فهرست مطالب
 

معرفى و نقد منابع تاريخ عاشورا

سيد عبدالله حسينى

پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(ع)

فهرست مطالب
 .  سخنى با خواننده13
 .  مقدمه17
 . الف ) محورهاى پژوهش در باره عاشورا17
 .  ب ) سه چهره از عاشورا21
 .  ج ) موضوع كتاب22
فصل اول نگاهى به منابع عاشورا 25
 .  1 . نخستين راويان واقعه عاشورا25
 .  2 . سير مقتل نگارى27
 .  3 . عاشورا در كتاب هاى تاريخى، رجالى، حديثى و فضايل و مناقب 44
 . .  3ـ1 . كتاب هاى تاريخ و سيره46
 . .  3ـ2 . كتاب هاى رجالى47
 . .  3-3 . كتاب هاى حديثى48
 . .  3-4 . كتاب هاى فضايل و مناقب48
 .  4 . دو شيوه تاريخ نگارى49
 .  5 . روايت ها و گزارش هاى تأثيرگذار55
فصل دوم گزارش هاى تاريخى57
 .  1 . روايت و مقتل ابومخنف57
 . .  1ـ1 . ويژگى هاى مقتل ابومخنف58
 . .  1ـ2 . گزارش گران مقتل ابومخنف62
 . . .  1ـ2ـ1 . انساب الاشراف62
 . . .  1ـ2ـ2 . اخبار الطوال68
 . . .  1ـ2ـ3 . تاريخ يعقوبى72
 . . .  1ـ2ـ4 . تاريخ طبرى73
 . . .  1ـ2ـ5 . مقاتل الطالبيين75
 . . .  1ـ2ـ6 . الارشاد78
 . . .  1ـ2ـ7 . اعلام الورى79
 .  2 . روايت حصين80
 .  3 . روايت ابومعشر83
 . .  3ـ1 . گزارش گران روايت ابومعشر87
 . . .  3ـ1ـ1 . الامامه و السياسه 87
 . . .  3ـ1ـ2 . العقد الفريد89
 . . .  3ـ1ـ3 . ذخاير العقبى94
 . . .  3ـ1ـ4 . جواهر المطالب94
فصل سوم گزارش هاى رجالى95
 .  1 . گزارش واقدى 95
 .  2 . گزارش ابن سعد96
 . .  2ـ1 . گزارش هاى اختصاصى 100
 . . .  2ـ1ـ1 . دعوت كوفيان از امام حسين(عليه السلام) بعد از بيعت گرفتن براى ...100
 . . .  2ـ1ـ2 . دستور يزيد به وليد در مدارا با امام حسين(عليه السلام) 101
 . . .  2ـ1ـ3 . مخالفت بزرگان امت با رفتن امام حسين(عليه السلام) به عراق102
 . . .  2ـ1ـ4 . نامه يزيد به ابن عباس106
 . . .  2ـ1ـ5 . نامه مروان و عمرو بن سعيد به ابن زياد مبنى بر لزوم مدارا با ...108
 . . .  2ـ1ـ6 . دفن بدن امام حسين(عليه السلام) توسط غلام زهير109
 . .  2ـ2 . گزارش هاى جهت دار 109
 . . .  2ـ2ـ1 . جابه جايى مطالب در گزارش ابن سعد109
 . . .  2ـ2ـ2 . تحريف وقايع110
 . . .  2ـ2ـ3 . ابهام در زمان رخ دادها111
 . . .  2ـ2ـ4 . مقدر بودن قتل امام حسين(عليه السلام) 115
 . . .  2ـ2ـ5 . حوادث غير طبيعى بعد از قتل امام حسين(عليه السلام) 119
 . . .  2ـ2ـ6 . ممانعت از رفتن امام به عراق 120
 . .  2ـ3 . ناقلان گزارش ابن سعد122
 . . .  2ـ3ـ1 . شرح الأخبار122
 . . .  2ـ3ـ2 . تاريخ دمشق125
 . . .  2ـ3ـ3 . تاريخ الاسلام و سير اعلام النبلاء128
 . . .  2ـ3ـ4 . تهذيب الكمال129
 . . .  2ـ3ـ5 . تهذيب التهذيب130
 . . .  2ـ3ـ6 . البدايه و النهايه 131
 . . .  دفاع ابن كثير از قاتلان امام حسين(عليه السلام)132
فصل چهارم گزارش هاى جعلى و غير واقعى141
 .  1 . روايت عمار دهنى141
 . .  1ـ1 . توجه ويژه تاريخ نگاران شامى به روايت عمار دهنى146
 . .  1ـ2 . مقايسه گزارش مسعودى با روايت عمار دهنى 147
 .  2 . روايت امالى شيخ صدوق148
 . .  گزارش گران روايت شيخ صدوق162
 .  3 . مقتل جابر جعفى163
فصل پنجم گزارش هاى داستانى165
 .  1 . الفتوح ابن اعثم166
 . .  1ـ1 . مطالب اختصاصى ابن اعثم169
 . . .  1ـ1ـ1 . شورش بنى عدى170
 . . .  1ـ1ـ2 . گفت وگوى ابن عمر و ابن عباس با امام حسين(عليه السلام) در مكه170
 . . .  1ـ1ـ3 . نامه دوم يزيد و خوشحالى وليد از رفتن امام حسين(عليه السلام)174
 . . .  1ـ1ـ4 . آگاه شدن امام حسين(عليه السلام) از قتل مسلم، قبل از حركت از ...174
 . . .  1ـ1ـ5 . نامه ابن جعفر از مدينه174
 . . .  1ـ1ـ6 . نامه عمرو بن سعيد از مدينه175
 . . .  1ـ1ـ7 . ديدار فرزدق با امام حسين(عليه السلام) در شقوق175
