فهرست عناوين

‏فلسفه هنر ابن‌‌سينا

هادي ربيعي

پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامي

فهرست عناوين
 .  سخني با خواننده 11
 .  مقدمه 13
فصل اول: کليات 17
 .  الف) معناي زيبايي‌شناسي 17
 .  ب) اهميت تبيين زيبايي‌شناسي ابن‌سينا 24
 .  ج) گستره زيبايي‌شناسي ابن‌سينا 27
 .  د) شناخت هنري ابن‌سينا 28
 .  ه‍ ) ابن‌سينا و ميراث يوناني 30
 .  و) روش تدوين زيبايي‌‌شناسي ابن‌‌سينا 32
 . .  الف) در مورد هنر 32
 . .  ب) در مورد زيبايي 33
 . .  ز) تقسيم‌بندي آثار ابن‌سينا 36
 . .  خلاصه فصل اول 44
فصل دوم : معناشناسي هنر و زيبايي 47
 .  الف) معنا‌شناسي هنر 47
 . .  پيشينه واژه «هنر» 48
 . .  معادل‌هاي واژه «هنر» نزد ابن‌سينا 52
 . .  ويژگي‌هاي منطقي تعريف هنر 54
 . .  تعريف‌پذيري هنر 54
 . .  ضرورت تعريف هنر 56
 . .  ذکر تعريف هنر در آغاز بحث 57
 . .  درازاي تعريف هنر 58
 . . .  1. ‌تعريف هنرها 59
 . . . .  الف) موسيقي 59
 . . . . .  تحليل تعريف موسيقي 59
 . . . .  ب) شعر 66
 . . . . .  1. تحليل تعاريف شعر 66
 . . . . .  2.‌تحليل تعريف ژانرهاي ادبي 74
 . . . . .  3.‌ چيستي هنر 81
 . . . . . .  الف) محاکات 81
 . . . . . . .  پيشينه محاکات 82
 . . . . . . .  تحليل معاني محاکات 86
 . . . . . .  ب)‌حسن تأليف 97
 .  ب) معناشناسي زيبايي 100
 . .  پيشينه بحث چيستي زيبايي 102
 . .  «چيستي زيبايي» از ديدگاه ابن‌‌سينا 106
 . .  زيبايي و تناسب 107
 . .  زيبايي و خير 108
 . .  خلاصه فصل دوم 110
فصل سوم : وجودشناسي هنر و زيبايي 115
 .  الف) وجودشناسي هنر 115
 . .  1. پيشينه و اهميت 115
 . .  2. مسائل وجودشناختي هنر 118
 . . .  وجود ذهني يا عيني اثر هنري 118
 . . .  کليت يا جزئيت مرجع اثر هنري 127
 . . .  ضرورت، امکان يا امتناع مرجع اثر 129
 .  ب) وجودشناسي زيبايي 131
 . .  1. عينيت يا ذهنيت زيبايي 131
 . . .  يکم: نظريه‌هاي ذهنيت‌گرا 131
 . . .  دوم: نظريه‌هاي عينيت‌گرا 133
 . .  2. جسمانيت يا تجرد امر زيبا 135
 . .  3. پيوند زيبايي صورت و سيرت 138
 . . .  شيء زيبايي‌شناختي 141
 . . . .  يک ـ زيباي بالذات و زيباي بالعرض 145
 . . . .  دوـ زيباي محسوس و زيباي نامحسوس 146
 . . . .  سه‌ـ زيباي هنري و زيباي طبيعي 147
 . . . .  چهارـ زنان، مردان و کودکان زيبا 147
 . .  خلاصه فصل سوم 150
فصل چهارم : معرفت‌شناسي هنر و زيبايي 153
 .  الف) معرفت‌شناسي هنر 153
 . .  1. جايگاه خيال 153
 . . .  يکم ‌ـ خيال به‌مثابه مرتبه‌اي از ادراک 157
 . . . .  1. احساس 157
 . . . . .  الف) مادي‌اند؛ 158
 . . . .  2. تخيل 158
 . . . .  3. توهم 158
 . . . .  4. تعقل 159
 . . . .  دوم و سوم ـ خيال به‌مثابه قوه‌اي از قواي ادراکي نفس307 (قوه خيال ...160
 . . . . .  1. قوه حس مشترک يا بنطاسيا 160
 . . . . .  2. قوه خيال يا مصوره 161
 . . . . .  3. قوه متخيله يا مفکره 161
 . . . . .  4. قوه وهم يا متوهمه 161
 . . . . .  5. قوه حافظه يا ذاکره 161
 . . .  چهارم ـ خيال منفصل 162
 . . .  پنجم ـ عالم خيال منفصل 163
 . . .  ششم ـ ماسوي الله (عالم خيال) 164
 . .  2. مخيلات 168
 . .  3. معناداري اثر 172
 . .  4. صدق يا کذب اثر 186
 . .  5. کارکردهاي معرفتي هنر 190
 . .  6. جايگاه معرفتي شعر 194
 . .  7. جايگاه معرفتي موسيقي 196
 .  ب) معرفت‌‌شناسي زيبايي 204
 . .  1. رابطه ادراک و لذت از زيبايي 204
 . .  2. رابطه قواي ادراکي در مواجهه با امر زيبا 212
 . .  3. عشق به زيبايي 218
 . . .  معناي عشق 219
 . . .  رابطه عشق و ادراک 219
 . . .  مراتب عشق 220
 . . .  خلاصه فصل چهارم 223
 .  کتاب‌نامه 229
 . .  فارسي 229
 . .  انگليسي 233
 . .  نمايه 235


11

سخني با خواننده

1. درباره هنر از منظر فلسفي، تجربي و تاريخي مي‌توان بحث کرد و بحث درباره هر کدام از اين منظرها، ما را از بررسي دو منظر ديگر بي‌نياز نمي‌کند. در اين کتاب، به هنر تنها از منظر فلسفي پرداخته شده است.

2. درباره هنر چند بحث اساسي مطرح است که بايد آنها را از يکديگر تفکيک کرد: 1. ماهيت هنر؛ 2. ماهيت توليد هنري؛ 3. ماهيت مصرف هنري؛ 4. ماهيت نقد هنري. در اين اثر، بيشتر به ماهيت هنر پرداخته شده است؛ به ماهيت توليد هنري کمتر توجه شده و به ماهيت مصرف هنري و نقد هنري اساساً پرداخته نشده است.

3. در سنت حکيمان مسلمان از جمله ابن‌سينا بحث فلسفي درباره هنر، يعني فلسفه هنر، چه در حکمت نظري ارسطويي و چه در حکمت عملي ارسطويي قابل اندراج نيست، بلکه در شاخه‌ سومي جاي مي‌گيرد که گرچه در آثار حکيمان مسلمان بدان پرداخته شده، تصريحي بدان نشده است. توضيح آنکه در آثار حکيمان مسلمان از ارسطو نقل شده است که او حکمت را به نظري (طبيعيات، رياضيات و الهيات) و عملي (اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن) تقسيم کرده است؛ حال آنکه ارسطو قسم سومي هم براي حکمت قائل بود که از آن به حکمت توليدي يا ايجادي تعبير مي‌کرد؛‌ يعني شاخه‌اي از حکمت که در آن، آدمي چيزي مي‌آفريند و اين‌همان شاخه‌اي


12
است که امروزه از آن به فلسفه هنر تعبير مي‌شود. حکيمان مسلمان مباحثي درباره فلسفه هنر طرح کرده‌اند، ولي هيچ‌گاه جايگاه دقيق اين سنخ مباحث را مشخص نکرده‌اند؛ زيرا نه در حکمت نظري مي‌گنجد و نه در حکمت عملي.

