فهرست مطالب

تاريخ‌نگاري ابن‌طاووس

مصطفي صادقي کاشاني


2


3


4


5
فهرست مطالب
سخني با خواننده.9
پيش‌گفتار.. 11
مقدمه.. 15
فصل اول: معرفي و آثار ابن‌طاووس
1.‌ شرح حال... 23
2. زمانه.. 31
الف) اوضاع سياسي و اجتماعي.... 32
ب) اوضاع فرهنگي و مذهبي.... 35
3. حلّه.. 42
الف) جغرافيا.. 42
ب) عالمان... 47
4. آثار.. 56
الف) گونه‏ شناسي.... 58
ب) آثار تاريخي.... 59
^6^
1) اللهوف علي قتلي الطفوف..... 60
منابع لهوف..... 65
2) فرج‌المهموم.. 67
3) طرائف..... 68
4) طرف..... 69
5) ديگر کتاب‌ها.. 71
ج) آثار تاريخي مفقود.. 72
د) تاريخ‏نگارى درباره ائمه.. 74
فصل دوم: تاريخ‌نگاري و تاريخ‌نگري ابن‌طاووس
1. چگونگي مستندسازي.... 79
2. چگونگي نقل متون... 81
3. گزينش روايات..... 87
4. اهتمام به گزارش صحيح.... 91
5. نقل تاريخ در کتب ادعيه.. 100
6. نگرش و هدف..... 101
7. آراي خاص در تاريخ.... 107
الف) درباره افراد و گروه‌ها.. 107
ب) گزارش‌هاي منحصر... 117
ج) درباره خود.. 120
8.‌ نقد و تحليل گزارش‏هاي تاريخي.... 122
9.‌ جايگاه مآخذ نزد سيد... 127
الف) منابع تاريخي در آثار سيد... 130
ب) کتب ناشناخته.. 133
^7^
ج) کتب مفقود.. 143
د) نسبت کتاب و مؤلف..... 144
هـ) احيا و معرفى آثار.. 148
10. رجال‌شناسي.... 152
فصل سوم: نقش تاريخي سيد
1.‌ تأثيرپذيري.... 159
تأثيرپذيري از ابن‌اعثم و خوارزمي.... 161
2. تأثيرگذاري و بسامد آدرس‌دهي متأخران... 169
الف) تأثير بر تاريخ‏نگاري پس از خود.. 174
ب) بازگشت اسيران اهل بيت به کربلا در اربعين.... 180
ج) فلسفه نهضت امام حسين(ع)......... 184
نتايج بحث..... 191
کتابنامه 195
نمايه‌ها
آيات..... 211
روايات 211
اعلام 212
کتاب‏ها 225
مکان‏ها..226


8


9

سخني با خواننده

سيدبن‌طاووس از عالمان مشهور و تأثيرگذار شيعه در قرن هفتم است که جايگاه او در عالم تشيع به‌ويژه در حوزه‌هاي علميه بر کسي پوشيده نيست دانشمندي که در بسياري از علوم رايج عصر خود مهارت داشته و دربارة آنها نيز قلم زده که بررسي و معرفي‌ آثار او کاري ارزنده و در عين حال دشوار مي‌نمايد.

يکي از زمينه‌هاي فعاليت علمي او که در ادوار بعد هم مورد توجه بوده و در نويسندگان بعد از وي تأثير داشته تاريخ است. البته نمي‌توان سيد را مورخ دانست؛ اما با توجه به نوشته‌هاي تاريخي او و اينکه در بسياري از آثارش نشانه‌هايي از توجه به تاريخ ديده مي‌شود، نکته‌اي است که نيازمند بررسي و دقت بيشتر است؛ به‌ويژه آنکه اثري مانند کتاب لهوف به عنوان يکي از آثار تأثير‌گذار و پربسامد درباره عاشورا و قيام امام حسين(ع)‌ و رخدادهاي پس از آن از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است.

ابن‌طاووس چه ديدي نسبت به تاريخ داشته و با چه هدفي به تدوين اثر تاريخي دست يازيده، چه روشي را در نگارش آثار تاريخي در پيش گرفته و از چه منابعي بهره برده و از چه کساني تأثير پذيرفته و چگونه اين تأثير و تأثر در آثار او منعکس شده است، از نکاتي است که فهم و تبيين آن


10

اندکي دشوار و نيازمند بررسي است. پژوهشکده تاريخ و سيره اهل‌بيت‌: که بررسي و تبيين زواياي مختلف تاريخ اسلام را وظيفة خود مي‌داند، به منظور تبيين روش و ديدگاه تاريخي ابن‌طاووس اين اثر را به رشته تحرير درآورده است.

بر خود لازم مي‌دانم از نويسنده محترم حجت‌الاسلام والمسلمين جناب آقاي صادقي، جناب آقاي دکتر محمد الله‌اکبري ( مدير محترم گروه فرهنگ و تمدن اسلامي )، جناب حجت‌الاسلام آقاي مهدي نورمحمدي ( مدير محترم دفتر پژوهش)، همچنين اعضاي محترم شوراي پژوهشي پژوهشکده آقايان حجت‌الاسلام‌ والمسلمين استاد محمدهادي يوسفي غروي، استاد محمدجواد صاحبي، دکتر سيدحسين فلاح‌زاده، حجت‌الاسلام والمسلمين جناب آقاي رمضان محمدي، دکتر نعمت‌الله صفري حجت‌الاسلام سيدقاسم رزاقي و نيز رياست محترم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي حجت‌الاسلام والمسلمين جناب آقاي دکتر نجف لک‌زايي که هر کدام سهمي در نشر اين کتاب داشتند، تشکر وسپاسگزاري نمايم؛ همچنين از نشر پژوهشگاه که آماده‌سازي فني و فرايند چاپ و نشر اثر را بر عهده داشته است، تشکر و قدرداني کنم و از خداوند منان براي همگي ايشان توفيق بيشتر آرزو نمايم.