 . . .  1ـ1ـ8 . فرود اختيارى در كربلا175
 . . .  1ـ1ـ9 . نامه اى به شيعيان كوفه از كربلا176
 . . .  1ـ1ـ10 . كندن چاه در كربلا177
 . . .  1ـ1ـ11 . حبيب بن مظاهر و بنى اسد177
 . .  1ـ2 . نگاه كلامى ابن اعثم178
 . . .  1ـ2ـ1 . سنت خلفاى راشدون!178
 . . .  1ـ2ـ2 . وصيّت به محمد بن حنفيه178
 . . .  1ـ2ـ3 . تمجيد از عمر180
 .  2 . مقتل الحسين(عليه السلام) خوارزمى(1)184
 . .  2ـ1 . مطالب اختصاصى خوارزمى 185
 . . .  2ـ1ـ1 . خطبه خُطّ الموت 185
 . . .  2ـ1ـ2 . فضيلت روز عاشورا187
 .  3 . مقتل منسوب به ابومخنف189
 .  4 . روضة الواعظين195
 .  5 . مناقب آل ابى طالب 195
 . .  5ـ1 . شواهد داستانى بودن گزارش ابن شهرآشوب 198
 . . .  5ـ1ـ1 . هم نوايى مناقب با الفتوح ابن اعثم 198
 . . .  5ـ1ـ2 . روايات بدون منبع و داستانى200
 .  6 . مطالب السؤول فى مناقب آل الرسول 201
 .  7 . اللهوف203
 . .  7ـ1 . شواهد داستانى بودن گزارش سيد بن طاووس 205
 . . .  7ـ1ـ1 . هماهنگى مطالب لهوف و فتوح205
 . . .  7ـ1ـ2 . نزول فرشتگان براى تسليت به پيامبر در يك سالگى امام حسين(عليه ...206
 . . .  7ـ1ـ3 . گريه رسول الله (صلى الله عليه وآله) بعد از خبر قتل امام ...207
 . . .  7ـ1ـ4 . خبردادن امام حسين(عليه السلام) از شهادت خود و اسارت خاندانش 208
 . . .  7ـ1ـ5 . گشوده شدن درهاى آسمان و نزول فرشتگان212
 . . .  7ـ1ـ6 . نزول گروه هاى فرشتگان و جنيان براى يارى امام حسين(عليه السلام)213
 . . .  7ـ1ـ7 . مخير شدن امام حسين(عليه السلام) بين پيروزى در دنيا يا ديدار ...214
 . .  7ـ2 . مطالب اختصاصى و قابل تأمل سيد بن طاووس 215
 . . .  7ـ2ـ1 . انتظار همه براى شهادت امام حسين(عليه السلام) 215
 . . .  7ـ2ـ2 . نامه امام حسين(عليه السلام) به بنى هاشم216
 . . .  7ـ2ـ3 . مرگ براى فرزندان آدم همچون گردن بند است217
 . . .  7ـ2ـ4 نامه يزيد بن مسعود به امام حسين(عليه السلام) 220
 . . .  7ـ2ـ5 . فرستادن قيس به سوى سران شيعه كوفه222
 . . .  7ـ2ـ6 . شمار شهداى كربلا223
 . . .  7ـ2ـ7 . بازگشت اسيران به كربلا در روز اربعين223
 . . .  7ـ2ـ8 . پاسخ سيد بن طاووس به شبهه هلاكت نفس 224
 . . .  7ـ2ـ9 . تحليل صوفيانه ابن طاووس از حركت امام 227
 . .  7ـ3 . علل راه يافتن روايات ضعيف در گزارش سيد بن طاووس229
 .  8 . مثيرالاحزان236
 .  9 . كشف الغمه244
 .  10 . تذكرة الخواص252
 .  11 . الفصول المهمه259
 .  12 . روضة الشهداء 263
 .  13 . تسلية المجالس268
 .  14 . ينابيع الموده لذوى القربى 270
فصل ششم گزارش هاى تخيّلى 271
 .  1 . نور العين فى مشهد الحسين(عليه السلام)273
 .  2 . روايت منسوب به جابر جعفى280
 .  3 . دلايل الامامه 282
 .  4 . منتخب طريحى288
 .  5 . اسرار الشهاده289
فصل هفتم گزارش هاى جامع 291
 .  1 . بحارالانوار291
 .  2 . العوالم للحسين293
 .  3 . ناسخ التواريخ298
 .  4 . نفس المهموم299
 .  5 . با كاروان حسينى از مدينه تا شام (مع الركب الحسينى)301
 .  6 . تاريخ امام حسين(عليه السلام) (موسوعة الامام الحسين(عليه السلام))301
فصل هشتم علل و انگيزه هاى تحريف عاشورا303
 .  1 . انگيزه هاى سياسى305
 .  2 . انگيزه هاى عقيدتى310
 . .  2ـ1 . ناصبى ها و تحريف عاشورا310
 . .  2ـ2 . نقش مفوضه، غاليان و اخبارى ها در تحريف عاشورا312
 . .  3 . انگيزه هاى فكرى315
 .  4 . انگيزه هاى اجتماعى ـ فرهنگى 319
 . .  4ـ1 . داستان سرايى و تحريف عاشورا 319
 . . .  4ـ1ـ1 . مخالفت اهل بيت با داستان سرايان 320
 . . .  4ـ1ـ2 . قصه هاى ساختگى درباره امام حسين(عليه السلام) و عاشورا322
 . .  4ـ2 . نقش مرثيه سازى در تحريف عاشورا324
 . .  4ـ3 . مرثيه خوانى و گسترش تحريف عاشورا327
 . .  سخن آخر327
 .  منابع333


