فهرست عناوين


1

سکولاريسم

از ظهور تا سقوط

مترجمان

سيدرحيم راستي تبار

سيدمحمدحسين صالحي

رحمت الله رضايي


2


3


4


5
فهرست عناوين
سخني با خواننده13
مقدمه15
فصل اول: سکولاريزاسيون 37
 .  1. مفهوم37
 . .  1-1. تعريف مفهــومـي سکولاريزاسيون 37
 . .  2-1. سکولاريزاسيون، يک فرايند تاريخي 40
 . .  3-1. ارزيابي 47
 . .  4-1. نگرش مسيحيت به سکولاريزاسيون 50
 . .  2. دلايل استقبال از نوعي سکولاريته صحيح55
 . .  3. لائيسيسم (اصطلاح شناسي و فرايند)58
 . .  1-2. ريشه‎هاي معنوي لائيسيسم 58
 . .  2-2. جدايي کليسا و دولت پيامد فرايند آزادي 59
 . .  3-2. منع آموزش در صومعه‎ها 60
 . .  4-2. مبارزه تدافعي اوليه کاتوليک‎ها 61
 . .  5-2. هموار شدن راه توافق بين دولت و کليسا 62
يادداشت ها64
فصل دوم: سکولاريزاسيون 65
 .  مقدمه: سير تاريخي شکل گيري اصطلاح سکولاريزاسيون تا اطلاق آن بر تمايز نهادي بين دين و ...65
 .  1. تعريف ها67
 . .  1-1. تفـاوت سکولاريزاسيون (فرايند) با سکولاريسم (ايدئولوژي) 67
 . .  2-1. پيوند تنگاتنگ تعريف هاي سکولاريزاسيون با تعريف هاي ناظر به دين 68
 . .  3-1 . مفهوم سکولاريزاسيون فاقد تعريفي مقبول، و امکان ارجاع بسياري از مفاهيم ...69
 . .  4-1 . سلبي بودن مفهوم سکولاريزاسيون و عدم امکان ارائه معنايي اثباتي از آن 70
 . .  5 -1. سکولاريزاسيون به معناي فرايند به حاشيه رفتن دين در گردش امور اجتماعي 70
 .  2. شاخص هاي سکولاريزاسيون71
 . .  1-2. تخصصي شدن فرايند کارکردها و عملکردها، و کاهش تأثير دين بر نهادهاي اجتماعي71
 . .  2-2. حاکميت تلقي تجربي، و کاهش توسل به امور فراطبيعي72
 . .  3-2. عدم توجه به اراده خداوند به عنوان راهنما در رفتار و عمل انسان72
 . .  4-2 . تقليل گستره و مرتبه دين نسبت به تجربه دنيايي72
 . .  5-2. کاهش کارکرد جمعي و سازماني دين73
 . .  6-2. صرف کار و انرژي در غايات طبيعي (نه فراطبيعت گرايانه)74
 . .  7-2. تأثيرپذيري نهادها و رفتار و سلوک ديني از ارزش ها و معيارهاي حاکم بر ...74
 .  3. سکولاريزاسيون به مثابه فرايندي تاريخي75
 . .  1-3. وجود سکولاريزاسيون در جوامع ابتدايي بشر (رهانيدن جامعه از بند توهم امور ...75
 . .  2-3. شکل‎گيري اديان توحيدي، عامل توسعه فرايند عقلاني شدن و بالتبع ...76
 . .  3-3. عدم وجود عصر بي بديلي از ايمان ديني به دليل شواهد تاريخي77
 . .  4-3. جدايي نهادهاي سياسي و ديني در تاريخ جديد غرب در شرايط عادي77
 . .  5-3. جنبش‎هاي اصلاحي دين، به سود جريان سکولاريزاسيون78
 .  4. مظاهر سکولاريزاسيون در روزگار ما81
 . .  1-4. از دست رفتـن اهميت دين در عرصه عمومي81
 . .  2-4. انبـوه جنبش‏هاي ديني دليل بر روند عام سکولاريزاسيون82
 .  5 . علل سکولاريزاسيون 82
 . .  1-5 . رشــد عقلانيت و نظام مند دانش تجربي83
 . .  2-5 . نهادينه شدن شکاکيت در علم و کـم شدن احساس وابستگي انسان به امور الهي در ...83
 . .  3-5. آينده محور شدن جامعه جديد برخلاف گذشته محور بـودن جوامع سنتي84
 . .  4-5. جابه جايي اجتماعي و جغرافيايي براي سازگاري با جامعه تکنولوژيک84
 .  6. سکولاريزاسيون در بسترهاي ديگر85
 . .  1-6 . روند سکولاريزاسيون در امريکاي لاتين86
 . .  2-6 . رونــد سکولاريزاسيون در کشورهاي اسلامي و يهودي87
 . .  3-6 . افول دلبستگي به معابد بودائي و عبادت‏گاه‏هاي شينتو در ژاپن89
 . .  4-6. روند رو به رشد سکولاريزاسيون در هند و آفريقا90
کتاب شناسي91
فصل سوم: سکولاريسم 93
 .  1. پيشينه93
 . .  2-1. برخي از اشتباهات مهم اجتماعي عوامل محرک در عکس العمل‎هايضد ديني95
 . .  3-1. ريشه‎هاي فلسفي سکولاريسم (مکتب تداعي‎گرايي، گرايش الحادي، پوزيتيويسم)96
 .  2. بنيانگذار (هاليواک)97
 .  3. اصول سکولاريسم101
 . .  1-3 . نگـاه انحصاري به ابزار و طرق مادي در بهبود وضعيت‎ها101
 . .  2-3. سکولاريسم و دين نقيض هم، نه دشمن هم101
 . .  3-3 . ارائـه نظام اخلاقي مستقل از باورهاي ديني102
 . .  4-3. درآميخته شدن سکولاريسم با الحاد در فرايند تاريخ102
 . .  5-3. بنيان نهادن و تداوم سکولاريسم توسط اصول شعور و فاهمه بشر103
 .  4. پيشرفت سکولاريسم و آينده آن104
 . .  1-4. عدم امکان ارائه مبناي توجيـهــي ـ نظري براي وقوع آينده‎اي براي سکولار104
 . .  2-4. تحقق سکولاريسم در رفتارهاي عملي بشر علي رغم عدم توجيه نظري106
 . .  3-4. ناتواني از درک تمايـز ميان واقعيت و ارزش، ضعف سکولاريسم از جنبه فلسفي108
 . .  4-4. افول جنبش سکولاريسم با افول دوران آن109
فصل چهارم: شيوه هاي سکولاريسم 111
 .  1. عدم اختصاص قواعد سکولاريسم به دنياي مسيحيت111
 .  2. واژه سکولار بيانگر ريشه الهياتي در جهان مسيحيت (فاصله و عدم سازگاري بين کليسا و ...112
 . .  1-2. شکل‎گيري جنگ‎هاي مذهبي، ريشه شکل‎گيري سکولاريسم (جنگ‎ها ‌ لزوم دستيابي ...113
 .  3 . شکل‎گيري دو ديدگاه در باب نحوه دستيابي به قواعد مشترک114
 . .  1-3. راهبرد مشترک اديان قواعد عام، براساس روايتي از قانون طبيعـي (آکويناس، ...114
 . .  2-3. ارائه قواعد و اخلاق سياسي مستقل از دين و بر اساس شرايط بشري (گروتيوس)115
 . .  1-2-3. بررسي نحوه برخورد هابز با وحي مسيحي بر اساس رويکرد دوم (در حوزه عمومي، ...117
 .  4 . ضعف‎هاي دو رويکرد119
 . .  1-4. امکان تبديل مبناي مشترک به يک حزب و عدم امکان همراهي با بي دينان، ...119
 . .  3-4. ايده دوم عامل اتهام غيراروپاييان عليه سکولاريسم (کاربرد ايده سکولاريسم ...121
 .  5 . رويکرد سوم: اجماع متداخل، راه برون‎رفت از ضعف‎هاي دو ديدگاه121
 . .  1-5. عدم وجود مبناي مشترک براي پذيرفتن قواعد عام توسط همگان، در عين لزوم ...123
 . .  2-5. دو ويژگي ماهيت دولت هاي مدرن، دليل پذيرفتن اين ديدگاه124
 . .  1-2-5. ويژگي اول: شکل گيري جوامع هم سطح و بي واسطه و تغيير مفهوم شهروندي124
 . .  1-1-2-5. تغيير در شيوه تصور مردم از تعلق125
 . .  2 -1- 2 - 5 . شکل هاي متعدد ظهور اين ويژگي (پيدايش حوزه عمومي، توسعه اقتصاد ...126
 . .  3 - 1 – 2- 5. شکل هاي ديگري از ظهور اين ويژگي در شکل‎گيري تصورات (مخاطبان ...126
 . .  4 – 1 – 2 -5. شکل‎گيري فردگرايي نو و تعلق به اموري گسترده‎تر از دولت، جنبش و ...126
 . .  2-2-5. ويژگي دوم: موجوديت فرامنطقه‎اي (ملي‎گرايي نو)127
 . .  4-5. تصور جامعه «به صورت افقي» لازمه درک زماني سکولار130
 . .  5-5 . درک جامعه از يک ديدگاه غير متمرکز لازمه تغييرات در شيوه تصور (عصر تصوير ...130
 . .  6-5. وضعيت کشورهاي اسلامي و کمونيستي نسبت به قبول يا رد اين اصل131
 . .  7-5. تداوم اصل حاکميت عمومي از طريق دموکراسي فراگير131
 . .  8-5. محدوديت هويت شهروندي در اين جوامع بر ديگر هويت‏‎ها مستلزم تعهد قوي از ...132