اين شاخه از حکمت شامل همه هنرها اعم از هنر مکتوب مانند شعر، نمايشنامه و داستان، و هنر غيرمکتوب مانند نقاشي، مجسمه‌سازي، معماري و موسيقي و اعم از هنرهاي تجسمي و غيرتجسمي و هنرهاي محاکاتي و غيرمحاکاتي است، اما چون شاخص‌ترين اين هنرها در يونان باستان شعر بود، ارسطو به اين حکمت Poetics مي‌گفت.

4. در اين کتاب، به فلسفه هنر ابن‌سينا پرداخته شده است،‌ اما دو نکته شايان توجه است: نخست اينکه فلسفه هنر ابن‌سينا تحت تأثير فلسفه هنر ارسطو است؛ دوم آنکه چون هنر با زيبايي سر و کار دارد، از زمان يونان باستان، فيلسوفان در مباحث فلسفه هنر به بحث زيبايي نيز مي‌پرداخته‌اند. از اين‌رو، اگر در اين اثر نويسنده بيشترين مباحث را به بحث زيبايي اختصاص داده است، به دليل نقش زيادي است که زيبايي در هنر دارد.

5. نويسنده محترم اين اثر در جهت گزارش آراي ابن‌سينا، اهتمام بليغ ورزيده و تا حدودي به تحليل مباحث نيز پرداخته است که در اينجا از زحمات ايشان، آقاي دکتر شهرام پازوکي به جهت ارزيابي اثر، آقاي ابراهيم عليپور مدير گروه فلسفه، ذوالفقار ناصري کارشناس محترم گروه و ديگر عزيزان تقدير و تشکر مي‌شود.

عليرضا آل‌بويه

مدير پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامي


13

مقدمه

اگر پرسيده شود که «آيا در تمدن ايراني ـ اسلامي جلوه‌هاي هنر و هنرمندي را مي‌توان يافت؟» بي‌شک از هنرمند، هنرشناس و تاريخدان هنر گرفته تا مخاطبان عادي هنر، به‌اجماع بر پاسخ مثبت به اين پرسش پاي خواهند فشرد. هنر در جاي جاي اين تمدن تنيده شده است. هنر با جان و روح ايراني ـ اسلامي آميخته است. کافي‌است در کاشان، درب خانه‌اي قديمي را بگشاييم؛ در اصفهان، پاي در صحن مسجدي بگذاريم يا در کرمان، در باغي ايراني به تفرج پردازيم يا اينکه در کنج کتابخانه‌اي، شاهنامه‌اي مزين به نگا‌ره‌هاي چشم‌نواز را به تماشا بنشينيم. نيز اگر به نغمات دلنشين موسيقي دستگاهي يا محلي ايران گوش بسپاريم؛ يا در مراسم تعزيه‌خواني شرکت نماييم يا خطوط زيبايي همچون نستعليق و نسخ را نظاره کنيم، به‌آساني خواهيم توانست بر صحت مدعاي فوق احتجاج ورزيم.

اما اگر پرسيده شود که «آيا در تمدن ايراني ـ اسلامي مي‌توان از حکمت هنر و زيبايي سراغي گرفت؟» پاسخ به اين پرسش به‌راحتي پاسخ پرسش پيشين نيست. دست‌کم هر پاسخي در اين زمينه با آراي مخالفي که هر کدام دلايل قابل‌توجهي نيز دارند، مواجه مي‌شود. گروهي به‌جد پاسخ را منفي مي‌دانند. کساني اساساً طرح اين سؤال را ناروا يا بي‌فايده مي‌دانند! در مقابل،


14

برخي برآن‌اند که چنان هنري با آن همه گستره، عظمت و ظرافت نمي‌توانسته است فاقد هرگونه مبناي حکمي و فلسفي باشد. بنابراين، براي شناخت و درک شايسته اين هنر، بايد آن مباني و نظريه‌ها را بررسي کنيم.

پاسخ مناسب به پرسش دوم و پرسش‌هاي مانند آن، هرچه باشد، از شناختي چندسويه نشأت مي‌‌گيرد. از سويي شناخت ژرف از آثار حکمي و عرفاني ايراني ـ اسلامي را مي طلبد و از سويي ديگر، آشنايي با هنر و آگاهي از زوايايي پيدا و پنهان آن را طلب مي‌کند و از ديگر سوي، شناخت زيبايي‌شناسي به‌عنوان يک دانش مستقل فلسفي را که زاييده تحولات دوران جديد است لازمه خود دارد. پيداست که تخصص در هر کدام از اين سه حوزه به‌تنهايي کاري دشوار است، چه برسد به جمع ميان آنها.

آنچه در پي اعتقاد به وجود حکمت هنر و زيبايي لازم مي‌آيد، مسئله امکان تبيين اين نظريه‌ها در قالب گزاره‌هايي است که براي پژوهشگر امروزي قابل فهم باشد. به ديگر سخن، آثاري که به بازسازي حکمت هنر و زيبايي ايراني ـ اسلامي مي‌پردازند، در پي آن‌اند که مخاطب امروزي، فارغ از پذيرش يا رد نظريه‌هاي اين حکما و عارفان، بتواند درک درستي از آن نظريه‌ها به‌دست آورد. در اين زمينه، البته وجود اختلاف‌نظرهاي بنيادين ميان زيبايي‌شناسي معاصر و حکمت هنر و زيبايي نزد قدما را نبايد از نظر دور داشت، اما سخن در اين است که وجود اين اختلاف‌نظرها را نبايد دليل بر نبود هرگونه ديدگاهي در خصوص هنر و زيبايي نزد قدما دانست.

پژوهش حاضر با هدف بررسي آراي حکيم نامدار ايراني، ابن‌سينا، در خصوص مباني حکمي و عرفاني هنر و زيبايي تأليف شده است. بر اين اساس، ديدگاه‌هاي معناشناختي، وجودشناختي و معرفت‌شناختي ابن‌سينا درباره زيبايي و هنر هر کدام در فصول جداگانه‌اي بررسي شده است. در هر


15

فصل کوشيده‌‌ايم تا مهم‌ترين موضوعات و مسائل زيبايي محسوس زيبايي‌شناختي مطرح شده و ديدگاه ابن‌سينا را در آن خصوص تبيين کنيم.

شايسته است از راهنمايي‌هاي ارزشمند و پيشنهادهاي مؤثر حضرت آية‌الله سيدحسن مصطفوي، جناب آقاي دکتر رضا اکبري و جناب آقاي دکتر شهرام پازوکي تقدير و تشکر نمايم. همچنين از جناب حجةالاسلام والمسلمين حاج آقاي آل‌بويه مدير محترم پژوهشکده فلسفه و کلام، آقاي ابراهيم علي‌پور مدير محترم گروه فلسفه و آقاي ذوالفقار ناصري کارشناس محترم گروه که در ويرايش و انتشار اين اثر همت گماشتند تشکر مي‌کنم. از همکار محترم، سرکار خانم ناهيد اميري نيز که بخشي از منابع را فراهم نمودند سپاس‌گزارم. از آنجا که در اين اثر، با رويکردي نو و متفاوت به آثار و انديشه‌هاي ابن‌سينا پرداخته‌ام، وجود اشکال‌ها و کاستي‌هايي در خصوص روش يا موضوع‌هاي کتاب دور از ذهن نيست. با اين حال، اميدوارم اين پژوهش مورد توجه و استفاده علاقه‌مندان اين حوزه قرار گيرد و پژوهشگران ارجمند، اين‌جانب را از انتقادها و پيشنهادهاي عالمانه‌شان بي‌نصيب نگذارند.

