معرفه الائمه عليبنعيسي اربلي، مناقب آلابيطالب ابنشهر آشوب و ... .
پيش از ورود به بحثهاي اصلي، بررسي و واکاوي مفاهيم کليدي بحث اهميت ويژهاي دارد تا با توجه به مفاهيم لغوي و اصطلاحي هر يک از واژگان، به موضوع مورد نظر توجه شود؛ ازاينرو ابتدا به مفهوم نقش و بررسي گونههاي آن ميپردازيم.
بررسي واژه «نقش» افزون بر معناي لغوي، به تحليل جامعهشناسي نيز نياز دارد. نقش در لغت به معناي اثر، رد پا، نگارش و کندن نگين است و نشان و اثرگذاشتن روي زمين، معناي اصلي اين واژه است.[6]
از نظر جامعهشناسان بايد ابتدا پايگاه تعريف شود تا بر آن اساس بتوان به تعريف نقش پرداخت. «پايگاه» به موقعيت و جايگاهي گفته ميشود که فرد در يک گروه احراز ميکند و «نقش» رفتارهايي را ميگويند که از فرد به مناسبت احراز يک پايگاه معيّن اجتماعي انتظار ميرود.[7] براي نمونه زن در دو پايگاه همسري و مادري برانگيزاننده دو نوع انتظار است و دو نقش از او انتظار ميرود. در پايگاه پدري از فرد، انتظار حمايت ميرود و در پايگاه مادري انتظار مهر و محبت و فداکاري.
معمولاً در بين افراد ايفاکننده نقشها به افرادي بر ميخوريم که «نقشهاي نمونه» دارند. کساني که افرادي خاص شناخته شوند و رفتار آنها سرمشق و الگوي رفتار ديگران باشد، نقشهايشان به «نقشهاي نمونه» معروف است و ديگران رفتار خود را با توجه به نقشي بر ميگزينند که الگوي آنهاست. اين «نقشهاي نمونه» به اجتماعيشدن کمک ميکنند.[8] گفته شده براي آنکه فردي بتواند نقشي را بهدرستي ايفا کند، بايد داراي شخصيتي مناسب براي ايفاي درست آن نقش باشد؛[9] به اين معنا که براي نقشهاي مهم و کليدي بايد شخصيت استوار، تأثيرگذار و مطمئن داشت و ما بهويژه اين
[6]. علياکبر دهخدا؛ لغتنامه؛ ج14، ص22662.
[7]. بروس کوئن؛ مباني جامعهشناسي؛ ص83.
[8]. همان، ص85 ـ 95 (با تلخيص).
[9]. همان، ص87.
شخصيت را در «حُدَيث» مادر امام عسکري(ع) ميبينيم. با توجه به اين تعريف، نقش زنان مورد نظر در نوشتار حاضر ازجمله «نقشهاي نمونه» خواهد بود.
با گذر و نظر بر صفحات تاريخ و بررسي نقشهاي زنان در جريانات و حرکتها ميتوان به گونههاي مختلف نقشهاي زنان پي برد. بديهي است که انديشمندان بر اساس نوع نگرش خود تقسيمبنديهاي متعدد و متفاوتي ارائه ميدهند که در برخي موارد قابل جمع و تداخل هستند و در برخي به تفسير و توضيح بيشتر نياز دارند.
گاهي نقش زنان در تاريخ با مبحث حضور اجتماعي ـ سياسي يا مسائل حکومتي در هم آميخته و عدهاي را به اين باور ميرساند که زنان، تنها در صورتي ميتوانند نقشهاي مؤثر و ماندگار داشته باشند که بر اريکه قدرت بنشينند و جامعه خود را اداره کنند. پس، از نظر آنان لازمه تأثيرگذاري زنان، حضور اجتماعي ـ سياسي داشتن يا در هرم قدرت قرارگرفتن است. پارهاي ديگر از افراد، سقف و نهايت تأثيرگذاري زن را در به دنيا آوردن و پروراندن مردان بزرگ دانسته و معتقدند اگر مردي به قدرت رسيد و نقش مهمي در عرصه گيتي داشت، بهيقين مادر که به دنيا آورنده اوست، در اين بزرگي و هيمنه بيتأثير نخواهد بود و همين ميزان تأثيرگذاري زنان بس است که «نشينند و زايند شيران نر».
