فهرست مطالب
کاوش هاي نظري در الهيات و تمدن

حبيب الله بابائي


1

کاوش هاي نظري در الهيات و تمدن

حبيب الله بابائي


2


3


4


5
فهرست مطالب
سخني با خواننده 17
مقدمه 21
1. ماهيّتِ تمدّن
مفهوم تمدن. 27
ويژگى‏هاى نظامِ تمدنى.. 40
سازه‏هاى تمدن. 43
سيستم تمدنى.. 54
ضابطه مندي تمدن ها. 60
مراحل تمدن ها و تکامل آنها. 63
2. ماهيت مطالعاتِ تمدنى
رويکردهاي اجتماعي در شناختِ تمدن. 73
روش‏هاي تمدن پژوهي در علوم اجتماعي.. 76
روش سيستمى.. 84
نتيجه گيري.. 91
^6^
3. حکمت عملي، حکمت تمدني
مقدمه. 95
عقل عملي و عقل تمدني.. 98
تبيين هاي متفاوت در فرق ميان عقل عملي و عقل نظري.. 98
تطبيق تبيين هاي مختلف از عقل عملي بر عقل تمدني.. 100
نظريه مختار. 102
ماهيّت و منزلتِ عقل عملي و عقلانيّت تمدني.. 104
توصيفي يا هنجاري بودن علوم عملي.. 104
اعتباري يا حقيقي بودنِ عقل عملي.. 106
مستند بايدها و شايدهاي تمدني.. 110
1. عقل نظري.. 110
2. ملائمت با «منِ جمعيِ عِلوي». 111
3. فطرت اجتماعي.. 114
4. تجربه اجتماعي.. 117
5. دين.. 118
برتري عقل عملي بر عقل نظري در نگرش تمدني.. 119
خاتمه. 122
4. الهياتِ تمدّني
مقدمه. 125
1. نگرش الهياتي به مقولات تمدني.. 126
مفهوم الهيات تمدني بنابر اصطلاح قدما از الهيات... 127
مفهوم الهيات تمدني در اصطلاح جديد از الهيات... 130
الهيات تمدني و نسبت آن با الهيات عملي در انديشه ديني مدرن. 134
^7^
انطباق وظايف الهيات عملي بر الهيات تمدني.. 137
2. نگرش تمدّني به مقولات الهياتي.. 141
دشواري هاي فهم و تطبيق مَغيبات الهياتي در نگرش تمدني.. 141
نمونه هايي از مقولات الهياتي در نگرش تمدّني.. 145
امدادهاي غيبي و کارکردهاي تمدني آن. 146
انتظار و کارکردهاي تمدنيِ آن. 151
ياد رنج متعالي و کارکردهاي تمدني آن. 152
خاتمه. 154
5. جامعه، فرهنگ و تمدّن در تفکّر و تجربه صوفيان مسلمان
مقدمه. 155
ظرفيت هاي بالقوه فرهنگي و اجتماعي در عرفان عِلمي.. 160
1. تأکيد بر ابعاد عملي و اجتماعي در علم عرفان. 162
2. يگانه گرايي در عقيده و رفتار و ابعاد فرهنگي و اجتماعي آن (توحيد در جامعه) 162
3. مقوله زهد در انديشه عرفاني و مفهوم اجتماعي آن. 164
4. انديشه ولايت (خلافت بالسيف) و مفهوم تمدني آن. 170
5. زيبايي و هنر در تفکّر عرفاني و ابعاد فرهنگي و تمدني آن. 173
6. مؤلفه هاي عرفانيِ مؤثر در ساحت هاي فرهنگي (مانند غم عرفاني و عشق عارفانه) 174
7. ظاهر (شريعت) و باطن (طريقت) در عرفان اسلامي و امکان تطبيق آن در مورد تمدن و فرهنگ 181
ظرفيت هاي فرهنگي و اجتماعي در تصوّف اسلامي (بررسي تاريخي) 183
1. زهد متصوفه در برابر تجمّل در دستگاه خلافت اسلامي.. 185
2. رويکردهاي اجتماعي در ميان متصوفه. 189
الف). امر به معروف و نهي از منکر. 191
^8^
ب). جهاد و مبارزه با دشمنان اسلام. 192
ج). اخوّت و برادري.. 195
د). تأثير در فرهنگ عمومي.. 197
3. نگرش ايجابي به دنيا و فعاليت هاي دنيوي.. 201
4. سياست و تصوف... 210
5. تطبيق با شرايط زماني و مکاني.. 213
6. نگاه مثبت به مقولات فرهنگي (به ويژه هنر) 216
خاتمه. 220
6. فرهنگ تکثر گراي غربي و چالش هاي نوپديد آن
در زيست و هويت مسلمان شرقي
مقدمه. 223
جايگاه فرهنگ در وضعيت فرامدرن. 228
تحولات جديد فرهنگي در وضعيت فرامدرن غربي.. 230
1. تغيير و تحول. 230
2. فردگرايي جديد. 234
3. بحران هويت... 236
چالش هاي زيست و هويت ديني در وضعيّت فرامدرن. 238