هادي ربيعي


17

فصل اول:

کليات

الف) معناي زيبايي‌شناسي

«زيبايي‌‌شناسي»1 به‌منزله يک دانش فلسفي مستقل در قرن هجدهم ميلادي بنيان نهاده شد. الکساندر گوتليب بومگارتن2، نخستين کسي است که زيبايي‌‌شناسي را به‌مثابه قلمرو ويژه‌‌اي از مباحث فلسفي مطرح ساخت. وي نخست در کتابي که در سال 1735 م. منتشر شد، اين اصطلاح را به کار برد و سپس در کتابي با عنوان زيبايي‌شناسي3 که دو مجلد آن در سال‌‌هاي 1750 ـ 1758م. انتشار يافت، اين بحث را به صورت دقيق و مدون مطرح کرد. بومگارتن متأثر از انديشه‌‌هاي فلسفي لايب‌‌نيتس4 بود. به‌گفته لايب‌‌نيتس، ما اغلب شاهديم که نقاشان و ديگر هنرمندان به‌‌درستي به خوبي يا بدي آثار هنري حکم مي‌کنند، اما غالباً نمي‌توانند دليلي براي حکم خود بياورند و اگر

1. aesthetics

2. Alexander Gottlieb Baumgarten (1714 – 1762)

3. Aesthetica

4. Gottfried Wilhelm von Leibniz (1646 – 1716)


18

در اين مورد از آنها پرسيده شود، تنها مي‌‌توانند پاسخ دهند در آثاري که آنها را خشنود نمي‌‌سازد، چيزهايي را مفقود مي‌‌دانند، ولي اينکه آن چيز چيست، خود آنها هم نمي‌دانند.5

بومگارتن معتقد بود که اسرار زيبايي را همانند اسرار طبيعت با تحقيق تجربي روشمند مي‌‌توان به روشني تفسير کرد و نتايج آن را در موارد ديگر نيز به کار بست. بر اين اساس، وي «زيبايي‌‌شناسي» را با عنوان «علم معرفت حسي»6 معرفي کرد، اما پس از اندک زماني، واژه «زيبايي‌‌شناسي» به بخش خاصي از معرفت حسي منحصر شد و به معناي «علم به زيبايي محسوس»7 به کار رفت و همچنين بيشتر در زمينه هنر8 مطرح شد.

توجه به تطور معنايي «‌زيبايي‌‌شناسي» و اينکه فيلسوفان بزرگي چون کانت و هگل با وجود رويکردهاي بسيار متفاوت9 معناي مورد نظر خود را در اصطلاح زيبايي‌‌شناسي جستند، براي تبيين ديدگاه‌هاي زيباشناسانه فيلسوفي همچون ابن‌سينا اهميت مي‌يابد. به ديگر سخن، گرچه اصطلاح زيبايي‌شناسي را فيلسوفان متعددي براي تبيين ديدگاه‌هاي خود به کار برده يا براي تبيين برخي آراي فيلسوفان گذشته از جمله ابن‌سينا از آن استفاده

5. Lorand, R. , Aesthetic Order, First published by Routledge, London and New York, 2000, p. 66

6. science of sensory knowledge

7. science of sensory beauty

8. Goldman, Alan, “The Aesthetic,” The Routledge Companion to Aesthetics, 2001.

9. برخي معتقدند تمام رويکردهاي زيبايي‌‌شناختي عصر حاضر به دو شاخه کانتي و هگلي تقسيم‌‌پذير است. در اين‌باره، ر. ک: محمد ضيمران، جستارهاي پديدارشناسانه پيرامون هنر و زيبايي، ص 279.


19

کرده‌‌اند، غفلت از تطور معنايي اين اصطلاح و برداشت‌هاي گوناگون از آن، سبب اشتباه در تبيين انديشه‌هاي فيلسوفي همچون ابن‌سينا خواهد شد.

ايمانوئل کانت10 در کتاب نقد عقل محض11 در برابر انحصار معناي زيبايي‌‌شناسي به علم به «زيبايي محسوس»، ايستادگي کرد و به همين دليل، بخشي از آن رساله را که به بحث در مورد شرايط زمان و مکان همه تجربه‌هاي حسي پرداخته بود، «زيبايي‌شناسي استعلايي»12 ناميد. برخلاف اين نام‌گذاري، با ظهور آثار فراوان و تأثيرگذار ديگر در زمينه زيبايي‌‌شناسي، کانت در کتاب نقد قوه حکم13 تصميم گرفت از اين روند رو به رشد پيروي کند و از اين‌‌رو، حکم زيبايي‌‌شناختي را با حکم درباره ذوق و زيبايي يکي دانست.14

با اين همه، کانت اصطلاح زيبايي‌‌شناسي را با تسامح به کار مي‌‌برد؛ زيرا به باور او، در بُن اصطلاح «زيبايي‌شناسي»، اين ادعاي نادرست وجود دارد که نقادي امر زيبا، موضوع اصول عقلاني است و از همين‌رو، بومگارتن قوانين آن را به علم ارتقا داده است. حال آنکه ادراکات زيبايي‌‌شناختي، غير مفهومي‌اند و قابل انتقال به دانش استدلالي نيستند.15

هگل نيز در مقدمه بر زيبايي‌‌شناسي، هر دو اصطلاح «‌علم معرفت حسي» و

10. Immanuel Kant (1724 –1804)

11. Critique of Pure Reason

12. transcendental aesthetics

13. Critique of Judgement

14. Cooper, David, Aesthetics: The classic readings, oxford, Blackwell Publishers, 1997, p.2.

15. Kant, I., Critique of Judgement, Trans. J. H. Bernard, New York, Hafner Press, 1951, p.37.


20

«علم به زيبايي محسوس» را گسترده‌‌تر از معناي دانش مورد نظر خود مي‌‌داند و معتقد است زيبايي‌‌شناسي، زيبايي را نه در کليت آن، بلکه تنها زيبايي هنر را بررسي مي‌‌کند. وي با يادآوري اين دو نکته که اولاً منازعه‌‌اي در به‌‌کارگيري لفظ نيست و ثانياً لفظ زيبايي‌‌شناسي در زبان رايج و همگاني به کار مي‌‌رود، از اين اصطلاح استفاده مي‌کند، اما يادآور مي‌شود که «‌فلسفه هنر» و به بيان سنجيده‌‌تر، «فلسفه هنر زيبا»، اصطلاح شايسته‌‌اي براي دانش مورد نظر اوست.16

سخن هگل بازتاب ديدگاه او در اين‌‌ زمينه است که هنر و پاسخ‌‌هاي ما به آن از قواعد کاملاً متفاوتي از طبيعت و ظهوراتش برخوردار است. به نظر وي، يک‌جا جمع‌کردن اين دو با عنوان «زيبايي‌‌شناسي»، به معناي پرسش‌‌هايي در مورد هنر و طبيعت، زدودن تمايز‌هاي اساسي آنهاست، اما به نظر کانت، تمايزهاي ميان هنر و طبيعت، ثانوي هستند و آنچه مسئله حياتي و هسته مرکزي زيبايي‌‌شناسي را تشکيل مي‌دهد، نوع متمايز پاسخ، رويکرد و حکمي است که امور ـ‌چه گل‌ها باشند و چه نقاشي گل‌ها ـ مي‌‌توانند باعث شوند و به همين سبب، بسياري از مثال‌‌هايي که کانت براي توضيح احکام زيبايي‌‌شناختي بيان مي‌کند، در مورد زيبايي‌‌هاي طبيعي است.