به نظر ميرسد براي دوري از هرگونه افراط و تفريط و قرارگرفتن در جاده اعتدال بايد واقعبينانه به اين موضوع نگريست و ابتدا نقشهاي اجتماعي را که زنان قابليت ايفاي آن را دارند، بررسي کرد؛ سپس الگوهاي
عملي را به عنوان «نقشهاي نمونه» واکاويد. درحقيقت با مقايسه بين نقشهاي موجود در دلِ تاريخ و نقشهاي ايدئال و نمونه ميتوان به حد وسط براي طبقهبندي نقشها دست يافت.
گونههاي نقشهاي زنان در طول تاريخ با توجه به ملاحظه اعتباراتي در تقسيمبندي، متفاوت است که در اين بخش به آن خواهيم پرداخت.
1ـ2ـ2. طبقهبندي نقشهاي زنان به اعتبار روش و شيوه تأثيرگذاري
معمولاً نقشهاي زنانه به تناسب وظايف و تکاليف ويژه زنان و نيز حقوق اختصاصي آنان، با نقشهاي مردانه تفاوت دارد؛ ولي به لحاظ روش و شيوه ايفاي نقش ميتوان يک نوع طبقهبندي را درباره زنان و مردان ارائه داد و آن استفاده از روشهاي مستقيم و غيرمستقيم است.
1ـ1ـ2ـ2. نقش مستقيم زنان
در بسياري از گزارشها و قطعات تاريخي با پيگيري علل و عوامل ظهور و سقوط و ثبات و فروپاشي يک جريان و پديده، زناني ديده ميشوند که نقشهاي اصليِ مستقيم داشتهاند. اين افراد، خود بر سرير قدرت تکيه ميزنند و با سياستهاي مثبت و منفي، براي ايجاد يا هلاکت يک پديده يا جريان، برنامهريزي ميکنند. اين روش سادهترين شکل نقشآفريني مستقيم است. گاه اين زنان تأثيرگذار در جايگاه مشاوران و کارگزاران در تصميمات اهل قدرت تأثير ميگذارند و اين نيز جزو نقشهاي مستقيم به شمار ميرود. براي اين نوع نقشها مصاديق ناچيزي را ميتوان بيان کرد؛ زيرا معمولاً در اوضاع بحراني ـ همچون اواخر سلطنت ساسانيان يا فروپاشي امپراتوري بزرگ روم ـ ديده ميشود. معمولاً زنان در نقشهاي غيرمستقيم بيشتر
جايگاه داشتهاند؛ زيرا نگاه به زن در طول تاريخ، با مثبتنگري همراه نبوده است. علامه طباطبايي مينويسد: «روزهاي بسيار دراز (شايد ميليونها سال) از عمر انسان گذشت؛ درحاليکه زن در جامعه بشري حکم طفيلي را داشته و هيچگونه عضويتي در جامعه انساني نداشته است. فقط وجودش در جامعه و نگهدارياش در ميان جماعت، براي رفع يک سلسله نيازمنديها بوده است».[10]
در تاريخ اسلام زناني چون حضرت خديجه3، حضرت زهرا3، حضرت زينب3، حضرت معصومه3، حُمَيدَه، مادر امام کاظم(ع)، حُدَيث (جدّه) ـ که در بخشهاي بعدي به بررسي شخصيت وي خواهيم پرداخت ـ و ... نقشهاي مستقيم مثبت را بر عهده داشتند و زناني چون هندبنتعتبه و همسر ابوسفيان، قطام، جعده، امالفضل و ... نقشهاي مستقيم منفي را بازي کردند.
2ـ1ـ2ـ2. نقش غيرمستقيم زنان
دايره اينگونه نقشها گسترده است و ما بهاختصار، برخي از موارد را ذکر ميکنيم. تربيت فرزنداني که در جامعه بشري نقشهاي مؤثر دارند، هدايت و آموزش انسانهاي بزرگ، مشورتدادن از پشت پردهها و بدون نشر و انتشار در سطرهاي کتابها و جرايد و ايجاد مقدماتي براي رسيدن انسانهاي تأثيرگذار به مطلوب و نيز حفظ ناموس، آبرو، اموال و فرزندان مرداني که رهسپار جهاد شدهاند، ازجمله اين امور است.
مصاديق فراواني در اين موارد وجود دارد که از آن جمله ميتوان به نقش غيرمستقيم امالبنين در واقعه کربلا اشاره کرد يا نقش مادر قاسمبنحسن و زنان ديگري که در تربيت اين مردان بزرگ و ايجاد بينش و بصيرت در آنان
[10]. محمدحسين طباطبايي؛ بررسيهاي اسلامي؛ ص93.