 . .  9-5. دولت دموکراتيک نيازمند شديد حس ميهن پرستي تا حد تمايل فدا کردن خود براي ...133
 . .  10-5. اجتناب ناپذير بودن شکلي از سکولاريسم در دموکراسي‎هاي نو134
 . .  11-5. عدم امکان پيوند هويت مشترک در دموکراسي‎هاي نو با هويت‎هاي قومي يا ديني135
 . .  12-5. جمهوري هند نمونـه‎اي براي پيوند دموکراسي با هويت ديني هند و حذف اقليت‎ها137
 . .  13-5. هراس انگيز بودن منطق دولت‎هاي غيرسکولار در درون جوامع دموکراتيک139
 .  6 . تبيين رويکرد اجماع متداخل140
 . .  1-6. لزوم وجود منشوري از حقوق شهروندي با اخلاق سياسي دموکراتيک140
 . .  2-6. وجود دلايل متعدد معتبر براي اجماع متداخل همچون لزوم توجه به اصولي همچون ...141
 . .  3-6. چگونگي حل اختلاف ديدگاه ها درباره تفسير اصول مذکور: سازش بين دو يا چند ...143
 . .  4- 6 . لزوم ايجاد امکان توافق مردم در مسائل مورد اختلاف145
 . .  5-6. سکولاريسم اجماع متداخل در معرض تضادهايي از نوع جديد147
 . .  6-6. نتيجه بحث: سکولاريسم اجماع متداخل، تنها شيوه معقول موجود147
فصل پنجم: دو آستانه لائيسيته سازي 149
 .  الف) آستانه اول: جامعه‎اي در «جهان مسيحيت»149
 . .  1. استبداد دين کاتوليک و کليسا بر تمام شئون جامعه فرانسه (امور فردي و اجتماعي)149
 . .  2 . تفاوت نحوه جدايي کليسا از ساحت اجتماعي از زمان معاهده سال 1516 در فرانسه ...150
 . .  3 . فرمان مداراگري (حضور غيرکاتوليک ها در فرانسه) گامي به سوي سکولاريسم در ...151
 . .  4. اعلاميه حقوق و آزادي ديني نخستين شکاف بين انقلاب فرانسه و کليساي کاتوليک152
 . .  1-4. ماده 10 اعلاميه حقوق بشر (آزادي ديني)، موضوع اختلاف اسقف‎هاي فرانسوي با ...152
 . .  2-4. مواردي از مواد اعلاميه در تأييد فايده اجتماعي دين و حمايت کاتوليک رم از ...153
 . .  3-4 . منطق حقوق فردي، منطق حاميان آزادي در دين 154
 . .  5 . اقدامات جديد در پرتو آزادي ديني155
 . .  1-5 . تساوي اجتماعي اقليت‎ها در مسئله شهروندي155
 . .  2-5 . آزادي اعمال ديني براي اقليت‎ها155
 . .  3-5. انتخاب دين از ابعاد آزادي فردي، زمينه ساز قانون جدايي کليسا و دولت156
 . .  4-5. ازبين رفتن مبناي ديني دولت156
 . .  5-5 . تغييــر جنبه‎هاي حقوقي زندگي اجتماعي و انتقال اختيـار در ايـن حوزه از ...157
 . .  6-5. خالي شدن زمان از بعد ديني و ايجاد تقويم جديد157
 . .  6 . ظهور فرقه‎هاي انقلابي به جاي دين به جامانده از پدران157
 . .  1-6. گردهمايي آييني حــول ارزش مشترک اجتماعي، روح مشترک فرقه‎هاي نوظهور159
 . .  7 . از نخستين جدايي تا قرارداد پاپ با دولت160
 . .  2-7. احياي محدوديت نقش دين در زندگي عمومي، مورد تأکيد سياست جمهوري اول161
 . .  3 -7 . آزادي کليساي کاتوليک مشروطه161
 . .  4-7. اعـلام تعطيلات ملي در کنار تعطيلات مذهبي161
 . .  5-7. تعريف شدن کليسا در درون دولت و شکل‎گيري کثرت‎گرايي ديني نتيجه مذاکرات ...162
 . .  8 . منطق جديد: نخستين آستانه لائيسيته سازي (قوانين مدني نشانگر مباني غير ديني ...163
 . .  1-8. فروپاشي يا گسستگي نهادي166
 . .  2-8. پذيرش مشروعيت166
 . .  9 . چندين جنبه از آستانه نخست167
 . .  1-9. شکسته شدن انحصار در تأمين مخارج کليساي کاتوليک و تأمين مخارج تمام اديان ...167
 . .  2-9. کامل شدن فرايند جدايي وظايف اجتماعي از کليسا167
 . .  3-9. قوانين بزرگ آموزش (بناشدن نظام آموزشي بر اساس اصول لائيسيته)170
 . .  4-9. مبنـاي اخلاق طبق اصول لائيسيته173
 .  ب) جدايي کليسا و دولت آستانه دوم176
 . .  1. اخلاق در لائيسيته: جهت‎دهي مجدد آستانه نخست176
 . .  1-1. تضاد اخلاق کاتوليک و اخلاق لائيسيته178
 . .  2 . اقدامات ديگر براي ترويج لائيسيته179
 . .  1-2. لغو قانون ممنوعيت انجام «کارهاي معمول» در روزهاي يکشنبه و عيدهاي مذهبي179
 . .  2-2. احياي طلاق و رفع قانون «ايجاد تمايز در گورستان‎ها» و خواندن دعاهاي دسته ...179
 . .  3-2. لغو قانون لزوم اجازه قبلي براي جلسات عمومي179
 . .  4-2. شکستـه شدن انحصار اختصاص حرفه پرستاري به راهبه‎ها180
 . .  5-2. درگيري در سطح ايدئولوژيکي بين اردوگاه کاتوليک رم و حاميان لائيسيته180
 . .  3 . به سمت انحلال کليساها (سه الگو براي جدايي دولت و کليسا)181
 . .  1-3 . الگـوي ضد ديني و ستيزه جويانه183
 . .  2-3. الگـوي دموکراتيک و رقابتي184
 . .  3-3. الگـوي ليبرال184
 . .  4 . منطق آستانه دوم (برگرفته از الگوي سوم)185
 . .  1-4. تفکيک نهادي186
 . .  2-4 . نبــود مشروعيت186
 . .  3-4. آزادي دين186
 . .  5 . تنزل لائيسيته به سطح دفاع از آموزش و پرورش دولتي187
 . .  6 . بحران لائيسيته (ابطال پنج جنبه اخلاق لائيسيته)190
 . .  7. احياي لائيسيته (طرح واژه‎هاي اخلاقي با تناسبي جديد، احترام به تفاوت)194
 . .  8 . لائيسيته امروز در فرانسه (سير تقويت لائيسيته)195
 . .  1-8. لزوم انطباق لائيسيته با وضعيت معاصر، پيشنهاد آلن ساواري195
 . .  2-8. فعال سازي مجدد معناي لائيسيته از طريق تجديد چاپ متون مبنايي آن196
 . .  3-8. ايجـاد بستر مناسب براي سخـن از آينده لائيسيته با رويکردي چندبعـدي در ...198
 . .  4-8. حل تضاد فرهنگي، زباني و ... و بسط جهان شمـولي لائيسيته198
 . .  5-8. ورود لائيسيته به حوزه زندگي صنعتي199
 . .  6-8. ايده روحاني گرايي خطرناک ترين تهديد براي لائيسيته199
 . .  9 . مسائل جديد199
 . .  1-9. بناکردن اخلاقي بر پايه مفروضات متافيزيکي و عقلايي200
 . .  2-9. توجه به اخلاق زيستي با رويکردهاي جديدي از لائيسيته200
 . .  3-9. ارائه جديدي از تاريخ اديان در آموزش عمومي203
 . .  4-9. انتقـال فرهنگ ديني مشترک در حوزه ديگر علوم، از طريق شکل‎گيري گفتمان جديد ...204
 . .  10 . لائيسيته و اسلام: رويارويي دو الگو205
 . .  1-10 . اولين درگيري لائيسيته با اسلام در مسئله حجاب206
 . .  2-10. دو الگوي متفاوت در حل اين درگيري206
فصل ششم: ريشه هاي سکولاريسم عربي 215
 .  1. مقدمه215
 . .  1-1. عــدم شکل‎گيري سکولارسازي در جوامع صنعتي ـ علمي مسلمانان215
 . .  2-1. هـدف سکولاريسم در جهان اسلام، گسست کامل از گذشته216
 . .  3-1. اتفاق نظر نظريه‎پردازان سياسي در اينکه سکولاريسم از ثمرات جامعه مسيحي است216
 . .  4-1. جدايي دين و مدنيت اصل مورد پذيرش مسيحيت در قرون اوليه (به منظور بقا) و ...217
 . .  5-1. سکولاريسم اوليه به معناي استـقـلال واقعيت دنيوي و مبتني کردن حيات انساني ...218
 . .  6-1. در آميخته شدن سکولاريسم با الحاد در مسير حرکت تاريخي خود219
 . .  7-1. دل زدگي و نوميدي از جهان، کانون تفکر سکولار (سرکوبي مبناي غايي الهي ...220
 . .  8-1. جريان سکولاريسم بـه شکل افراطي در فرانسه و رهاسـازي تمام نهادهاي آموزشي ...220
