فهرست عناوين
تحليل تاريخى نشانه هاى ظهور

مصطفى صادقى

پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام)

تحليل تاريخى نشانه هاى ظهور

همه حقوق براى ناشر محفوظ است.


3


4

با قدردانى

از همكارانى كه در توليد اين اثر نقش داشته اند:

ويراستار:

كنترل ويرايش:

حروف نگارى:

اصطلاحات حروف نگارى:

صفحه آرايى:

نمونه خوانى:

نظارت و كنترل:

طراح جلد:

كنترل فنّى صفحه آرايى و مسئول توليد:

پى گير چاپ:


5
فهرست عناوين
 .  سخنى با خواننده9
 .  پيش گفتار11
 .  مقدمه15
فصل اوّل: كليات19
 .  گفتار اول: بررسى منابع21
 . .  الف) الغيبة نعمانى24
 . .  ب) كمال الدين و تمام النعمة(1)29
 . .  ج) الغيبة شيخ طوسى31
 . .  د) الفتن(1)32
 . . .  اعتبار كتب چهارگانه35
 .  گفتار دوم: راويان39
 .  گفتار سوم: واژه نشانه51
 . .  1. مفهوم علامت51
 . .  2. علامت در قرآن و حديث53
 . .  3. اقسام علامت56
 . .  4. نشانه سمبليك58
 .  گفتار چهارم: تاريخچه61
 . .  الف) سير تاريخى علائم ظهور در روايات62
 . .  ب) سير تاريخى علائم ظهور در منابع63
 .  گفتار پنجم: انديشه مهدويت، غيبت و انتظار در فرق اسلامى67
 . .  الف) مهدويت در اهل سنّت69
 . .  ب) مهدويت در شيعه (يا درباره ائمه شيعه)72
 . .  انديشه غيبت در ميان مسلمانان75
 . .  انديشه انتظار موعود در اسلام79
 .  گفتار ششم: مرورى بر نشانه هاى ظهور83
 . .  فهرست نشانه هاى ظهور در كتاب ارشاد85
 .  گفتار هفتم: آميختگى نشانه هاى ظهور و اشراط الساعه91
فصل دوم: نشانه هاى تاريخى ظهور95
 .  گفتار اول: رايات سود97
 . .  1. رايات بدون عنوان مهدى99
 . .  2. رايات و مهدى107
 . . .  تحليل تاريخى117
 .  گفتار دوم: قتل نفس زكيّه125
 . .  نفس زكيّه در تاريخ127
 . .  نفس زكيّه در روايات نشانه هاى ظهور131
 . .  نفس زكيّه و نشانه هاى پنج گانه137
 . .  ديگر روايات148
 . .  نتيجه157
 .  گفتار سوم: سفيانى159
 . .  نماى كلى روايات سفيانى160
 . . .  الف) ويژگى ها160
 . . . .  اول: منابع شيعه160
 . . . .  دوم: منابع اهل سنت162
 . . . .  سوم: وجوه مشترك163
 . . .  ب) ضعف سند166
 . . .  ج) تناقض و ابهام169
 . . . .  سفيانى هاى تاريخ173
 . . . . .  سفيانى اول174
 . . . . .  سفيانى دوم175
 . . . . .  سفيانى سوم176
 . . . . .  سفيانى چهارم177
 . . . . .  سفيانى پنجم177
 . . . .  فرضيه ها178
 . . . . .  فرضيه اول: ظهور سفيانى نشانه اى حتمى براى ظهور179
 . . . . . .  اشكال هاى فرضيه180
 . . . . . . .  1. ارتباط ظهور سفيانى با دولت هاى عباسى و ...180
 . . . . . . .  2. شباهت با سفيانى هاى تاريخ183
 . . . . .  فرضيه دوم: جعلى بودن احاديث سفيانى185
 . . . . . .  اشكال هاى فرضيه193
 . . . . .  فرضيه سوم: احتمال بداء197
 . . . . . .  اشكال هاى فرضيه199
 . .  خلاصه202
 .  گفتار چهارم: طلوع خورشيد از مغرب205
 . .  بهره بردارى فاطميان(1)212
 . .  نتيجه گفتار216
 .  گفتار پنجم: قيام خراسانى217
 .  گفتار ششم: ظهور حسنى229
 . .  حسنى ها در تاريخ238
 . .  سخن آخر241
 . .  كتاب نامه243
 . .  كتاب شناسى نشانه هاى ظهور251


8


9

سخنى با خواننده

نگاهى به كارنامه پژوهش هاى انجام يافته در زمينه تاريخ اسلام و انديشه در كتاب ها و مقاله هاى منتشر شده ـ به ويژه در حوزه هاى تاريخ مذهبى ـ با همه دست آوردهاى سترگ و ارزش مند، ما را با فقر مطالعات در عرصه هاى ميان رشته اى تاريخ و كلام يا تاريخ و باورها مواجه مى سازد; البته ورود به آن عرصه ها تاب و توشه هايى را مى طلبد كه از توان بسيارى از پژوهش گران خارج است. از آن جا كه اين نوع تحقيقات بيش از ديگر فعاليت هاى پژوهشى مى تواند كاركرد و نقش دانشىِ مطالعات تاريخ را نشان دهد، لازم مى نمود با همه مشكلات و سختى ها و هزينه هاى زيادى كه ممكن است در بر داشته باشد، به آن ها روى كرد و نتيجه كار را به جامعه علمى و پر دغدغه عصر حاضر عرضه داشت. پژوهش حاضر كه كوششى براى فهم بهتر و درك واقعى تر انديشه بزرگ مهدويت است، از همين مقوله به شمار مى آيد.

پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام) به حكم وظيفه دينى و انسانى، تحقيقاتى را دستور كار خويش قرار داده تا برابر آن به اصلاح باورها و زدودن كژى ها و تحكيم پايه هاى ايمانى دست يابد و انديشه هايى را به سوى حقايق مذهبى رهنمون سازد; بدين منظور موضوعاتى را فرا روى خويش نهاده است كه به حكم ويژگى هاى خاص، گاه و بى گاه مورد شبهه برخى افراد قرار مى گيرد، در حالى كه با ژرف انديشى در آن شبهه ها و بررسى زمينه هاى پيدايش آن ها روشن


10

مى گردد كه اساس و پايه مستحكمى ندارد; هرچند اثبات اين بى پايگى، راه دراز، و فراز و فرودهاى بسيارى را طلب مى كند.

پژوهش حاضر كه كندوكاوى درباب نشانه هاى تاريخى ظهور حضرت مهدى(عج) است، به جهاتى چند، در اين دسته جاى مى گيرد: اولاً اين موضوع بر خلاف ديگر موضوعات تاريخى، به صورت زنده و آشكار با باورهاى عمومى مردم ارتباط دارد. ثانياً، با همه روايات و اخبار موجود و مطالعات ارزش مند صورت گرفته، هم چنان با برخى آرايه هاى اعتقادى مجعول درگير، و در مقابل آفت جعل و تحريف آسيب پذير است. سه ديگر آن كه اميد و انتظار دين داران ـ كه به طور معمول مى بايد بر پايه هاى صحيح و اصولى استوارى يابد ـ بدان پيوند خورده است. بر اين اساس، آن چه در اين كتاب بدان پرداخته مى شود، شايسته تأمل و درخور پى گيرى است تا در پرتو آن، هر چه بيشتر انديشه هاى صحيح و سقيم باورهاى مذهبى و سنت هاى فرهنگى ـ هويتى از يك ديگر باز شناخته شوند.

در اين جا لازم است از محقق ارجمند جناب آقاى مصطفى صادقى كه بار گران اين پژوهش را به دوش كشيده و با همت بلند خود، آن را به نتيجه رسانده اند، قدردانى شود. هم چنين از مدير محترم پيشين گروه تاريخ تمدن و فرهنگ، آقاى دكتر نعمت الله صفرى، مدير محترم كنونى گروه جناب آقاى مهران اسماعيلى، اعضاى محترم شوراى علمى گروه، اعضاى محترم شوراى پژوهشى پژوهشكده، مدير محترم دفتر پژوهش حجة الاسلام آقاى محمد اكرمى و ديگر مجريان بهويژه رياست محترم پژوهشگاه جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاى محمدتقى سبحانى و معاونت محترم پژوهشى جناب حجة الاسلام والمسلمين محمدحسن نجفى كه اين اثر بدون همراهى و حمايت بى دريغ آنان به بار نمى نشست، قدردانى مى شود.

سيدعليرضا واسعى

مدير پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام)


11

پيش گفتار

ابتداى سال 1381 گروه تاريخ پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام)طرحى را پيشنهاد كرد كه با نگاهى تاريخى، به نقد و بررسى نشانه هاى ظهور مى پرداخت. اين جانب با آن كه به پژوهش درباره زندگى امام دوازدهم(عج) علاقه مند بودم ابتدا از اجراى اين پروژه سرباز زدم، زيرا تصور مى كردم نقد و بررسى نشانه هاى ظهور مستلزم نقد برخى از منابع مهدويت است و خدشه در آنها و در روايات علائم به دليل اشتراك راويان اين دو موضوع، ممكن است اصل روايات مهدويت را نيز در برگيرد، ولى پس از رايزنى و مراجعات بيشتر دريافتم كه اولا: چنين ملازمه اى قطعى نيست و ممكن است روايات علائم ظهور داراى اشكالاتى باشد، اما اصل مهدويت را كه موضوعى اجماعى و متواتر به شمار مى رود تحت الشعاع خود قرار ندهد. ثانياً: نشانه هاى ظهور كه از قديم موضوعى جذاب بوده تاكنون به گونه اى تحقيقى آن هم با نگاهى تاريخى بررسى و تحليل نشده است و همه كسانى كه در اين موضوع قلم زده اند از اين نوع نگاه غفلت و به نقل و ترجمه احاديث اكتفا كرده اند. در مواردى هم آن چه را در منابع اهل سنّت آمده، به تصور اين كه تأييدى بر مذهب شيعه درباره امام دوازدهم است در نوشته هاى خود آورده اند، ولى به اين نكته توجه نشده كه بسيارى از اين روايات بر فرض صحّت در ظرف زمانى خاصى صادر شده است و در بسيارى از آنها سخنى از ظهور مهدى نيست.

برخى نويسندگان هم بدون آگاهى از علوم جانبى هم چون رجال، حديث و


12

تاريخ و حتى كمترين آشنايى با منابع اصلى و فرعى، مطالب را از منابعى غير معتبر نقل و سپس در توجيه آن قلم فرسايى نموده اند; بدون توجه به اين كه اصل مطلب قابل پذيرش نيست و حتى گاهى با مبانى كلامى شيعه ناسازگارى دارد.

مراجعه به ده ها كتابى كه از نشانه هاى ظهور سخن گفته اند نشان مى دهد كه متأسفانه بيشتر نويسندگان جديد، روايات منابع گذشته را تكرار كرده و با آنها محققانه و تحليلى برخورد نكرده اند. هر كس به فراخور نوشته خود به چند نشانه اشاره و يكى ـ دو روايت براى نمونه ذكر مى كند و به مباحثى مانند اين كه منظور از سخن معصوم چيست و در چه شرايطى بيان شده، راوى آن از نظر جرح و تعديل چگونه است و آن روايت در كتب معتبر نقل شده يا نه، توجهى نمى كند.