در پايان از خوانندگان فرهيخته،‌ طلاب و دانشجويان گرامي تقاضا دارم، ايرادهاي اين اثر را به ديده اغماض نگرند و با بيان پيشنهادها و ديدگاه‌هاي خود پژوهشکده را در ارائه آثاري متقن‌تر ياري نمايند.

دکتر حميدرضا مطهري

مدير پژوهشکده تاريخ و سيره اهل‌بيت:


11

پيش‌گفتار

تأليف و تحقيق در مراکز علمي و پژوهشي به نام يک نفر منتشر مي‌شود؛ اما بدون درنظرگرفتن آراي جمع به ثمر نمي‌رسد. آنچه نگارنده اين اثر در آغاز قصد تحقيق درباره آن را داشت، نقش سيدبن‌طاووس و تأثيرگذاري او بر تشيع بود. بيشترين دغدغه، موضوع عاشورا و نظر سيد درباره شهادت امام حسين(ع) بود. ديگر استخاره که قبل از ابن‌طاووس هم وجود داشته است؛ اما به نظر مي‌رسد وي با تدوين کتابي در اين زمينه به آن رونق داد و اين به جايگاه او در ميان شيعيان برمي‌گردد. نمونه سوم جشن تکليف است که امروزه بار ديگر بدان اهتمام مي‌شود و شايد وي مبتکر آن بود و بتوان درباره آن کتاب نوشت. نمونه ديگر تأثيرگذاري او در موضوع ملاحم‌نويسي بود که با تدوين کتاب وي در شيعه جايگاهي پيدا کرد. اينها بخشي از ذهنيت نگارنده براي بررسي نقش و آراي ابن‌طاووس در تاريخ شيعه بود، اما آنچه در شوراي علمي پژوهشکده تصويب شد، تاريخ‌نگاري ابن‌طاووس بود با اين توجيه که مأموريت و رسالت ما کار تاريخي است و لازم است فقط بر قسمت تاريخ از نقش و آثار وي بسنده شود.

پژوهش انجام شد و به دليل جايگاه کتاب لهوف در ميان آثار تاريخي ابن‌طاووس، بخش دوم نوشتار به منبع‌شناسي اين مقتل اختصاص يافت و


12

قسمت در خور توجهي از نوشتار را در بر گرفت. از‌اين‌رو ناظران ترجيح دادند که نوشته به دو کتاب تبديل شود: يکي تاريخ‌نگاري ابن‌طاووس و ديگر منبع‌شناسي لهوف. هرچند نويسنده بر اين باور بود که بحث از لهوف، جدا از تاريخ‌نگاري ابن‌طاووس نيست و بهتر است هر دو بحث در يک کتاب عرضه شود، اما نظر جمع اعمال شد و قرار شد کتاب دوم با تکمله و تغييراتي

مانند بررسي نسخ خطي و ارائه متن تصحيح‌شده لهوف در فرصتي ديگر منتشر شود.

بحث ديگري که ديدگاه ناظران محترم بوده است، معرفي ابن‌طاووس و آثار او، بستر زندگي او، شناخت حله و عالمان آنجا بود که بنده بنا نداشتم به آن بپردازم چون اولاً بحث اصلي ما نبود، ثانياً سيد بارها در مقدمه آثارش يا آثار درباره او، معرفي شده و سخن از زمانه و جغرافياي زندگي او نيز به خروج از موضوع مي‌انجاميد؛ اما بنا به نظر برخي استادان و دوستان، اين قسمت‌ها تفصيل يافت.

اکنون لازم مي‌دانم از همه کساني که به نوعي در به‌ثمره‌رسيدن اين اثر بنده را کمک کرده‌ و در ارتقاي علمي آن کوشيده‌اند به‌خصوص مدير و اعضاي شوراي پژوهشي پژوهشکده تاريخ و سيره اهل‌البيت:، به‌خصوص آقايان نعمت‌الله صفري و محمد الله‌اکبري که تمام نوشته را خوانده‌اند، صميمانه تشکر کنم.

آنچه غلط ندارد املاي نانوشته است؛ ولي آنچه در اين کتاب آمده مي‌تواند اشکالات زيادي داشته باشد. بخشي از آن به غفلت نويسنده

و شايد عدم توجه کامل به برخي آثار و نظرهاي سيد بن‌طاووس بوده و بخشي ديگر ناشي از تحليل نادرست مي‌باشد؛ اميدوارم ابتدا آن سيد بزرگوار نگارنده را عفو کند و سپس خوانندگان محترم ضمن پذيرش پوزش از اين


13

غفلت و کاستي، بنده را راهنمايي نمايند. [1]

تذکر اين مطلب را هم لازم مي‌دانم که مطالب مربوط به لهوف با تفصيل و دقت بيشتر در کتاب بعدي خواهد آمد؛ زيرا در پژوهش بعدي با استفاده از ده‌ها نسخه خطي لهوف به مطالبي دست يافته‌ام که در اثر حاضر نيامده است.