 . .  9-1. جريان سکولاريسم افراطي در ترکيه، تونس و الجزاير221
 . .  10-1. ديدگاه مسلمانان منتقـد سکولاريسم: موفق بودن سکولاريسـم در سنت غربي، ...221
 .  2 . ظهور سکولاريسم عربي222
 . .  1-2. اوليــن مباحث عربي در حوزه سکولاريسم معطوف به بعد پيشرفت علمي و ترجمه ...223
 . .  2-2. انحطاط تمدن اسلامي سر آغاز شکل‎گيري سکولاريسم غربي در جهان اسلام (تضاد ...224
 .  3 . تجدد‎گرايان اسلامي (تجددگرايي همراه با دستاوردهاي تمدن اسلامي)224
 . .  1-3. طهطاوي از نخستين بنيانگذاران سکولاريسم در جهان اسلام (مصر)224
 . .  2-3. انديشه خيرالدين تونسي نقطه عطف جريان جنبش اصلاحات در جهان عرب227
 . .  3-3. انديشه جمال‏الدين افغاني: لزوم پايبندي به مباني اسلام و عدم لزوم پيروي ...227
 . .  5-3. محمد عبده، تلاشگري در باب ايجاد سازش بين ايده‎هاي اسلامي با ايده‎هاي ...231
 .  4 . تجدد‎گرايان مسيحي در جهان اسلام232
 . .  1- 4. شبلـي شميل: لزوم جدايي ديــن از حيات سياسي233
 . .  2-4. فـرح آنتون: جدايي علم و دين233
 . .  3-4. سلامه موسي: لزوم جدايي حوزه علم و دين235
 .  5 . نسل دوم تجددگرايان235
 . .  1-5. شاخه اول (رشيد رضا): رويکرد سنتي (اسلامي ـ سنتي)235
 . .  2-5. شاخه دوم (قاسم امين و احمد لطفي سيد)236
 .  6 . نقد اسلامي239
 . .  1-6. عـدم مشابهت بين اسلام و مسيحيت در محدودبودن به حوزه معنوي239
 . .  2-6. عـدم يکسان بودن تفکر اسلام و مسيحيت در باب آزادي انديشه239
 . .  3-6. امـکان جمع بين هويت فرهنگي در عين پذيرش مباني علمي و فناوري تمدن نو غربي239
 . .  4-6. عدم تضاد بين علم و دين در اسلام240
 . .  5-6. ضرورت حفظ شريعت اسلامي240
 . .  6-6. تبديل شدن سکولاريسم به يک دين مستبد242
فصل هفتم: دين و سکولاريسم ، معنا و نحوه ظهور آنها در تاريخ اسلام 245
 .  1. عدم وجود واژه‎اي مترادف براي سکولاريسم در زبان عربي و فارسي245
 . .  1-1. مقدس بودن همه چيز در اسلام بر پايه توحيد246
 . .  2-1. سکولاريسم وصف انديشه‎ها و نهادهايي که منشأ صرفاً بشري دارند، نه برگرفته ...246
 .  2. مجاري ورود سکولاريسم در دنياي اسلام در حوزه حکومت و سياست249
 . .  1- 2. صبغه عربي پيدا کردن اسلام (در زبان)249
 . .  2-2. فاصله گرفتن حيات سياسي از اصول وحياني در خلافت اموي249
 . .  3-2. انطباق‎پذيري با رويه‎ها و رسوم بيزانسي و ايراني در نهادها و قوانين سياسي ...250
 . .  4-2. ورود نهاد سلطنت در عرض قدرت شرع و خليفه250
 .  3. مجاري ورود سکولاريسم در دنياي اسلام در حوزه انديشه و مسائل فرهنگي251
 . .  2-3. عقل‏گرايي مشائي، يگانه عنصر بالقوه سکولار در انديشه اسلامي252
 . .  3-3. جنبش معتزله، نمود عقل گرايي مشائي253
 .  4. جريان تجدد در دنياي اسلام، بنيادبرافکن ترين حمله سکولاريسم به جهان اسلام254
 . .  1-4. ضعف دروني دارالاسلام و نابودي نسبي حلقات تصوف دو عــامـل مهم بسترساز ...254
 . .  2-4. سکولار شدن قوانيـن اجتماعي و قوانين خصوصي و گسستن از مبادي معنوي254
 . .  3-4. جريان قالب‎هاي سياسي سکولار در جوامع اسلامي255
 . .  4-4. سکولار شدن نهاد تعليم و تربيت در دل جامعه اسلامي255
 . .  5-4. تفاوت علوم اسلامي با علوم جديد در نگاه توحيدي و مادي آنها256
 . .  6-4. سکولار شدن ديـن در قالب عقل‎گرايي 257
 .  5. پيش بيني آينده258
 . .  1-5 . لـزوم عرضه نظام معرفتي جامعه از درون نظرگاه جهان شمول258
 . .  2-5. ازبين رفتن ابرهاي وهم و پندار در نهايت امر و بازگشت به خويشتن الهي259
 .  يادداشت هاي مؤلف260
فصل هشتم: نئوسکولاريسم در جهان عرب 263
 .  1 . تاريخ جريان سکولار در جهان اسلام263
 . .  1-1. فراگير بودن وجود اسلام گرايان در بسياري از کشورهاي عربي263
 . .  2-1. شکل‎گيري جريان جديد سکولاريسم از طريق هجمه کتاب‎هاي جديد264
 . .  3-1. وجود ايده سکولار از زمان پيامبر(ص) در جهان اسلام265
 . .  4-1. شکل‎گيري جنبش تدافعي در برابر فرهنگ مستعمران غربي در قرن 19265
 . .  5-1. حملات جنبش «نويسندگان ليبرال» در اواخر قرن 19 به مباني و آموزه هاي ديني265
 . .  6-1. تشکيک در تاريخ اسلام و طرح تفکيک دين از جامعه‎پردازي در انديشه طه حسين267
 . .  8-1. شکست اعراب در جنـگ اسرائيل بسترساز حمله دوباره سکولارها به آموزه‎هاي ديني268
 . .  9-1. شعله‎ور شدن جنبش‎هاي نوشتاري سکولار با شکل‎گيري انقلاب اسلامي با شعار ...269
 . .  10-1. شکل‎گيري حرکت‎هاي احياي اسلامي در اکثر کشورهاي عربي269
 .  2. واکنش روشنفکران سکولار به حرکت‎هاي احياگرايانه اسلامي270
 . .  1-2. سليمان بشير در فلسطين؛ تحريف تاريخ اسلام270
 . .  2-2. هادي علوي در سوريه؛ کفرگويي و جسارت هادي علوي در سوريه در مورد تاريخ ...271
 . .  3-2. فرج فؤاد در مصر؛ انتقاد از اسلام سياسي و دفاع از سکولاريسم271
 . .  5-2. سيد محمود القمني و ترديد اصول در گفتمان تاريخي و الهياتي اسلام273
 . .  6-2. محمد شحرور در سوريه؛ لزوم بازخواني و بازفهمي دوباره قرآن274
 . .  7-2. عزيز العظمه در بريتانيا، تحقيق در ايده‎هاي سکولار در تفکر جديد عربي274
 . .  8-2. جرجي کنعان، فيرس سووه، محمد آرکون، پرسشگران در باب اسلام275
 . .  9-2. شناخت اديان توسط پژوهشگران مادي‎گرا 275
 . .  10-2. عـدم محدود بودن فعاليت جريان سکولار به نوشته‎ها و حضور در ...276
 .  3. عدم وجود آمار دقيق از قلمرو واقعي ايده‎هاي سکولار و رشد آن در کشورهاي عربي276
 . .  1-3. رشــد روزافزون گرايش هاي اسلامي علي رغم تلاش سکولارها277
منابع279
فصل نهم: محدوده هاي سکولاريسم 281
 .  1 . محدوديت سکولاريسم در نسبت با مسيحيان281
 . .  1-1. اصطلاح‎ شناسي سکولاريسم 282
 . .  2-1. ازبين رفتن رابطه واژه سکولار بـا کفر و بي خدايي در قرن شانزدهم283
 . .  3-1. نمونه‎هاي اوليه جريان سکولاريسم (معتقد به نزاع تاريخي کليسا و دنيا)284
 . .  4-1. اثبــات سکولاريسم توسط نخستين حاميان به مدد تحقيقات فراوان دانشگاهي285
 . .  5-1. نظريه‎پردازان سياسي معاصر به دنبال اثبات مکمل بودن سکولاريته و دموکراسي286
 . .  6-1. قرائت ريچارد رورتي از سکولاريته: خصوصي کردن دين287
 . .  7-1. اشکال سکولاريسم: اصل سکولاريسم في نفسه ناقض خود است288
 . .  8-1. مشکلات سکولاريسم مانع ادامه حيات آن288
 . .  1-8-1. بارزترين نمونه: آثار ذاتاً متناقض آزادي ارتباط ديني289
 . .  9-1. لاادري‎گرايي تلويحي و الحاد بالقوه سکولاريسم، موهبت الهـي به دين‎گرايان ...290
 . .  10-1. سکولارسازي جوامع مدني بيانگر يک تضاد ثانوي291
 . .  11-1.پيوند نظري و عملي سکولاريسم با استبداد سياسي، ويژگي متناقض و خود نابودگر292
 .  2. محدوديت‎هاي سکولاريسم در نسبت با مسلمانان294
 . .  1-2. تنفر خاموش و سوء ظن شديد مسلمانان با هنجارهاي متعصب سکولاريسم294