بيشتر اين كتاب ها در صدد قانع كردن موقت مخاطب خود هستند; مخاطبى كه در آن قسمت خاص از كتاب، فقط انتظار بيان نشانه ها را دارد. از اين رو، جاى بررسى همه اخبار درباره يك نشانه، ارتباط آن با نشانه هاى ديگر، بحث از صحّت و سقم روايت ها و تحليل و نقد منابع آنها بسيار خالى است و كتاب ها يا مقاله هاى اندكى كه به اين موضوع پرداخته اند كافى به نظر نمى رسد، چون به همه جوانب نپرداخته اند يا آن چه گفته اند قابل نقد است.

اميد است اين نوشتار ضمن جلب رضاى الهى و خشنودىِ حضرت بقية الله الاعظم (عج) توانسته باشد تا اندازه اى اين خلأ را جبران كند و مقدمه اى براى تحقيقات بيشتر و عميق تر درباره نشانه هاى ظهور باشد.

در اين جا شايسته است از مقام بلند عالمانى چون نعمانى و شيوخ ثلاثه مفيد، صدوق و طوسى ـ رضوان الله عليهم ـ تجليل كرده، در برابر آنان و ديگر محدثان بزرگ شيعه اماميه كه در طول دوران غيبت كبرا به تبيين معارف اهل بيت(عليهم السلام)پرداخته و شيعه را از پرتگاه ها و سرگردانى ها نجات داده اند، اظهار خضوع و خشوع نماييم كه بى شك زحمات طاقت فرساى آنان افتخارى براى فرقه ناجيه است. در عين حال نقد و بررسى روشمند رواياتى كه در كتاب هاى آنان آمده امرى


13

لازم و در راستاى تلاش ايشان براى حفظ ميراث گران بهاى اهل بيت(عليهم السلام) به شمار مى رود. البته از آن جاكه آن بزرگواران در اوايل دوران غيبت و در عصر عباسيان مى زيسته اند، طبعاً نگاهى ديگر به روايات داشته و در نظر آنان تحقق آن نشانه ها در آينده، بعيد نبوده است.

تأكيد بر جرح و تعديل راويان نيز به اين معنا نيست كه ما تنها خبر ثقه را حجت مى دانيم، بلكه همانند مشهور معتقديم اطمينان به صدور كافى است، ولى گاه با توجه به مجموع قراين در صدور روايتى ترديد يا احتمال تحريف داده مى شود. تأكيد بر ردّ روايات فرقه هاى منحرف شيعه نيز كه شايد در علوم ديگر نقل قول آنان پذيرفته مى شود، به جهت حساسيت موضوع مهدويت و متهم بودن آنان در اين بحث مى باشد.

در اين فرصت لازم است از همه كسانى كه در تدوين اين اثر نگارنده را يارى كردند، بهويژه مدير محترم پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام)، جناب آقاى دكتر سيدعليرضا واسعى، آقاى دكتر نعمت الله صفرى مدير گروه كه بنده را به انجام دادنِ اين طرح ترغيب كرد، جناب حجة الاسلام و المسلمين رحمان ستايش مشاور حديثى طرح، هم چنين از استاد بزرگوارم آية الله مددى و فضلاى ارجمند آقايان سيد عليرضا حسينى و حسين شانه چى كه با مطالعه اين نوشتار مطالب لازم را گوشزد كردند، قدردانى و تشكر نمايم; هر چند تأمين همه خواسته ها، فراتر از توان نگارنده و گاه فهم و برداشت او بوده است.

خرسندم كه مراحل اوليه تدوين اين كتاب در ماه مبارك شعبان و در آستانه ولادت سراسر نور حضرت بقية الله الاعظم حجة بن الحسن امام زمان(عليه السلام) و مراحل پايانى و بازنگرى آن در نهم ربيع الاول ـ آغاز امامت آن حضرت ـ به انجام رسيد و اين تقارن را به فال نيك مى گيرم.

مصطفى صادقى

قم، بهار 1383


14


15

مقدمه

فراوانى احاديث مهدويت و اعتقاد مسلمانان به نجات دهنده و عدالت گستر بودن مهدى، باعث شده است از صدر اسلام تاكنون پيوسته مسلمانان در انتظار ظهور آن منجى موعود باشند. رويكرد به انتظار در زمان هايى كه ظلم و بى عدالتى فراگيرتر بود جدى تر احساس شد و در همين دوران بود كه مدعيان مهدويت سر برآورده و مردم تشنه عدالت را به دور خود جمع كردند. از طرفى در بيان معصومين(عليهم السلام)، زمان ظهور مشخص نشده است و از اين رو مردم به علامت هايى توجه كرده اند كه در روايات متعدد درباره آخرالزمان و ظهور مهدى بيان شده بود.

اين موضوع باعث شد مدعيان مهدويت و هواداران آنان به چنين رواياتى دامن زنند و گاه آنها را به گونه اى توجيه كنند تا مهدى را بر خود تطبيق دهند. بنابراين، يكى از مباحث مهم مهدويت و ظهور قائم(عليه السلام)نشانه هاى ظهور است كه پيوسته منتظران در پى تحقق آن هستند و هر از چند گاهى كه حادثه اى شبيه آن چه در احاديث ذكر شده، روى دهد آن را نشانه ظهور مى دانند. با توجه به كثرت اين روايات در منابع اسلامى و پرسش هاى زيادى كه درباره آن وجود دارد لازم است اين نشانه ها به دقت بررسى و علائم واقعى ظهور تبيين شود.