تلاش فراواني داشتند. براي نمونه دُلَهْم، همسر زهيربنقين با بهرهگيري از يک سياست زنانه و گفتگوي منطقي با همسر خويش، مسير زندگي او را تغيير داد؛ او مردي را که همواره از ملاقات با حسين7 ميگريخت و زندگي آرام و بااحترام در کوفه را بر شماتتهاي احتمالي که بعدها از سوي کوفيان خواهد شنيد ترجيح ميداد، به ملاقات با امام7[11] تشويق کرد و سرانجام او از شهيدان بزرگ کربلا شد و اين تغيير مسير، از بيتفاوتي و رفاهطلبي به حقطلبي و ولايتمداري مرهون بينش صحيح همسر او بود.
در دوره خلافت خلفاي عباسي، بهويژه در نيمه دوم دوران خلافت عباسيان، نفوذ زنان در دربار کاملاً نمايان است و گزارشهاي تاريخي نشان ميدهد چگونه آنان از پشت پردهها و در محافل خصوصي با همسران و فرزندان خود، بر تصميمگيري خلفا تأثير مثبت يا منفي داشتهاند.[12] براي نمونه ميتوان از قبيحه، همسر متوکل ياد کرد که بنا به گزارشهاي تاريخي در برکناري مستعين و ايجاد زمينه خلافت معتز بسيار سهيم بود و نيز از شغب، کنيز رومي که همسر مکتفي و مادر مقتدر بود؛ بررسي نقش او در دوران خلافت پسرش نقش زنان در دوران خلافت عباسي را به خوبي نمايان ميکند. امور مهم دولت عباسيان در دوران خلافت المقتدر بالله به دست اين کنيز رومي انجام ميشد؛ تا جايي که وي با ياري سرداران تُرک به عزل و نصب دولتمردان ميپرداخت و حتي ديوان مظالم را به نديمه خود، تومال سپرد.[13]
نقش زنان در خلافت عباسي در دربار خلافت چنان چشمگير بود که
[11]. محمدبنجرير طبري؛ تاريخ طبري؛ ج4، ص289. سيدبنطاووس؛ اللهوف؛ ص40.
[12]. ر.ک: حسن ابراهيم حسن؛ تاريخ سياسي اسلام؛ ج2، ص433ـ434 و ج3، ص446ـ451.
[13]. محمدبنجرير طبري؛ تاريخ طبري؛ ج8، ص250 به بعد.
حسن ابراهيم حسن در بخشي از کتاب تاريخ سياسي اسلام بابي را با عنوان «المرأه» به اين موضوع اختصاص داده و نقش زنان در خلافت عباسيان را بهطورمفصل بررسي ميکند و عزل و نصبها و دخالتهاي مستقيم و حتي پشت پرده آنان را مطرح ميکند.[14]
آيا ميتوان پذيرفت که اين زنان تنها به امور مربوط به خلافت و درون کاخها توجه داشته و در آن دخالت ميکردند و از مانع بزرگي که بر سر راه خلافت غصبي عباسيان بود و تهديدي جدي به شمار ميرفت، غافل بودهاند و براي ازبينبردن اين مانع، يعني حضرت مهدي(عج) تدابيري نميانديشيدند؟! حتي اگر نقش آنها به طور خاص و جزئي در متون ذکر نشده باشد، نميتوان نقشهاي منفي آنها را منکر شد. در تاريخ معاصر نيز امثال مَهد عليا، مادر ناصرالدين شاه قاجار و زنان ديگري وجود دارند که بنا به اختصار از
ذکر آنها ميگذريم. در جريان کشف حجاب و مبارزه عملي زنان با اين
پديده وارداتي نيز ميتوان نقش زنان را به دو شکل مستقيم و غيرمستقيم مشاهده کرد.
2ـ2ـ2. طبقهبندي نقشها به اعتبار نوع تأثير
به لحاظ نوع تأثير و درواقع، مثبت يا منفي بودن نقشهاي اجتماعي زنان، ميتوان طبقهبندي ذيل را ارائه کرد:
1ـ2ـ2ـ2. زنان و نقشهاي مثبت
با بررسي گزارشهاي موجود، ميتوان از افرادي نام برد که در ظهور
[14]. ر.ک: حسن ابراهيم حسن؛ تاريخ سياسي اسلام؛ ج2، ص430 و ج3، ص446.