 . .  2-2. نبودن واژه‎اي براي توصيف سکولاريسم در درون جوامع عربي، فارسي و ترکي294
 . .  3-2. تاريخ مواجهه اروپاييان با مسلمانان، ريشه تلقي اهانت‎آميز مسلمانان از ...295
 . .  4-2. بي اعتمادي علماي مسلمان معاصر نسبت به آرمان سکولاريسم296
 . .  5-2. نگراني غرب از طرد ستيزه جويانه سکولاريسم از سوي اسلام درون نيم‎دايره ...297
 .  نتيجه299
فصل دهم: عقب نشيني سکولاريسم 301
 .  مقدمه: اشتباه بودن نظريه «دنيوي سازي» در مجموعه آثار مورخان و دانشمندان اجتماعي301
 .  1. عدم ملازمه بين مدرن‎سازي با سکولارسازي و پيچيده بودن رابطه بين دين و مدرنيته303
 .  2. رد يا انطباق: [482] مشکوک بودن نتايج دو راهبرد ردّ و انطباق در نسبت بين دين و ...304
 . .  1-2. امکان رد بسياري از ايده‎ها و ارزش مدرن به لحاظ نظري و عدم امکان تعمق اين ...305
 . .  3-2. مشکل بودن راهبرد ايجـاد خرده فرهنگ‎هاي ديني به منظور مخالفت با مدرنيته305
 . .  4-2. مشکل بودن راهبرد انطباق (سکولار شدن دين) به دليـل وجود تجربه‎هاي جوامـع ...306
 . .  5-2. تنفر دوجانبه جنبش روشنفکري و کليسا، واکنش اوليه در سال 1870306
 . .  6-2. طي سير متنوع در بين دو طيف مخالفت و انطباق در دوره پاپي کنوني308
 .  3 . دو تجديد حيات، موج اسلام گرايي و موج انجيلي309
 . .  1-3. شديدتر بودن موج اسلام گرايي310
 . .  2-3. تجديد حيات اسلامي حتي در بخش‎هاي مدرن جامعه311
 . .  3-3. تفاوت‎هاي فراوان در انواع تجديد حيات اسلامي در کشورهاي مختلف311
 . .  4-3. وسيـع‎تر بودن موج انجيلي به لحاظ دامنه جغرافيايي312
 .  4 . دو استثنا: رشد سکولاريسم با افزايش مدرن‎سازي در اروپاي غربي و در افراد با ...313
 .  5 . چند پرسش و پاسخ316
 . .  1-5. خاستگاه احياي جهاني دين کجاست؟316
 . .  2-5. آينده احتمالي احياء ديني چيست؟317
 . .  3-5. آيا اديان احياشونده 319
 . .  4-5. چگونگي احياگري ديني با تعدادي از مسائلي مرتبط است که معمولا ربطـي به دين ...321
 .  دين در سياست جهاني322
فصل يازدهم: سکولارسازيِ تحريف شده 329
 .  1. عدم ملازمه بين مدرنيته و سکولارسازي329
 . .  1-1. اسلامِ احياشونده و پروتستان گرايي انجيلي پويا، دو نمونه جهاني بر رد ...331
 . .  2-1. شدت يافتن جنبش اصول‎گرايـي مسيحي از دهه 1950 تاکنون332
 . .  3-1. پويايي ديگر اديان و فرقه‎ها در دنياي امروز333
 .  2. لزوم تمايز بين سه نوع سکولاريسم334
 . .  1-2. سکولاريسم به معناي تمايز نهادي بين دو نهاد دين و نهادهاي فعاليت اجتماعي334
 . .  2-2. سکولاريسم به معناي فروکاستن نقش دين به حوزه شخصي اما به گونه اي مهربان335
 .  3. به چالش کشيده شدن انواع سکولاريسم توسط جنبش هاي ديني معاصر336
 . .  1-3. بيشترين چالش سکولاريسم معطوف به چالش اسلام افراطي «مدعي دولت شريعت‎گرا»337
 . .  2-3. منحصر نبودن آرمان دولت شريعت‎گرا به مسلمانان و وجود آن در يهوديان، ...337
 . .  3-3. بوسني، ايرلند شمالي و ترکيه نمونه‎هايي از چالش سکولاريسم با دين339
 . .  4-3. عدم بصيرت انديشمندان روشنفکر در مورد وقايع آينده، نقطه اشتراک اين ...341
 . .  5-3. هندوستان و اسرائيل دو نمونه ديگر در باب چالش سکولاريسم با دين343
 . .  6-3. امريکا موردي آموزنده در باب چالش سکولاريسم با فرهنگ ديني توده‎ها344
 .  4. لزوم مبارزه با هرگونه بنيادگرايي (بنيادگرايي سکولار و بنيادگرايي ديني) و دفاع از ...346
فصل دوازدهم: مرگ سکولاريزاسيون 349
 .  مقدمه349
 .  1 . پيش بيني‎هاي اوليه در باب حاکميت سکولاريزاسيون و از بين رفتن دين350
 .  2. ويژگي‎هاي اين پيش‎بيني‎ها354
 . .  1-2. نکته اول: زودگذر نبودن سکولاريزاسيون و در جريان بودن آن به موازات جريان ...354
 . .  2-2. نکته دوم: معطوف بودن پيشگويي‎ها به محدودشدن دين به دينداري فردي و نه ...355
 . .  3-2. نکته سوم: دانش مدرن مهلک‎ترين پيامد براي دين359
 . .  4-2. نکته چهارم: تلقي حالتي جذاب از سکولاريزاسيون 360
 . .  5-2. نکته پنجم: جهاني بودن انديشه سکولاريزاسيون و منحصرنبودن آن به عالم مسيحيت360
 .  3 . افسانه انحطاط ديني361
 . .  1-3. استدلال قائلان به سکولاريزاسيون: پايين بودن ميزان مشارکت، به دليل نبود ...361
 . .  2-3. ديويد مارتين اولين مخالف نظريه سکولاريزاسيون و رشد دينداري در امريکا361
 . .  3-3. ناکامي ايده سکولاريزاسيون در اروپا به دو دليل362
 .  4 . افسانه دينداري در گذشته363
 . .  1-4. عدم وجود عصر ايمان 363
 . .  2-4. عدم رويکرد عموم مردم به کليسا در قرون وسطا و دوره رنسانس364
 . .  3-4. کوچک بودن کليساهاي محلي و عدم تناسب آنها با جمعيت آن زمان و عدم وجود ...366
 . .  4-4. بي سواد بودن کشيشان در اين دوره367
 . .  5 -4. بيگانه بودن توده مردم با فرهنگ اساسي مسيحيت در قرون اوليه (12 ـ 14)369
 . .  6-4. بي ميلي توده مردم براي رفتن به کليسا و انجام رفتار نامناسب در صورت رفتن ...371
 . .  7-4. گـزارش انجام رفتارهاي ناشايست در کليساها372
 . .  8-4. شورش‎هاي ديني در قرون وسطا دليلي عليه تصور حضـور گسترده در دين سازمان ...373
 . .  9-4. عدم بهبود مشارکت ديني به موازات گذار اروپا از قرون وسطا373
 . .  10-4. وجود شواهد بسيار بر مبتني بودن ادعاي کاهش مشارکت ديني در اروپا376
 .  5 . ناکامي در مسيحي‎سازي377
 . .  1-5. مرتبط بودن ناکامي نخستين کليساها با الگوي «بازار دينداري»377
 . .  2-5. نمونه‎هايي از علت گرويدن کشورهاي اروپايي به مسيحيت379
 .  6 . بالابودن دينداريِ ذهني (در کشورهاي نمونه سکولاريزاسيون)383
 . .  1-6. بررسي کشور ايسلند به عنوان نخستين کشور مدعي سکولاريزاسيون386
 .  7 . دين و دانش387
 . .  1-7. غير واقعي بودن تضاد بين دين و دانش (بيشتربودن دينداري در بين دانشگاهيان)387
 . .  2-7. گزارش جيمز لوبا در باب اکثريت دينداران در بين دانشمندان388
 .  8 . احياگري‎هاي شرق390
 . .  1-8. فروپاشي کمـونيســم ـ شاهدي 390
 . .  2-8. احياگري‎هاي ديني پس از کمونيسم، علت غافلگيري اکثر دانشمندان علوم اجتماعي391
 .  9 . اسلام393
 . .  1-9. افزايش پايبندي مسلمانان به اسلام با توسعه مدرن‎سازي (مخصوصاً در قشر ...393
 . .  2-9. مطالعه موردي: رهبري جنبش «بنيادگرايي پاکستاني» توسط دانشمندان و وجود ...394
 .  10 . اديان «قومي» آسيا395
 . .  1-10. بقا و شکوفايي اديان سنتي آسيا، همگام با مدرنيته و توسعه فناوري395
 .  11 . در مورد تغيير چطور؟396
 . .  1-11. امکان وقوع تغيير در دين و عدم ارتباط آن با سکولاريزاسيون396
 .  12 . نتيجه: پايان اعتقاد علوم اجتماعي به نظريه سکولاريزاسيون398
 . .  1-12. رد مبنايي نظريه سکولاريزاسيون398
منابع401
نمايه411
اعلام. 411
اديان، مذاهب، اقوام و مكاتب... 419
كتاب‏ها و نشريات... 428
مكان‏ها. 430