ضرورت اين بررسى بدين جهت است كه در دوره هاى مختلف، از روايات


16

ظهور بهره بردارى و ظهور مهدى قريب الوقوع دانسته شده است; بدين گونه كه برخى حوادث را بر پاره اى روايات علائم ظهور تطبيق مى دادند. حتى در دوران معاصر برخى نشانه هاى ذكر شده در احاديث، بر افرادى تطبيق و گفته مى شود بسيارى از نشانه ها واقع شده و ظهور نزديك است، گويا هر كس از نزديك تر بودن ظهور خبر دهد محبوبيت بيشترى دارد. طبيعى است اين مطلب، مردم را به گفته هاى معصومان(عليهم السلام)بى تفاوت مى كند، چه اين كه با گذشت مدتى كه مدعيانِ نزديك بودن ظهور با توجه به نشانه ها آن را تخمين مى زنند اما ظهورى روى نمى دهد، نگاه عموم به روايات معصومين(عليهم السلام) تغيير خواهد كرد.

اين پژوهش در صدد است تا با تكيه بر گزارش هاى تاريخى بررسى كند كه آن حوادث تاريخى كه تصور مى شود نشانه هاى ظهورند و واقع شده اند چه ارتباطى با ظهور دارند و آيا اينها حقيقتاً علامت ظهور مهدى هستند در حالى كه صدها سال از وقوع آنها گذشته است و يا پيش گويى پيامبر و ائمه(عليهم السلام)درباره آينده مى باشند؟ به عبارت ديگر، آيا علامت مى تواند با فاصله چند قرن اتفاق بيفتد يا آن حوادث، اصلاً ارتباطى با نشانه هاى ظهور ندارند و فقط تشابهى ميان آنها موجود است؟ آيا ممكن است برخى از روايات با اهداف گوناگون جعل شده باشند و در حقيقت علامت بودن آنها نادرست باشد؟

پاسخ اين سؤال ها و پرسش هاى ديگرى از اين دست، خواهد توانست مفهوم بسيارى از اخبار را تبيين كند و روشى نو در تفسير نشانه هاى ظهور باشد. نوشته هايى كه تاكنون در موضوع نشانه هاى ظهور تدوين شده و تعداد آنها هم كم نيست، غالباً به نقل احاديث و گاه توضيحاتى درباره آنها پرداخته و بيشتر آنها را مربوط به آينده دانسته اند. برخى هم در صدد بر آمده اند بعضى علامت ها را بر افرادى تطبيق كنند يا آن چه را در گذشته رخ داده علامت دور معرفى نمايند. اما


17

فرض ما بر اين است كه بسيارى از اين احاديث ارتباطى با ظهور ندارد و در صورت صحت صدور، پيش گويى معصومين(عليهم السلام) درباره رويدادهاى آينده است.

بنابر آن چه گذشت، روشن شد كه اين موضوع در نوع خود پيشينه اى ندارد و آن چه در دست است با ديدگاه تاريخى به موضوع نپرداخته(1) مگر در قسمت هايى از كتاب هايى مانند موسوعة الامام المهدى مرحوم سيد محمد صدر كه در بخش علائم ظهور از كتاب دوم (الغيبة الكبرى) درباره نفس زكيّه، رايات سود و بعضى از نشانه هايى كه در گذشته رخ داده است بحث مى كند. اما اولاً: مطالب مطرح شده در آن نياز به بررسى دارد و ثانياً: اين كتاب مستقلاً به اين موضوع نپرداخته و نشانه هاى غير تاريخى را نيز بحث كرده است. در عين حال، بايد اذعان كرد كه اين مجموعه چهار جلدى از بهترين كتاب هاى تحليلى و تحقيقى در موضوع مهدى(عليه السلام)است.

در پايان گفتنى است كه در اين نوشتار از همه علامت هاى ظهور بحث نمى شود، بلكه ـ چنان كه گذشت ـ آن چه احتمال مى رود در گذشته رخ داده باشد بررسى خواهد شد. بنابراين، اخبارى كه مثلاً درباره نداى آسمانى يا فراگير شدن ظلم و فساد و چگونگى فساد در روى زمين و... سخن مى گويد، از بحث ما خارج است.

1. مثلاً كتاب دراسةٌ فى علامات الظهور نوشته جعفر مرتضى عاملى، به بررسى صحت و سقم خطبة البيان و چند روايت ديگر درباره علائم پرداخته و جنبه تاريخى ندارد.


18


19

فصل اوّل:

كليات


20


21

گفتار اول:

بررسى منابع

مهم ترين منابع مربوط به اين بحث همان منابع مربوط به مهدى(عليه السلام)و غيبت اوست. از اين جمله سه كتاب كهن شيعه: الغيبة نعمانى (متوفاى 360ق)، كمال الدين شيخ صدوق (متوفاى 381ق) و الغيبة شيخ طوسى (متوفاى 460ق) است. تقريباً هسته اصلى همه روايات ظهور و علائم را همين سه كتاب تشكيل مى دهند; به خصوص كه هر يك فصلى از كتاب خود را به نشانه هاى ظهور اختصاص داده اند. سهم كتاب نعمانى در اين موضوع بيشتر است، چون دو باب را به آن اختصاص داده، و در يكى از همه نشانه ها سخن گفته و 68 روايت نقل مى كند و در باب ديگر به روايات «سفيانى» پرداخته است.