جريانات و حرکتها نقشهاي مثبتي داشتهاند و اين نقشها نيز ماندگار بوده و در لابهلاي نوشتههاي کتابهاي تاريخي به چشم ميخورد. البته اين نوع نقشها نيز در طبقهبندي پيش قرار ميگيرد؛ يعني گاه نقش مثبت به طور مستقيم ايفا ميشود و گاه غيرمستقيم است. به طور معمول، نقشهاي مثبت بر اساس يک جهانبيني صحيح و نگرش آگاهانه صورت ميگيرد. نقش مثبت حضرت خديجه3 در حمايت مالي، معنوي و اعتقادي از اسلام و پيامبر اکرم9 بارزترين مثال و مصداق اين بخش است. اسلام آوردن حضرت خديجه3 و احسان کاملِ او و دفاع از باورهاي آن حضرت با توجه به شخصيت والاي فردي و اجتماعي وي در بين اعراب شبهجزيره در گسترش روزافزون اسلام نقش اساسي داشت.
2ـ2ـ2ـ2. زنان و نقشهاي منفي
اينگونه از نقشها نيز به نوع تفکر و جهانبيني افراد بر ميگردد. زناني که براي حفظ وجاهت و مقام و مال خود از حق رويگردان شدند و براي نابودي آن از هر تلاشي دريغ نورزيدند؛ خود جنگيدند و ديگران را آشکارا به جنگ با حق تشويق کردند يا در پشت پردهها براي رسيدن به آمال خود، مردان را به ستيز با حق تحريک و تشويق کردند و اين نقشها هم در تاريخ مانده است و جاي تحليل و کاوش دارد؛ نمونه بارز آن هند، دختر عتبه و همسر ابوسفيان است که در پي انتقام و براي حفظ موقعيت خود با پيامبر9 و مسلمانان جنگيد و به نيرنگ پناه برد. همچنين در دوره زندگي حضرت حجت(عج) زنان به صورت جاسوساني پيوسته در خانه امام عسکري(ع) بودند. نقش اين جاسوسان در منابع چنين بيان شده است:
چون امام درگذشت، شيعيان بر اين اتفاق داشتند که پسري براي آن
حضرت هست که امام [بعدي] شيعيان است و به مردم دستور داده شد که از نام وي بپرسند و اين امر را از دشمنان او پنهان نگه دارند. سلطان المعتمد علي الله براي يافتن امام، تلاش فراواني کرد و افرادي را مأمور مراقبت از کنيزان امام کرد تا از باردار نبودن آنها مطمئن شود.[15]
بديهي است که در چنين مواردي از زنان جاسوس استفاده ميشود که به حالات خاص زنان باردار آگاهي کامل داشته و اجازه حضور در جمع زنان خاندان اهلبيت: را هم داشته باشند. در گزارشهاي تاريخي آمده است که معتمد، زنان و خدمتگزاران خود را گماشت تا مراقب کنيزان خانه امام باشند و ... .[16] از نام و شخصيت اين زنان هيچ گزارشي در کتابهاي تاريخي ديده نميشود؛ ازاينرو به طور کلي و اجمالي ميتوان به اصلِ وجود جاسوسان اشاره کرد.
دوران تولد و کودکي امام زمان(عج) با خلافت سه خليفه عباسي ـ
المعتزّ (252 ـ 255ق.)،المهتدي بالله (255 ـ 256ق.)و المعتمـد علـي الله (256ـ279ق.) ـ مصادف بود و خانواده امام، بهشدت تحت کنترل دستگاه خلافت بودند تا از تولد و رشد و بالندگي آخرين امام شيعيان، حضرت مهدي(عج) جلوگيري شود. اين جاسوسيها و نظارتها پس از شهادت امام حسن عسکري(ع) نيز ادامه يافت؛ به گونهاي که به نقل برخي تاريخنگاران، يکي از کنيزان آن حضرت (صقيل که ادعاي بارداري کرده بود) - حدود دو سال تحت نظارت زنان وابسته به دربار بود و پس از کشف خلاف او را رها کردند.[17]
[15]. ابوسهل نوبختي؛ کتاب التنبيه؛ ص92ـ93.
[16] . ر.ک: شيخ صدوق؛ کمالالدين و تمامالنعمه؛ ص474.
[17]. ر.ک: شيخ صدوق؛ کمالالدين و تمام النعمه؛ ج2، ص474ـ476. ابوسهل نوبختي؛ التنبيه؛ ص90 (نجاشي در فهرست اسماء مصنفيالشيعه، معروف به رجال نجاشي، ص450 اين مدت را چهار سال ذکر ميکند).