12


13
سخني با خواننده

تجربه جدايي دين از زندگي (سکولاريسم) در تمدن مدرن امروز، به مثابه تجربه اي بشري، موافقان و مخالفاني در غرب داشته است. آنچه از اين تجربه در ايران امروز بسط و بازتاب يافته است، بيشتر صداي موافق و آن هم موافقان خاصّ بوده است و تا کنون روايت هاي جامعي از فرايند سکولاريزاسيون و شکل گيري سکولاريسم و تاريخ حضور و غيبت دين در زندگي غرب، ترجمه و تفصيل پيدا نکرده است، حتي بسياري از کساني که به نقد راديکال از سکولاريسم پرداخته اند، روايت هاي انتقادي متفکران غربي در مورد سکولاريسم و وضعيت سکولار غرب را ناديده انگاشته اند و از پيامدهاي سکولاريسم در خودِ غرب و بازتاب هاي آن ـ در زندگي دينداران (مسيحي، يهودي و يا اسلامي) و در زندگي غربي هاي غيرمؤمن ـ غفلت کرده اند.

آنچه در اين مجموعه مقالات گرد آمده، توصيف و نقد سکولاريسمِ در غرب و در دنياي اسلام از منظر انديشمندان غربي است. از اين مجموعه نوشته ها معلوم خواهد شد که در ميان متفکران غربي کساني هستند که فرايند سکولاريزاسيون را در غرب به گونه اي ديگر توصيف کرده اند و بر اين فرايند و همين طور بر دکترين سکولاريسم در گذشته تاريخي غرب خرده ها گرفته اند، همين طور از رهگذر اين مقالات روشن خواهد شد که سکولاريسم امروز غربي بسيار متفاوت است با سکولاريسم گذشته تاريخي


14

در سده هيجدهم و نوزدهم و نيمه اول قرن بيستم. سکولاريسمي که موافقان و مخالفان در جامعه ايراني امروز درباره آن به احتجاج و جدل مي پردازند، سکولاريسم در گذشته تاريخي است که در خود غرب به انجام رسيده و مرگ آن اعلام شده است. امروزه آنچه که در غرب سکولار وجود دارد و در فرهنگ مسلمانان خرابي هاي زيادي را ايجاد کرده و هويت ديني را ويران مي کند، سکولاريسم پلوراليستيک و تنوع گراست که متأسفانه نسل مسلمان امروزي (به ويژه در ايران) نه آن را شناخته و نه در مورد آن فکر کرده است.

فرايند ترجمه اين مجموعه مقالات، ارزيابي، بازنگري و همين طور بررسي انتقادي آنها (که در مقدمه به آن اشاره شده است) نشر اين مجموعه را به تأخير انداخت. تأخير در انتشار اين مجموعه، هم به موجب پيچيدگي ها و دشواري هاي محتوايي مقالات بود که برخي قسمت ها را براي مخاطب ايراني نامفهوم مي ساخت و هم به جهت ضرورت نقد برخي از مقالات بود که انجام آن به صورت جمعي زمان بَر بود. به رغم اين، گروه مطالعات تمدني بر خود فرض مي بيند که از مترجمان محترم آقايان سيدمحمدحسين صالحي، رحمت الله رضايي و سيدرحيم راستي تبار که آثار و ترجمه هايشان با تأخير انتشار يافت عذرخواهي کند. در عين حال از مجموعه همکاران گروه مطالعات تمدني و شوراي علمي که براي ملاحظات انتقادي به برخي مقالات، روان سازي هاي مکرر متن و همين طور کنترل هاي پي درپي در تصحيح و اصلاح ترجمه روزها وقت صرف کردند و مساعدت نمودند بايد صميمانه تشکر کرد.

حبيب الله بابايي

مدير گروه مطالعات تمدني


15
مقدمه

وضعيت سکولاريسم و سکولاريزاسيون در دنياي غرب و دنياي اسلام چگونه است؟ آيا دکترين سکولاريسم و فرايند سکولاريزاسيون در جامعه غربي و همين طور در دنياي اسلام، دوره رشد و تکامل را طي مي کند يا به سوي زوال و انحطاط مي رود؟ برخي از موافقان و مخالفان سکولاريسم در ايران مايل اند پاسخي قاطع بدين پرسش دهند. موافقان بر حيات و دوام سکولاريسم و سکولاريزاسيون تأکيد مي کنند و مخالفان به مرگ سکولاريسم در غرب معتقدند. اين پرسش ها و اينکه وضعيت سکولاريسم و سکولاريزاسيون در غرب چگونه است و نسبت آن با مسيحيت، يهوديت و اسلام چيست، در خود غرب پاسخ هاي متفاوت و گاه متضادي را برانگيخته است. در ميان نخبگان غرب کساني هستند که هرچند سکولاريسم پيشين را در دنياي غرب بسيار نقد کرده، کاستي هاي آن را آشکارا بيان و احياناً پايان آن را نيز اعلام کرده اند، ليکن در مقابل، مفهوم جديدي از سکولاريسم را نشان داده، بر ضرورت سکولاريسم مبتني بر پلوراليسم اصرار مي ورزند. آنان تأکيد مي کنند در وضعيت نئوسکولار نبايد اديان را نفي کرد، بلکه بايد به دين به صورت يک گزينه [1] در کنار ديگر گزينه ها توجه کرد. جالب آنکه براي

[1]. Option.


16

برخي از دينداران، نگرش سکولاريسمِ پلوراليستي مايه خرسندي شده است؛ چرا که اين ديدگاه زيست ديني را مُجاز و ممکن مي کند؛ اما غافل از آنکه در اين وضعيت، نسبيت معرفتي و فرهنگي راه را بر معرفت و هويت ديني بيش از پيش مي بندد.

آنچه در اين مجموعه گرد آمده، توصيفي از چيستي سکولاريسم و بيان تاريخ و وضعيت سکولاريزاسيون در دنياي غرب است تا نخست معنا و مفهوم آن ـ که گاه بسيار متفاوت از تلقي هاي ايراني از سکولاريسم است ـ و سپس کاستي ها و وضعيت آينده آن معلوم گردد. اشاره به تاريخ شکل گيري مفهوم سکولاريسم و مؤلفه هاي معنايي در آن و همين طور بيان تحولات و مراحلي که به وضعيت سکولار منتهي شده است، ضرورتاً منوط به متون يا مقالات نونوشته نيست؛ ازاين رو هرچند برخي از مقالات (به ويژه آنچه در بخش نخست آمده است) جديد نيستند، در تبيين مفهوم سکولاريسم و سکولاريزاسيون و تاريخ شکل گيري آنها، داراي ارزش بالاي علمي هستند.

مقالات در سه بخش دسته بندي شده اند: بخش اول شامل مقالاتي است که از يک سو به پيشينه معنايي، ريشه هاي اجتماعي، بنيانگذاران، اصول سکولاريسم و تفاوت سکولاريسم با لائيسيسم معطوف است و از سوي ديگر به فرايند تاريخي، علل، شاخص ها و مظاهر «سکولاريزاسيون» و «لائيسيته» در غرب و رابطه مسيحيت با اين فرايند مي پردازد. شيوه ها و رويکردهاي جديد در سکولاريسم غربي نيز در همين بخش (در مقاله چارلز تيلور) مورد توجه قرار خواهد گرفت. در بخش دوم که شامل سه مقاله است، به وضعيت «سکولاريسم» و «سکولاريزاسيون» در دنياي اسلام، اشاره شده است. در اين سه مقاله به معنا و نحوه ظهور سکولاريسم عربي در تاريخ اسلام و تلقي هاي متعدد از سکولاريسم در جهان عرب و در ميان


17

تجددگرايان اسلامي پرداخته مي شود. در بخش سوم (بخش پاياني) که شامل مقالاتي انتقادي است، تنگناهاي سکولاريسم، چالش هاي سکولاريسم، عقب نشيني سکولاريسم در نسبت ميان دين و سياست، و بالأخره زوال سکولاريسم در دنياي کنوني (جهان غرب و جهان اسلام) مورد بررسي قرار مي گيرد.

نکته مهم اينکه از آنجا که بيشتر نويسندگان اين مقالات، خارج از فضاي دنياي اسلام بوده اند و بالطبع ـ اگر منصفانه هم بخواهند بنويسند ـ از واقعيات دنياي اسلام به دور هستند و همين طور با توجه به اينکه همه اين مقالات پيش از تحولات جديد دنياي اسلام (جنبش هاي اخير در دنياي عرب) نوشته شده اند، تحليل ها از دنياي اسلام بسيار بسيط و ناقص است؛ گفتني است معمولاً هنگامي که انديشمندان سکولار غربي از اسلام مي نويسند، بسيار متفاوت از زماني عمل مي کنند که در مورد مسيحيت سخن مي گويند. آنان نوعاً اسلام را بد مي فهمند، در مورد اسلام زود قضاوت مي کنند و تعبيرهاي ناروايي در مورد آن استفاده مي کنند. در ميان نوشته هاي ترجمه شده در اين مجموعه نيز هرچند کم، تعبيرهاي نادرستي در مورد اسلام و مسلمانان استفاده شده است که به دليل ضرورت ترجمه کامل حذف نشده اند؛ ولي در پاورقي اشاره اي انتقادي با علامت (م) صورت گرفته است. با همه اينها محتواي مقالات، ملاحظاتي را اقتضا مي کنند که لازم است در همين جا (مقدمه) به محتوا و احياناً به نقدهاي احتمالي در مورد هر يک اشاره هايي صورت گيرد.

مقاله نخست که آلبرت کلر براي تبارشناسي واژه «سکولاريزاسيون» نوشته است، توصيف جامعي از فرايند ظهور و گسترش آن ارائه مي‎کند. در نظر ايشان، اگرچه اين واژه، يک مفهوم مدرن و متأخر است، از آن مي توان به


18

مثابه يک امر متقدم تاريخي نيز ياد کرد که قدمتي به اندازه دين دارد؛

زيرا همواره کساني بوده اند که خواسته اند خود را از محدوديت‎هاي ديني

رها سازند. کلر سپس به سه مرحله فرايند شکل گيري سکولاريزاسيون در مسيحيت اشاره مي ‎کند: 1. دوره پيام عهد جديد؛ 2. دوره آبادي کليسا؛

3. دوره مدرن. آن گاه ايشان به رابطه ميان مسيحيت و سکولاريزاسيون مي‎پردازد و مسيحيت را در بردارنده سکولاريسم مي داند. اگرچه کلر مسيحيت را يکي از عوامل نشر سکولاريزاسيون مي داند، ولي ايشان به علل و عوامل فرهنگي و اقتصادي در صورت بندي سکولاريته غربي نمي پردازد.