پس از اين سه كتاب بايد از منابع مربوط به زندگى معصومين(عليهم السلام)نام برد كه در آنها به مناسبت شرح زندگى امام دوازدهم(عليه السلام) به علائم ظهور هم اشاره مى شود. از اين نمونه، كتاب ارشاد شيخ مفيد (متوفاى 413ق)، اعلام الورى طبرسى (متوفاى 548ق)ـ كه بيشتر مطالب خود را از ارشاد نقل مى كند ـ كشف الغمه اربلى (متوفاى 692ق) و فصول المهمه ابن صباغ (متوفا 855ق)(1) است كه علامت ها را از

1. ابن صباغ مالكى از اهل سنت است; ولى كتاب خود را به شيوه مورّخان شيعه درباره دوازده امام نوشته است.


22

كتاب هاى پيشين نقل كرده اند. كلينى در روضه كافى، حميرى در قرب الاسناد و مفسرانى چون على بن ابراهيم و عياشى ذيل تفسير برخى آيه ها به احاديث علائم اشاره كرده اند. علامه مجلسى مجموع مطالب اين كتاب ها را جمع آورى كرده و در بحارالأنوار آورده است.(1)

از ميان منابع اهل سنت، قديمى ترين و مهم ترين كتابى كه در آن از نشانه هاى ظهور سخن به ميان آمده الفتن نعيم بن حماد (متوفاى 228ق) است. پس از او صاحبان صحاح سته، بخشى از احاديث خود را ذيل همين عنوان «فتن و ملاحم» آورده و به علائم ظهور اشاره كرده اند، اما شايد بيشترين سهم را در اين مورد احمد بن حنبل (متوفاى 241ق) در المسند دارد. تفاوت منابع اهل سنت با شيعه در اين خصوص، دو چيز است: يكى اين كه روايات علائم را با نشانه هاى برپايى قيامت به هم آميخته اند. از اين رو، كتاب هايى با عنوان اشراط الساعه يا علامات القيامه نوشته اند و روايات مربوط را در آنها ذكر كرده اند.(2) دوم اين كه كتاب هايى با عنوان فتن يا ملاحم يا تركيبى از آن دو نوشته و اين احاديث را در آنها آورده اند. كتاب هاى ملاحم و فتن به پيش گويى هايى اختصاص دارد كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و صحابه درباره حوادث تلخ و شيرين آينده مسلمانان بيان كرده اند. در بيشتر منابع روايى اهل سنت چنين عنوانى وجود دارد و روايات مربوط به ظهور و علائم را مى توان در آن يافت. گاهى هم اين احاديث به صورت كتابى مستقل با همين عنوان جمع آورى شده است.(3) از منابع متأخر كه به استناد اين ك تاب ها احاديث مربوط به ظهور را آورده اند مى توان از عقدالدرر فى اخبار المنتظر يوسف بن يحيى مقدسى شافعى

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. ر. ك: مجلسى، بحارالانوار، ج 52، باب علامات ظهور، ص 181 ـ 278.

2. مانند: محمدالقرطبى، علامات يوم القيامه; عبدالله حجّاج، علامات القيامة الكبرى; خالد الغامدى، اشراط الساعة فى مسند احمد و زوائدالصحيحين; عزالدين حسين الشيخ، اشراط الساعه الصغرى والكبرى و محمد احمد اسماعيل، المهدى و فقه اشراط الساعة.

3. مانند: ابوعمرو دانى، السنن الواردة فى الفتن; ابن كثير، النهايه فى الفتن والملاحم; الغزى، فتنٌ فى عصرالظهور و... .


23

(متوفاى قرن هفتم) و البرهان متقى هندى (متوفاى 975ق) نام برد.

سيد بن طاووس (متوفاى 664 ق) عالم شيعى با استفاده از كتاب هاى ملاحم و فتن اهل سنت كتاب التشريف بالمنن معروف به الملاحم و الفتن را جمع آورى كرده است. اين كتاب از سه بخش تشكيل شده كه بخش اول آن گزيده فتن ابن حماد(متوفاى 228ق)، بخش دوم آن از كتاب فتن ابوصالح سليلى (نوشته به سال 307ق) و بخش سوم آن از كتاب فتن زكريا بزاز (نوشته به سال 391ق) است. بخش آخر كتاب كه ملحقات آن به شمار مى رود از كتاب هاى مختلف شيعه و اهل سنت نقل شده است، ارزش كتاب سيد به جهت بخش دوم و سوم آن است چون ملاحم سليلى و زكريا در دسترس نيست.

اما منابع معاصر را مى توان به دو دسته تقسيم كرد: تعدادى از آنها فقط به نقل احاديث پرداخته و هيچ اظهار نظر و تحليلى درباره آن ندارند. حتى به منابع و رواياتى كه مأخذ اين اخبار به شمار مى روند توجه نكرده و صحيح و سقيم را جمع آورى نموده اند. از اين جمله مى توان به معجم الملاحم و الفتن و ترجمه فارسى آن با نام يأتى على الناس زمان... و كتاب نوائب الدهور فى علائم الظهور اشاره كرد. دو كتاب الزام الناصب و معجم احاديث المهدى هم گرچه مخصوص نشانه ها نيست، به طور گسترده به اين روايات مى پردازند. كتاب هاى ديگرى هست كه تنها به نقل روايات پرداخته، ولى به اين اندازه اهميت ندارند. دسته دوم آثارى اند كه به تعدادى از احاديث پرداخته و آنها را توضيح داده اند. از اين نمونه مى توان به ملحقات الاِحقاق، مأتان و خمسون علامة، علائم الظهور فى المستقبل، عصر الظهور، نشانه هاى يار و ده ها كتاب ديگر اشاره كرد. در اين ميان كتاب هايى كه به تحليل و بررسى روايات پرداخته و با ديده نقد به آنها نگريسته اند به ندرت يافت مى شوند.