1. سکولاريزاسيون استدلالي.. 238
2. سکولاريزاسيون روانشناختي.. 239
3. ضعف توحيدي.. 240
4. ضعف ايمانيِ برآمده از تکثر گزينه هاي ايماني.. 242
5. معضل هويت ديني.. 243
خاتمه و پيشنهاد. 244
^9^
7. اسلام و تمدّن در انديشه حسن حنفي و مالک بن نبي‏
مقدمه. 249
انديشه اصلاحى و تفكر احيايى.. 253
انديشه اصلاحى جديد. 259
نسبت چپ اسلامى با تفكر جريان نو اصلاح عربى.. 265
1. حسن حنفى.. 268
نگرش تمدنى حسن حنفى به دين.. 270
2. مالك‏بن‏نبى.. 274
نگرش بن‏نبى به تمدن اسلامى.. 276
اخلاق و تمدن از منظر بن‏نبى.. 279
جايگاه دين در انديشه تمدنى بن‏نبى.. 283
جمع‏بندى.. 286
8. درآمدي بر الهيات عملي در انديشه دينيِ مدرن
پيشينه الهيات عملي.. 289
تعريف الهيات عملي.. 296
وظايف الهياتِ عملي.. 303
تفصيل وظايف چهارگانه الهيات عملي.. 308
1. وظيفه توصيف تجربي و حسي.. 308
2. وظيفه تفسيري.. 310
3. وظيفه هنجاري.. 311
الف) تفسير الهياتي رخدادها، وضعيت و زمينه اجتماعي.. 311
ب) تفسير اخلاقي عمل.. 312
ج) عمل خوب و بازتاب هنجاري آن. 315
^10^
وظيفه هنجاري و گفتگوي بين رشته اي.. 317
ـ مدل هاي ارتباطي دوسويه در گفتگوي بين رشته اي.. 319
ـ مدل هاي گَشتاري در گفتگوي بين رشته اي.. 322
ـ مدل اُريب شکل در گفتگوي ميان رشته اي.. 325
4. وظيفه عملي.. 326
جلوه هاي رهبري ديني (در مسيحيت) 326
خاتمه. 330
9. الهيات و فرهنگ
مروري بر تطورات فکري الهي دانان مسيحي در مطالعات فرهنگي
مقدمه. 331
قسمت اول: فرهنگ در نگرش مدرن و پست مدرن. 333
ويژگي هاي فرهنگ در دنياي امروز. 334
روش هاي مطالعه فرهنگ در معناي مدرن. 335
چالش ها در فرهنگ شناسي.. 336
تفاوت هاي نگرش پست مدرن با نگرش مدرن در باب فرهنگ.... 338
1. نسبي و تاريخي شدن فرهنگ.... 338
2. جزئي شدن فرهنگ (نفي فرهنگ به مثابه يک کل) 339
3. نداشتن اجماع در فرهنگ.... 339
4. نفي فرهنگ به عنوان يک اصل براي نظم اجتماعي.. 339
5. بي ثباتي فرهنگي.. 340
6. نبود مرزهاي مشخص فرهنگي.. 340
قسمت دوم: نسبت ميان فرهنگ و الهيات... 341
مراحل مطالعات فرهنگ و الهيات در غرب... 343
^11^
مرحله نخست: از شلايرماخر تا کارل بارت... 345
فردريش شلايرماخر (1768-1834م) 345
رودولف بولتمان (1884-1976م) 346
کارل بارت (1884-1968م) 350
مرحله دوم: از پل تيليش تا ريچارد نيبور. 353
پل تيليش (1886-1965م) 354
ريچارد نيبور (1894-1962م) 357
الگوهاي نسبت ميان الهيات و فرهنگ از نظر نيبور. 357
1. مسيح در برابر فرهنگ.... 360
2. مسيح متعلق به فرهنگ است... 362
3. الگوهاي مياني.. 364
الف) الگوي ساختيِ ترکيبي ها (دين بالاتر از فرهنگ است) 365
ب) مدل نَوَسانيِ دوگراها (مسيح و فرهنگ در پارادوکس اند) 367
ج) مدل تبديليِ تحول گراها (دين فرهنـگ را تغيير مي دهـد)
(نظريه نيبور) 370
مرحله سوم (وضعيت پست مدرن امروز) (جان ميلبنک و کاترين تَنِر) 374
جان ميلبنک (1952م) 375
کاترين تَنِر (1957م) 377
1. هويت مسيحي در اصطلاح اجتماعي.. 377
2. هويت مسيحي در پرتو مرزهاي متفاوت فرهنگي.. 380
3. اشتراکات در عقايد و رفتارهاي مسيحي (عناصر ذاتي مسيحي) 382
سَبک مشترک زندگي.. 384
هويتِ مشترک بر اساس «وظيفه مشترک». 384
نتيجه گيري.. 385
^12^
پيوست ها
پيوست 1: ترجمه و تلخيص کتاب اسلام تمدني: پلي ميان سنت و تجدد (رسول نوروزي فيروز، فضه خاتمي نيا) . 389
اشاره 389
مقدمه. 390
فصل اول: گفتگوي تمدن‎ها و جهان اسلامي (سيد حسين نصر) 392