تنوع و اختلاف در به‌‌کارگيري اصطلاح زيبايي‌‌شناسي و مشکل بودن ارائه تعريف دقيق از آن، افرادي همچون کالريج17 و هميلتون18 را بر آن داشت که واژه‌هاي آشناتر و مناسب‌‌تري را براي موضوع مورد نظرشان جويا شوند.

16. Hegel, G. W. F., Aesthics; Lectures On Fine Arts, V.1, Trans. T. M. Knox, Oxford University Press, 1991, p.1.

17. Samuel Taylor Coleridge (1772 – 1834)

18. Sir William Hamilton (1788 – 1856)


21

البته ايشان در گزينش چنين واژگاني که همگان نيز آنها را بپذيرند، ناموفق بودند.19

از اين‌رو، اصطلاح زيبايي‌‌شناسي در برخي مکتب‌هاي فلسفي معناي ويژه‌‌اي مي‌يابد که بايد آن را مشترک لفظي دانست و بي‌‌توجهي به کاربردهاي مختلفش چه‌بسا گمراه‌‌کننده باشد. از اين مطلب، مسامحه‌‌اي که در ترجمه ‌«aesthetics » به زيبايي‌شناسي وجود دارد نيز آشکار مي‌گردد، اگرچه با مشخص شدن معنا، منازعه‌اي در لفظ باقي نمي‌‌ماند؛ به همين دليل، امروزه نيز برخي از زيبايي‌‌شناسان، زيبايي‌‌شناسي و اصطلاحات مربوط به آن را خودْ تعريف مي‌‌دانند و در آغاز بحث، معناي مورد نظر خود را از زيبايي‌‌شناسي توضيح مي‌دهند.20

در بحث از زيبايي‌‌شناسي ابن‌‌سينا بايد از زيبايي‌‌شناسي، معناي وسيع «فلسفه هنر و زيبايي» را در نظر داشت؛ چراکه ابن‌سينا همان‌گونه که در بخش وجودشناسي زيبايي اشاره خواهد شد، همچون بسياري از فيلسوفان ديگر، به زيبايي نه‌‌تنها در مصنوعات بشري، بلکه در همه آفريدگان جسماني و مجرد و حتي در مورد خداوند توجه کرده است. غفلت از اين نکته و در نظر گرفتن معناي رايج‌‌تر کنوني ‌زيبايي‌شناسي به منزله فلسفه هنر و محدود به

19. سر ويليام هميلتون در درس‌‌گفتارهاي خود درباب متافيزيک ضمن مخالفت با واژه aesthetic، جايگزين apolaustic را براي آن مطرح ساخت که البته از آن استقبال نشد. ر.ک:

Hamilton, W., Lectures on Metaphysics, V.1, William Blackwood and Sons, Edinburg and London, p.124.

هگل نيز در آغاز درس‌‌گفتارهاي زيبايي‌شناسي خود به پيشنهاد ناموفق calistics اشاره کرده است.

20. جان هاسپرز و راجر اسکراتن، فلسفه هنر و زيبايي‌شناسي، ترجمه دکتر يعقوب آژند، ص76.


22

امور محسوس، سبب پوشيده ماندن بخش چشمگيري از زيبايي‌‌شناسي ابن‌‌سينا خواهد بود.21

21. بي‌‌توجهي به مطالب پيش‌گفته‌، بروز اشتباهات يا سخنان نادقيقي را از برخي نويسندگان و مترجمان در باب زيبايي‌شناسي در پي داشته است. نمونه‌‌اي از اين سخنان در ذيل آمده است:

«الف) خطا بودن اين برگردان ]زيبايي‌‌شناسي[‌ هم در «‌زيبايي» و هم در «شناسي» آن نمود مي‌يابد. اين ترکيب اکنون ديگر منسوخ و بي‌‌ربط شده و بيش از هر چيز يادآور نسبت ديرپاي فلسفه اسلامي و عقلانيت افراطي حاکم بر آن است. نوعي عقلانيت انتزاع‌‌گرا و در بن سرکوب‌‌گرانة به ارث رسيده از يونان افلاطون‌‌زده که دستاوردهاي کنش هنري بشر را دستاوردهاي جنبي و دگرآيين مي‌داند و لاجرم آن ‌را زير نهشت انواع «شناسي» (logos)ها مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد. logos در اين نسبت، همان عقل الهي است؛ عقلي که از اين «به اصطلاح» فلسفه يکسان با الهيات ]‌فلسفه اسلامي[، نوعي فلسفه وحياني فرا مي‌‌آورد.» (به نقل از: اميد مهرگان (گردآورنده و مترجم) ، زيبايي‌شناسي انتقادي، گزيده نوشته‌‌هايي در باب زيبايي‌‌شناسي از والتر بنيامين، هربرت مارکوزه و تئودور آدورنو، ص 1‌‌23-1‌‌25).

اگرچه زيبايي‌‌شناسي معادل دقيقي براي aesthetics نيست، مهم معنايي است که از آن عبارت برداشت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. اگر آن معنا، روشن و پذيرفتني باشد، منازعه‌‌اي در لفظ آن نخواهد بود.

افزون بر اين، عبارت «زيبايي‌‌شناسي» فارسي است، اما انتخاب «زيبايي» و «‌شناسي» در برابر aesthetics، را نخست غربيان، آن هم در طي دو قرن گذشته انجام داده‌‌اند. به عبارت ديگر، پس از بنيان‌‌گذاري aesthetics به دست بومگارتن، غالباً «‌زيبايي» در ارتباط تنگاتنگي با آن مطرح مي‌شد و عنصر اصلي تعريف و توضيح آن بود. در مورد «‌شناسي» هم بايد گفت حتي خود بومگارتن آن را با عنوان «علم معرفت حسي» معرفي کرد و سپس با عنوان «علم به زيبايي محسوس» و... شناسانده شد و در زبان عربي به «‌علم الجمال» و در زبان فارسي به « زيبايي‌شناسي» ترجمه گشت. ارتباط زيبايي‌شناسي با لوگوس هم، صرف‌‌نظر از درستي يا نادرستي، از سخنان فيلسوفاني همچون هيدگر است، نه فيلسوفان مسلمان.

همچنين از نظر خود بومگارتن، زيبايي‌‌شناسي، نخستين گام در شناخت جهان امور حسي به‌شمار مي‌‌رود.

ب) «در قديم، حکمت را به دو دسته تقسيم مي‌کردند: «حکمت بحثي» يا فلسفه که عبارت از مشاء و کلام عقلي بود و حکمت ذوقي يا حکمت اشراق. حال اگر اين تقسيم را در مورد هنر جاري بدانيم، هنر جزء ذوقيات و «حکمت هنري» متناظر با «حکمت ذوقي» خواهد بود». به

>>>


23

پيش از آغاز بحث درباره فلسفه هنر و زيبايي از ديدگاه ابن‌سينا، براي روشن شدن مطلب و تقرير محل نزاع، شايسته است که به برخي از پرسش‌هاي مطرح در اين زمينه پاسخ داده شود.

>>> نقل از: محمد رجبي، «هنر و حقيقت» در کتاب چيستي هنر، ‌تهران، مرکز پژوهش‌هاي اسلامي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌ها، چاپ اول، 1‌‌378، ص 1‌‌02.