24

كتاب هاى دراسة فى علامات الظهور نوشته جعفر مرتضى عاملى، موسوعة الامام المهدى(عليه السلام) نوشته سيد محمد صدر، دادگستر جهان از ابراهيم امينى و مقاله نشانه هاى ظهور از اسماعيل اسماعيلى از جمله اين نوشته هاى نادر است. البته در همه اين نوشته ها ملاحظاتى به برداشت و تحليل نويسندگان هست كه به بيان آنها خواهيم پرداخت.

اينها منابع و كتاب هايى است كه اخبار مربوط به ظهور مهدى و نشانه هاى آن را در بر دارد. اما چنان كه گفته شد بيشتر روايات اين بحث را بايد در سه كتاب الغيبة نعمانى، الغيبة شيخ طوسى و كمال الدين شيخ صدوق از بزرگان شيعه و هم چنين كتاب الفتن ابن حماد جست و جو كرد و در واقع بسيارى از منابع ديگر و آن چه پيش تر ياد شد از اين كتاب ها نقل كرده اند. بدين جهت و به دليل ويژگى هر يك از اين كتاب ها و تفاوت هايى كه در اسلوب دارند لازم است به بررسى مختصر اين چهار كتاب بپردازيم.

الف) الغيبة نعمانى

ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بن جعفر نعمانى معروف به ابن ابى زينب (ابن زينب) و كاتب، از محدثان دوره غيبت صغراست. درباره تاريخ ولادت او اطلاعى در دست نيست; ولى وفات او را حدود سال 360 ق نوشته اند. مشهور است كه وى كاتب شيخ كلينى بوده، اما «لقب كاتب درباره نعمانى مى تواند ناظر به نوعى ارتباط بين وى و صاحب منصبان باشد، ولى اين كه وى كاتب چه كسى بوده است روشن نيست».(1) برخى وى را اهل نعمانيه، يكى از روستاهاى واسط دانسته(2) اما منبعى براى اين سخن خود ذكر نمى كنند. نعمانى مانند ديگر محدثان بزرگ

1. سيدجواد شبيرى، «نعمانى و مصادر غيبت»، مجله انتظار، ش 2، ص 255.

2. جاسم حسين، تاريخ سياسى غيبت امام دوازدهم، ص 25.


25

مسافرت هايى داشته كه از آن جمله سفر وى به شيراز، طبريه، حلب، دمشق و بغداد است. نجاشى او را از بزرگان اماميه دانسته و چنين ستوده است: «عظيم القدر شريف المنزله، صحيح العقيده، كثيرالحديث» و مرگ او را در شام مى داند.(1) گفته مى شود تنها راوى كتاب الغيبة نعمانى، شاگرد او ابوالحسين (ابوالحسن) محمد بن على بجلى يا شجاعى است كه شخصيت او مجهول است.(2)

نعمانى مشايخ متعددى داشته كه با مراجعه به كتاب او نام آنان به دست مى آيد، اما معروف ترين آنان كه بيشترين روايات اين كتاب را از او نقل مى كند، احمد بن محمد بن سعيد معروف به ابن عقده (متوفاى 333ق) است; به عنوان نمونه از حدود 86 روايت علائم ظهور كه در باب هاى 14 و 18 اين كتاب آمده، سهم ابن عقده حدود پنجاه حديث است. به دليل اهميت شخصيت وى و كثرت رواياتش در موضوع علائم،به تفصيل درباره او سخن خواهيم گفت.

يكى ديگر از شيوخ نعمانى، احمد بن هوذه باهلى است.(3) كتاب هاى رجالى درباره وى مطلبى نياورده اند، ولى او روايات خود را از ابراهيم بن اسحاق نهاوندى نقل مى كند كه كتابى به نام الغيبة داشته و تضعيف شده است.(4) در گزارشى كه علامه مجلسى از كتاب نجوم نقل مى كند، اسحاق احمر يكى از مدعيان نيابت

1. رجال نجاشى، ج 1، ص 191 (ذيل ترجمه ابوالقاسم مغربى) و ج2، ص 302.

2. ر.ك: به مقدمه آقاى غفارى بر كتاب الغيبة (چاپ قديم) ونجم الدين طبسى، «نگاهى به كتاب غيبت نعمانى»، مجله انتظار، ش 1، ص 202. البته يكى از محققان با جستوجوى گسترده در كتب رجال و حديث، نام راويان ديگرى از نعمانى را به دست آورده است (سيدجواد شبيرى، «نعمانى و مصادر غيبت» مجله انتظار، ش 3، ص 192) ليكن اينان راويان كتاب الغيبة نيستند.

3. نعمانى از او با عنوان «ابو سليمان احمد بن نصر بن هوذه» نيز ياد مى كند.

4. رجال نجاشى، ج 1، ص 94 . شيخ طوسى مى گويد: «در نقل حديث ضعيف است و در دينش متهم، ولى كتاب هاى خوبى تأليف كرده است» (رجال شيخ طوسى، ص39). ابن غضائرى او را غالى و امر او را مختلط مى داند و در عين حال مى گويد روايات صحيح دارد (رجال ابن غضائرى، ص39)


26

امام زمان(عليه السلام)معرفى شده(1) و از آن جا كه كنيه ابراهيم، ابواسحاق و لقبش احمرى است(2) ممكن است اسحاق احمر را تصحيف ابواسحاق احمرى بدانيم، زيرا نعمانىو نجاشى تاريخ نقل احاديث ابراهيم را سال هاى 269 و 273ق مى دانند(3) و از طرفى در گزارش مجلسى به جوان بودن شخص مدعى در سال هاى اوليه غيبت و اين كه داستان در يكى دو سال پس از شهادت امام عسكرى(عليه السلام) رخ داده، اشاره شده است.