فصل دوم: اسلام تمدني از منظر شريعت (محمد‎هاشم کمالي) 397
1. معنا و هدف اسلام حضاري.. 398
2. کيفيت خوب زندگي.. 403
3. حمايت از حقوق اقليت‎ها و زنان. 406
4. همبستگي فرهنگي و اخلاقي.. 408
5. قابليت دفاع.. 410
فصل سوم: رويکردهاي جديد به شريعت: تقدير از ارزش‎هـاي اسلامي برحسب تغييرات در جوامع اسلامي (احمد کاظمي موسوي) 413
ابواسحاق الشاطبي.. 414
شاه ولي‎الله دهلوي.. 417
محمد اقبال. 419
عبدالحميد ابوسلميان. 421
فصل چهارم: معناي تمدن از منظر مالايي‎ها (بهارالدين احمد) 423
فصل پنجم: اسلام حضاري در بافت گفتمان سنتي اسلامي ـ مالايي در دنياي مالايي (محمد عثمان المحمدي) 430
فصل ششم: اسلام حضاري به منزله سياست حکومتي جديد (مُهد کمال حسن) 436
فصل هفتم: رفاه و سلامت محيط زيست به عنوان ويژگـي مهم اسـلام حضاري (عثمان بکار) 442
فصل هشتم: بازسنجش تأثير اسلام در علم مدرن (سميل اکدوغان) 446
^13^
فصل نهم: اقتصاد اسلامي در دنياي جهاني شده: فرصـت‎ها و چالـش‎ها براي مسلمانان (عامر الروبايي) 455
فصل دهم: تبادل بين تمدني دانش در سنت فکري اسلام: مطالعه موردي در باب رابطه «علم تدبير منزل اسلام» و «اکونومياي» يونان باستان (صبري اورمان) 458
فصل يازدهم: برخورد فرهنگ‎ها: بررسي واکنش ادبي مسلمانان به سلطه غربي (حسن النگار) 462
فصل دوازدهم: ماهيت فرافرهنگي هنر اسلامي (اميرحسين ذکرگو) 470
فصل سيزدهم: اقليت‎ها در جوامع اسلامـي: بافت تمـدني کثـرت گـراي مالزيايي (مدّثر عبدالرحيم) 479
پيوست 2: ترجمه و تلخيص کتاب يهوديت به مثابه يک تمدن 485
اشاره 485
درباره کتاب... 486
نکاتي از آرنولد السن و مرادخاي کاپلان در سرآغاز کتاب... 486
مقدمه. 491
بخش اول: علل بحران. 493
1. عوامل فروپاشي.. 493
الف) نظم سياسي مدرن. 493
ب) نظم اقتصادي مدرن. 495
ج) ايدئولوژي مدرن. 498
2. مؤلفه هاي محافظت از زندگي يهودي.. 500
عوامل دروني.. 500
عوامل محيطي.. 502
3. عامل تعيين کننده 503
^14^
برنامه اي براي نوسازي.. 503
بخش دوم: الگوهاي مختلف براي يهوديت... 505
بخش سوم: الگوي پيشنهادي براي يهوديت... 506
يهوديت به مثابه تمدن. 506
عناصر سازنده يهوديت به مثابه يک تمدن. 509
1. سرزمين.. 509
2. زبان. 510
3. آداب، قوانين و عرف اجتماعي.. 511
4. نبايدهاي عمومي.. 511
4. هنر تودگاني.. 513
5. ساختار اجتماعي.. 514
اقتضائات يهوديت به مثابه يک تمدن. 515
بخش چهارم: سازمان جامعه يهوديان. 519
ملت يهودي.. 519
مليت گرايي به مثابه يک مفهوم فرهنگي.. 519
سرزمين اسرائيل (فلسطين) 521
نظام اجتماعي يهودي.. 522
بخش پنجم: رشد و توسعه دين يهودي.. 524
ضرورت جهت گيري هاي جديد نسبت به مسئله دين.. 524
جايگاه دين در زندگي يهودي.. 525
بُعد تود گاني دين يهودي.. 527
مراحل گذشته و تاريخيِ يهوديت... 531
روش کارکردي در تفسير آموزه هاي ديني.. 533
بخش ششم: تورات و يهوديت به مثابه روش زندگيِ يهوديان امريکا. 534
^15^
تورات به عنوان روش زندگي.. 534
محيط اجتماعي يهودي.. 535
خانواده يهودي.. 535
کنيسه. 537
عرف تودگاني.. 538
اخلاق يهودي.. 539
فقه و اخلاق.. 540
عدالت اقتصادي.. 540
آموزش يهودي.. 541
نتيجه گيري.. 542
کتابنامه. 547
الف. کتاب ها. 547
ب. مقالات... 558
ج. منابع انگليسي.. 561
د. تارنماها. 564
نمايه ها
آيات... 565
روايات... 566
اعلام. 567
اصطلاحات 576
اديان، اقوام، مكاتب و تبارها 592
كتاب‏ها و مجله‏ها 598
مكان‏ها 601