مقاله دوم نيز مانند مقاله نخست، به مفهوم شناسي «سکولاريزاسيون» مي‎پردازد. از نظر مؤلف، تعريف سکولاريزاسيون در پيوند تنگاتنگي با دين است، به گونه اي که هر تعريفي از دين، بر معناي سکولاريزاسيون (به معناي نفي دين از صحنه زندگي ) اثر مي گذارد. از منظر ويلسون نويسنده اين مقاله، اساساً نمي توان تعريفي جامع و مورد اتفاق از سکولاريزاسيون ارائه کرد؛ اما مي‎توان بر اين نکته اتفاق داشت که سکولاريزاسيون مفهومي سلبي بوده، فاقد قابليت‎هاي ايجابي است و در آن معلوم نيست چه چيزي بايد جايگزين دين شود. برايان آر. ويلسون در تبيين و توضيح سکولاريزاسيون به شاخص ها، کارکردها، ويژگي‎ها، مظاهر آن در دنياي امروز و در عين حال فرايند تاريخي و هويت متقدم آن مي پردازد. آن گاه ايشان به علل سکولاريزاسيون در غرب اشاره کرده، آنها را اين چنين ذکرمي کند: رشد دانش تجربي، نهادينه شدن شکاکيت در علم و کم شدن احساس وابستگي انسان به امور

الهي در سايه تکامل فنون جديد، آينده محورشدن جامعه جديد

برخلاف گذشته محوربودن جامعـه سنتـي، فردگرايـي ناشـي از جابه جايي اجتماعي ـ جغرافيايي و جداسازي انسان ها از بافت هاي جمعي. در نهايت،


19

ويلسون با اشاره به روند سکولاريزاسيون در جوامع ديگر، در صدد بيان اين نکته است که نه تنها در اروپا، بلکه در ساير مناطق نيز سکولاريزاسيون با صنعتي شدن و پيشرفت‎هاي تکنولوژيک در حال وقوع و صيرورت است که از آن جمله مي توان به امريکاي لاتين، ژاپن، ترکيه، مصر، هند و افريقا اشاره کرد؛ گفتني است با توجه به پيوند تعريف دين با تعريف سکولاريسم، بايد بدين نکته تفطن داشت که مفهوم سکولاريزاسيون در جامعه مسيحي با مفهوم سکولاريزاسيون در جامعه اسلامي ـ که در آن تلقي متفاوتي از دين و نسبت آن با عقل بشري وجود دارد ـ فرق مي کند، همان طور که مفهوم دنيا نيز در صورت بندي مفهوم سکولاريزاسيون مؤثر است؛ ازاين رو چه بسا نتوان مفهوم سکولاريزاسيون غربي را به جوامع مختلف شرقي که در آن مفهوم دنيا و نسبت آن با عالم ماورا تفاوت دارد، سرايت داد، مگر آنکه منظور ما از مفهوم عام سکولاريزاسيون، سکولاريزاسيون غربي و رواج آن در جوامع غيرغربي باشد که در اين صورت، سخن ويلسون در مورد مفهوم سکولاريزاسيون و شيوع آن در جوامع اسلامي، مي تواند محملي پيدا کند. علاوه بر اين، نبايد از زمينه هاي فرهنگي و اجتماعي جوامع اسلامي و نحوه زيست ديني و دنيوي مسلمانان در شکل گيري مفهوم جديدي از سکولاريسم (سکولاريسم شرقي) و روند تازه اي از سکولاريزاسيون در دنياي شرق اسلامي غافل بود و ماهيت و فرايند اين سکولاريزاسيون را از نظر دور داشت.

مقاله سوم پيشينه‎هاي سياسي، اجتماعي و فلسفي «سکولاريسم» را بررسي مي کند. واترهاوس نويسنده اين مقاله، به لحاظ سياسي، سکولاريسم را محصول آشوب هاي سياسيِ پيش از تصويب لايحه اصلاح در سال 1832 مي داند. ايشان به لحاظ اجتماعي نيز سکولاريسم را به خودخواهي طبقات ثروتمند و بانفوذ، مخالفت غيرمنطقي با آزادي‎هاي سياسي ـ ديني و همچنين


20

جزم‎انديشي و انعطاف‎ناپذيري الهيات ربط مي دهد. وي ريشه‎هاي فلسفي سکولاريسم را نيز در مکتب تداعي گرايي، گرايش الحادي و پوزيتيويسم مي داند. واترهاوس در اين باره، انديشه ها و اهداف بنيانگذار سکولاريسم (هاليواک) را توضيح مي دهد؛ سپس به تبيين اصول سکولاريسم مي پردازد و بدين مطلب اشاره مي کند که سکولاريسم به لحاظ تاريخي با الحاد درآميخته است. از نظر واترهاوس، آينده سکولاريسم نامعلوم است و براي آن نمي توان چشم انداز روشني ترسيم کرد.

در مقاله چهارم که يکي از مقالات دشوار در اين مجموعه است، چارلز تيلور، سکولاريسم را نه يک امر مربوط به دنياي مسيحي، بلکه فراتر از آن تعريف مي کند. در عين حال، ايشان بر اين نکته تأکيد دارند که سکولاريسم تاريخي مرتبط با تاريخ مسيحيت بوده و عدم سازگاري بين کليسا و دنيا از جمله ريشه هاي الهياتي سکولاريسم در مسيحيت بوده است. از منظر تيلور يکي از نقاط عطف در شکل گيري سکولاريسم مسيحي، شکل‎گيري جنگ‎هاي مذهبي براي دستيابي به قواعد مشترک بين آيين‎هاي مختلف بوده است. در مورد نحوه دستيابي به قواعد مشترک، دو ديدگاه شکل گرفته است: الف) راهبرد مشترک قواعد عام، بر اساس روايتي از قانون طبيعي (آکويناس، لايبنيتس)؛ ب) ارائه قواعد و اخلاق سياسي مستقل از دين، بر اساس شرايط بشري (گروتيوس). تيلور در اين مقاله هر دو رويکرد را مورد نقد قرار داده، کاستي هاي هر يک را برمي شمارد. رويکردي که خود تيلور دراين باره مورد تأکيد قرار مي دهد، «اجماع متداخل» است که آن را راه برون رفت از ضعف هاي دو ديدگاه بالا مي داند. از نظر ايشان، تنها شکل سکولاريسمِ در دسترس ما و در جوامع متنوع امروز، همين اجماع متداخل است. تيلور بر پايه راهبرد اجماع متداخل مي گويد: هدف از همگرايي حول دستور اخلاقي


21

احترام به شرافت و آزادي انسان هاست؛ هرچند ممکن است دلايل بنيادين متفاوتي براي اين احترام وجود داشته باشد.

با اين همه، نظريات تيلور تأملاتي را نيز برانگيخته، پرسش هايي را به وجود آورده است. نخست اينکه اخلاق سياسيِ مورد نظر تيلور و احترام به شرافت و آزادي انسان، اگرچه مطلوب است، ضرورتاً سکولار نيست و بلکه در بسياري اديان، اين امر به مثابه يک دستور ديني و اخلاقي مورد قبول و تأکيد است. ديگر اينکه تيلور بر اين باور است که جدايي ميان کليسا و دنيا، عنصري ضروري براي رسالت کليسا است و از همين رو يکي از انگيزه هاي سکولاريزاسيون در جهان مسيحيت، برخاسته از انگيزه هاي الهياتي بوده است. هرچند در بسياري از موارد، کليسا مساوي با مسيحيت گرفته مي شود، ليکن خلط ميان اين دو و يکي گرفتن کليسا و مسيحيت به لحاظ تاريخي نادرست بوده و تسري دادن سرنوشت کليسا به فرجام مسيحيت نوعي مغالطه است . از سوي ديگر راهبرد اجماع متداخل نيز که بر توافق صوري مردم بر اخلاق صرفاً سياسي تأکيد دارد، فاقد اصولي جامع و مورد پذيرش همگاني است و نمي تواند فراتر از يک توصيه اخلاقي به رعايت اخلاق سياسي دموکراتيک (فاقد مبناي مشترک) تلقي شود؛ به ديگر بيان، راهبرد اجماع متداخل، نشان از نوعي ضعف و عجز در گفتمان غرب سکولار است که در يک مرحله مبناي مشترک را از دست مي دهد و ديگر نمي تواند بر اساس بنيادهاي مشترک به وفاق و همسويي برسد. در مرحله ديگر نه تنها مبنا، بلکه ارزش هاي مشترک را هم از کف مي دهد و از اين پس در ايجاد يک اخلاق مشترک درمانده مي شود و اکنون در مرحله سوم که در آن مبنا و اخلاق مشترکي باقي نمانده است، در پي ايجاد صِرف توافق و اجماع مشترک در جامعه متکثر است. حال سؤال اين است که آيا در وضعيت ضعف و فقدان


22

مباني و ارزش هاي مشترک، مي توان جامعه بسيار متنوع و متکثري را به همگرايي و وفاق دعوت کرد؟ آيا با کمترين ها و ضعيف ترين عناصر انساني مي توان انتظار ايجاد يک جامعه مشترک انساني آن هم در وضعيت سخت و دشوار کنوني داشت؟ از سوي ديگر، متقاعدساختن دولت به رعايت منصفانه جوامع ديني، هيچ گونه ملازمه اي با دست برداشتن از دين خاص و يا تفکيک ساختاري دولت از دين ندارد. دولت مي تواند در عين آن که رنگ ديني دارد، انصاف را در حق اديان ديگر رعايت و حقوق اقليت ها را ادا کند، همان گونه که دولت سکولار مي تواند از چنين خصيصه اي برخوردار باشد. در هر حال، سکولاريسم اين مسئله را بديهي تلقي مي کند که خداي اديان الهي نه تنها در سرنوشت بشري هيچ نقشي ايفا نمي کند، بلکه اساساً چنين مفهومي مخل حيات مسالمت آميز بشري است؛ ازاين رو انسان با حجم متنوعي از ايده ها و باورهاي به ظاهر متعارض و غيرمفيد، بر جاي مانده است و خود بايد کشتي در حال تلاطم جهان عقايد را به ساحل زندگي مسالمت آميز سوق دهد و اين امر تنها با هدايت پيامبري بي طرف و غيرالهي به نام «دولت» امکان پذير است. رسالت اين پيامبر صرفاً اداره بي طرفانه و مسالمت آميز جهان متنوع براي زندگي آر امش بخش اين جهاني است. اين در حالي است که خداي اديان الهي برنامه مشخصي براي حيات اجتماعي انسان ها دارد و هدف مشترک رسالت انبياي الهي نيز رفع اختلاف ميان مردم بر اساس عدالت و شريعت است.