اولاً، هر دو حکمت بحثي و حکمت ذوقي ‌فلسفه هستند، نه فقط حکمت بحثي. افزون بر اين، آن تقسيم‌‌بندي از حکمت به لحاظ بحثي يا ذوقي‌بودن موضوعات نبوده است، بلکه از جنبه روش بحث درباره موضوع‌ها و نوع معرفت حاصل از بحث است.

ثانياً، اگر «حکمت هنري» متناظر با «حکمت ذوقي» بوده است، چرا در مباحث حکمت مشائي آمده است و کساني چون ابن‌‌سينا، ابن‌‌رشد و فارابي آن را مطرح ساخته‌‌اند و اگر هنر، تنها «ذوقيات» باشد، چرا حکيمان مشائي به بخشي از هنرها همچون موسيقي و شعر در قسمت حکمت نظري پرداخته‌‌اند.

ج) «فلسفه مطلق عبارت از «هستي شناختي» است. پس فلسفه هنر که فلسفه‌‌اي مضاف است، به معناي دانشي خواهد بود که وجود هنر را براي ما توجيه مي‌کند». به نقل از: مرتضي اخوان، «هنر و حقيقت» در کتاب چيستي هنر، تهران، مرکز پژوهش‌‌هاي اسلامي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه‌‌ها، چاپ اول، 1‌‌378، ص 24 و 25.

اين تعريف نادقيق بوده و در نهايت بيانگر وجودشناسي هنر است.

د) «قسمت اول زيبايي‌‌شناسي که بحث در احکام زيبايي است، جزء روان‌‌شناسي و به‌ويژه روان‌‌شناسي تطبيقي است، اما جزء دوم زيبايي‌‌شناسي که بحث در هنر باشد... اين جزء هم تا حد زيادي با روان شناسي مربوط است». به نقل از: سيمين دانشور، شناخت و تحسين هنر، تهران، کتاب سيامک، چاپ اول، ‌1‌‌375، ص21‌‌7.

اگرچه مي‌توان به هنر و زيبايي، رويکردي روان‌‌شناسانه داشت، چنان‌‌که گفتيم، زيبايي‌‌شناسي در اصطلاح رايج در ميان فيلسوفان، بحثي فلسفي است.

ه‍( «در عالم اسلام، هنر را به صرف امر محسوس و مشهود به حواس ظاهر، تحويل نکرده و تقليل نداده‌‌اند؛ به همين دليل، متناظر با کتاب‌هايي که فيلسوفان غربي در باب استتيک نگاشته‌‌اند، کتاب‌‌هايي در عالم اسلام وجود نداشته است.» به نقل از: محمدرضا ريخته‌‌گران، «هنر، زيبايي، تفکر»، تأملي در مباني نظري هنر، چاپ اول، تهران، نشر ساقي، ‌1‌‌381‌‌، ص 1‌‌5.

استتيک در دوران يونان باستان به معناي امر محسوس و مشهود به حواس بوده است، اما

>>>


24

ب) اهميت تبيين زيبايي‌شناسي ابن‌سينا

1. با تبيين ديدگاه ابن‌‌سينا مي‌‌توان گفتارهاي او را به مخاطبان بيشتري عرضه کرد. از يک‌‌سو علاقه‌‌مندان فلسفه هنر که توانايي يا فرصت مطالعه و تحليل تمامي آثار ابن‌‌سينا را ندارند، ولي مايل به دانستن آراي زيبايي‌‌شناختي وي هستند و از سوي ديگر، پژوهشگران فرهنگ و فلسفه اسلامي که در پي شناخت جايگاه نظريه‌هاي وي در زيبايي‌‌شناسي معاصرند، مي‌‌توانند از اين کار بهره برند. براي نمونه، اومبرتو اکو در کتاب هنر و زيبايي در قرون وسطي، کتاب خود را داراي چنين فايده‌اي مي‌‌داند و معتقد است که تلاش فراوان وي براي آنکه آراي انديشمندان قرون وسطي را ] ‌‌‌ابن‌‌سينا نيز در همين دوره مي‌زيسته است[ به شکل تطبيقي و همسو با آرا و تحليل‌هاي معاصر که درباره هنر و زيبايي ارائه شده است معرفي کند، سبب شده است که اين کتاب، ماهيتي «خواندني» حتي براي علاقه‌‌مندان غير حرفه‌‌اي به مباحث قرون وسطايي داشته باشد.23

>>> معناي اصطلاحي آن مي‌‌تواند حيطه‌‌هاي ديگري، از جمله امور غير محسوس و غير مشهود را در برگيرد. از اين‌رو، صرف اينکه معناي لغوي استتيک به امور حسي اشاره داشته است، نمي‌‌تواند دليل قانع‌‌کننده‌‌اي براي کمبود يا نبود کتاب در زمينه استتيک در عالم اسلام باشد. از اين گذشته، صرف امر محسوس و مشهود به حواس لزوماً غير ديني نيست، همان‌گونه که صرف امر غير محسوس و غير مشهود نيز لزوماً ديني نبوده است.

در عالم اسلام، از زيبايي‌‌هاي جسماني، زيبايي چهره‌‌ها، طبيعت و همچنين زيبايي اصوات و اشعار و ديگر هنرها که غالباً محسوس هستند، سخن به ميان مي‌آيد و همة اين زيبايي‌‌هاي محسوس و جسماني که متعلق شناخت انسان قرار مي‌گيرند، آيات و جلوه‌‌هاي زيبايي الهي قلمداد مي‌‌شوند.

23. اومبرتو اکو، هنر و زيبايي در قرون وسطي، ترجمه فريده مهدوي دامغاني، ص 6.


25

2. با تبيين نظريه‌هاي ابن‌‌سينا، ‌فضاي بيشتري براي نقد و بررسي آثار او مهيا مي‌شود و بر اين اساس، امکان ارائه پاسخ به پرسش‌‌هاي زير فراهم مي‌‌گردد:

ابن‌‌سينا در ديدگاه زيبايي‌‌شناختي خود از چه کساني تأثير پذيرفته است؟ وي چه مطالبي را بر اين بحث افزوده است؟ آراي او بر چه فيلسوفان و هنرمنداني تأثيرگذار بوده است؟ ايشان در مورد کدام هنرها و مباحث زيبايي‌شناسي سخن گفته يا نگفته است؟ تا چه اندازه مي‌‌‌‌‌‌توان با توجه به مباني فلسفي او، جاي خالي مطالبي را که او به بيان آنها نپرداخته است، پر کرد؟

براي نمونه، تأثير ديدگاه فلسفي هانري برگسون24 بر آثار مارسل پروست،25 ديدگاه فلسفي توماس آکوئيني26 بر آثار جيمز جويس27، ديدگاه ارسطو بر فرماليست‌‌ها و... در پرتو تبيين و تحليل ديدگاه زيبايي‌شناختي اين فيلسوفان امکان‌‌پذير شده است.

3. تبيين آراي ابن‌‌سينا از لحاظ فرهنگي ـ اجتماعي به اين دليل اهميت دارد که نشان مي‌دهد حکيمان ايراني از ديرباز و در دامن فرهنگ اسلامي، به مقوله‌‌هاي زيبايي و هنر انديشيده‌‌اند و در اين باب، نظريه‌هاي درخور توجهي را ابراز داشته‌‌اند. بنابراين، نبايد پشتوانه حکمي و فلسفي خودمان را از اين توشه، تهي بپنداريم و فلسفه اسلامي را ناتوان از بحث در اين حيطه بدانيم، بلکه بايد همچون ديگر موضوع‌ها، به احيا، تصحيح و پرورش اين معارف بپردازيم.