13

سخنى با خواننده

1 . واقعه عاشورا در طول تاريخ اسلام، به جهات گوناگونى مورد توجه قرار گرفته و موجب پديدارى آثار مكتوب و شكل گيرى آداب و سنن بسيارى شده است. از آن جا كه اين واقعه با زندگى دينى مسلمانان پيوند خورده است، در هميشه تاريخ، گفت و گوهايى را پيرامون خود پديد آورده و به عنوان شاخص حق و باطل مطرح شده و همين امر، پرسش هايى را به دنبال خويش پديد آورده است. مهم ترين اين پرسش ها كه در دوره هاى اخير بيشتر مورد توجه انديشمندان دينى قرار گرفته، اين است كه آيا به راستى عاشورا آن گونه كه اكنون مسلمانان، بهويژه شيعيان تصور مى كنند و به تصوير مى كشند، در تاريخ روى داده است؟ و به تعبير ديگر، آن چه شيعيان درباره عاشورا و واقعه كربلا در نوشته ها، خطابه ها، هنرها و سنت هاى خويش عرضه مى دارند با آن چه در سال 61ق و در صحراى كربلا و روز عاشورا رخ داد، چه ميزان هم خوانى دارد؟ گفتوگو در خصوص اين روى داد بزرگ، بيش از آن كه مقوله اى تاريخى، كلامى، فقهى، اخلاقى و در يك كلمه، امرى علمى و معرفتى باشد، براى دسته بسيارى وسيله ارتزاق و معيشت يا اعتبار


14

و فضيلت با تحريك احساس عوامانه توده مردم شده است، اما اين مسئله براى انديشه گر دردمند دينى به راحتى پذيرفته نيست، چون پايه هاى باورهاى مذهبى را نشانه مى رود و بنياد آن را در هم مى ريزد. از اين رو عده اى به رغم هجمه هاى كج انديشان و زراندوزان زورمند كه در پشت دو چهره عالم متهتّك و جاهل متنسّك پناه گرفته اند، در راستاى اصلاح انديشه دينى، به پيراستن تاريخ عاشورا از تحريف ها و آرايه ها برآمده و آثارى پديد آورده اند. البته پرداختن به آن و ورود در آن، هم چنان از ضرورت هاى اولى است.

2 . مطالعات تاريخى، هم چون ديگر دانش ها بر روش و اصول ويژه اى استوار است و تنها با پيروى از آن ها مى توان يافته هاى تاريخى را پذيرفت و به آن ها اعتماد كرد. بى آن كه در اين مقال لازم باشد سخن به درازا كشيده شود، بايد براين نكته پافشارى كرد كه شناخت پديده هاى تاريخى، بيش از هر چيزى و پيش از هر امرى به شناخت منابع آن پيوند دارد و ميزان اتقان و استحكام داده هاى تاريخى به ميزان استفاده آن ها از منابع است و هرگاه داده اى تاريخى از آبشخور منابع بى بهره باشد، از سطح داستان و حتى افسانه فروتر مى رود، از اين رو، گام اول در عرصه تاريخ پژوهى، شناسايى منابع و نقد و بررسى آن هاست. خاورشناسان در اين عرصه، پيشتازند آنان هرگاه به مطالعه روى دادى تاريخى روى مى كنند، ابتدا به شناسايى منابع و چگونگى بهره گيرى از آن مى پردازند تا امكان تعامل و گفتوگو بر سر يافته ها فراهم شود. نگاه به گذشته و يك واقعه از دريچه منابع، امكان بازسازى يا ترسيم مقرون به واقع آن را فراهم مى سازد و پژوهشگر تنها از اين طريق مى تواند به گذشته نظر كند. بدون پيمودن اين راه، هيچ مسير ديگرى انسان را به گذشته رهنمون نمى شود و همين مسئله، حكايت گر اهميت منابع د ر مطالعات تاريخى است.


15

3 . بيشترين سخنان بى پايه و سستى كه در اطراف واقعه عاشورا و حادثه كربلا در مجامع و مجالس و حتى در نوشته ها راه يافته، ناشى از عدم درك تاريخى بودن واقعه از يك سو، و ابتناى فهم آن بر منابع مربوطه از ديگر سوست. تحريف هاى پديد آمده در خصوص عاشورا و شكل گيرى داستان هاى افسانه گون و گاه سخيف در اطراف آن، ريشه در دور شدن از حوزه علمى و روش مطالعه تاريخى دارد كه البته از دامن زنان به آن انتظارى جز اين نيست، چون اينان بيش از آن كه بخواهند با كشف و فهم درست واقعه كربلا به تنظيم زندگى خويش براساس آن روى آورند، به ترسيم و تصوير آن واقعه براساس زندگى خويش دست مى زنند تا به گونه اى توجيه گر كردارشان باشد. واقعه عاشورا و در نگاه كلان تر، زندگى امام حسين(عليه السلام)، به دليل فاصله گرفتن از مطالعات عالمانه و پيوند خوردن به مغالطات عاميانه، از كارايى واقعى خود تا حدى دور شده و گاه حتى وارونه جلوه نموده است و به همين سبب بايستى در جهت اصلاح آن كوشيد و ابزار و روش فهم درست و مقرون به واقع آن را در اختيار اهل تحقيق نهاد.

4 . پژوهش حاضر، در راستاى اهداف پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام) و به منظور پيراستن انديشه شيعه از نگره هاى نادرست و ارائه روش صحيح تحقيق، شكل گرفته و بر آن است تا باشناسايى و نقد و بررسى منابع مربوط به واقعه عاشورا، راهى پيش روى اهل تحقيق و عاشورا پژوهان قرار دهد. بدين منظور به بررسى منابع اوليه مربوطه تا قرن دهم هجرى پرداخته و با كاوش در داده هاى آن ها، امتيازات و برجستگى ها، و نيز ضعف و كاستى هاى آن ها را شمرده است. با اين باور كه دسته اى از خطاها و انحرافات پديد آمده در خصوص عاشورا، از آن جهت است كه هنوز پايه و اساس بسيارى از منابع بر عاشورا پژوهان نامعلوم است; اينان برخلاف دسته پيشين دغدغه فهم صحيح عاشورا و


16

درك درست كربلا را دارند، اما عدم شناخت منابع، آنان را به بى راهه كشانده است. نوشته هايى كه به عنوان منابع از آن ياد مى شود و در گذشته هاى دور و گاه به دست انسان هاى بزرگ و با ايمان شكل گرفته است، همگى در يك سطح از اعتبار و اتقان نبوده و آن چه در آن ها راه يافته لزوماً از صحت تاريخى برخوردار نيست. نويسندگان به انگيزه هاى گوناگونى به جمع آورى و تأليف مطالب دست مى زنند و همين انگيزه ها در موارد بسيارى موجب مى شود تا انگيخته ها از اساس علمى بى بهره باشند. از اين رو بايد برداده هاى ديگران تأمل داشت و آنان را شناخت و پس آن گاه به نقل داده هاى شان روى آورد.

