+فهرست عناوين |
نقدى بر
صراطهاي مستقيم
عباس نيکزاد
صراط مستقيم
نقدى بر صراطهاي مستقيم
عباس نيکزاد
ناشر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
معاونت پژوهشي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم
تهيه: پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامي
چاپ: باقري
چاپ اول: زمستان 1388
شمارگان: 1400
همه حقوق براي ناشر محفوظ است.
نشاني: قم، خيابان شهداء (صفائيه)، کوچه آمار، پلاک 42
تلفن و دورنگار: 7832833، پخش: قم7832834، تهران، پکتا 5 ـ 88940303
ص. پ: 3858/37185، کد پستي: 16439 ـ 37156
وب سايت: www.isca.ac.ir
پست الکترونيک: nashr@isca.ac.ir
نيکزاد، عباس
صراط مستقيم؛ نقدي بر صراطهاي مستقيم/ عباس نيکزاد؛ تهيه پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامي. ـ قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، معاونت پژوهشي، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، 1388.
368 ص.
ISBN: 978 - 600 - 5570 - 53 - 3
فهرستنويسي بر اساس اطلاعات فيپا.
اثر حاضر نقدي بر کتاب «صراطهاي مستقيم» نوشته عبدالکريم سروش است. کتابنامه: ص. [363] ـ 364؛ همچنين به صورت زيرنويس.
نمايه
1. سروش، عبدالکريم، 1324. صراطهاي مستقيم ـ نقد و تفسير. 2. کثرتگرايي مذهبي نقد و تفسير. 3. کثرتگرايي ـ نقد و تفسير. 4. دين ـ فلسفه. الف. دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. معاونت پژوهشي. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي. پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامي. ب. دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. معاونت پژوهشي. پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي. ج. عنوان
4088 ص 4 س/ 2/ 299 BP 47/297
دين، حقيقتى است كه هيچگاه از صحنه زندگى بشر بيرون نرفته، هر چند حضورش با نشيب و فراز همراه بوده است. با وجود همه مخالفتها، دشمنىها و بيمهرىهاى صورت گرفته عليه دين در طول تاريخ، استمرار حضور آن در حيات آدمى، نشان از آن دارد كه بشر در بُن مايه و ذات خويش واجد عناصرى دينى و آشناى با موجودى فوق طبيعى و خواهان اوست.
مقابله با دين و باورهاى دينى محدود به سلطهجويان نيست، بلكه انديشههاى ناقص و پر مدعاى بشرى نيز در دورههايى اين مسير را پيموده تا آنجا كه برخى از آنها زمان حاكميت انديشه دينى را تمام شده تلقى مىكردند؛ اما خورشيد روح بخش ايمان دينى نورانىتر از آن بود كه در پسِ چنين ابرهاى ناپايدارى مخفى بماند. بسيارى از همين نظريههاى پرزرق و برق چنان حيات كوتاه مدتى داشتند كه تعجب و شگفتى صاحبانشان را نيز برانگيخت. يكى از نويسندگان غربي، فروپاشى تفكر
پوزيتيويسم منطقى را به شهابى تشبيه مىكند كه در لحظهاى پيداست و به سرعت از بين مىرود.[1]
به هر حال با گذشت زمان نه تنها از اهميت دين كاسته نشد، بلكه هر روز فروغ بيشترى يافت. از همينروست كه امروزه مسئله دين به صورتى جدى در عرصه پژوهش طرح شده است و به تعبير برخى محققان، عصر آتى از آنِ دين و معنويت است.
البته اين نكته محل توجه است كه حاكميت دين و معنويت در اين عصر، همراه با اقتضائات جديد و تغييراتى است كه در انسان، احوال او، نيازها و ارتباطاتش پيدا شده است كه به طور قطع از همه دورههاى قبل متفاوت است.
از جمله مقتضيات دنياى جديد، پيدايش تنوع و تكثر در زمينه انديشه و تفكر و به رسميت شناخته شدن آراي متعدد در زمينههاى متفاوت است. جهان جديد به سمت پذيرش فرهنگها، رسوم، آداب و افكار متنوع و همزيستى مسالمتآميز آنها در كنار هم پيش مىرود و در همين فضاست كه انديشه گفتوگوى تمدنها، اديان، مذاهب و ملل جاى باز مىكند.