16


17

سخني با خواننده

مطالعات تمدني در دنياي اسلام به گونه هاي مختلف و در مراحل گوناگون شکل گرفته و پيشرفت کرده است؛ ليکن آنچه در اين مطالعات و بررسي ها تاکنون صورت يافته، نگاهي تاريخي (تاريخ تمدن اسلامي) و احياناً فلسفي و اجتماعي (چيستي تمدن و فرهنگ) بوده است. در اين مطالعات، رويکرد الهياتي به تمدن و رويکرد تمدني به الهيات کمتر مورد تحليل و تمرين نظري قرار گرفته است. اين در حالي است که نياز بدين رويکرد در دنياي امروز اسلام بيش از پيش احساس مي شود و پيامدهاي آن در ايجاد تحول در حوزه هاي فکري و فرهنگي مسلمانان بسيار درخور توجه و راهگشاست.

آنچه در اين کتاب آمده، پروژه درازمدتي است که محقق گرانمايه، آقاي حبيب الله بابايي، سال ها پيش آن را آغاز کرده و در پژوهش هاي خود، زماني طولاني را بدان اختصاص داده است. آنچه، اکنون بعد از پنج سال مطالعه و تحقيق به ثمر نشسته است، نه يک الگوي جامع از «الهيات معطوف به فرهنگ و تمدن» ـ که تحصيل آن در وضعيت فکري امروز ناممکن مي نمايد ـ بلکه جستارها و کاوش هاي نظري در موضوعات مختلف الهياتي و تمدني است که هر يک از اينها مي تواند موضوعات و پرسش هاي جديد، و رويکردها و افق هاي تازه اي در مطالعات الهياتي از تمدن و مطالعات تمدني از مقولات الهياتي فراروي محققان و انديشوران قرار دهد. مؤلف براي اتقان کار و اعمال نقدها و ملاحظات علمي، اين نوشته ها را پيش از اين در معرض


18

ارزيابي و نشر مجلات مختلف علمي و پژوهشي قرار داده است تا قبل از انتشار کتاب، از نواقص آن فروکاهد و به غناي آن بيفزايد که البته اين فرايند، هرچند اين پژوهش را به تأخير انداخته، به قوت آن افزوده است.

همه مقالات تأليفي ـ را به علاوه پيوست شماره دو که گزارش و تلخيص کتاب مرادخاي کاپلان است ـ آقاي بابايي نوشته است؛ پيوست شماره يک را ـ که گزارش و تلخيص کتاب اسلام حضاري است ـ آقاي رسول نوروزي (محقق رسمي گروه مطالعات تمدني) و خانم فضه خاتمي نيا (کارشناس و محقق ارشد ادبيات انگليسي) تهيه کرده اند که بدينوسيله از آنها قدرداني مي شود. گفتني است دو مقاله نخست خلاصه مطالبي است که پيش از اين در کتاب جستاري نظري در باب تمدن ـ که حاصل پژوهش و نگارش مؤلف از گفتگوهاي گروه مطالعات تمدني است ـ چاپ شده است. اين دو مقاله چکيده اي است از آنچه در کتاب مذکور آمده است و البته افزوده هايي هم دارد که در آن کتاب نيامده است. همين طور مقاله هفتم نيز پيش تر در کتاب تمدن و تجدد در انديشه معاصر عرب، به قلم نويسنده آمده که در اين کتاب همراه با اضافاتي تجديد چاپ شده است. بقيه مقالات نيز در چند سال گذشته در مجلات مختلف مانند مجله نقد و نظر، حکومت اسلامي، الهيات اجتماعي و علوم سياسي منتشر شده اند که در اين کتاب تجميع يافته اند.

لازم است زحمات طاقت فرساي نويسنده را در تأليف اين مقالات پاس داشت؛ ايشان در فضايي که ادبيات تمدني در آن ناچيز است و منابع کافي نيز دراين باره وجود ندارد، با عزمي ستودني بر اين موضوع تمرکز کرده و گام هاي مؤثري در اين راه برداشته اند. همچنين از آقايان رسول نوروزي و هادي شکوري تشکر مي کنيم که در نمونه خواني ها و دقت هاي متني کمک هاي شاياني کردند. همين طور بايد قدرداني کرد از مجلاتي که با نشر اين مقالات، زمينه را براي نقد و نضج هر يک از آنها فراهم آوردند و بالاخره


19

از مسئولان محترم پژوهشگاه و رؤساي پيشين آن (حجج اسلام آقايان دکتر محمدتقي سبحاني و دکتر احمد مبلغي) و رئيس فعلي آن جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاي حسين توسلي، معاونت پژوهش و اداره نشر پژوهشگاه که همه به گونه اي در شکل گيري اين مجموعه سهيم بوده و در نشر آن همکاري کرده اند، سپاسگزاريم.

گروه مطالعات تمدني

پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي


21

مقدمه

موضوع «فرهنگ و تمدن» به موجب دنيوي بودنشان، کمتر مورد تحقيق و تأملِ انديشمندان مسلمان قرار گرفته و به ندرت در صورت­بندي تفکر فقهي، اخلاقي، کلامي، فلسفي و يا حتي عرفاني آنها اثر گذاشته است؛ ازهمين رو منابع اسلامي خلأهاي فراواني به لحاظ اجتماعي پيدا کرده و ابعاد پنهان و پيچيده «تمدن و فرهنگ انساني» از منظر وحياني روشن نگشته است؛ ليکن انديشه مسيحي، باوجود کاستي هاي ذاتي اي که درآن نهفته است، به موجب آميختگي اش با دنياي سکولار و دنياگرايي در غرب بعد از رنسانس، ناگزير از مواجهه الهياتي و ديني با مقولات اجتماعي و اين جهاني بوده و داشته هاي محدود خود را جهت حل معضلات حيات بشري به کار بسته است.

مجموعه نوشتارهاي حاضر در مورد «دين، فرهنگ و تمدن» در صدد ارائه يک الگوي جامع از «انديشه تمدنيِ اسلام» نيست. بي شک چنين کاري در توانايي يک فرد با يک رويکرد در يک رشته خاص نخواهد بود که بتواند با چند سال مطالعه و نوشتن چند مقاله از عهده آن برآيد. اساساً ارائه «الگوي تمدني اسلام» کاري است بس سترگ که بايد گروه هاي مختلف پژوهشي براي آن شکل داد، گفتگوهاي ميان رشته اي و چندرشته اي براي آن ترتيب داد و زمان و زمينه کافي براي تجربه هاي متعدد و متنوع فراهم آورد تا به تدريج چشم انداز تمدنيِ اسلام هويدا شود و آينده اي روشن براي مسلمانان در جهان امروز ترسيم گردد.