پژوهش پيش رو كه حاصل زحمات دانش پژوه ارجمند جناب حجة الاسلام آقاى سيدعبدالله حسينى است، با همه تحليل ها و نگره هاى قابل نقد و نقضى كه دارد، در اين راستا وجود يافته است. در اين جا لازم است ضمن تقدير از تلاش خالصانه وى، از مدير محترم گروه تاريخ تشيع جناب حجة الاسلام آقاى دكتر ناصرى، مدير محترم دفتر پژوهش جناب حجة الاسلام آقاى شالباف، اعضاى محترم شوراى علمى گروه و شوراى پژوهشى پژوهشكده و ديگر عزيزانى كه در شكل گيرى اين اثر كمك كار بودند، قدردانى شود.

دكتر سيدعليرضا واسعى

مدير پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام)


17

مقدمه

الف ) محورهاى پژوهش در باره عاشورا

حادثه عاشورا از نخستين وقايع تاريخ اسلام است كه به صورت مكتوب در آمده و احتمالا پيش از همه وقايع و قطعاً بيش از هر واقعه اى در باره آن كتاب نوشته شده و ده ها مقتل از گذشته هاى دور در باره آن وجوديافته است. در عصر جديد نيز بيش از هر موضوع تاريخى ديگرى، در اين مورد كتاب و مقاله به چاپ رسيده و شايد برخى چنين پندارند كه ديگر سخنى در باره عاشورا باقى نمانده است; اما واقعيت اين است، كه هم چنان سخن هاى ناگفته بسيارى قابل طرح است.

تلاش هاى انجام شده دراين باره در چند محور قرار مى گيرد كه هر يك نواقص و كاستى هايى دارد:

1 . مقتل نگارى: بخش عمده اى از كتابها در اين محور قرار دارد و متأسفانه بيشتر آنها خالى از تحقيق و گاه تنها تكرار مطالب با تغيير عنوان است.

2 . معجم نگارى: اين بخش به صورت جمع آورى احاديث و روايات درباره امام حسين(عليه السلام) است. كتاب ترجمة الحسين(عليه السلام) ابن عساكر در تاريخ دمشق، نخستين


18

نمونه از اين نوع و بحار الانوار علامه مجلسى و العوالم للحسين شيخ عبد الله بحرانى، شاگرد علامه مجلسى، از نمونه هاى ديگر اين نوع است، همچنين نفس المهموم شيخ عباس قمى و مع الركب الحسين(عليه السلام) على شاوى و همكاران را نيز مى توان از اين نوع به شمار آورد; البته اين دو كتاب فقط از زمان قيام تا شهادت امام حسين(عليه السلام) را در بردارد. شايد مجموعه تاريخ امام حسين(عليه السلام) از اكرم موسوى و همكاران، آخرين و كامل ترين نمونه از اين نوع باشد. مهم ترين نقص اين دسته از كتاب ها كه به هيچ وجه قابل چشم پوشى نيست، آن است كه گاه تنها معبرى براى اصالت بخشيدن به مطالب ضعيف و سخيف هستند، چون با اين كتاب ها نه تنها مطالب بى اساس و خلاف واقع در باره عاشورا رواج مى يابد، بلكه به دليل نقل در اين كتاب ها، مشروعيت و مقبوليت نيز پيدا مى كند.

نوع ديگرى از معجم نگارى، كتاب هايى است كه حاوى سخنان امام است و تلاش نويسندگان آنها بر آن بوده تا هر سخن و شعر منسوب به امام حسين(عليه السلام) را بدون توجه به درستى يا نادرستى آن، جمع آورى كنند. مهم ترين نقص اين كارها، نسبت دادن مطالبى به امام است كه به طور قطع از آن ِ حضرت نيست. غفلت از معيارهاى مذهبى، فنى اصولى و رجالى در اين كتاب ها، موجب شده تا هر سخنى كه منسوب به امام است، گردآورى و از او دانسته شود، در نتيجه آيندگان و حتى بسيارى از خوانندگان امروزى گمان كنند كه هر چه در اين كتاب ها وجود دارد، از صحت انتساب برخوردار است، در حالى كه اين گونه نيست. مقتضاى احتياط فقهى و معيارهاى اصولى و رجالى و نيز شرط انصاف و انسانيت آن است كه تا وقتى به صدور مطلبى از جانب امام اطمينان حاصل نشد، آن را به وى نسبت ندهيم. اين يكى از جفاهايى است كه توسط علاقه مندان به آن حضرت روا داشته شده است.


19

3 . تحقيق يا ترجمه منابع قديمى: اين محور تقريبا از سه دهه پيش شروع شده است. اين بخش از فعاليت حركت مفيدى بود; كه توانست منابعى را كه كمتر در دست رس بود، در اختيار همگان قرار دهد. تلاش هاى محمدباقر محمودى و سيد عبدالعزيز طباطبايى در اين حوزه قابل شناسايى است و شايد بتوان اين محور را يكى از مفيدترين تلاش ها درباره عاشورا دانست; چون سبب شده تا منابع اوليه و مهم تاريخى و رجالى، هم چون طبقات ابن سعد، انساب الاشراف بلاذرى، تاريخ مدينة دمشق ابن عساكر، بغية الطلب فى تاريخ حلب ابن عديم، تاريخ طبرى و ... كه در ارتباط با امام و حركت تاريخى او بود، تحقيق و چاپ شود.