[1]. Sadeqi48@yahoo.com & Sadeqi48@isca.ac.ir@


15

مقدمه

سيد‌بن‌طاووس از عالمان مشهور شيعه اماميه در قرن هفتم هجرى است که تأثير زيادى بر حوزه‏هاى دينى پس از خود گذاشت. آگاهى‏ها و مطالعات وى به اندازه‏اى است که هر انسانى را به خضوع و خشوع در برابر عظمت او وا مى‏دارد. چون وى به آثار زيادى در حوزه‌هاي مختلف علمي مانند حديث، کلام، تفسير، اخلاق، فقه، تاريخ، دعا و زيارت، نجوم و اديان و مذاهب دسترسى داشته، در آثار خود از هر يک مطالبى نقل کرده است که امروزه بخشى از آن از دست رفته و به‌سختى مى‏توان در منابع به آنها دست يافت و اين مطلب نشان از گستردگى حجم اطلاعات سيد و تتبع اوست.

آرا و انديشه‌هاي سيد به دليل جايگاه خاص وي به‌ويژه از نظر معنوى، در بسيارى از موضوعاتى که به آنها پرداخته است، مقبول عالمان اماميه واقع شده؛ به‌گونه‏اى که برخى آرا و نظرهاي او همچون مسلّمات اين مذهب تلقى مى‏شود. نمونه‏اى از تأثيرگذارى وى را مى‏توان در موضوع جايگاه امام، تاريخ عاشورا، معرفى شخصيت‏هاى شيعى، ادعيه و اعمال فردى روزمره مانند استخاره، روايات منقول وى درباره پايان دنيا و علم نجوم ديد.

ازآنجاکه پرداختن به همه علوم و مباحثى که ابن‌طاووس به آنها پرداخته است يکجا امکان‏پذير نيست و هر يک بايد به تنهايي بررسى شود، اين پژوهش


16

در صدد است تنها به منقولات تاريخي وي بپردازد و تأثيرگذارى‌اش در بيان گزارش‏هاى تاريخى را بررسى کند؛ بنابراين مى‏توان کلان‌پروژه‌اي درباره نقش و تأثير ابن‌طاووس بر تاريخ تشيع تعريف کرد و نوشته حاضر را که به بخش تاريخ (نگرش و نگارش تاريخى سيد) پرداخته، جزئى از آن طرح کلان به شمار آورد.

نوشته حاضر در پي پاسخ به اين پرسش است که سيدبن‌طاووس چه روشي در نگارش روايات تاريخي داشته است. سؤال‌هاي جزئي‌تر آن است که وي در آثار خود از چه منابعى بهره برده، از چه کسانى روايت کرده، متأثر از چه افرادي بوده و چه تأثيرى بر مورخان و نويسندگان پس از خود داشته است؟ همچنين وي در آثار حديثى و دعايى خود به مناسبت ايام مختلف به نقل تاريخ و گاه تحليل گزارش‏ها پرداخته است که اين نوشتار به آنها خواهد پرداخت.

هدف از اين تحقيق، شناخت جايگاه ابن‌طاووس در تاريخ‌نگارى تشيع و تبيين تأثيرگذاري‌ او در اين مقوله به‌ويژه وقايعي چون حادثه عاشوراست.

کتاب‌ها و مقالاتي درباره شيوه تاريخ‌نگاري مشاهير علمي به‌ويژه مورخان نوشته شده است؛ ولي هنوز ساختار و قالب مشخصي که بتوان بحث تاريخ‌نگاري را بر اساس آن استوار کرد وجود ندارد. اين نکته را مي‌توان از مشکلات تحقيق حاضر دانست؛ چون پژوهش‌هايي که به اين موضوع توجه کرده‌اند، با سلايقي خاص و به فراخور آراي مورخ يا اثر او چارچوب يافته‌اند. گفتني است نوشتار حاضر نيز کوشيده با توجه به آثار و آراي سيد‌بن‌طاووس ساختار يابد.

واژه تاريخ‌نگاري معنايي روشن دارد و به نظر مي‌رسد جزء الفاظي است که نيازي به توضيح و مفهوم‌شناسي نداشته باشد. آنچه محل گفتگوست اين است که آيا مي‌توان اين تعبير را درباره شخصيتي مانند ابن‌طاووس که مورخ


17

رسمي نيست، به کار برد. اگر سخت‌گيرانه نگاه نکنيم، تاريخ‌نگاري جز اين نيست که نويسنده‌اي به نقل اخبار و گزارش‌هايي از وقايع بپردازد و نقل او مورد استناد ديگران قرار گيرد. اگر اين تعريف را بپذيريم، اطلاق اين مفهوم بر ابن‌طاووس درست است؛ زيرا کتاب‌هاي وي منشأ و منبع بسياري از گزارش‌ها و روايات تاريخي است. اگر تاريخ‌نگاري نيازمند مبناست، سيد آن را دارد و با توجه به آنها تاريخ را ثبت کرده است. کتاب لهوف او مبنايي نو در تاريخ‌نگاري است و دست‌کم مبنايي را که در زمان او وجود داشته، ترويج مي‌کند و اين مبنا به نام او ثبت است. حتي اگر کساني لهوف را منبعي تاريخي ندانند، مي‌توان گفت امروزه يکي از مقتل‌هاي مطرح بلکه يکي از منابع تاريخ امام حسين(ع) است.

پيشينه تحقيق

درباره ابن‌طاووس و خاندان وى آثار زيادى وجود دارد که به شرح حال يا بررسى آراي او پرداخته‏اند. کتاب‌ها و مقاله‌هايي که به آنها دست يافتيم، عبارت‌اند از:

1. کتاب‏ها

الف) کتابخانه ابن‌طاووس، اثر شيعه‏شناس اسرائيلى، اتان کلبرگ. [2] اين

[2]. اتان (ايتان) کُلبرگ شيعه‌شناس معاصر، متولد 1943 در تل‌آويو است. در جواني زبان عربي آموخت و به مطالعات خاورميانه روي آورد. پايان‌نامه‌اش درباره ابوبکر از ديدگاه شيعه و سني بود و رساله‌ دکتري وي درباره ديدگاه شيعه نسبت به صحابه. آثار متعددي از کلبرگ در موضوعات اسلامي به‌ويژه در مورد تشيع و اماميه وجود دارد که برخي از آنها در مجلات علمي ايران منتشر شده است (رک: مجله گزارش ميراث، ش37، سال 1388).