از اين رو طرح مسئله تكثر در مورد دين امرى طبيعى است كه از گذشته نيز مطرح بوده است؛ اما به دليل ارتباطات وسيع امروزى و مقتضيات جديد به صورتى جدىتر وارد عرصه انديشهها شده است. نكته قابل توجه اين است كه آنچه محل بحث است، اصل وجود تكثر نيست، زيرا اصل تكثر
[1]. Danr. stiver. The philosophy of religious language. p. 45.
اديان حقيقتى روشن و گريزناپذير است. پرسش اين نيست كه آيا اديان متعددى در عالم تحقق دارند يا نه، بلكه حتى پرسش از علت بروز اين تكثر هم نيست. پرسش اينجاست كه اديان متعدد با صدق و حقانيت چه نسبتي دارند؟ آيا مىتوان گفت كه همه آنها بهرهاى از حقيقت دارند يا تنها يكى حق است و بقيه باطلاند؟
البته ترديدى هم در وجود موارد تشابه زياد در ميان اديان مختلف نيست. در همه آنها نوعى اعمال خاضعانه در برابر يك حقيقت مطلق مشاهده مىشود. اصل اعتقاد به وجود خدا در بسيارى مشترك است و در عين حال تفاوتهايى نيز دارند كه آنها را از هم جدا مىسازد و به همين جهت پرسش از حقانيت طرح مىشود.
آنچه امروزه در جامعه ما تحت عنوان كثرتگرايى دينى يا پلوراليسم دينى مطرح است، يكى از پاسخهاى ارايهشده به پرسش فوق است. پاسخهاى ديگر به اين پرسش، عناوين انحصارگرايى و شمولگرايى را به خود اختصاص مىدهند.
اين بحث در جامعه علمى ما بهويژه پس از طرح مقاله «صراطهاى مستقيم» در مجله كيان ـ كه بعدها با اضافاتى به صورت كتاب درآمد ـ رونق بيشترى يافت و مقالات و كتابهايى در نقض و ابرام آن به رشته تحرير درآمد.
هر چند محور اصلى سخن در همه اين مباحث همان پرسش طرح شده است، نكته قابل توجه اين است كه پاسخ پلوراليسم به اين پرسش، خود مىتواند تبيينها و قرائتهاى مختلفى داشته باشد و آنچه در كتاب
صراطهاى مستقيم آمده يكى از آن قرائتهاست كه شايد ضعيفترين آنها نيز باشد.
با وجود اينكه نويسنده كتاب صراطهاى مستقيم در مواردى اشاره كرده كه غرض از بحث پلوراليسم، تبيين نظرى و تدبير عملى كثرت وجود در عالم اديان است نه تأكيد بر حقانيت يكى و بطلان بقيه[2]، در جاهاى متعدد گفتهاند كه گونهاي مدعاى پلوراليسم، ناظر به حقانيت است:
... نزاع، گونهاي عمقاً و نهايتاً بر سر دو مقوله مهم حقيقت و فهم حقيقت مىرود... پلوراليستها مىگويند يك حق نداريم، بلكه حقهاى بسيار داريم.[3]
البته اين امر با باورهاى دينى متعارف جامعه ما سازگار نيست و لذا با واكنشهاى زيادى رو به رو شده است؛ اما گذشته از اينكه اصولاً نمىتوان چنين ادعايى را پذيرفت، دلايل مطرح شده در كتاب صراطهاى مستقيم نيز جاى شگفتى دارد و به نظر مىرسد در اين راه توفيقى به همراه نداشته است.
به هر روي در كتاب حاضر، که اينکه ويراسته دوم آن تقديم فرهيختگان ميشود، نويسنده كوشيده با بيانى روشن و متقن كه با رعايت نهايت ادب نيز همراه بوده است، ادله دهگانه طرح شده در كتاب صراطهاى مستقيم را همراه با توضيحات مطرح شده از سوي نويسنده، بررسى و نقادى كند. ويراسته دوم کتاب حاضر را در حالي تقديم مخاطبان فرهيخته ميکنيم
[2]. عبدالكريم سروش، مقاله «صراطهاي مستقيم» ، مجله كيان ـ شماره 40، ص 4.
[3]. همو، صراطهاى مستقيم، ص الف و ب.