22

هدف نويسنده از مجموعه نوشتارهاي حاضر، کاوش هاي نظري و تأملات فکري درباره امکان مطالعات تمدني در موضوعات اسلامي و انجام مطالعات اسلامي در موضوعات تمدني بوده است. علاوه بر آن سعي کرده ايم به تلاش هاي مشابه در فرهنگ هاي دينيِ ديگر، مانند مسيحيت و يهوديت نيز توجه کنيم و تجربيات آکادميک آنها را در ايجاد نسبت ميان د ين، فرهنگ و تمدن به نخبگان تمدن انديش ايراني گزارش کنيم تا بلکه پرسش هاي مشابه و پاسخ هاي ممکن به مثابه تجربيات فکري دغدغه مندان دين و الهيات همواره نصب العين انديشمندان و متفکران مسلمان باشد تا از خطاهاي پيش آمده برحذر باشند و از ظرفيت هاي به دست آمده بهره ببرند.

بدين منظور در نخستين گام، خلاصه اي از «چيستي تمدن» و «ماهيت مطالعات تمدني» بيان کرده ايم تا معنا و مفهوم تمدن و رويکرد تمدني را در گفتار خويش معلوم سازيم. فصل اول و دوم که برگرفته از کتاب جستاري نظري در باب تمدن با افزوده هايي تازه است، ماهيت تمدن و تمدن شناسي را معلوم مي کند. فصل سوم که در شماره 62 مجله حکومت اسلامي منتشر شده، در صدد تطبيق عقل عملي بر عقلانيت تمدني (عقل عامل در عرصه تمدن) است تا راه را بر رويکردهاي عملي در ساحات متعالي هموار کند و تحقق عمليِ آموزه هاي ديني را ممکن سازد. به نظر مي رسد از رهگذر چنين عقل فعالي در انديشه ديني نه فقط مقابله با سکولاريزاسيون (نفي آتوريته دين از صحنه زندگي) سهل خواهد شد، بلکه کارآمدي دنيوي و تمدني علوم ديني، مانند الهيات و اخلاق در عرصه هاي کلان اجتماعي امکان خواهد يافت. فصل چهارم، رويکرد الهياتي در مطالعات تمدني را بررسي مي کند. در اين نوشته که در شماره 63 نقد و نظر انتشار يافته است، معناي الهيات تمدني مورد بحث قرار مي گيرد. از اين منظر الهيات تمدني را به دو معنا مي توان به کار برد: نگرش الهياتي به مقولات تمدني و نگاه تمدني به مقولات


23

الهياتي. اين مقاله بسط اين دو معنا از الهيات تمدني است تا در نخستين گام، مفهوم نگرش الهياتي به مقولات تمدني را بررسي و معناي اين تعبير (الهيات تمدني) را بنابر اصطلاح قديم و جديد از الهيات روشن کند. آن گاه در گام ديگر امکان نگرش تمدني به مقولات الهياتي و نمونه هاي ممکن آن (همچون غيب و اميد و قرباني) را در الهيات اسلامي مورد تأمل قرار دهد تا از اين رهگذر راهي متفاوت براي انديشه درباره بنيادها و ظرفيت هاي دين اسلام در صورت بندي تمدن اسلامي ارائه کند و برخي خلأهاي نظري (در تفسير و تبيين تحولات تمدني) و عملي (در تأسيس تمدن اسلامي) را در سنت فکري مسلمانان جبران نمايد. در فصل پنجم، رابطه ميان تصوف اسلامي و تمدن اسلامي در دو سويه نظري و تاريخي مورد بحث قرار گرفته است. در اين نوشته که در شماره 64 نقد و نظر آمده است، کوشيده ايم در يک نگاه در کارکردهاي تمدنيِ آموزه هاي صوفيه تأمل کنيم تا معلوم شود آيا اساساً چنين آموزه هايي نگرش عرفاني را برمي تابند يا نه؟ از سوي ديگر به فرض آنکه چنين نگاه دنيوي و تمدني اي به عرفان و تصوف ممکن باشد، آيا تاريخ، چنين کارکردي را براي تصوف تأييد مي کند و آيا اساساً صوفيه (در معنايي که خو اهد آمد) سهمي در تمدن اسلامي داشته اند يا خير؟ عنوان فصل ششم «فرهنگ تکثرگرايي غربي و چالش هاي نوپديد آن در زيست و هويت مسلمان شرقي» است که در شماره 56 فصلنامه علوم سياسي منتشر شده است. در اين نوشته با مروري بر مختصات فرهنگ متکثر مدرن در دنياي غرب، چالش هاي برآمده از «تکثر فرهنگي» در زيست دينيِ غربي ها مانند «سکولاريزاسيون استدلالي و روان شناختي»، «ضعف ايماني» و «بحران هويت ديني» را مورد تأمل قرار داده ايم. سپس سعي کرده ايم با تطبيق فضاي فرهنگي غرب بر وضعيت جديد دنياي اسلام که نشانه هايي از غرب زدگي فرهنگي در آن آشکارا ديده مي شود، امکان تکرار همان چالش هاي زيستي