18

کتاب مهم‏ترين و بهترين تحقيق دراين‌زمينه به شمار مى‏رود. متأسفانه در ميان مسلمانان و شيعيان اماميه اثري چون اثر کلبرگ وجود ندارد که چنين پرکاربرد باشد و منبع محققان و نويسندگانى قرار گيرد که درباره ابن‏طاووس يا آثار او قلم مي‌زنند.

کلبرگ با مطالعه دقيق آثار سيد از منابع وى خبر داده و تلاش کرده است کتابخانه وى را بازسازى کند. هرچند نوشته حاضر هم از اين کتاب استفاده کرده است؛ اما نمى‏توان آن را براى مبحث تاريخ‏نگارى ابن‌طاووس کافى دانست. خود او مى‏نويسد: بررسى نقش ابن‌طاووس در دايره وسيع‏تر کارى است که براى آينده باقى مى‏ماند. [3] نوشته حاضر مى‏تواند بخشى از اين کار وسيع باشد. اما همچنان نقش و تأثير سيد بر تاريخ شيعه از جنبه‏هاى غيرتاريخى جاى بحث دارد.

ب) پايان‌نامه کارشناسى ارشد سيدلطف‌اللّه‏ جلالى درباره ديدگاه‏هاى کلامى ابن‌طاووس که بخشى از آن با عنوان آراى کلامى سيد‌بن‌طاووس منتشر شده است. [4] کتاب مشتمل بر هفت فصل در موضوعات کلامى و اعتقادى مانند خداشناسى، جبر و اختيار، نبوت و امامت است. فصل اول به زندگى و آثار سيد اختصاص دارد.

ج) سيد‌بن‌طاووس سوره پرواز به قلم عباس عبيرى. [5] اين اثر يکى از ده‌ها‌ کتاب از مجموعه ديدار با ابرار است که به زندگى عالمان و شخصيت‏هاى بزرگ شيعه مى‏پردازد. چون مخاطب اين کتاب عام است، کتاب به مباحث تخصصى درباره ابن‌طاووس نمي‌پردازد.

[3]. اتان كلبرگ؛ كتابخانه سيدبن‌طاووس؛ ص‌46.

[4]. سيدلطف‌الله جلالي؛ آراي کلامي سيد بن طاووس؛ قم: مؤسسه امام خميني;، 1387.

[5]. تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1373.


19

2. مقالات

الف) بررسى کتاب التشريف بالمنن فى التعريف بالفتن، نوشته سيدلطف‌اللّه‏ جلالى. [6] نويسنده که پايان‏نامه و کتابى درباره ابن‌طاووس نوشته است، در مقاله حاضر به اين نکته توجه داده که کتاب التشريف ابن‌طاووس به ملاحم تغيير نام يافته و برخلاف شهرت کنونى، نه درباره مهدويت نوشته شده و نه از اعتبار چندانى برخوردار است و مؤلف هم با چنين قصدى آن را تدوين نکرده است.

ب) اعتبار دعاهاى ابن‌طاووس از نگاه او، نوشته مهدى احمدى. [7] اين مقاله دعاهاى منقول در آثار دعايى ابن‌طاووس را دسته‏بندى کرده و روايت‌ها را از انشاي سيد تفکيک نموده است.

ج) طرفه‏هاى پورِ طاووس، آيينه‏هاى وصايت و خلافت، اثر جويا جهانبخش. [8] اين مقاله به معرفى و بررسى کتاب طُرف من الانباء و المناقب مى‏پردازد. کتاب طُرف مجموعه‏اى از طرفه‏ها يا نکته‏ها درباره امامت حضرت على(ع) است.

د) السيد ابن‌طاووس و منهجه فى المعرفة و السلوک، نوشته محمود عرفان. [9] اين مقاله به‌صورت مسلسل در چند شماره از مجله الفکرالاسلامى منتشر شده و از شرح مقامات علمى و بيش از آن از مقام معنوى و زهد و عبادت سيد سخن رانده است. اين مقاله به زبان عربى است.

[6]. مجله علوم حديث؛ ش41، پاييز 1385.

[7]. همان، ش‌50، زمستان 1389.

[8]. همان، ش‌18، زمستان 1379.

[9]. مجله الفكرالاسلامى؛ ش 11، 12 و 15، آذر و اسفند 1374 و آبان 1375.


20

هـ) رضى‌الدين ابن‌طاووس و کتاب سعدالسعود، اثر على يزدى. [10] اين نوشته دو صفحه‏اى در صدد معرفى کتاب سعدالسعود ابن‌طاووس و نکاتى درباره تصحيح اين کتاب است.

و) رضى‌الدين ابن‌طاووس، اثر على دوانى. [11] يکى از بخش‏هاى مجله قديمى مکتب اسلام، سلسله‌مقالاتى با عنوان مفاخر مکتب اسلام بود که

دو شماره آن به سيدبن‌طاووس و زندگى شخصى و سياسى او اختصاص يافته است.