که سه مقاله ديگر از نويسنده که در مجلات مختلف چاپ شده به آن افزوده شده است. ويرايش نخست اين کتاب با عنوان «صراط مستقيم، نقدي بر قرائت دکتر سروش از پلوراليسم ديني» چاپ شده بود. در اينجا ضمن قدردانى از تلاش نويسنده محترم حجهالاسلام آقاى عباس نيكزاد، از خداوند مسئلت مىكنيم كه بر توفيقات همه ما در جهت تبيين و دفاع از انديشههاي الهى بيفزايد. انشاءالله.
عليرضا آل بويه
مدير پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى
پلوراليسم و تكثرگرايى دينى اخيراً به عنوان يكى از مباحث كلامى و دينپژوهى در سطح نسبتاً گستردهاى مطرح شده است. طرح اين بحث در جامعه دينى ما پرسشها و ابهامهاى زيادى را برانگيخته است؛ لذا جا دارد انديشوران و صاحبنظران دينى در اين باره به نقد و نظر، روشنگرى و ابهامزدايى بپردازند.
آنچه در اين اثر مطرح مىشود عمدتاً ناظر به كتاب صراطهاى مستقيم است كه بخش اصلى آن در شماره 36 مجله كيان چاپ شد و سپس همراه با مطالب و مقالات ديگرى يك جا منتشر شد.
در اين نوشتار كوشيدهايم كه نقد و نظر به ديده عدل و انصاف، رعايت ادبِ بحث و انگيزه كشف حقيقت انجام گيرد و هيجان، احساسات و عواطف جايگزين منطق و انديشه نشود: «كونوا نقّاد الكلام» .[4] ديدگاهى كه خود را بر آن پاىبند مىدانيم همان است كه فرمود: «انظر إلى ما قال و لاتنظر
[4]. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج 2، ص 69.
إلى من قال» . انتظارى كه از خوانندگان محترم داريم همان است كه در كتاب خدا آمده است: ﴿فبشّر عبادى الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه﴾.[5]
مدعاى اصلى در كتاب صراطهاى مستقيم، همانگونه كه از نام آن پيداست، اين است كه صراط مستقيم در انحصار دين خاصّى نيست، بلكه اديان مختلف مىتوانند ارايهدهنده صراطهاى مستقيم براى پيروان خود باشند، چنانكه حقانيت، هدايت، عقلانيت، فلاح و نجات هم در انحصار دين خاص يا پيروان دين خاصى نيست. نويسنده مىگويد:
صراطهاى مستقيم گردشى است در قاره فراخ كثرتگرايى دينى و كثرت گرايى دينى نظريهاى است معرفتشناسانه و دينشناسانه در باب حقّ بودن اديان و محق بودن دينداران و بر آن است كه كثرتى كه در عالم دينورزى پديد آمده است و علىالظاهر نازدودنى و نارفتنى است، حادثهاى است طبيعى كه از حق بودن كثيرى از اديان و محق بودن كثيرى از دينداران پرده برمىدارد... اين نظريه در مقابل حصرگرايى دينى قرار مىگيرد كه حقانيت و هدايت و سعادت را در گرو دينى واحد مىنهد و مخالفان و منكران آن دين خاص را در عداد معاندان و شوربختان يا مستضعفان و معذوران مىآورد و كثرت اديان را سد سعادت و حجاب هدايت آدميان مىشمارد... پلوراليستها مىگويند: يك حق نداريم، بلكه حقهاى بسيار داريم. حصرگرايان مىگويند: حق يكى است و غير آن هرچه هست باطل است... .[6]
[5]. زمر (39) آيه 17 ـ 18.
[6]. عبدالكريم سروش، صراطهاى مستقيم، ديباچه، ص الف و ب.
يا مىنويسد:
بدين مقدار بسنده نمىتوان كرد كه از حسن اقبال ما حقيم و اهل هدايت و بهشت و از سوء حظ، ديگران باطلند و اهل ضلال ... همين كه پوسته اين توهم دريده شود و آدمى از برگزيده بودن و اقبالناك بودن و متفاوت با ديگران بودن و محبوب خاص خدا بودن دست بكشد و خود را با بقيه بشريت نشسته بر سر سفره واحد ببيند، آنگاه انديشه پلوراليسم براى او جديت خواهد يافت و در معناى هدايت و نجات و سعادت و حق وباطل و فهم صحيح و سقيم تأمل تازه روا خواهد داشت.... .