24

و هويتي هرچند به شکلي متفاوت، در فضاي غيرغربي را مطالعه و بررسـي

کنيم. آن گاه در خاتمه اين مقاله با اشاره به رويکردهاي مختلف در حل تکثرِ سکولارِ غربي در جامعه مسلمانان و ايجاد وحدت مترقي اسلامي (صراط مستقيم توحيدي)، بر ضرورت تکثير و تکثر اسلامي (سُبُل توحيدي) به عنوان جانشيني براي وضعيت پلورال[1] مدرن امروز تأکيد ورزيده ايم. فصل بعدي کـه در کتاب تمدن و تجدد در انديشه معاصر عرب منتشر شده است، به جريان فکري «اصلاح تمدن‏گرا در دنياي عرب زبان» مي پردازد و شخصيت هاي نمونه و مؤثر در آن مانند حسن حنفى (چپ اسلامى) و بن نبى (ابن‏خلدونى‏هاي مغرب عربى) را بررسي و آراي آنها را در نسبت ميان «دين و تمدن» تحليل مي کند. فصل هشتم و نـهم بـراي معرفي انديشه ديني غربِ مسيحي در موضوع دين، فرهنگ و تمدن نگاشته شده است. مقاله هشتم که در شماره 61 نقد و نظر چاپ شده، در صدد معرفي الهيات عملي[2] و نحوه صورت بندي آن در تاريخ انديشه مدرن ديني در مسيحيت است. اين منظور در اين مقاله با اشاره به زمينه هاي تاريخي و اجتماعي (سکولاريزاسيون) در غرب، انديشه هاي الهياتيِ پيشين (الهيات شباني و الهياتي اخلاقي)، شخصيت ها و متفکران اثرگذار، مراکز، کتاب ها، و نشرياتي که در به وجود آمدن اين الهيات سهم وافري داشتند و وظايف توصيفي، تفسيري، هنجاري، و عمليِ اين الهيات پي گرفته شده است. مقاله نهم نيز که با عنوان «الهيات و فرهنگ: مروري بر تطوّرات فکري الهي دانانِ مسيحي در مطالعات فرهنگي» نوشته شده است، به دنبال نشان دادن سه دوره فکري الهيات مسيحي در نگاه به مسئله فرهنگ است تا نوع پرسش ها و پاسخ هاي

[1]. Plural.

[2]. Practical Theology.


25

ارائه شده در ميان انديشمندان مهم مسيحي، مانند فردريش شلايرماخر، کارل بارت، پل تيليش، رودولف بولتمان، ريچارد نيبور، جان ميلبنک و کاترين تَنِر ارائه شود و اندوخته هاي نظري آنها در موضوع الهيات، دين، فرهنگ و تمدن در دسترس محققان ايراني زبان قرار بگيرد.

در انتهاي کتاب، دو گزارش مهم از دو کتاب مهم تر در تفکر تمدني در اسلام و در يهوديت نوشته شده است. گزارش اول را ـ که ترجمه و تلخيص کتاب اسلام تمدني: پلي ميان سنت و تجدد[3] است ـ آقاي رسول نوروزي فيروز و خانم فضّه خاتمي نيا تهيه کرده اند. اين گزارش پيش از اين در شماره 140 آينه پژوهش منتشر شده است. اين کتاب ـ که محققان و انديشمندان مؤسسه بين المللي تفکر و تمدن اسلامي[4] در دانشگاه بين المللي اسلامي در مالزي نوشته اند ـ حاوي فصل هاي مهمي در موضوعات تمدني از منظر اسلامي است. گزارش دوم (پيوست شماره دو) تلخيص و ترجمه کتاب بسيار مهم مرادخاي کاپلان با عنوان يهوديت به مثابه يک تمدن[5] است که توسط راقم اين سطور نوشته شده و اخيراً در مجله آينه پژوهش در شماره 137-138 منتشر گرديده است. اميد است اين مجموعه بتواند افق هاي نويي در نگرش هاي تمدني فراروي محققان حوزه و دانشگاه قرار دهد و زمينه­ساز پژوهش هايي تازه در اين زمينه باشد.

در اين ميان بايد از استادان و مديران پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي قدرداني کنم، چه آنهايي که در نخستين گام در مجلات علمي مختلف (به ويژه نقد و نظر و آينه پژوهش) مقالات را منتشر و زمينه هاي اصلاح هر يک از

[3]. Islam Hadhari: Bridging Tradition and Modernity.

[4]. ISTAC.

[5]. Judaism as a Civilization.


26

آنها را فراهم کردند و چه کساني که همواره در رويکردهاي تمدني مشوق ما بودند و گروه مطالعات تطبيقي و تمدني به همت و عزم ايشان راه افتاد و چه همکاران علمي در شوراي علمي گروه (حجج اسلام آقايان دکتر مهدي اميدي، دکتر مجتبي عبدخدايي، دکتر ذبيح الله نعيميان، دکتر محمدتقي کرمي قمي، دکتر احمد رهدار، دکتر مصطفي جمالي، دکتر رضا خراساني و جناب آقاي عباس حيدري پور) که تک تک مقالات را خواندند و ملاحظاتشان را در مورد هر يک از مقالات به راقم اين سطور متذکر شدند. همين طور از آقايان رسول نوروزي و هادي شکوري که در نمونه خواني ها و دقت هاي متني کمک شاياني کردند سپاسگزارم. از حجت الاسلام هادي قهار نيز که در بحث هاي مربوط به نگرش سيستمي اينجانب را مدد رساندند، تشکر مي کنم. همچنين از جناب استاد حسن اعرابي سپاسگزارم که روي جلد را به خط زيبايشان آراستند. نهايتاً از حجت الاسلام والمسلمين آقاي محمدتقي سبحاني که نظارت بر اين مجموعه را برعهده گرفته اند و نکته هاي ارزنده اي را يادآور شدند قدرداني مي کنم و توفيقات همه را از خداوند متعال خواهانم.