ز) مباحث سياسى در کشف‌المحجه سيد‌بن‌طاووس، نوشته عصمت کيخا. [12] نويسنده اين مقاله، بخش‏هايى از کتاب کشف‌المحجه سيد را جمع‏آورى و ترجمه کرده است که به مباحثى چون امامت، رابطه علما با سلاطين و رابطه خود سيد با خليفه وقت مى‏پردازد.

ح) سيد‌بن‌طاووس و مسئله سقوط بغداد، اثر اصغر منتظر القائم و رقيه عرب. [13] در اين مقاله از زندگى شخصى و تأليفات ابن‌طاووس، انديشه کلامى، سياسى و تاريخ‏نگارى او سخن گفته شده است. آنچه به‌عنوان تاريخ‏نگارى در اين نوشته آمده، مربوط به کتاب‏هاى طرائف، طرف و لهوف است.

ط) السيدعلى‌بن‌طاووس سيرة حياة، نوشته خيراللّه‏ على. [14] اين نوشته از زندگى شخصى و سياسى ابن‌طاووس سخن گفته و به زبان عربى است.

ي)صفحةٌ من تاريخ الفکر فى العراق: السيدعلى آل‌طاووس، حياته

[10]. مجله كتاب ماه دين؛ ش‌71، شهريور 1382.

[11]. مجله مكتب اسلام؛ ش11 و 12، آذر و دى 1339.

[12]. مجله علوم سياسى؛ ش‌25، بهار 1383.

[13]. مجله مشكوة؛ ش‌99، تابستان 1387.

[14]. مجله المنطلق؛ ش‌51، 1409 ق.


21

مؤلفاته خزانة کتبه، نوشته محمدحسن آل‏ياسين. [15] اين مقاله عربى حدود نيم قرن پيش در دو شماره از مجله تخصصى عراقى منتشر شده است. اين مقاله از زندگى علمى و سياسى ابن‌طاووس سخن مي‌گويد و بخش مهم و ارزشمند آن به منبع‏شناسى آثار سيد اختصاص دارد که سال‌ها قبل از کتابخانه ابن‏طاووس به نوشتار درآمده است و پيشينه‏اى براى آن به‌شمار مى‏رود. کلبرگ هم در کتاب خود بارها از اين مقاله ياد مى‏کند.

علاوه بر اين آثار در کتب و مقالات ديگرى هم به‌مناسبت از سيد و انديشه‏هاى او بحث شده است. بخشى از اين نوشته‏ها را مى‏توان در مقدمه آثار متعدد سيد يافت که مصححان تدوين کرده‌اند. همچنين مقاله «پژوهشى در اربعين حسينى» [16] يا مقالاتي درباره ادعيه‌نگارى به بررسى نظريات و آراي سيد مى‏پردازد. [17] با اين همه چنان‌که پيداست هيچ‏کدام از اين آثار به‌طورمستقل به تاريخ‏نگارى ابن‏طاووس نپرداخته است.

[15]. مجله المجمع‌العلمي‌العراقى؛ المجلد الثانى عشر و المجلد الثالث عشر، عام 1384 و 1385ق.

[16]. محسن رنجبر؛ تاريخ در آيينه پژوهش؛ ش‌5، سال 1384.

[17]. همچنين ر.ك: قاسم جوادي و سيدعلي حسيني؛ «بررسي تاريخ حوزه علميه حله»، مجله شيعه‏شناسى؛ ش‌21، سال 1387.


22


23

فصل اول

معرفي و آثار ابن‌طاووس

1.‌ شرح حال

ابوالقاسم رضى‏الدين على‌بن‌موسى‌بن‌جعفر (589 ـ 664 ق) نسب به امام مجتبى7 مى‏برد. موسى‌بن‌جعفر فرزند هفتم طاووس است و طاووس لقب محمد‌بن‌اسحاق پنجمين نسل از حسن مثنى است که به دليل زيبايى چهره به اين نام شهرت يافت. موسي چهار فرزند داشت: محمد، احمد، على و حسن. رضى‏الدين علي نسبت به بقيه شهرت بيشتري دارد. او به سال 589 در شهر حله متولد شد. جد مادرى‌اش دختر وَرّام‌بن‌ابى‏فراس و يکى از اجداد مادرى‏اش دختر شيخ طوسى است؛ لذا از اين دو شخصيت به جدّ خود ياد مى‏کند. [18]

گويا اولين سفر وي براي فرار از پيشنهاد ازدواج با خانواده سلطنتي بود که از حلّه به کاظمين رفت و پس از استخاره و پذيرش اين وصلت در بغداد ساکن شد. پدر زن وى نصيرالدين ناصر‌بن‌مهدى (م 617ق) از سادات حسنى مازندران و امامي‌مذهب بود. او در رى بزرگ شد و به بغداد رفت و از سوى

[18]. ابن‌طاووس؛ كشف‌المحجه؛ صص61، 83، 185 و 187. درباره ورام ذيل عالمان حله سخن خواهيم گفت.


24

خليفه الناصر عباسى (575 ـ 622ق) به وزارت رسيد. [19] سيد مى‏گويد اين ازدواج پيشنهاد والدينم بود و من از ترس آنکه مشغول به دنيا شوم و از اعمال صحيح باز بمانم، مايل به اين کار نبودم تا آنکه در حرم امام کاظم(ع) استخاره کردم و ازدواج را پذيرفتم. [20] وي پس از سال‌ها سکونت در بغداد، مدتي به نجف رفت و از آنجا به موطن خود حله بازگشت. برخي معتقدند يکي از دلايل حضور وي در بغداد وجودِ ابن‌علقمي وزير بود. [21] رضي‌الدين پس از سفرهاى مکرر به عتبات و موطن خود، سرانجام به بغداد بازگشت.