نوشتار حاضر در دو بخش تنظيم شده است: بخش اول به نقد و بررسى ادله دهگانهاى اختصاص يافته كه در اولين مقاله كتاب آمده است. در اين بخش كوشيدهايم ضعف و نارسايى اين ادله را در اثبات مقصود آشكار كنيم.
در بخش دوم نيز بقيه مطالب اثر را كه مشتمل بر يك مقاله، يك مناظره و يك مصاحبه است، نقد و بررسي كردهايم.
در ضمن مقالاتى در آخر اين نوشتار از نويسندگان ديگر ضميمه شده كه در نقادى به آنها پرداخته نشده است.
آنچه در همه اين نوشتار انتقادى، بر آن تأكيد و اصرار داشتهايم اين بوده است كه نظريات، ديدگاهها، ادلّه و شواهد نويسنده محترم بدون كتمان و پردهپوشى از متن كتاب با ذكر آدرس دقيق آورده شود تا خوانندگان محترم در مواجهه با ديدگاه نويسنده كتاب و ناقد آن، خود به داورى بنشينند و هر چه خود در ترازوى خرد و انديشه مىپسندند انتخاب كنند.
براى تأمين اين غرض، حتىالمقدور از تقطيع عبارات بهگونهاى كه خللى به مقصود وارد كند، پرهيز كرده بهناچار به رغم طولانىبودن عبارت، بخش قابلتوجهى از آن را آوردهايم.
در خاتمه لازم است از همكارى صميمانه پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامى، بهويژه از مدير محترم آن جناب حجتالاسلام و المسلمين عليرضا آلبويه تشكر و قدردانى كنم كه نهايت همكارى و عنايت را در چاپ و نشر اين اثر مبذول داشتند. اميد است خداوند برادران عزيز را در شكوفايى هر چه بيشتر فرهنگ دينى و توسعه معارف اسلامى موفق و مؤيد بفرمايد. ﴿ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقى الا باللّه، عليه توكّلت و اليه انيب﴾.[7]
عباس نيكزاد
[7]. هود (11) آيه 88.
پلوراليسم دينى
پلوراليسم دينى به معناى تكثرگرايى دينى و به رسميت شناختن تعدد و تكثر اديان و مذاهب است. پرسشى كه در اينجا براى ايضاح مقصود و مراد از پلوراليسم دينى مطرح مىشود اين است كه هدف از به رسميت شناختن اديان و مذاهب مختلف چيست؟
آيا مقصود اين است وجود اديان و مذاهب مختلف را در جهان بپذيريم و قبول كنيم كه در عالم تنها دين واحد حاكم نيست، بلكه در نقاط مختلف جهان دينهاى مختلف حاكميت دارند؟ اگر مراد اين باشد، بدون شك، انكارناپذير است.
آيا منظور اين است كه علاوه بر خود به ديگران هم حق انديشيدن و انتخاب كردن دين را بدهيم و آن را در انحصار خود ندانيم؟ اگر به اين معنا هم باشد، جاى انكار نيست.
آيا مقصود اين است با پيروان اديان و مذاهب مختلف برخورد و رفتار مسالمت آميز داشته باشيم و به تعبير ديگر، اين تحمل و شرح صدر را در
خودمان ايجاد كنيم كه در كنار آنها و با پذيرفتن حق حيات براى آنها، زندگى مسالمت جويانه و خالى از جنگ و نزاع داشته باشيم. اين معنا نيز با التزام به حدود و شروطى مىتواند مورد قبول باشد.
آيا مراد اين است كه مسئله نجات مىتواند براى پيروان اديان مختلف مطرح باشد؛ يعنى پيروان اديان ديگر غير از دين حق در آخرت مشمول عذاب و غضب الهى شوند. اين معنا نيز مىتواند مورد قبول باشد و مانعى براى پذيرش آن نيست. همه كسانى كه روحيه حقيقتجويى دارند و طالب حقيقتاند، ولى به هر دليلى نتوانستهاند به حقيقت برسند، اهل نجات خواهند بود.[8]
حقيقت اين است كه مدعاى مقاله مزبور بسى فراتر، جدىتر و عميقتر از اين احتمالات است. ادعاى اصلى و محورى نويسنده محترم صراطهاى مستقيم اين است كه اديان و مذاهب با طيف وسيعى كه دارند، همه در برآوردن هدف اصلى و نهايى، يعنى هدايت، نجات و سعادت سهيم و شبيه هم هستند. اديان مختلف با اينكه بينشان تباين و تخالف ذاتى و فروناكاستنى وجود دارد، در حقانيت و صراط مستقيم بودن يكسان و همانند مىباشند. بنابراين، منظور از به رسميت شناختن اديان مختلف، به رسميت شناختن حقانيت و صحّت آنهاست، چنانكه قسمتهاى مختلف كتاب از جمله عنوان آن (صراطهاى مستقيم) بر طرح اين معنا دلالت دارد.