24. Henry Bergson (1859–1941)

25. Marcel Proust (1871 – 1922)

26. St. Thomas Aquinas (1225 – 1274)

27. James Joyce (1882 – 1941)


26

حسين الصديق در پايان کتاب زيبايي‌‌شناسي و مسائل هنر نزد ابي‌حيان توحيدي28 به اين نتيجه مي‌رسد که دانشمندان مسلمان از ميراث علمي و فکري بالايي برخوردارند و مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌توان آن را با مفهوم معاصر زيبايي‌شناسي بيان کرد. وي معتقد است ‌اگر مجموعه اين ميراث تاکنون کشف نشده است، به معناي نبودن آن نيست، بلکه از آن‌روست که بيشتر دانشمندان معاصر تنها به ترجمه آثار زيبايي‌‌شناسي غربي يا تأليف کتاب‌ها بر اساس ديدگاه‌هاي غربي مي‌‌‌‌پردازند. از نظر او، ‌امروزه بسيار ضروري مي‌‌نمايد که به تبيين زيبايي‌‌شناسي از ديدگاه حکيمان مسلمان بپردازيم.

4. به تأييد بسياري از مورخان فلسفه، انديشه‌هاي ابن‌‌سينا به گونه‌‌اي منسجم و مستدل بوده که تا قرن‌‌ها بر ديدگاه‌‌هاي انديشمندان مسلمان، اعم از فيلسوفان مشاء، اشراق و حکمت متعاليه و حتي متکلمان و عرفا سايه افکنده است. شمار کتاب‌‌هايي که در شرح، تعليق، حاشيه و نقد آثار ابن‌‌سينا نگاشته شده‌‌اند، دليلي بر اين مدعاست. بر اين اساس، تبيين زيبايي‌‌شناسي او مي‌‌‌تواند هم مقدمه‌‌اي براي تبيين زيبايي‌‌شناسي ديگر حکيمان اسلامي و هم شناخت بيشتر فرهنگ و هنر ايراني باشد.

5. ابن‌‌سينا يکي از مشهورترين حکيمان اسلامي نزد غربيان به شمار مي‌آيد. برخي از آثار وي بارها و به زبان‌‌هاي مختلف ترجمه شده است و برخي از فيلسوفان غربي از آراي او بسيار بهره جسته‌‌اند. تبيين زيبايي‌شناسي ابن‌سينا در شناخت اين ارتباط علمي راهگشاست؛ به‌گونه‌اي که حتي برخي از فيلسوفان غربي در بيان آراي زيبايي‌شناسانه خويش از وي ياد کرده‌اند،29

28. حسين الصديق، ‌فلسفة الجمال و مسائل الفن عند ابي حيان التوحيدي، ص 294 و 295.

29. براي نمونه، ر. ک: اومبرتو اکو، پيشين، ص 245 و250.


27

اما غالباً به جايگاه زيبايي‌‌شناسي ابن‌‌سينا اشاره نمي‌‌شود و در فرهنگ‌هاي زيبايي‌‌شناسي، جايي براي زيبايي‌‌شناسي او باز نمي‌‌کنند؛ در صورتي که درباره آراي زيبايي‌شناختي شخصي چون توماس آکوئيني که تحت تأثير ابن‌‌سينا هم بوده است، مطالعات فراواني انجام گرفته30 است، با آنکه زيبايي‌‌شناسي در آثار وي، جايگاه اندکي دارد.31

ج) گستره زيبايي‌شناسي ابن‌سينا

آيا ابن‌سينا زيبايي‌شناسي کاملي را ارائه داده است؟ پاسخ اين پرسش منفي است. همان‌گونه که اشاره شد، دانش مستقل زيبايي‌‌شناسي اساساً در زمان ابن‌‌سينا وجود نداشته است و بسياري از مسائل امروزي زيبايي‌شناسي، يا براي او مطرح نشده بود و يا اصلاً امکان طرح شدن نداشت.

براي مثال، در زمينه فلسفه هنر با آنکه در زمان ابن‌سينا هنر معماري پديد

30. براي نمونه، ر. ک:

Eco, Umberto, The Aesthetics of Thomas Aquinas, Translated By Huge Bredin; Maurer, Armand, About Beauty A Thomistic Interpretation, University of Notre Dame , 1983.

31. براي نمونه، مونروسي بيردزلي مي‌گويد: «توصيف توماس از زيبايي، تقريباً به طور پراکنده، در معدودي عبارت‌هاي اساسي که به‌دليل اشاره‌هاي پرمايه‌‌شان به‌حق مشهور شده‌اند، به‌اختصار به دست داده شده است». ر. ک: تاريخ و مسائل زيبايي‌‌شناسي، ‌پيشين، ص25. همچنين حتي گاهي مستقيم اشاره مي‌شود که «‌زيبايي‌‌شناسي مقام کوچکي در آثار آکوئيني دارد». براي نمونه، ر. ک: يوزف کوکلمانس، ‌پيشين، ص30.

با اين حال، زيبايي‌‌شناسي ميانه ‌از حدود 400 تا 1‌‌400 م. امروزه به صورت «مجموعه‌‌اي از آراي فيثاغورث، افلاطون، ارسطو و رواقيون با تحليلي از بوئثيوس، اگوستين و توماس آکوئيني» معرفي مي‌‌‌‌شود. در اين‌باره ر. ک: اومبرتو اکو، پيشين، ‌ص 1‌‌57. همچنين يوزف کولکمانس، پيشين، ‌ص 25.


28

آمده بود، بسياري از مسائل فلسفي که امروزه در زمينه فلسفه معماري پيش مي‌‌آيد، براي او مطرح نبوده است. همچنين مي‌‌‌توان از هنرهاي سينما و عکاسي نام برد که چون در زمان ابن‌‌سينا وجود نداشته‌‌اند، اصلاً امکان طرح مسائلي درباره اين هنرها براي او وجود نداشته است. بنابراين، هيچ‌گاه نبايد انتظار داشت که بتوان زيبايي‌‌شناسي کاملي را از ديدگاه ابن‌‌سينا استنباط کرد. البته مي‌‌دانيم که در مورد بسياري از فيلسوفان ديگر به‌ويژه پيش از بومگارتن نيز چنين چيزي صادق است. براي نمونه، در بررسي زيبايي‌شناسي ارسطو ـ که از آغازگران انديشه فلسفي در مورد هنر و زيبايي محسوب مي‌‌‌شود - گفته‌‌اند که بسياري از مسائل زيبايي‌‌شناسي اساساً به ذهن او خطور نکرده است.32

د) شناخت هنري ابن‌سينا

چنان‌‌که گفتيم، برخي از اشکال هنر همچون عکاسي، سينما و نقاشي آبستره در زمان ابن‌‌سينا هنوز وجود نداشتند و در زمينه هنرهاي تجسمي نيز «اشياي حاضر و آماده»،33 آثار هنري تلقي نمي‌‌شدند. افزون بر اين، وي به بحث از برخي هنرها مانند صورتگري، خطاطي، سفالگري، مجسمه‌‌سازي، معماري و.... نپرداخته و بيشتر سخنانش در مورد هنرها، در باب شعر و موسيقي است، اگرچه به داستان و ديگر هنرهاي ادبي، نقاشي و رقص نيز اشاره‌هايي دارد.

32. Butchers. H., Aristotle’s Theory of Poetry and Fine Art, with a Critical Text and Translation of “the poetics,” First pub., Dover Publications, v. s. a., 1951, pp.113 - 114.