خليفه مستنصر عباسى (623ـ 640ق) در مدت حضور سيد در پايتخت، پيشنهادهايى به او داد که هيچ يک را نپذيرفت. وي پس از بازگويي داستان ازدواج و حضور ناخواسته‌اش در بغداد به پافشاري خليفه و فرستادگان او از جمله دوستش مؤيدالدين قمي، وزير عباسيان براي پذيرش اين مناصب ياد مي‌کند و مي‌گويد: اولين دامي که برايم گسترده شد، اين بود که مستنصر از من خواست منصب فتوا را قبول کنم، ولي خداوند کمک کرد و نپذيرفتم، هرچند موجب شد از من بدگويي‌هايي بکنند. پس از آن بارها به وساطت وزير خواستند نقابت طالبيان (رياست بر سادات و رابط خلافت با آنان) را بر عهده بگيرم و خليفه، اصرار زيادي کرد اما نپذيرفتم. پيشنهاد نديمي خليفه، [22]

[19]. ابن‌طقطقى؛ الفخرى؛ ص‌311. محمدبن‌احمد ذهبى؛ تاريخ‌الاسلام؛ ج 44، ص‌385. درباره دلايل تشيع وى ر.ک: مصطفي صادقي؛ دولتمردان شيعه در دستگاه خلافت عباسي؛ ص‌135.

[20]. ابن‌طاووس؛ كشف‌المحجه؛ ص‌166. كلبرگ احتمال داده است ناصربن‌مهدى از تزويج دخترش با خانواده ابن‏طاووس در پى كسب آبرو و دفع اتهام از نسب علوى‏اش بوده است (ر.ک: اتان کلبرگ؛ کتابخانه سيدبن‌طاووس؛ پاورقى ص‌21).

[21]. محمدطاهر يعقوبي؛ شيعيان بغداد؛ ص‌233.

[22]. نديم به معناي همنشين و رفيق نزديک و هم‌پياله آمده است و در امور اداري گاه به معناي منشي مي‌آيد.


25

سفارت و پيک خلافت به سوى هولاکو و سرانجام پيشنهاد وزارت از درخواست‌هايي بود که سيد همه را رد کرد؛ [23] اما پس از سقوط خلافت، منصب نقابت علويان (بلکه نقيب‌النقبايي يعني سرپرستي ديگر نقيبان) را از سوي هولاکو پذيرفت. [24]

اين پرسش وجود دارد که چگونه با آن همه شهرتِ سيد به زهد و دوري از دستگاه خلافت، چنين پيشنهادهايي به او مي‌شود؟ به‌خصوص که بعدها اين درخواست و رد برعکس شد؛ هنگامي که مغولان پشت دروازه‌هاي بغداد بودند، سيد به دربار اصرار کرد که پيک صلح باشد تا جان مسلمانان محفوظ بماند. او اين درخواست خود را در دو نوبت مطرح کرد؛ ولي خليفه و همدستانش که گويا ابن‌علقمي وزيرِ شيعي هم طرف درخواست سيد بوده است، با نمايندگي وي موافقت نکردند. [25] پس از اين رويدادهاي سياسي رضي‌الدين به حله رفت و از بيان وي پيداست که بنا نداشت به بغداد بازگردد. [26]

ابن‌طاووس به مسئله رؤيا اهتمام داشت و در آثار خود از خواب‌هايي که براي خود يا ديگران اتفاق افتاده، بهره مي‌گرفت. [27] روحيه‏اى گوشه‌گير داشت و خانواده، بلکه همگان را به انزواطلبى توصيه مي‌کرد؛ چون معتقد بود معاشرت با مردم دردى بى‏درمان است و انسان را از خدا دور مى‏کند. [28] با اين

[23]. ابن‌طاووس؛ کشف‌المحجه؛ ص‌167 ـ 170.

[24]. همو، الاقبال؛ ج3، صص‌95 و 98.

[25]. همو، کشف‌المحجه؛ ص‌203.

[26]. و شرعت في الرحيل و الانتقال عن بغداد بالکليّة (همو، کشف‌المحجه؛ ص‌170).

[27]. براي نمونه ر.ک: همو، الاقبال؛ ج‌1، ص‌469. آقابزرگ کتاب المنامات‌الصادقات را به ابن‌طاووس نسبت مي‌دهد (الذريعه؛ ج‌22، ص‌338).

[28]. ابن‌طاووس؛ کشف‌المحجه؛ ص‌157.


26

اخلاق پرسشي به ذهن راه مي‌يابد که چرا خليفه پيشنهادهاي سياسي به او مي‌داد؟ يک احتمال اين است که سياسي‌بودن پدر همسرش سبب مي‌شد وي به اين سمت‌وسو کشيده شود. شايان ذکر است امتناع وي از وصلت با خانواده ناصر‌بن‌مهدي علوي به‌دليل شخصيت سياسي ـ نظامي او بود.

سيد در دهه آخر عمر خود در سال 641 براي دوري از مردم بار ديگر مدتي در نجف و کربلا سکونت گزيد و در آنجا کتاب المحجه را براي

فرزند بزرگش نوشت. [29] گويا پس از آن به زيارت ائمه در سامرا رفت و سپس به بغداد بازگشت، چون تصريح مي‌کند در سال 655 در منزلش در بغداد بوده است. [30]

ابن‌طاووس در زمان سقوط بغداد و خلافت عباسيان به سال 656 در اين شهر حضور داشت و با گرفتن امان از هولاکو سبب حفظ خون عده‏اى از دوستان و نزديکان خود شد. او جز براى حج از عراق بيرون نرفت و سفرهاى دور نداشت. در سال 664 در بغداد درگذشت و جنازه‏اش براى خاک‌سپاري به نجف برده شد. [31]

از سه برادر وي، شرف‏الدين محمد در حادثه سقوط بغداد (سال 656ق) کشته شد. [32] برادر ديگرش جمال‏الدين ابوالفضائل احمد (م 673ق) از فقهاي شيعه و عالم به رجال و تفسير بود. ابن‌داوود حلي که شاگرد وي بوده، مي‌نويسد: از باورع‌ترين عالمان زمان خود و شاعري بليغ بود. کتاب‌هاي بشرى‌المحققين، الملاذ في الفقه، الکر، السهم‌السريع في تحليل‌المبايعه،

[29]. همان، ص174.