[8]. نك: محمد حسين طباطبايي، الميزان، ج5، ص 51 ـ52 و مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 293 و 320.
پلوراليسم لوازمي دارد كه در نگاه اول به ذهن هر خوانندهاي خطور ميكند؛ اما ادعاى نگارنده اين نيست كه آنچه به عنوان لوازم پلوراليسم بيان ميشود، مورد اعتقاد و التزام نويسنده محترم كتاب است؛ فرق است بين لوازم يك قول و لوازمى كه قايل بدان معتقد است و نمىتوان قايل را ملتزم به لوازم قولش دانست. از اينرو، هركدام از اين لوازم را در قالب يك پرسشي مطرح و پاسخش را از نويسنده طلب ميكنيم.
1. آيا اعتقاد داريد كه هر يك از پيروان اديان و مذاهب مختلف، از جمله مسلمانان و شيعيان به اين مدعا اذعان داشته باشند كه تمام اديان و مذاهب حقاند و هر يك از آنها را مىتوان انتخاب كرد؟ آيا رأى شما اين است كه ما مسلمانان بپذيريم كه فرقى بين دين اسلام، مسيحيت، يهوديت، مجوسيت يا حتى بتپرستى، ستارهپرستى، هندو و ... نيست و در اسلام فرقى بين مذهب تشيع، تسنن و فرقه جعفرى، مالكى، حنبلى، حنفى، شافعى نيست؟ آيا به زعم شما يك مسلمان مىتواند از اسلام به راحتى دست بشويد و به هر يك از اديان و مذاهب عالم گرايش يابد؟ آيا يك شيعه مىتواند به فرقههاى اهل سنت تمايل پيدا كند؟ ظاهراً مدعاى مقاله مزبور چنين معنايى است!
2. اگر روزى همه مسيحيان، يهوديان و ... به اسلام گرايش يافته با ميل و رغبت از دين خود دست بردارند و اسلام را به عنوان تنها دين حق بپذيرند، ما بايد چه عكسالعملى از خود نشان دهيم؟ آيا از اين رويداد عجيب تاريخى، اظهار شادمانى و احساس افتخار و مباهات كنيم يا ناراحت،
سرافكنده و شرمسار باشيم؟ يا اينكه بىتفاوت و بىخيال باشيم؟ به نظر مىرسد لازمه مدعاى مزبور گزينه سوم است!
3. آيا ما مسلمانان مىتوانيم پيروان اديان و مذاهب ديگر را به دين حق (اسلام) و مذهب حق (تشيع) دعوت كنيم؟ آيا حق داريم كه به آنها بگوييم دين و مسلك شما باطل است و از مسير باطل به مسير حق گرايش پيدا كنيد؟ ظاهراً لازمه مدعاى مزبور، جواب منفى است و نبايد چنين وظيفهاى براى خود احساس كنيم، بلكه حتى چنين حقى را هم نبايد براى خود قايل باشيم، چون علاوه بر بيهوده بودن، اتهامي ناروا و نادرست بر ديگران است؛ چرا كه آنها را به پيروى از دين باطل و اعتقادهاى نادرست متهم كردهايم.