حبيب الله بابايي


27

1

ماهيّتِ تمدّن

مفهوم تمدن

براى فهم تمدن بايد در گفتمان علمىِ تمدن‏شناسان که ناظر به همان واقعيات تمدني و مصاديق مختلف تمدن بوده است، ورود کرد. تلاش براى فهم ارتکاز جمعىِ انديشمندانِ اجتماعى[6] در مورد تمدن نه تنها زمينه را براى راهيابى به گفتمان علمىِ موجود هموار خواهد کرد، بلکه راه فهم خود «تمدن» ـ در مرحله ثبوت ـ را نيز آسان خواهد نمود؛[7] البته در گفتمان علميِ تمدن شناسان اختلافات فراواني وجود دارد. برخى تمدن را با علم و تکنولوژى يکى

[6]. تأکيد بر انديشمندان علوم اجتماعى از آن روست که تمدن ماهيتاً امرى اجتماعى است و تعريف آن نيز بيشتر از سوى انديشمندان اجتماعى صورت گرفته است.

[7]. بايد ميان تعاريف معيارى (Normative) و تعاريف مصداقى (Referencial) از تمدن فرق گذاشت. تعاريف مصداقى تعاريفى هستند که جامعه‏شناسان، ناظر به تمدن‏هاى موجود تعريف کرده و آن را بر تمدن‏هاى بيرونى و تاريخى تطبيق داده اند؛ اما تعاريف معيارى تعاريفى هستند که انديشمندان از منظر خودشان ـ نه اينکه ناظر به تمدن‏هاى بيرونى باشند ـ مطرح کرده و آن گاه بر اساس همان الگوى ذهنى و شخصى‏شان به قضاوت در مورد تمدن‏ها پرداخته اند؛ مثلاً اينکه آيا ايدئولوژى‏ها مى‏توانند منتهى به تمدن شوند و آيا در تعريف يک تمدن مى‏توان ايدئولوژى را به عنوان يکى از مؤلفه‏هاى تمدنى در نظر آورد، از پرسش‏هاى قابل طرح در تعاريف معيارى و نه مصداقى است؛ اما اينکه مثلاً آيا عامل سقوط تمدن روم اديان رومى بوده يا ظهور مسيحيت، از مسائل مربوط به تعاريف مصداقى از تمدن است.


28

انگاشته‏اند و برخى ديگر در واژه تمدن و احياي آن تنها بـه قـدرت سياسـي اشاره داشته­اند و برخي هم تمدن و فرهنگ را در هم آميخته اند و آن دو

را به يک معنا گرفته اند؛ ليکن برداشت هاى متفاوت و تعريف هاي متعدد

از تمدن نه بدان معناست که در ميان انديشمندان اجتماعى در مورد تمدن

و تمدن‏شناسى، پارادايم مشترک معنايي وجود ندارد و يا اينکه کشف

چنين اشتراک معنايي اي ممکن نيست. همه اين تفاوت ها و تعريف ها

نشان از رويکردهاي مختلف به يک حقيقت يا واقعيت دارند. اگر مؤلفه‏هاى اصلى و يا فرعى در تمدن معلوم گردد و اگر هسته مرکزي تمدن روشن شود، آن گاه جايگاه هريک از اين تعاريف و انظار در تمدن­شناسي نيز معلوم خواهد شد.

انديشمندانى که به بحث از تمدن پرداخته‏اند و يا درباره تاريخ تمدن شرق و يا غرب تحقيق کرده‏اند، باوجود تفاوت در تحقيقاتشان ، مشابهت‏هاى بحثىِ فراوانى داشته­اند. همين نقاط اشتراک، امکان پيدا کردنِ آن هسته مشترک را سهل مى‏کند؛ مثلاً درآثار ناظر به تاريخ تمدن‏ها، مانند تاريخ تمدن ويل دورانت، هنرى لوکاس، ش. دولاندلن، ادوارد گيبون و اشپيل فوگل شباهت‏هايى وجود دارد که عنوان تاريخِ تمدن را بر همه آنها موجّه مي کند. اين شباهت ها در ميان انديشمندان علوم اجتماعي نيز باوجود رويکردهاي متفاوت در تعريف تمدن وجود دارد که همه نشان از اشتراک مفهومي

تمدن در ميان آنهاست. گفتني است تفاوت ها در تعريف تمدن به

رويکردهاي متفاوت اين انديشمندان در اصل «تعريف» برمي گردد که برخي آن را با توجه به مؤلفه ها، برخي با توجه به ويژگي ها و بعضي با توجه به خاستگاه و يا به قلمرو تمدن تعريف کرده اند؛ مثلاً برخى از جامعه‏شناسان، مانند ادوارد تايلور، در تعريف تمدن به عناصر و مؤلفه‏هاى تمدنى همچون دين، هنر، قانون، اخلاقيات و آداب و رسوم پرداخته‏اند و برخى ديگر مانند