تيلور دولت هاي غيرسکولار را دولت هايي طردگرا و غيردموکراتيک و توأم با اشکال جديدي از توحش مي داند، در حالي که هيچ گونه تلازمي ميان دولت غيرسکولار با طردگرابودن و غيردموکراتيک بودن و توحش وجود ندارد، همان گونه که اساساً هيچ گونه ملازمه اي نيز ميان دولت سکولار با غير طردگرا بودن، دموکراتيک بودن و عدم توحش وجود ندارد. دولت سکولار


23

اگرچه مدعي بي طرفي نسبت به اديان و مذاهب است، عملاً نمي تواند اين بي طرفي را محقق سازد. زيرا دولت سکولار تا زماني در قبال اديان موضع بي طرفي اتخاذ مي کند که دين، خواهان به دست گرفتن قدرت سياسي نباشد و يا پيروان دين خواستار تغيير بنيادين مناسبات قدرت نباشند. در غير اين صورت در دولت سکولار رفتاري کاملاً «طردگرا»، غيردموکراتيک و «توأم با توحش» بروز خواهد يافت و آن دولت دست از داعيه رفتار مسالمت آميز خواهد شست. نمونه واضح آن برخورد دولت هاي غربي با اقليت هاي مسلمان و شدت خشونت عليه آنان است. ممنوعيت حجاب، تخريب مسجدها و مناره هاي آن، ترور مسلمانان، بازداشت هاي طولاني مدت همراه با شکنجه به بهانه هاي واهي، تنها نمونه اي از رفتارهاي دولت سکولار است؛ ازاين رو تقدس دولت سکولار هيچ تناسب و همخواني با واقعيت هاي رفتاري دولت هاي سکولار ندارد.

مقاله پنجم درباره «آستانه هاي لائيسيته سازي در فرانسه» است. ژان بوبر نويسنده اين مقاله به جدايي کليسا از حوزه اجتماعي از زمان معاهده سال 1516 در فرانسه و تفاوت آن با انگلستان يا آلمان اشاره کرده، فرمان مداراگري (حضور غيرکاتوليک ها) را در فرانسه گامي به سوي سکولاريسم در جامعه فرانسوي مي داند. در نظر ايشان اعلاميه حقوق و آزادي ديني، نخستين شکاف بين انقلاب فرانسه و کليساي کاتوليک بوده است که در آن ماده 10 اعلاميه حقوق بشر (آزادي ديني)، موضوع اختلاف اسقف‎هاي فرانسوي با کليساي کاتوليک قرار گرفته است. در اين مقاله، مؤلف با اشاره به اقدامات جديدي که در پرتو آزادي و عدالت صورت گرفته مانند تساوي اجتماعي اقليت‎ها در شهروندي، آزادي اعمال ديني براي اقليت‎ها، آزادي در انتخاب دين، قانون جدايي کليسا و دولت و خالي شدن زمان از بعد ديني و


24

ايجاد تقويم جديد، به رابطه ميان دين و دولت و شکل‎گيري کثرت‎گرايي ديني در فرانسه مي پردازد. آن گاه بوبر به يک شيوه و منطق جديد به عنوان نخستين آستانه لائيسيته سازي مي پردازد. از نظر وي، اين آستانه، جنبه هاي متعددي داشته است که از آن جمله مي توان بدين موارد اشاره کرد: شکسته شدن انحصار تأمين مخارج کليساي کاتوليک و تلاش براي تأمين مخارج تمامي اديان (برابري حقوقي اديان)، کامل شدن فرايند جدايي وظايف اجتماعي از کليسا، ايجاد نظام آموزشي بر اساس اصول لائيسيته و نيز ايجاد مبناي اخلاق طبق اصول لائيسيته. از نظر بوبر دومين آستانه لائيسيته‎سازي، جدايي کليسا و دولت است که در پرتو آن اقدامات متعددي شکل گرفت، مانند لغو قانون ممنوعيت انجام «کارهاي معمول» در روزهاي يکشنبه و اعياد مذهبي، احياي طلاق و رفع قانون «ايجاد تمايز در گورستان‎ها» و خواندن دعاهاي دسته جمعي هنگام بازگشايي مجامع قانونگذاري، لغو قانون لزوم اجازه قبلي براي جلسات عمومي، شکسته شدن انحصار حرفه پرستاري در راهبه‎ها، و درگيري در سطح ايدئولوژيکي بين اردوگاه کاتوليک رم و حاميان لائيسيته. ژان بوبر در نهايت به بحران لائيسيته اشاره کرده، بر احياي مجدد آن تأکيد مي کند.

چنانچه از گزارش تفصيلي نويسنده مقاله برمي آيد، لائيسيته سازي همچون سکولاريزاسيون روندي تدريجي براي به انزواکشاندن دين از صحنه سياست و اجتماع و آموزش و پرورش و ديگر عرصه هاي زندگي است. اين ايدئولوژي به مرور در همه ساحت هاي اجتماعي جايگزين دين مي شود و در عمل به همان آفت ها و آسيب هاي حکومت ديني ـ که خود منتقد آن هستند ـ مبتلا شده است و هرگونه مخالفت با اصول لائيسيته را با تعصب و جمود سرکوب مي کند.


25

مقاله ششم با عنوان «ريشه هاي سکولاريسم عربي» نوشته عزام تميمي است که مؤلفه ها و شاخصه هاي مدرنيسم نظير سکولاريسم را در جهان عرب تحقق نيافته مي داند و اسلام را کماکان يک نمونه چشمگير در تضاد با سکولاريسم تلقي مي کند. از اين منظر و از منظر بسياري از نظريه پردازان ، سکولاريسم از ثمره هاي جامعه مسيحي است و مسيحيت نيز براي بقاي خود مجبور به پذيرش جدايي دين از مدنيت شده و رفته رفته با الحاد درمي آميزد. آن گاه نويسنده، به مقوله سکولاريسم در کشورهاي ترکيه، تونس و الجزاير پرداخته و مي گويد بر اساس نگرش منتقدان سکولاريسم در جهان اسلام، هرچند سکولاريسم شايد در سنت غربي موفق بوده باشد، در دنياي اسلام کسب چنين توفيقي براي آن دشوار خواهد بود و اين بدان سبب است که جهان مسيحيت برخلاف دنياي اسلام و تفکر مسلمانان، تقسيم حيات [بشر] به قلمرو جداگانه خدا و قيصر را پذيرفته و از ورود در نظام قانونگذاري و تنظيم امور دنيوي عقب نشسته است. از نظر تميمي، شروع جريان سکولاريسم عربي، از روشنفکران تحصيل کرده در غرب بوده است که خود دو گروه بودند: الف) جريان تجددگرايان اسلامي مانند رفاعه الطهطاوي، خيرالدين تونسي، جمال الدين افغاني، کواکبي و محمد عبده که بر اين نکته اصرار دارند که مسلمانان مي‎توانند از موفقيت‎هاي اروپا بهره مند شوند بي آنکه ارزش‎ها يا فرهنگ اسلامي در ميانشان تضعيف شود؛ ب) جريان مسيحي مانند شِبلي شُمَيّل، فرح آنتون، جُرجي زيدان، يعقوب سُرُف، سلامه موسي و نيکولا حدّاد که با نوشته‎هاي خود، سعي درمحکم کردن مباني سکولاريسم در دنياي عرب داشته اند و تلاش کرده اند خردگراييِ مدرن را وارد جهان عرب کنند. در نسل تجددگرايان نيز مي توان به دو جريان پيروان رشيد رضا (طرفدار اسلام سنتي) و پيروان قاسم امين (اقتباس علم


26

اروپا بدون اقتباس اخلاق اروپا)، احمد لطفي سيد (نقش حداقلي دين در جامعه) و علي عبدالرازق (انکار نظام سياسي در اسلام) اشاره کرد. مؤلف در نهايت به نقدهاي انديشمندان مسلمان به سکولاريسم در جهان عرب اشاره کرده و مي‎نويسد: پيشگامان سکولاريسم عربي به دليل بنانهادن اصول تفکر خود بر فرضياتي نادرست، مورد انتقاد متفکران اسلامي معاصر قرار گرفته اند. عدم تشابه اسلام به مسيحيت در محدودبودن به حوزه معنوي، عدم يکسان بودن تفکر اسلام و مسيحيت در باب آزادي انديشه، عدم تضاد ميان ارزش هاي اسلامي و حيات اجتماعي، امکان جمع بين هويت فرهنگي در عين پذيرش مباني علمي و فناوري تمدن نو غربي، عدم تضاد بين علم و دين در اسلام، تبديل شدن سکولاريسم به يک دين مستبد و عدم پذيرش دموکراسي و نيز عدم اقبال مردم در کشورهاي عربي به آنها از جمله اين موارد است.