33. Ready Mades


29

البته اين امر به خودي خود مشکلي در بحث پديد نمي‌‌آورد؛ زيرا امروزه نيز در بحث فلسفه هنر، ‌برخي فيلسوفان تنها به يک يا چند هنر خاص مي‌پردازند، اما به نظر برخي افراد، اين امر اشکال ايجاد مي‌‌کند که مگر ابن‌سينا هنرمند بوده و در يک يا چند هنر مهارت داشته است که بر اساس آن به بحث از هنرها پرداخته باشد؟

پيش‌‌فرض آن ديدگاه اين است که لازمه بحث فلسفي درباره هنر، شناخت انواع هنرهاست.34 البته کساني که ديدگاه فوق را بيان مي‌‌کنند، معناي شناخت هنر و حدّ آن را به‌خوبي توضيح نداده‌‌اند.

به نظر مي‌رسد که ‌بهتر است در اين بحث ميان ‌آشنايي و مهارت نظري در هنر با آشنايي و مهارت عملي در هنر تفاوت قائل شويم. به عبارت ديگر، لزومي ندارد که يک فيلسوف هنر، هنرمند هم باشد، اما در مورد شناخت نظري هنر بايد توجه داشت که آشنايي با اصول و سبک‌‌هاي هنري و ويژگي‌‌هاي هر يک از هنرها، راه بحث فلسفي دقيق‌‌تر را مي‌‌گشايد و مسائل فلسفي تازه‌‌تري را پيش روي فيلسوف قرار مي‌‌دهد.

از ابن‌‌سينا چند قطعه شعر در موضوعات مختلف و چند داستان تمثيلي بر جاي مانده است.35 با اين حال، او هيچ‌گاه به طور جدي به خلق آثار هنري نپرداخته است، اما از جهت شناخت نظري هنرها و ويژگي‌‌هاي آنها، وضعيت ابن‌‌سينا متفاوت است؛ زيرا هنرشناسان هنوز تحليل‌‌ها و نظريات او را در

34. براي نمونه، عباس نبوي مي‌‌‌گويد: «فلسفه هنر، ‌«هنرشناسي» از منظر بيروني است... کسي که درباره فلسفه هنر پژوهش مي‌کند، بايد افزون بر فيلسوف بودن، هنرشناس نيز باشد». ر. ک: ‌سيدعباس نبوي، «‌بايستگي‌‌هاي هنر ديني»، در کتاب چيستي هنر، ص 223.

35. اکو معتقد است «تقريباً همه انديشمندان و روحانيان بزرگ و متفکران قرون وسطي در برهه‌‌اي از دوران جواني خويش به هنر شاعري روي آورده بودند.» ر. ک: اومبرتو اکو، پيشين، ص25.


30

زمينه شعر و موسيقي بررسي مي‌کنند و همواره کساني که به مطالعه اين دسته از آثار او پرداخته‌‌اند، وي را از اين جهت بسيار تحسين کرده‌‌اند.36

ه‍ ) ابن‌سينا و ميراث يوناني

برخي معتقدند زيبايي‌‌شناسي در قرون وسطي و به‌‌ويژه در فلسفه‌‌هاي يهودي و اسلامي از جمله فلسفه ابن‌‌سينا تنها نوعي واژه‌‌پردازي‌‌هايي بوده است که براي آنها به ارث مانده بود. به باور ايشان، زيبايي‌‌شناسي آنها همواره سرشار از نکات تکراري و بازگويي بسياري از انديشه‌‌هاي باستاني و مشاجره‌ها و مناقشه‌هاي مختلف بوده است که ماهيتي همزمان ابهام‌‌آميز و خشک داشته و با درهم آميخته شدن با افسانه و قصه و تمثيل، حالتي آشفته‌‌تر به خود گرفته است.37 از اين‌رو، برخي برآن‌‌اند که بهتر است از صرف وقت در مورد ابن‌سينا و امثال او بپرهيزيم و مستقيم «به خدمت ارسطو و افلاطون رفته و آب را از سر چشمه برداريم.»38 برخي افراد، زيبايي‌‌شناسي ابن‌‌سينا را ترجمه‌‌اي از آثار اقليدس و برخي ديگر آن را ترجمه‌‌اي از بوطيقاي ارسطو مي‌‌دانند.39

36. براي نمونه، ر. ک:

Former, History of Arabian Music.

ابن‌‌سينا، الشفاء، جوامع علم الموسيقي، تحقيق: زکريا يوسف، ‌تصدير و مراجعه: احمد فواد الاهواني و محمود احمد الحفني، نشر وزارة التربية و التعليم، قم المقدسة، 1‌‌405 ه‍ . ق، منشورات مکتبة آية‌الله العظمي المرعشي النجفي.

37. براي مشاهده برخي از اين اعتراض‌‌ها در مورد فيلسوفان غرب، ر. ک: اومبرتواکو، پيشين، ص 1‌‌0ـ1‌‌7.

38. سيمين دانشور، پيشين، ص 1‌‌77.

39. همان، ص 1‌‌78. وي مي‌افزايد: «ابن‌‌سينا در کتاب شفا بر سخنان ارسطو چيزي نيفزوده و کلام استاد را از هر نقصي مبرا شمرده است»، ولي همان‌‌‌گونه که خواهيم گفت ابن‌سينا در همين کتاب، پيروي کورکورانه از قدما را زمينه‌ساز اشتباه مي‌داند.


31

در مقابل، اين ديدگاه وجود دارد که اگرچه بيشتر عنوان‌ها در زيبايي‌‌شناسي آن دوران، ميراثي از دوران يونان باستان است، بسياري از مباحث که ذيل هر عنوان مطرح شده، تقليدي نبوده است، بلکه اين ميراث علمي هنگامي که به دست دانشمندان يهودي، مسيحي و به‌‌ويژه مسلمان رسيده است، با ويژگي‌‌هاي شاخص و بسيار متمايزي که دين به آنها اعطا کرده، ماهيتي تازه و ناب يافته است. افزون بر اين، از سخنان حکيمان مسلمان برمي‌‌آيد که آنان در مباحث مربوط به هنر و زيبايي‌‌شناسي نخواسته‌‌اند پيرو صرف يونانيان باشند، بلکه براي پرکردن خلأهاي موجود در بحث تلاش کرده‌‌اند. براي نمونه، فارابي در کتاب موسيقي کبير به کتاب‌‌هاي بازمانده از دوران يونان باستان اشاره مي‌کند و معتقد است که همه اجزاي صناعت موسيقي در آنها نيامده و در بسياري از مطالب آنها خطا راه يافته است. همچنين در تبيين بيشتر مطالب موسيقي نظري، ‌سخناني پيچيده گفته شده است.40

ابن‌‌سينا در اين باب، گوي سبقت را از ديگران ربوده و آشکارتر سخن گفته است. وي در اوايل جوامع موسيقي شفا با ردّ برخي از آراي قدما درباره موسيقي ـ که به‌تفصيل به آن خواهيم پرداخت ـ ‌مي‌‌‌‌‌‌‌‌گويد اينها عقايد تلخيص نشده‌‌اي است که بازمانده قدماست و به ما رسيده است، اما بايد به‌درستي شرح داده شود تا درست از نادرست بازشناخته شود. وي تأکيد مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند که چه‌بسا غفلت‌هايي وجود دارد که سببش پيروي کورکورانه است و گويا سهوها و اشتباهاتي رخ مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد که دليلش حسن ظنّ به قدما و قبول بي‌‌چون و چراي سخنان آنها و پيروي از عادت‌‌هايي است که ما را از رسيدن به

40. ابونصر فارابي، موسيقي کبير، ترجمه آذرتاش آذرنوش، ص 7.