به هر حال درباره معرفى منابع عاشورا تاكنون كارهاى خوبى انجام شده است; اما در خصوص نقد منابع، مقايسه، بررسى و دسته بندى آن ها پژوهش جدى و مشهودى صورت نگرفته است و موضوع اين تحقيق شايد نخستين گام در اين مرحله باشد.

4 . نوشته هاى گوناگون در مورد عاشورا: در نيم قرن اخير آثارى پديد آمده كه به نوعى تحليل واقعه عاشورا به شمار مى روند; كتاب ها و مقاله هاى بسيارى با تحليل هاى متفاوت و گاه متضاد، مثل دو كتاب شهيد جاويد و شهيد آگاه; اما تاكنون تحليل جامع و كاملى از واقعه عاشورا صورت نگرفته و تحليل هاى موجود نيز يا بر منابع غير معتبر تكيه كرده اند يا مبانى خاص فكرى و مذهبى در آنها تأثير داشته اند.

5 . تحريف شناسى عاشورا: آخرين و شايد به روزترين محور در اين باره است و بى شك در عصر جديد، مرحوم محدّث نورى، آغازگر آن به شمار مى رود. وى با نگاشتن كتاب ارزشمند لؤلؤ و مرجان، محور جديدى را بنيان نهاد. پس از وى، شاگردان ايشان، از جمله مرحوم شيخ عباس قمى و بيش از همه، مرحوم


20

، بيش ترين تلاش ها را در اين زمينه انجام داده اند. تلاش سيد محسن امين عاملى بسيار جدى، اما با مخالفت هاى بسيارى رو به رو بوده است; چون جو عمومى بر خلاف وى رقم خورده بود. در دوره اخير، تلاش شهيد مطهرى با سخنرانى هايى تحت عنوان تحريفات عاشورا كه بعدها در قالب كتاب حماسه حسينى بارها به چاپ رسيد، از مؤثرترين كوشش ها در اين زمينه است. بعد از او، فعاليت هاى مفيدى در قالب مقاله، كتاب و همايش صورت گرفته; اما همچنان كمبودهاى بسيارى در اين بخش مشاهده مى شود كه بيشتر آنها ناشى از عدم آگاهى نسبت به منابع معتبر و ضعيف است و هم چنين عمده تلاش ها ناظر به تحريفاتى است كه توسط مرثيه سرايان و مرثيه خوانان بعد از قرن دهم هجرى صورت گرفته و به تحريفاتى كه توسط جريانات تحريف ساز ديگر انجام شده، كمتر توجه شده است.

در دو ـ سه دهه ى اخير، براى معرفى منابع تاريخ عاشورا تحقيق هاى ارزشمندى صورت گرفته و شايد همه منابع مهم موجود در اين مورد به چاپ رسيده باشد; اما تاكنون به طور جدى و انتقادى به بررسى، طبقه بندى و ارزش گذارى اين منابع توجه نشده است كه براساس آن، منابع اوليه و قابل اعتماد مشخص شده باشد.

ترديدى نيست كه تفسير، تحليل و برداشت هر كس از حادثه يا واقعه اى، ناشى از نوع تصوير آن واقعه براى او است و هر كس براساس تصور خود، برداشت متفاوتى از آن دارد; البته انگيزه ها، سليقه ها و غرض ها، در تفسير، تحليل و برداشت از حوادث بى تأثير نيستند; امّا براى كسانى كه نسبت به حادثه يا واقعه اى غرض خاصى ندارند، نوع تصوير و ترسيم واقعه، در ايجاد درك و تفسير خاص از آن نقش حياتى دارد، بنابراين نخستين گام براى تفسير صحيح و منطبق با واقعيت از يك حادثه، داشتن منابع محكم و قابل اعتماد است.


21

در خصوص حادثه عاشورا، تاكنون تفسيرها و تحليل هاى متفاوتى صورت گرفته كه شايد مهم ترين دليل آن، دريافت ها و تصوّرهاى متفاوتى است كه افراد از واقعه عاشورا داشته اند. ترديدى نيست كه تصور و فهم اين واقعه و هر حادثه ديگرى، آن گاه به واقعيت نزديك تر است، كه براساس منابع اصلى و اوليه انجام شده باشد. متأسفانه در مورد عاشورا بيشتر به تصويرها و نوشته هايى كه قرن ها بعد از واقعه عاشورا شكل يافته اند، استناد و حتى بدانها اعتماد شده است، در حالى كه شايسته اين اعتماد نيستند.

ب ) سه چهره از عاشورا

در واقع سه چهره از عاشورا وجود دارد: اول، عاشورايى كه در نخستين روزهاى سال 61ق در كربلا اتفاق افتاد; حادثه اى بود كه بازيگرانش آن را آفريدند و كسى ديگر در آن دخيل نبود.

دوم، عاشورايى كه در تاريخ ثبت شده است. و طبعاً از صافى نگاه ناظران، راويان و صافى ذهن تاريخ نگاران عبور كرده و خواه ناخواه نوع نگاه و فهم راويان و درك و تفسير تاريخ نگاران و شرح حال نويسان در آن تأثيرگذار بوده است.