4. آيا پيامبر(ص) و امامان? معصوم ما همين مشى و مرام را داشتهاند؟ آيا آنها نيز در پذيرش و گرايش مردم به هر دين و مذهبى بىتفاوت بودند؟ اگر چنين است، آن همه تحمل رنج در تبليغ دين اسلام و دعوت اهل كتاب و مشركان به اسلام و حتى تحمل جنگهاى خونين و مشقت بار براى چه بوده است؟ آيا مىتوان تاريخ اسلام و سيره پيشوايان دينى را در دعوت به دين حق به كلى انكار كرد و دروغ پنداشت؟! اگر چنين است، پس چه اعتمادى به وقايع تاريخى ديگر باقى مىماند؟ آيا مىتوان نقلهاى متواتر تاريخى را هم انكار كرد؟ آيا مىتوان اسوه و الگو بودن پيامبر اسلام? و امامان شيعه? را در مواضع و خط و مشىهاى فكرى و رفتارى انكاركرد؟! آيا مىتوان در سند يا دلالت آيه ﴿لكم فى رسول الله اسوه حسنه﴾ و امثال آن خدشه كرد؟
5. اگر مسيحيت و يهوديت، مانند اسلام در اين عصر و زمان، حقاند و
تأمين كننده سعادت، نجات و هدايت بشرند، چه نيازى است كه خداوند، دين تازه و پيامبر جديدي بفرستد و از مردم بخواهد كه به اين دين و پيامبر ايمان بياورند؟ آيا اين، كار لغو و عبث بودن نيست؟ آيا اين كار جز ايجاد تفرقه و چنددستگى و در نتيجه، جنگهاى خونين ثمر ديگرى دارد؟ اگر هم ثمرى داشت آيا ميتواند با ضررهاي آن، نظير تفرقه و جنگ برابرى كند؟
6. جامعه و دولت جهانى امام زمان را چگونه توجيه كنيم؟ امام زمان با ظهور خود چه خواهد كرد؟ آيا به عنوان يك روشنفكر پلوراليست، رسميت همه اديان و مذاهب را اعلام مىكند و پيروان خود را از تعرض به پيروان اديان ديگر و حتى دعوت آنها به دين اسلام برحذر مىدارد؟ آيا جامعه و حكومت امام زمان، جامعه و حكومت تكثرگرا خواهد بود؟ اگر چنين باشد، انتظار حاكميت دين اسلام در اقصا نقاط عالم، انتظارى پوچ و بيهوده است!
7. آياتى كه وعده تحقق حاكميت دين مبين اسلام را به مسلمانان مىدهند و آن را به عنوان يك پيروزى و دستيابى به نعمت بزرگ در مقابل انكار و مخالفت مخالفان مطرح مىكنند، چگونه قابل توجيهاند؟ آياتى نظير: «ميخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا نور خود را كامل خواهد گردانيد؛ گرچه كافران را، ناخوش افتد. اوست خدايي كه رسولش را به هدايت خلق و [ابلاغ] دين حق فرستاد تا بر همه اديان پيروز شود؛ هر چند مشركان را ناخوش افتد.» [9] يا «خدا به كساني
[9]. ﴿ يريدون ليطفؤا نورالله بافواههم والله متمّ نوره و لو كره الكافرون * هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دينالحق ليظهره علىالدين كله و لو كره المشركون ً﴾ (صف (61) آيه 8 ـ 9).
از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد، همانگونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد و آن ديني را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمني مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند و چيزي را با من شريك نگردانند و هر كسي از آن به كفر گرايد، آناناند كه نافرماناند» .[10]
يا آياتى كه اهل كتاب را سرزنش مىكنند كه چرا دين حق، رسول حق و كتاب حق را نپذيرفتند و به ناحق در مخالفت با آن لجاجت ورزيدند، مانند: «كافران اهل كتاب و مشركان، دستبردار نبودند تا دليلي آشكار برايشان آيد. فرستادهاي از جانب خدا كه [بر آنان] صحيفههايي پاك را تلاوت كند، كه در آنها نوشتههاي استوار است. و اهل كتاب دستخوش پراكندگي نشدند، مگر پس از آنكه برهان آشكار براي آنان آمد. و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند و در حالي كه به توحيد گراييدهاند، دين [خود] را براي او خالص گردانند و نماز بر پا دارند و زكات بدهند و دين [ثابت و] پايدار همين است. كساني از اهل كتاب كه كفر ورزيدهاند و [نيز] مشركان در آتش دوزخاند، [و] در آن همواره ميمانند؛ اينانند كه بدترين آفريدگاناند. در حقيقت، كساني كه گرويده و كارهاي شايسته
[10]. ﴿ وعدالله الذين آمنوا منكم و عملواالصالحات ليستخلفنّهم فىالارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكّننّ لهم دينهم الّذى كما استخلف الذين من قبلهم ارتضى لهم و ليبدّلنّهم من بعد خوفهم امنا يعبدوننى لا يشركون بى شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك همالفاسقون ً﴾ (نور (24) آيه 55).