بنابراين، نمى توان او را اسحاق احمر پدر ابراهيم دانست، بلكه به احتمال، فرزندش ابواسحاق احمرى يا ابراهيم بن اسحاق نهاوندى است.(4) هر چند اين احتمال هم باقى است كه اسحاق احمرى تنها تشابه اسمى باشد، چون با توجه به مجهول نبودن شخصيت ابراهيم اگر چنين انحرافى از او سر زده بود رجاليون اماميه به آن اشاره مى كردند.

نعمانى كتاب خود را از مجموعه هاى روايى به خصوص كتاب هاى غيبت كه پيش از او تأليف شده فراهم آورده است كه به تعدادى از اين مصادر ذيل بحث از اعتبار كتب چهارگانه اشاره خواهد شد.

با توجه به فراوانى نقل نعمانى از ابن عقده، محمد بن همام، احمد بن هوذه و على بن احمد بندنيجى به خصوص در ابواب نشانه هاى ظهور مى توان چنين

1 . بحارالانوار، ج 51، ص 300.

2. رجال نجاشى، ج 1، ص 94 و نعمانى، الغيبة، ص 255.

3. ر.ك: رجال نجاشى، ج 1، ص 95; نعمانى، الغيبة، ص 156، 210، 255 و 313 و روايت 34 باب 14 كه متأسفانه در چاپ اخير (تحقيق حسّون) از قلم افتاده است. با توجه به مواردى كه زمان قرائت ابراهيم بن اسحاق براى احمد بن هوذه سال 273ق بيان شده به نظر مى رسد سال 293ق در برخى موارد (مانند صفحه 255 كتاب نعمانى) اشتباه ناشى از تصحيف تسعين و سبعين باشد.

4. گويا به دليل همين وضوح است كه جاسم حسين بدون هيچ توضيحى ابراهيم بن اسحاق را مدعى نيابت مى داند و مى گويد او در كتابش ديدگاه غلات را منعكس مى كند و نعمانى اطلاعات گسترده اى را از او آورده است (جاسم حسين، تاريخ سياسى غيبت، ص 24) .


27

استفاده كرد كه اين افراد كتابى در موضوع غيبت يا ملاحم و علائم ظهور داشته اند كه نعمانى از آن كتاب ها نقل مى كند. گرچه در فهرست هاى موجود نامى از كتاب هاى آنان نيست.

يكى از محققان معاصر از نسخه اى به نام ملاحم ابن عقده خبر داده و از آن مطالبى را نقل كرده است.(1) البته برخى از مطالب كه وى به آن ارجاع داده با عنوان «خبر فى الملاحم» و بدون ذكر نام ابن عقده در كتاب اصول ستة عشر منتشر شده است.(2)

الغيبة نعمانى 26 باب دارد و تعداد روايات هر باب كاملاً متفاوت است. مؤلف در مقدمه اى طولانى علت تأليف كتاب را انحراف گروه هايى از شيعيان به خاطر وقوع غيبت امام دوازدهم دانسته و يكى از انگيزه هاى اين انحراف ها را ضعف ايمان و بى توجهى به روايات در موضوع غيبت بيان مى كند. از اين رو به جمع آورى احاديث در اين موضوع مى پردازد.

مباحث كلى ابواب اين كتاب عبارت اند از: لزوم حفظ اسرار اهل بيت، امامت و وصايت، روايات شيعه و اهل سنت درباره دوازده امام، گناه مدعيان دروغين امامت، لزوم وجود حجت در زمين، روايات ائمه درباره غيبت امام دوازدهم، مشكلات شيعه در عصر غيبت و دستور معصومين به صبر و انتظار فرج، معرفى امام زمان و روش و منش آن حضرت، نشانه هاى ظهور، نهى از نام بردن آن امام، اصحاب آن حضرت،سنومدت حكومت او،ردّامامت اسماعيل فرزندامام صادق(عليه السلام)و موضوعات جزئى تر. بناى مؤلف در تمام كتاب، نقل روايت است و به ندرت توضيحى از خود اضافه مى كند و روايات را در ابواب مختلف تكرار نمى كند.

1. جاسم حسين، همان، ص 57، 60، 100 و 245 ; جستوجوى فراوان ما از چنين نسخه اى بى نتيجه ماند.

2. الاصول الستة عشر، ص 353.


28

مبحث نشانه هاى ظهور در اين كتاب مجموعاً 86 روايت دارد كه 68 عدد از آنها در باب 14 با عنوان «ما جاء فى العلامات التى تكون قبل قيام القائم و يدل على ان ظهوره يكون بعدها كما قالت الائمه»(1) و هيجده روايت در باب 18 با عنوان «ما جاء فى ذكر السفيانى و انّ امره من المحتوم و انّه قبل قيام القائم» آمده است. در بخش هاى ديگر نيز احاديثى درباره نشانه هاى ظهور وجود دارد ولى تعداد آنها زياد نيست.

فهرست نويسان به كتاب الغيبة نعمانى اشاره كرده(2) و برخى با استفاده از مطالب كتاب مى گويند نام آن «ملاء العيبه فى طول الغيبة» است.(3) شيخ مفيد پس از بيان مطلبى درباره امامت حضرت مهدى(عليه السلام)مى گويد: «روايات در اين باره فراوان است كه اصحاب حديث از شيعه آنها را جمع كرده و در كتب خود آورده اند، از جمله ابوعبدالله محمد بن ابراهيم نعمانى در كتابى كه درباره غيبت نوشته مشروح آن روايات را بيان كرده است. از اين رو نيازى نيست كه ما به تفصيل از آنها ياد كنيم».(4)

با وجود اين مطالب كتاب نعمانى در منابع پس از آن مانند الغيبة شيخ طوسى، اعلام الورى و ملاحم ابن طاووس نقل نشده، ولى متأخران مانند مجلسى در بحارالانوار و حر عاملى در اثبات الهداة از آن روايت كرده اند. گرچه اين كتاب از اعتبار خاصى برخوردار است،بايد توجه داشت كه تعدادى از راويان آن از فرقه هاى منحرف شيعه هستند. از اين رو نقل يا استناد به روايات آن به ويژه در موضوع نشانه ها نياز به دقت لازم دارد. تفصيل اين مطلب، در مباحث آينده خواهد آمد.