32

حقيقت دور مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سازد. وي سپس مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گويد من در اينجا خواهم کوشيد تنها حق را مورد توجه قرار دهم و نگذارم امور ديگر در اين امر دخالت کند.41

و) روش تدوين زيبايي‌‌شناسي ابن‌‌سينا

براي تدوين ديدگاه‌‌هاي ابن‌سينا در اين باب نخست لازم است به مسائل کليدي زيبايي‌شناسي توجه کنيم. مسائل اساسي که در کتاب‌‌هاي زيبايي‌‌شناسي بحث مي‌‌شوند،42 عبارت‌‌اند از:

الف) در مورد هنر

1. رابطه هنر و معرفت هنر و قضاياي توصيفي؛

2. رابطه هنر و اخلاق هنر و قضاياي ارزشي؛

3. رابطه هنر و بيان احساس؛

4. نقد، تأويل و ارزيابي هنر؛

5. غايت هنر، نيات و انتظارات از هنر؛

6. نشانه‌‌شناسي هنر، هنر و نماد؛

7. هنر و خيال؛

8. هنر و صدق منطقي؛

9. طبقه‌‌بندي هنرها، برتري هنرها نسبت به يکديگر؛

10. نظريه‌‌هاي هنري؛

11. هستي‌‌شناسي هنر؛

41. ابن‌سينا، شفا، پيشين، ‌ص4.

42. براي آشنايي با برخي از اين مسائل، ر. ک:

Hospers, John, “Aesthetics, Problems of,” Encyclopedia of philosophy.


33

12. انواع هنر: هنرهاي زيبا، هنرهاي کاربردي، هنر ناب و... ؛

13. تعريف هنر؛

14. لذت هنري.

ب) در مورد زيبايي

1. تعريف زيبايي؛

2. ويژگي‌‌هاي زيبايي‌‌شناختي؛

3. هستي‌‌شناسي زيبايي؛

4. نگرش زيبايي‌‌شناختي؛

5. زيبايي و خدا، زيبايي و دين؛

6. ارتباط اقسام زيبايي با يکديگر، زيبايي في‌‌نفسه و زيبايي في‌‌غيره، زيبايي معقول و زيبايي محسوس؛

7. زيبايي و لذت؛

8. تجربه زيباشناسانه؛

9. ادراک زيبايي.

در ادامه، شايسته است اين مسائل را در يک دسته‌بندي کلي قرار دهيم و پاسخ آنها را بجوييم.

روش به‌کار رفته در اين نوشتار در دسته‌‌بندي مسائل زيبايي‌‌شناسي، پيش‌تر نيز کمابيش توسط ديگران به کار رفته43 است. اين روش از انسجامي

43. براي نمونه مي‌توان به بخش اول از کتاب Philosophical Aesthetics (زيبايي‌شناسي فلسفي ) اشاره کرد که با نام What Is Artه (چيستي هنر) به دست اسوالد هنفلينگ (Oswald Hanfling) تأليف شده است. وي بحث خود را در باب هنر و زيبايي در سه بخش زير پي مي‌‌‌‌گيرد: مسئله تعريف، ويژگي‌‌هاي زيباشناختي، و هستي‌شناسي هنر.


34

منطقي برخوردار است و مسائل مبنايي فراواني را نيز پيش روي مي‌‌‌نهد. تاون سند معتقد است44 مسائل زيبايي‌‌شناختي با برخي مسائل دانش‌‌هاي ديگر همپوشاني دارد که از اين راه مي‌‌‌توان به بررسي آنها پرداخت. اين دانش‌‌ها عبارت‌‌اند از:

1. فلسفه زبان و فلسفه منطق؛ همچون استعاره و تعريف.

2. متافيزيک و وجودشناسي؛ مانند جايگاه وجودشناختي اثر هنري يا زيبايي.

3. معرفت‌‌شناسي؛ از جمله نيت مؤلف و صدق در ادبيات.

مسائل زيبايي‌شناسي را مي‌توان به‌صورت زير دسته‌بندي کرد و رويکردهاي ابن‌سينا را در باب آنها نشان داد:

1. از منظر معناشناختي45: برخي پرسش‌‌ها از اين ديدگاه عبارت‌‌اند از اينکه آيا از نظر ابن‌‌سينا، هنر امري تعريف‌‌پذير است و مي‌‌‌توان تعريفي حدي يا رسمي از آن ارائه کرد؟ آيا هنرهاي گوناگون ذاتيات يکسان دارند و تفاوتشان در عرضياتشان است يا اينکه اصلاً ذاتيات مختلف دارند؟ آيا بايد از فلسفه هنر سخن به ميان آورد يا فلسفه‌‌هاي هنر؟ همچنين ‌تعاريفي که ابن‌‌سينا در مورد هنرها بيان کرده است نيز بايد توصيف و تحليل شوند. در تحليل هر تعريف از هنر، بايد هم مشخص شود که آن تعريف بر چه ديدگاه کلي و از پيش مفروضي استوار است و هم اينکه ابن‌‌سينا در بيان آن تعريف، از ديدگاه چه کساني تأثير پذيرفته است؟ نيز تعريف و مشخصات زيبايي چيست؟

44. Dabney, Townsend, An Introduction to Aesthetics, Blackwell, First Published, 1997, p. 7.

45. semantic


35

2. از منظر وجودشناختي46: برخي پرسش‌‌ها در اين زمينه عبارت‌اند از اينکه آيا از نظر ابن‌‌سينا، زيبايي امري عيني47 است يا ذهني48؟ آيا اثر هنري، شيئي مادي است؟ چه تمايزي ميان مفهوم و مصداق اثر هنري وجود دارد؟ آيا اثر هنري منحصربه‌‌فرد است؟ آيا مشخصات زيبايي در همه موجودات يکسان است يا اينکه زيبايي موجودات مجرد با زيبايي موجودات جسماني تفاوت دارد؟ رابطه زيبايي خداوند با زيبايي موجودات جسماني چگونه است؟ عشق به زيبايي در همه موجودات جاري است يا در موجودات ذي‌‌شعور و يا تنها در انسان‌‌ها وجود دارد؟ اگر زيبايي و عشق به آن امور مشکک هستند، چه مراتبي مي‌‌توان براي آنها قائل شد؟

3. از منظر معرفت‌‌شناختي49: بايد به بررسي اين مسائل پرداخت که از نظر ابن‌‌سينا، ادارکات ما از آثار هنري و قوانين حاکم بر آنها، چه نسبتي با ديگر ادراکات ما دارد و در دسته‌‌بندي علوم چه جايگاهي دارد؟ ادراک زيبايي چگونه صورت مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذيرد؟ اگر زيبايي امر عيني و داراي ملاک‌‌هايي براي شناسايي باشد، چگونه مي‌‌‌توان اختلاف‌‌نظرها را در مورد زيبايي اشيا و هنري بودن آنها توجيه کرد؟ رابطه ادراک زيبايي و لذت از زيبايي چگونه است؟ آيا مي‌‌توان از صدق و کذب اثر هنري، سخن به ميان آورد؟ آيا آثار هنري، پيام‌‌ها، نمادها يا جملاتي معنادار هستند؟

دليل آنکه به ترتيب به مباحث معناشناختي، وجودشناختي و معرفت‌‌شناختي مي‌‌پردازيم اين است که پس از مشخص شدن ديدگاه معناشناختي، راه براي

46. ontologic

47. objective

48. subjective

49. epistemologic