29

آلفرد وبر[8] به ويژگى‏هاى تمدنى اشاره کرده‏اند. برخى نيز مانند ويلهلم فن هومبولت[9] در تعريفشان از تمدن به قلمروِ آن اشاره کرده‏اند. در اين ميان کسانى هم بوده­اند که تمدن را به دوره هاي زمانىِ شکل‏گيرىِ آن تعريف کرده اند؛ مانند اشپنگلر که تمدن را به مرحله واپسين، سنگواره‏اى و بى‏آفرينش و يا روزگار پيرى و افسردگى فرهنگ‏هاى يکتا و آبستن سرنوشت تعريف کرده است؛[10] بنابراين در تعريف ها و تبيين هاي ذکر شده از تمدن، اختلاف رويکردها[11] به مباني متفاوت در بابِ «تعريف» بازمي گردد. برخى تلاش کرده­اند تعريفي ماهوى از تمدن ارائه کنند و جنس و فصل آن را مورد توجه قرار ‏دهند (ديدگاه ماهيت‏نگر) و برخى نيز با تعريف تمدن به تمايز کامل و يا تمايز نسبى ميان تمدن با فرهنگ پرداخته­اند (ديدگاه تمايزگر جامع و مانع و ديدگاه تمايزگر از امور مشتبه). همچنين تعاريف ديگري از تمدن وجود دارند که به ذکر بيان علت‏هاى تمدن پرداخته­اند (ديدگاه بيانگر علل شى‏ء). ديدگاه

ديگرى نيز در تعريف تمدن وجود دارد و آن نظريه تحليل مفهومى[12] است.[13]

[8]. Alferd Weber.

[9]. Von Homboldt.

[10]. داريوش آشورى؛ تعريف‏ها و مفهوم فرهنگ؛ صص 41 و 48.

[11]. در ميان انديشه‏هاى جامعه‏شناختى، رويکردهاي مختلفي در تعريف تمدن وجود داشته است؛ مانند: نحله تکامليون، مانند کنت و اسپنسر که به تکامل جوامع انسانى اعتقاد داشتند؛ نحله نوع‏شناسى تمدن مانند اسوالد اشپنگلر، پيتريم سوروکين و بنجامين نلسون که در پى طبقه‏بندىِ تمدن‏ها در طول تاريخ بودند؛ نحله روان‏شناسى اجتماعى تمدن‏ها مانند زيگموند فرويد که در اثر خود، تمدن و نارضايتى‏هاى آن، تمدن را از منظر روان‏شناسى مورد مطالعه و نقد قرار مى‏دهد و بالاخره نحله مقايسه­کنندگان تمدنى که دو نماينده برجسته آن آرنولد توين‏بى (در علم تاريخ) و ماکس وبر (در جامعه‏شناسى) و اخيراً کساني مانند آنتونى لوئيس و ساموئل هانتينگتون هستند. (ر.ک: احمد صدرى؛ مفهوم تمدن و لزوم احياى آن در علوم اجتماعى؛ ص11-28).

[12]. Conceptual Analysis.

[13]. اين روش نزد انديشمندان مسلمان «شرح الاسم» خوانده مى‏شود که با تعريف شرح اللفظ (تعريف لفظى) و همين‏طور تعريف حقيقى (ماهوى) متفاوت است.


30

در اين روش مؤلفه‏هاى مفهومى تمدن تحليل مى‏شود. اين شيوه از تعريف نسبت به تعاريف ديگر فراگيرتر است. اين تحليل مانند تعريف حقيقى در صدد تحليل مفاهيم سازنده معرف است؛ ولى برخلاف تعريف ماهوى در صدد ارائه ماهيت تمدن و تحليل ماهوى آن نيست. همين‏طور تحليل مفهومى با تحليل لفظى نيز تفاوت دارد. در تحليل لفظى و تحليل مفهومى در هر دو، معناى لفظ تمدن مورد بحث است؛ با اين تفاوت که در تعريف لفظى معناى تمدن بيان مى‏شود ولى در تحليل مفهومى، معناى تمدن مورد تحليل قرار مى‏گيرد؛ به بيان ديگر اولى لفظ‏شناسىِ تمدن است و دومى مفهوم‏شناسىِ آن.[14]

از جمله تعريف‏هاي ماهوي درباره تمدن، تعريف فوکوتساوا يوکيچى در کتاب نظريه تمدن است که تمدن را در دو معناى «محدود» و «گسترده» آن مورد تعريف و تبيين قرار مى‏دهد. تمدن به معناى محدود آن، يعنى افزايش آنچه انسان مصرف مى‏کند و تجملاتي که به ضرورت‏هاى روزانه زندگى اضافه مى‏شوند. تمدن به معناى گسترده آن، يعنى نه فقط رفاه در زمينه ضرورت‏هاى روزانه، بلکه يعني پالايش معرفت و پرورش فضيلت به نحوى که زندگى بشرى را به مرتبه‏اى بالاتر سوق دهد. در اين ديدگاه هر چه آميزش اجتماعي بيشتر باشد، شهروندان يک ملت بيشتر با يکديگر روبه‏رو مى‏شوند و هر چه روابط بشرى بيشتر گسترش يابد و الگوهاى آن تحول پيدا کند، به همان نسبت طبيعت انسان متمدن تر مى‏گردد و شعور بشرى افزون مي شود.[15]

هرسکويتس تعريفي علت نگر (علت فاعلي) از تمدن ارائه مي کند و مي گويد:

تمدن عبارت است از مجموعه دانش‏ها، هنرها و فنون و آداب و

[14]. ر.ک: احد فرامرز قراملکى؛ روش‏شناسى مطالعات دينى؛ ص 148-152.

[15]. فوکوتساوا يوکيچى؛ نظرية تمدن؛ ص 119-120.