سوم، عاشورايى كه بين مردم معروف است. اين عاشورا آميزه اى است از آن چه در كربلا اتفاق افتاده و آن چه راويان، مورخان و نويسندگان به آن اضافه يا از آن كاسته اند و درك و ترسيمى كه در طول تاريخ در فرهنگ عامه از اين واقعه ارايه شده است و امروزه در مجالس و محافل عاشورايى، بيشتر با چهره سوم عاشورا روبه رو هستيم. بى ترديد همه آن چه كه بين مردم مشهور،يا همه آن چه در منابع تاريخى، رجالى و حديثى موجود است، حقيقت عاشورا و واقعيت آن نيست; چون بسيارى از اين مطالب با يكديگر قابل جمع نيستند، هم چنان كه


22

نمى توان با اطمينان گفت همه آن چه در كربلا واقع شده، از طريق منابع تاريخى در حافظه تاريخ ثبت شده است; زيرا احتمال دارد وقايع و مطالبى از چشم راويان، و ... افتاده باشد يا آن چه گزارش شده در معرض تحريف و تصحيف قرار گرفته باشد.

ج ) موضوع كتاب

اين تحقيق، تلاشى در جهت مقايسه، ارزيابى و دسته بندى منابع قيام عاشورا است و در آن، كتاب هايى كه از اواخر قرن اول تا قرن دهم هجرى قمرى در باره قيام امام حسين(عليه السلام) نگاشته شده، مورد بررسى قرار گرفته اند و چون كتاب هايى كه پس از آن، به ويژه در عصر قاجار در اين باره نوشته شده، از ارزش تاريخى بى بهره اند به بررسى آنها نپرداخته ايم. اين نوشتار در چند محور انجام شده است:

1 . سير مقتل نگارى;

2 . شناسايى، معرفى و ارزيابى منابع دست اول براساس نوع روايت يا گزارش، منابع مورد استفاده و جهت گيرى هاى هر كدام;

3 . شناسايى و طبقه بندى روايت ها و گزارش هايى كه در مقاتل و نيز كتاب هاى تاريخى، رجالى، حديثى، فضايل و مناقب موجود است.

4 . ارزشيابى و نقد روايات كه شامل سندشناسى، جهت گيرى ها، نقاط ضعف و قوت، مطالب اختصاصى و اشتباهات هر مقتل و گزارش است.

يكى از اهداف اين تحقيق، معرفى منابع قابل اعتماد است; اما بيش از آن و مهم تر از آن، معرفى منابع و مطالب غير صحيح آن ها است; چون منابع غير معتبر نزد عموم، حتى خواص و علما، بيشتر از منابع معتبر شهرت يافته اند و براى كسى كه مى خواهد درباره عاشورا به واقعيت برسد، شناخت منابع غير معتبر براى او ضرورى تر از منابع معتبر است.

در پايان، اين اثر كوچك را به همه حقيقت خواهان و حقيقت جويان كه


23

دغدغه حق طلبى دارند، و به پيشواى بى بديل حق طلبى، پيشواى شهيدان ، الگوى فضيلت هاى انسانى، تجسم عينى حقايق ، قهرمان آزادگى و از خود گذشتگى، الگوى صبر و وفادارى، سرور شهيدان، اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، تقديم مى كنم.

و از باب وَ مَن شَكَرَ فَاِنَّما يَشكُر لِنَفسِهِ ( نمل / 40) شايسته است از همه كسانى كه در تكميل اين پژوهش نقش آفريدند، به ويژه از تاريخ پژوهان ارجمند، جناب حجة الاسلام آقاى دكتر سيد عليرضا واسعى، مدير محترم پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام)، كه با حمايت از موضوع اين پژوهش، و راهنمايى و اظهار نظر علمى انگيزه اين جانب را در تكميل آن، دو چندان كردند و همچنين جناب حجة الاسلام آقاى دكتر عبدالمجيد ناصرى داوودى، مدير محترم گروه تاريخ تشيع كه با تذكرات ارزشمند خود مرا در تمام مراحل يارى كردند و جناب حجة الاسلام آقاى شالباف مدير محترم دفتر پژوهش كه با پى گيرى، ويراستن و فهرست سازى، و اعضاى محترم شوراى علمى گروه و شوراى پژوهشى پژوهشكده كه با اصلاحات و پيشنهادات خود، موجب پربار شدن اين تحقيق شدند، تشكر كنم.

سيد عبدالله حسينى


24


25

فصل اول

نگاهى به منابع عاشورا

1 . نخستين راويان واقعه عاشورا

در زمانى كه فاجعه عاشورا اتفاق افتاد، بلكه تا پايان قرن اول هجرى قمرى، هنوز نهضت علمى در جهان اسلام آغاز نشده بود، به همين دليل ما از قرن اول هجرى قمرى، كتابى درباره واقعه عاشورا نداريم. هم چنين گزارشى رسمى از طرف حكومت بنى اميه نيز در دست نيست، جز گزارش كوتاهى كه ابن زياد بعد از كشتن مسلم بن عقيل و هم چنين بعد از كشتن امام حسين(عليه السلام) به وسيله قاصدان خود، براى يزيد فرستاده است كه در اين دو گزارش، فقط كشته شدن مسلم، امام و يارانش را بيان مى كند. متأسفانه از جانب اهل بيت(عليهم السلام) نيز گزارشى كه سير اين قيام و واقعه عاشورا را بيان كند، موجود نيست.

وقايع كربلا مانند همه وقايع تاريخ صدر اسلام، توسط كسانى كه در صحنه حضور داشته اند، روايت شده و متن خطبه ها، نامه ها و رجزها نيز توسط كسانى كه حافظه اى قوى داشته اند، حفظ شده است، هر چند در برخى مواقع كه چنين افرادى حضور نداشتند با خلأ اطلاعاتى روبه رو بوده و اخبارى از آن در دست نيست. طبيعى است كتاب هايى كه در قرن اول و دوم نگاشته شده يا مستقيماً از