[30]. همو، الاقبال؛ ج3، ص‌93.

[31]. محمدبن‌احمد ذهبي؛ تاريخ‌الاسلام؛ ج‌49، ص‌177.

[32]. ابن‌فوطي؛ کتاب‌الحوادث؛ ص‌359.


27

الفوائد‌العدة في اصول‌الفقه، کتاب‌الروح در ردّ ابن‌ابي‌الحديد، شواهدالقرآن، بناءالمقالة‌العلوية (الفاطمية) في نقض الرسالة العثمانية، زهرة‌الرياض في المواعظ، الاختيار في ادعية الليل و النهار از تأليف او که به 82 جلد مي‌رسد، مي‌باشد. [33] احمدبن‌طاووس پايه‌گذار تقسيمات درايه‌اي روايت به صحيح و حسن و موثق و ضعيف است و کتاب حل‌الاشکال فى معرفة‌الرجال را در موضوع علم رجال نوشت. [34] فرزند وى عبدالکريم‌بن‌احمد صاحبِ کتاب فرحة‌الغرى عالمى نسب‌شناس بود. حسن برادرِ ديگر سيد شهرتى ندارد؛ اما فرزند وى مجدالدين محمد کسى است که همراه پدر علامه‌حلى، در حمله هلاکو به عراق، شهرهاى حله و نجف و کربلا را از قتل و غارت نجات داد و به دستور حاکمِ مغول نقيبِ منطقه فرات شد. برادرش احمد‌بن‌حسن نيز اميرالحاج بود. [35]

سيد دو پسر به نام‌هاي محمد و علي داشت که اولي در حله به دنيا آمد و دومي در نجف. [36] محمد پسر ارشد اوست. سيد کتاب کشف‌المحجه را براي او نوشت. علي در نام و کنيه و لقب همنام پدر است؛ ازاين‌رو گاهي ميان او و پدر اشتباه مي‌شود. چهار فرزند ديگر وي دختر هستند که سيد در برخي از آثار خود به آنها اشاره کرده است. [37]

خاندان ابن‌طاووس علاوه بر شهرت علمي غالباً منصب نقابت را بر عهده

[33]. ‏ابن‏داوود حلي؛ رجال؛ ص46.

[34]. آقابزرگ تهراني؛ الذريعه؛ ج‌7، ص‌64.

[35]. ابن‌عنبه؛ عمدة‌الطالب؛ ص‌170.

[36]. ابن‌طاووس؛ کشف‌المحجه؛ ص‌44.

[37]. ابن‌طاووس در رساله المواسعه و المضايقه (ص520) مي‌گويد دو پسرم و چهار دخترم اين رساله را بر من قرائت کردند و در کتاب الامان (ص128) از شرف‌الاشراف يکي از دخترانش ياد مي‌‌کند ومي‌گويد حافظ و کاتب است. به نظر مي‌رسد شرف‌الاشراف وصف است نه نام.


28

داشتند که نمايندگي يا سرپرستي سادات و رابط آنان با دستگاه خلافت بود. بنا به نقلي جد آنان طاووس نقيب سورا از نواحي حله بود. [38] دو فرزند سيد و عبدالله‌بن‌احمد و محمد‌بن‌حسن (فرزندان برادرانش) نقيب بودند. سيد و برادرش قوام‌الدين احمد نقيب‌النقبا بودند که در واقع سرپرستي ديگر نقيبان است. قوام‌الدين احمد اميرالحاج نيز بود. [39]

ابن‌طاووس پيوسته با اوصافي چون مرد تقوا، اسطوره زهد و تقوا و صاحب کرامات ستوده مي‌شود. از علامه‌حلى (م 726ق) نقل شده است که رضى‌الدين ابن‌طاووس زاهدترين فرد زمان خود و صاحب کرامت بود؛ بعضى از کرامت‌ها را خود برايم نقل کرده است و برخى را از پدرم شنيده‌ام. [40] شهيد اول (م 786ق) و جمعي از متأخران از وي به صاحب‌الکرامات ياد کرده‌اند. [41] حر عاملي (م 1104ق) مي‌نويسد: حال او در دانش، فضل، زهد، عبادت، ورع، ثقه‌بودن و عظمت نياز به توضيح ندارد. [42] مترجم کشف‌المحجه مقام او را بالاتر از وصف دانسته مي‌گويد: «بس است در مقام جنابش اينکه مکرر به شرف حضور امام عصر مشرف شده که خود او و علماي اعلام نقل نموده‌اند که فوق حدّ تواتر و مسلّم عند الکل است و مقام زهد و عدم اعتناي او به

[38]. محمدباقر مجلسي؛ بحارالانوار؛ ج‌104، ص‌44.

[39]. براي اطلاع از منبع اين مناصب ر.ک: مصطفي صادقي؛ دولتمردان شيعه در دستگاه خلافت عباسي؛ ص‌189. براي اطلاع از تشکيلات نقابت ر.ک: محمدهادي خالقي؛ ديوان نقابت؛ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1387.