1. رواياتى كه درباره نشانه هاى پيش از ظهور قائم رسيده و چنان كه ائمه فرموده اند نشان مى دهد كه ظهور پس از آن نشانه هاست.

2. رجال نجاشى، ج 2، ص 302.

3. آقابزرگ تهرانى، الذريعه، ج16، ص 76 و ج 22، ص 183.

4. الارشاد، ج 2، ص 350.


29

ب) كمال الدين و تمام النعمة(1)

اين كتاب نوشته عالم جليل القدر شيعه ابوجعفر محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى معروف به شيخ صدوق است كه زمان ولادت او مشخص نيست; گرچه مى توان با قراينى آن را در سال هاى اوليه قرن چهارم تخمين زد. نجاشى تاريخ وفات او را 381ق ثبت كرده و نوشته هاى فراوان وى از جمله سه رساله در موضوع غيبت و كتاب علامات آخرالزمان را شمرده;(2) اما از كمال الدين نامى نبرده است.

شيخ طوسى ضمن تجليل از صدوق و اشاره به آگاهى او به رجال و نقّاد بودن نسبت به احاديث، از دو كتاب غيبت وى خبر داده كه يكى براى اهل رى تأليف شده و از ديگرى با وصف كبير (بزرگ) ياد نموده است.(3) شايد منظور از كتاب الغيبة در بيان نجاشى و طوسى همان كمال الدين باشد; زيرا خود مؤلف (شيخ صدوق) نيز در مقدمه كتاب مى گويد: امام زمان از من خواست كتابى در موضوع غيبت بنويسم.(4) اما به نام آن تصريح نمى كند گرچه در تأليفات ديگرش از كمال الدين و تمام النعمه نام برده است.(5)

شيخ صدوق در كمال الدين ضمن بيان مناظرات خود و ردّ شبهات مربوط به امام عصر(عليه السلام) به بيان غيبت هاى پيامبران پرداخته تا روشن شود امر غيبت در گذشته هم اتفاق افتاده است. هم چنين روايات يكايك ائمه معصومين(عليهم السلام)را درباره پيش گويى غيبت امام دوازدهم نقل مى كند. وى درباره علائم باب

1. گاه از اين كتاب «اكمال الدين و اتمام النعمه» ياد مى شود كه درست نيست چون مؤلف در كتب ديگرش از آن كمال الدين و تمام النعمة تعبير كرده است.

2. رجال نجاشى، ج 2، ص 311-316.

3. الفهرست، ص 238.

4 . كمال الدين، ص 34.

5. ر.ك: من لايحضره الفقيه، ج4، ص180; علل الشرائع، ص241; عيون الاخبار، ج1، ص69 و الخصال، ص480.


30

مخصوصى گشوده و پس از بيان 29 روايت در آن مى گويد: در موضوع نشانه هاى قائم و سيره آن حضرت در كتاب السر المكتوم رواياتى آورده ام.(1) اما اين كتاب به دست ما نرسيده است. در ابواب ديگر اين كتاب روايات اختصاصى علائم وجود ندارد. ابن بابويه (پدر صدوق) نيز در كتاب الامامة والتبصرة من الحيرة به برخى احاديث علائم ظهور اشاره كرده كه همه آنها در كمال الدين آمده است.

يكى از مشايخ با واسطه صدوق، عبدالله بن جعفر حميرى است كه كتابى درباره غيبت داشته(2) و به نظر مى رسد آن چه صدوق به واسطه پدرش يا ديگران از او نقل كرده اند، از آن كتاب باشد. در مقدمه كتاب، كه به قلم يكى از محققان معاصر نوشته شده است، مى خوانيم: «مؤلف در اين كتاب آن چه درباره غيبت روايت شده و بين مردم شهرت داشته از صحيح و ضعيف و حسن و مجعول، جمع كرده است. اما فقط به روايات صحيحه يا اجماعى يا متواتر استدلال مى كند.»(3) دليل اين مطلب سخنى از شيخ صدوق است كه ذيل بحث درازعُمران مى گويد: «...اين حديث و ديگر اخبار مربوط به معمرين و غير آنان مورد اعتماد من در موضوع غيبت نيست، بلكه غيبت به واسطه روايات صحيح پيامبر و ائمه(عليهم السلام) براى من ثابت شده است».(4) از توضيحات شيخ صدوق در لابه لاى روايات استفاده مى شود كه وى در واقع خواسته است با آن چه مخالفان شيعه در موضوعات غيبت پيامبران يا طول عمر افراد يا... گزارش كرده اند بر آنان احتجاج كند و گاه تصريح مى كند كه اين اخبار شگفت تر از وقوع غيبت است; ولى تعجب است كه چگونه آن را پذيرفته و غيبت امام دوازدهم را انكار مى كنند.(5)

1 . كمال الدين، ص 684.

2. رجال نجاشى، ج 2، ص 19.

3 . كمال الدين، ص 16، مقدمه آقاى على اكبر غفارى.

4. همان، ص 667.

5. همان، ص 558، 564 و 578.