26

زبان شاهدان واقعه روايت يا با واسطه از آنان نقل شده است، و يا بدون استناد به سخن شاهدان، مطالب كلى و اطلاعاتى را در باره واقعه عاشورا بيان كرده اند، اين سه دسته، از منابع اوليه واقعه عاشورا به شمار مى روند، منتها روايت كسانى كه خود شاهد واقعه بوده اند، از اعتبار بيشترى برخوردار است و روايت كسانى كه به سخن شاهدان واقعه استناد كرده اند در مرتبه بعدى و روايت گروه سوم در مرتبه اى فروتر قرار دارد. اين سه دسته روايت، مربوط به قرن دوم و سوم قمرى مى باشد. اين تحقيق از طريق بررسى سندها و مقايسه محتواى مقتل ها و گزارش هايى كه درباره واقعه عاشورا در كتاب هاى تاريخى و رجالى موجود است، از شش منبع اوليه براى قيام امام حسين(عليه السلام) سخن دارد كه همه كتاب ها و گزارش هاى بعدى براساس يكى يا چند تا از اين منابع نگاشته شده يا اين كه با يكى از اين ها هم نوا است. اين شش منبع عبارت اند از:

1 . مقتل ابومخنف (90-150ق)

2 . روايت ابو معشر نجيع (م 170ق)

3 . گزارش ابن سعد (م 207ق)

4 . روايت حصين (احتمالا نيمه دوم قرن دوم هجرى قمرى)

5 . روايت عمار دهنى (احتمالا اواسط قرن دوم هجرى قمرى)

6 . روايت شيخ صدوق (م 381ق)

روايت عمار دهنى به امام باقر(عليه السلام) و روايت شيخ صدوق در امالى، به امام صادق(عليه السلام) نسبت داده شده است; اما اين انتساب مورد ترديد است و شواهد اين ترديد در بررسى اين گزارش ها بيان خواهد شد. روايت حصين نيز يك روايت مختصر و پُر اشتباه است كه توجه تاريخ نگاران و محدثان را به خود جلب نكرده است. بنابراين، مقتل ابومخنف، گزارش ابن سعد و روايت ابومعشر به ترتيب


27

مهم ترين منابع اوليه واقعه عاشورا هستند. متأسفانه سه منبع ديگر، در گذر زمان از بين رفته اند; مقتل اصبغ بن نباته، مقتل جابر بن يزيد جعفى و مقتل ابوعبيده، معمر بن المثنى، كه با توجه به تاريخ وفات راويانش كه در اوايل قرن دوم هجرى اتفاق افتاده، مى توان گفت كه از حيث زمانى بر همه منابع موجود، مقدم و على القاعده از اعتبار بيشترى برخوردار بوده اند.

2 . سير مقتل نگارى

در تاريخ اسلام، سنت مقتل نويسى; يعنى گزارش حوادث و وقايعى كه به مرگ و كشته شدن يك شخص يا گروه و چگونگى كشتن آن ها منجر شده است، جايگاه بسيار گسترده اى دارد. مقتل عمر بن خطاب، مقتل عثمان بن عفان، مقتل على بن ابى طالب، مقتل حجر بن عدى و مقتل حسين بن على(عليه السلام)، از موضوعاتى است كه بيشترين توجه تاريخ نگاران و محدثان را به خود جلب كرده است و با اين كه درباره هر يك از اين موضوعات، كتاب هاى بسيارى در طول تاريخ نوشته شده، اما هيچ موضوعى به اندازه شهادت امام حسين(عليه السلام) مورد توجه نويسندگان قرار نگرفته است. در جلد بيست و دوم كتاب الذريعه الى تصانيف الشيعه، نزديك به شصت مقتل معرفى شده كه بيش از نيمى از آنها مربوط به امام حسين(عليه السلام) است و چون براى واقعه عاشورا، بيش از هر واقعه ديگرى مقتل نگاشته شده، به همين دليل عنوان «مقتل» به نوعى به واقعه عاشورا اختصاص پيدا كرده است، به طورى كه در عرف مذهبى، اولين چيزى كه از مقتل به ذهن مى آيد، واقعه عاشورا است. ما در اين جا به ترتيب تاريخى، كتاب هايى را كه از قرن دوم تا قرن دهم هجرى در اين موضوع به رشته نگارش درآمده اند معرفى مى كنيم. گفتنى است بيشتر كتاب هايى كه از قرن دهم به بعد نگاشته شده اند، فاقد ارزش اند; از اين رو ما به جز


28

چند مورد كه از معروفيت و تأثيرگذارى بيشترى برخوردار بوده اند و البته شايسته اعتماد و استناد نيستند; ولى توانسته اند در ذهن عامه مردم و نيز فرهنگ عزاداراى آنان تأثير بگذارند، به معرفى ديگر كتاب ها نپرداختيم; اما براى به دست آوردن اطلاعات در اين موارد مى توان به كتاب الذريعه و كتاب شناسى امام حسين(عليه السلام) مراجعه كرد. لازم به ذكر است كه بيشتر مقاتلى كه در اين جا معرفى مى شود، هم اكنون در دست نيست.

1 . مقتل ابى عبدالله الحسين(عليه السلام) از اصبغ بن نباته مجاشعى (متوفاى بعد ازسال 100ق). وى از ياران نزديك اميرالمؤمنين(عليه السلام)، يكى از اعضاى شرطة الخميس و راوى نامه وى به مالك اشتر و نيز وصيتش به محمد بن حنفيه است. آقا بزرگتهرانى درباره وى مى گويد: او اولين كسى بود كه درباره مقتل امام حسين(عليه السلام)كتاب نوشت.(1) از اين مقتل در كتب متعددى نام برده شده است. متأسفانه اين مقتل از بين رفته و نقلى هم از آن باقى نمانده است، جز يك روايت كه در تاريخ طبرى، هشام از پدرش محمد بن سائب از قاسم و قاسم از پدرش اصبغ و اصبغ از كس ديگرى كه شاهد قتل امام حسين(عليه السلام) بوده روايت كرده است، بدون اين كه راوى اصلى شاهد صحنه را نام ببرد.(2) با توجه به اين روايت، احتمالا هشام اين مقتل را در اختيار داشته است; اما اين كه چرا هشام بيش از يك روايت از اين مقتل ذكر نكرده و ابومخنف نيز هيچ روايتى از اين مقتل بيان نكرده است، دو احتمال وجود دارد: اول اين كه در مقتل اصبغ مثل همين يك روايت، راوى اصلى مطالب نامشخص بوده و به عبارت ديگر، روايات به صورت مرسل آمده، به همين سبب مورد اعراض ابومخنف و هشام واقع شده است. آنچه مسلّم است خود اصبغ در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . آقا بزرگ تهرانى، الذريعه الى تصانيف الشيعه، ج 22، ص 24.