مقاله هفتم متعلق به حسين نصر و درباره نحوه ظهور سکولاريسم در تاريخ اسلام است. نصر سرآغاز اين مقاله را با بحث مفهومي و اينکه در عربي يا فارسي کلاسيک هيچ واژه اي وجود ندارد که دقيقاً مترادف واژه «secularism» باشد، شروع مي کند و آن را نقطه عطفي در تفاوت ميان اسلام و مسيحيت در موضوع سکولاريسم مي داند و تأکيد مي کند در اسلام، تفکيک بين امور ديني و سکولار، يا مقدس و نامقدس وجود ندارد و همه امور، تحت توحيد، مقدس هستند. آن گاه به لحاظ تاريخي، ايشان ورود سکولاريسم به اسلام را از دوره صدر اسلام پي مي گيرد و به نوعي عربي شدن اسلام را آغازي بر شروع سکولاريسم مي داند و روي کار آمدن بني اميه را زمينه مساعدي براي رشد و رونق سکولاريسم تلقي مي کند که در آن حيات سياسي از امور وحياني فاصله مي گيرد. از نظر حسين نصر، عقل گراييِ نهفته


27

در فلسفه مشاء گام ديگرِ ورود سکولاريسم به جهان اسلام بود که در تولد جريان معتزله نمايان شد. سپس وي به بنيان افکن‎ترين حمله سکولاريسم به جهان اسلام در قرن نوزدهم اشاره کرده، دو عامل مهم بسترساز سکولاريسم در اين دوره را ضعف دروني دارالاسلام و نابودي نسبي حلقات تصوف برمي شمارد. حاصل اين روند، سکولارشدن قوانين اجتماعي و قوانين خصوصي و گسستن از مبادي معنوي، سکولارشدن نهاد تعليم و تربيت در دل جامعه اسلامي و نهايتاً سکولارشدن خود دين در قالب عقل گرايي بوده است. بر اين اساس، نصر پيشنهاد مي کند بايد با عرضه يک نظام معرفتي جامع به مواجهه با سکولاريسم برخاست.

مقاله هشتم با عنوان «نئوسکولاريسم در جهان عرب»، به بررسي وضعيت مکتوباتي مي پردازد که قبل از تحولات جديد دنياي عرب، جريان هاي سکولار آن را نوشته و منتشر کرده اند؛ به بيان ديگر در اين مقاله از وضعيت ساختار اجتماعي سکولار در جامعه عرب زبان سخن گفته نمي شود، بلکه در آن، سخن از آثاري است که سکولارهاي افراطي در دنياي عرب در راستاي نوعي از سکولاريسم افراطي و گاه الحادي نوشته اند. آوردن اين مقاله در اين مجموعه، نه براي تحليل جريان سکولار در دنياي عرب است و نه براي تبيين انديشه ها و ريشه هاي سکولاريسم، بلکه بيشتر گزارشي است توصيفي با اطلاعات جزئي تر که مي تواند فضاي تازه اي را فراروي مخاطب ايراني بگشايد. دو نکته مهم در اين مقاله بايد مورد توجه قرار بگيرد: يکي اينکه اين مقاله مربوط به قبل از تحولات اخير دنياي عرب (تونس، مصر، ليبي، بحرين و غيره) است و از اين رو علي رغم اشاره به نکات تازه از دنياي عرب و نخبگان عربي، بي شک کاستي هاي جدي اي در تحليل وضعيت موجود دنياي عرب خواهد داشت. نکته دوم اينکه نويسنده اين


28

مقاله، وضعيت جديد را نوعي از سکولاريسم جديد معرفي مي کند، که بايد گفت اگر جديدبودن و يا قديم بودن سکولاريسم را با معيار سکولاريسم عينيت يافته در غرب بسنجيم، درمي يابيم اين نوع از سکولاريسم افراطي و الحادي در غرب پست مدرن، به سرانجام خود رسيده است و امروزه از نوعي سکولاريسم پسامدرن تکثرگرا بحث مي شود که در آن نه تنها دين نفي نمي شود، بلکه زمينه هاي حيات ديني (البته در حوزه هاي غيرسياسي) فراهم مي گردد؛ ولي اگر مراد از نئوسکولاريسم، وضعيت جديد تفکر سکولار در دنياي اسلام و عرب زبان است که در تمامي ساحت هاي فردي و اجتماعي اسلامي رو به گسترش است، کاربرد اين عنوان موجه خواهد بود.

مقاله نهم با عنوان «محدوده هاي سکولاريسم» نقدي است دروني بر تضادهاي سکولاريسم که در آن لاادري گري و همين طور آزادي نهفته در سکولاريسم، خود به موهبتي براي دينداران بدل شده است و زمينه را براي ظهور جريان هاي راديکال ديني براي مقابله با لاادري گري و حذف دين از صحنه و همين طور ورود در حوزه هاي مديريت دنيوي هموار مي سازد. از سوي ديگر، جامعه مدني موجب سردرگمي و حيرت معنوي و بحران معنا در زيست جمعي مي شود و همين، موجب بازگشت دوباره دين به صحنه زندگي شده، انسان را در يافتن معنا و پشتيباني معنوي مدد مي رساند. نکته قابل ذکر در اين مقاله آن است که مؤلف در اين نوشته، از سر دغدغه دينداري به نقد سکولاريسم نمي پردازد، بلکه سعي او بر اين نکته استوار است که کاستي هاي سکولاريسم را برشمرد و احياناً راه را براي تکميل سکولاريسم و زدودن ضعف هاي آن هموار سازد؛ به بيان ديگر سکولاريسم که تا به حال دين را در عرصه جامعه دخالت نمي داد، از اين به بعد دين را در عرصه جامعه داخل مي کند؛ ليکن نه به سبب اينکه دين اصالت پيدا کرده است، بلکه به دليل اينکه


29

سکولاريسم بر کاستي هاي خود واقف گشته و در صدد حل آن براي زيست دنيوي بهتر است. بنابراين نبايد از تناقضات نهفته در اين رويکرد غافل

ماند که در آن، دين به طور همزمان مورد رد و يا پذيرش قرار مي گيرد.

در اين حالت هرچند در زندگي فردي، دين در صحنه مي ماند، در

زندگي اجتماعي از صحنه طرد مي شود و با نفي دين از صحنه زندگي،

عملاً دينداري در عرصه هاي فردي نيز به حاشيه رفته، به وضعيت حداقلي مي رسد. روشن است اين دينداري حداقلي نه تنها خواسته هاي ديندارانه

ما مسلمانان را برآورده نمي کند، بلکه خواسته هاي مسيحيان در غرب را هم در ساحت هاي اجتماعي تأمين نمي کند، و آنان را به پديده هايي از قبيل مدارس کليسايي [2] يا مدارس خانگي [3] سوق مي دهد و انديشمندان مسيحي را وادار مي کند در مورد نحوه ايفاي نقش الهياتي در امور اجتماعي [4] و در مسائل عيني و عملي زندگي [5] به جد بينديشند و آرزوي بازگرداندن دين به صحنه زندگي را در سر داشته باشند.

مقاله دهم با عنوان «عقب نشيني سکولاريسم»، نوشته پيتر برگر است که نکات ذيل در آن برجسته است: الف) برگر برخلاف نظريه رايج (اينکه ما در جهاني سکولار زندگي مي‎کنيم و مدرن‎سازي لزوماً منتهي به انحطاط دين در جامعه و در اذهان افراد مي‎شود) معتقد است هيچ ملازمه اي بين مدرنيته و سکولاريسم وجود ندارد و بلکه برعکس، جهان امروز ـ به جز چند استثنا ـ مثل گذشته به شدت مذهبي است؛ بنابراين اين پديده بنيادگرايي نيست که

[2]. Church School.

[3]. Home School.

[4]. Social Theology.

[5]. Practical Theology.


30

پديده اي نادر و نيازمند تحليل و واکاوي باشد، بلکه سکولاريسم امري کمياب و نياز به تأمّل در چگونگي تحقق آن در برخي از جوامع مي باشد؛

ب) بر اساس همين اصل که مدرنيته ضرورتاً به سکولاريسم نمي انجامد، برگر معتقد است در دنياي مدرن آنچه تغيير مي کند شيوه دينداري است، به اين معنا که باورهاي ديني بر قطعيت و جزم سابق استوار نيستند؛ اما به هر حال، دينداري از ميان مردم برچيده نمي شود و حتي در مواردي تشديد هم شده است؛ ج) همچنين سکولار‎سازي در سطح اجتماعي لزوماً با سکولار‎سازي در سطح آگاهي فردي مرتبط نيست؛ بنابراين اگرچه برخي نهادهاي ديني قدرت و نفوذ خود را در بسياري از جوامع از دست داده اند، با اين حال، هم باورها و اعمال ديني قديمي و هم عقايد و رفتارهاي جديد در زندگي افراد استمرار يافته است و گاهي شکل نهادي جديدي به خود گرفته، گاهي نيز منجر به فوران‎هاي عظيمي از شور و حرارت ديني شده است. از اين منظر، نهادهاي تعريف شده ديني مي‎توانند به ايفاي نقش‎هاي اجتماعي يا سياسي بپردازند، حتي زماني که افراد اندکي به ديني که اين نهادها ظاهراً نماينده آن هستند، معتقد بوده و يا بر اساس آن عمل ‎کنند؛ د) بر اساس نظريه برگر، دو راهبرد «رد» و «انطباق» در باب مواجهه دين با مدرنيته غلط است؛ به عبارت ديگر از يک طرف (از سوي مخالفان مدرنيته) نه لازم است که با اصل جريان مد رنيته مواجهه مستقيم داشته باشيم و نه ضرورت دارد که در پي ايجاد خرده فرهنگ هايي در ذيل فرهنگ مدرنيته باشيم. از طرف ديگر (از سوي موافقان مدرنيته) لازم نيست به دنبال تغيير در باورها و شيوه دينداري و تطابق دين با بسط مدرنيته بود. برهمين اساس، برگر دو موج اسلام گرايي و موج انجيلي را نه تنها دو موج مذهبي برخلاف جريان مدرنيته در عالم