[40]. محمدبن‌حسن حر عاملى؛ امل‌الآمل؛ ج‌2، ص‌207. همچنين ميرزاحسين نورى؛ مستدرک الوسائل؛ ج‌2، ص‌439.

[41]. شهيد اول؛ ذکري‌الشيعه؛ ص‌267. همو، الاربعون حديثاً؛ ص‌33. عبدالله افندي؛ رياض‌العلماء؛ ج‌6 ص‌24. زبيدي؛ تاج‌العروس؛ ج‌8، ص347 (ذيل واژه طاووس).

[42]. محمدبن‌حسن حر عاملي؛ امل‌الآمل؛ ج‌2، ص‌205.


29

شئون دنيوي محتاج به بيان نيست». [43] عالمان اهل ‌سنت نيز سيد را موصوف به چنين اوصافي دانسته‌اند. ذهبي (م 748ق) به نقل از کازروني مي‌نويسد: همانند ابن‌طاووس نيامده است و کسي چون او در دينداري و عبادت و اخلاق نديديم. [44]

با اين همه گزارشي وجود دارد که با اين مقام و عظمت نمي‌سازد؛ ابن‌طقطقي در کتاب الاصيلي به مناسبت ذکر نسب محمد‌بن‌ابراهيم حسني مشهور به ابن‌الامير مي‌نويسد: او همراه علوي ديگري به نام ابن‌التقي در سال 663 از پدرم سعايت کردند و پدرم بازداشت شد. پس از بررسي معلوم شد آنها دروغ گفته‌اند و اعتراف کردند سيدعلي‌بن‌طاووس آنها را به اين کار واداشته است. يکي از آن دو آزاد شد و ديگري را اعدام کردند. سيد هم موقع اعدامش حاضر بود و از او روي گرداند. به او گفتند چرا چنين مي‌کني درصورتي‌که تو باعث قتل او شده‌اي؟ [45]

چند نکته دراين‌باره گفتني است: نخست آنکه شرح اين واقعه در جاي ديگري ديده نشد و همان‌گونه که مصحح کتاب اشاره کرده است چنين اتهامي با شخصيت سيد سازگاري ندارد. دوم آنکه پدر ابن‌طقطقي نقيب حله بود؛ ولي ثروتمند بود و شخصيتي ماجراجو داشت. او با سوء‌استفاده از موقعيت سياسي و اجتماعي خود توانست بر دارايي‌هايش بيفزايد، به‌گونه‌اي‌که قحطي پيش‌‌آمده در آن دوران را به او نسبت دادند. وي سرانجام در سال 680

کشته شد. [46] سوم آنکه خود ابن‌طاووس مي‌گويد وقتي خليفه از من خواست

[43]. شهيدي گلپايگاني؛ برنامه سعادت (ترجمه کشف المحجه)؛ ص‌21.

[44]. محمدبن‌احمد ذهبي؛ تاريخ‌الاسلام؛ ج‌49، ص‌177.

[45]. ابن‌طقطقي؛ الاصيلي؛ ص‌99.

[46]. ر.ک: «آل طباطبا»، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامي؛ ج‌2.


30

مسئوليت‌هايي بپذيرم و ردّ کردم، از من سعايت‌هاي هولناکي شد که

با عنايت الهي برطرف شد. [47] ممکن است در اين دوره شايعات و تبليغاتي

ضد او وجود داشته و آنچه ابن‌طقطقي نقل کرده است ناشي از اين

جريان باشد.

شرح حال رضي‌الدين‌بن‌طاووس را بارها و به مناسبت‏هاى مختلف نوشته‏اند. از پنجاه يا شصت کتابى که وى نوشت، [48] امروزه حدود بيست اثر موجود است و منتشر شده است. علاوه بر چاپ‏هاى مختلف يک اثر، [49] تعدادى از آثارِ سيد به فارسي درآمده و برخى مانند لهوف ترجمه‏هاى مکرر دارد. گذشته از اينها، مقالات و کتاب‏هاى مستقلى که درباره سيد و انديشه‏هاى او نوشته شده است، کم نيست. تقريباً در همه اين موارد شرح حال مختصر يا مفصل وى آمده است. [50]

آنچه در اينجا براي ما مهم است، جايگاه علمي و تخصص‌ اصلي اوست. سيد‌بن‌طاووس در علوم مختلفي وارد شده و کتاب نوشته است؛ اما نمي‌توان او را در علمي متخصص خواند. يکي دو اثر فقهي‌اي که از وي بر جاي مانده [51] به‌گونه‌اي نيست که بتوان وي را در رديف فقهاي مشهور آورد؛ در ضمن وي

[47]. ابن‌طاووس؛ کشف‌المحجه؛ ص‌167.

[48]. ر.ک: ابن‌طاووس؛ فتح‌الابواب؛ ص‌34 (مقدمه تحقيق). همو، التشريف‌بالمنن؛ ص‌23 (مقدمه تحقيق). اتان کلبرگ؛ کتابخانه سيدبن‌طاووس؛ صص‌110 و 114.

[49]. سعد‌السعود چهار چاپ دارد: رضى، بوستان کتاب، دليل، احسن‌الحديث. کتاب لهوف مکرر چاپ شده است.

[50]. ازاين‌رو در نوشتار حاضر به تکرار اين مطالب نمى‏پردازيم و به همين اندازه از شرح حال وى بسنده مى‏کنيم.

[51]. رساله المواسعة و المضايقه درباره وقت نمازها و رساله غياث سلطان الورى‏ مشتمل بر رواياتي درباره قضاي نمازهاي ميت.