2 . طبرى، تاريخ الامم و الملوك، ج 4، ص 343.


29

كربلا حاضر نبوده و روايات را از افراد ديگرى نقل مى كرده است، پس احتمال دارد بقيه روايات هم مثل روايتى كه هشام نقل كرده، مرسل باشد و چون ابومخنف مقيد بوده كه روايات مسند را نقل كند، به همين دليل از نقل روايات مرسل خوددارى كرده است. احتمال دوم اين است كه مقتل اصبغ خيلى خلاصه بوده و ابومخنف و هشام نيز با توجه به روايت ديگران كه شاهد وقايع بوده اند، نيازى به مقتل اصبغ نديده و از آن اعراض كرده اند و هشام تنها همين يك روايت را كه اصبغ از كس ديگرى كه در كربلا حاضر بوده، نقل كرده است.

2 . مقتل الحسين(عليه السلام) از جابر بن يزيد جعفى (م 128ق)(1)، از اصحاب امام باقر و امام صادق(عليه السلام). اين مقتل از بين رفته و نقل كاملى از آن در دست نيست، جز چند روايت كه در مقاتل الطالبيين درباره نام قاتل جعفر بن على(عليه السلام)، عباس بن على(عليه السلام)و ابوبكر بن على و ابوبكر بن حسين(عليه السلام) آمده است.

ابوالفرج اصفهانى در هر چهار مورد، نام قاتلان اين چهار نفر را از طريق نصر بن مزاحم از عمرو بن شمر (راوى اصلى جابر جعفى) از جابر روايت كرده است.(2)روايات پراكنده ديگرى از جابر درباره امام حسين(عليه السلام) در تفسير عياشى، تفسير قمى، كافى، خصايص، عقاب الاعمال، امالى طوسى و بيش از همه در كامل الزيارات نقل شده است;(3) اما اين روايات درباره قيام و واقعه عاشورا نيست، بلكه درباره ثواب زيارت، احاديثى درباره خبر دادن از شهادت امام حسين(عليه السلام) در عراق و فضايل ايشان مى باشد كه از موضوع اين تحقيق بيرون است.

سيدحسين مدرسى در كتاب ميراث مكتوب شيعه، معتقد است: مقتل جابر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . نجاشى، فهرست اسماء مصنفى الشيعه، ص 128.

2 . ابوالفرج، اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ص 83-87 .

3 . سيدحسين مدرسى، ميراث مكتوب شيعه، ص 141-142 .


30

همان متنى است كه در جلد سى ام بحارالانوار، از يكى از علما و ايشان نيز از نسخه اى از دلايل الامامه ابن جرير آملى، روايت شده است. اين روايت را مفضل بن عمر از جابر بن يزيد جعفى و او از سعيد بن مسيب روايت كرده است. از آن جا كه اين روايت در هيچ يك از نسخه هاى كتاب دلايل الامامه موجود نيست، مدرسى احتمال داده كه اين روايت همان مقتل جابر جعفى است.(1) اين روايت، مطالبى دارد كه به گفته علامه مجلسى از غرايب است و با توجه به اين كه جابر جعفى در اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم هجرى مى زيسته، چنين مطالبى را نمى توان به كسى چون وى نسبت داد. گفتنى است كه اين روايت، مقتل نيست; بلكه تحليلى از حوادث صدر اسلام است كه به قتل امام حسين(عليه السلام) و هتك حرمت خاندان رسول الله(صلى الله عليه وآله) منجر مى شود.(2) اكنون اين سؤال مطرح مى شود كه چرا مقتل جابر توسط ابومخنف، هشام و ديگران روايت نشده است؟ در جواب، همان دو احتمالى را كه در مورد مقتل اصبغ گفته شد اين جا نيز مى توان گفت و احتمال سوم اين است كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . همان.

2 . مجلسى، بحارالانوار، ج 30، ص 278-300. روايت از اين جا شروع مى شود كه بعد از رسيدن خبر شهادت امام حسين به مكه، همسران رسول الله، مهاجرين و انصار براى ايشان ماتم گرفتند و عبدالله بن عمر همان شب از خانه خارج شد و به طرف شام رفت و هر جا مى رسيد كار يزيد را تقبيح مى كرد و به مردم مى گفت: اين پسر عمر بن خطاب است كه بر يزيد لعنت مى فرستد و مردم را بر ضد يزيد مى شوراند و هر كس عبدالله بن عمر را يارى نكند نه دين دارد و نه ايمان. وقتى عبدالله بن عمر با مردم به شام رسيد، شام مضطرب شد و يزيد، عبدالله بن عمر را به قصر خود برد و از خزانه خود نامه اى از عمر بيرون آورد كه در آن، تفصيل وقايع از خطبه غدير تا شوراى بعد از عمر بيان شده بود. عمر در آن نامه نوشته بود كه از ترس شمشير به اسلام اقرار كرده است و به بت هبل سوگند ياد كرده بود كه لحظه اى به هبل كافر نشده و به كعبه و خداى، ايمان نياورده است. عبدالله بن عمر بعد از خواندن اين نامه سر يزيد را مى بوسد و خدا را به سبب كشته شدن حسين حمد مى كند و خندان از قصر بيرون مى رود و به مردم مى گويد: يزيد راست مى گويد، من هم دوست مى داشتم در قتل حسين شريك مى بودم.