فهرست عناوين |
گردآورندگان:
على اصغر كوثرى، محمدرضا كتابى
ابراهيم نيك منش
دفتر جنبش نرم افزارى و توسعه علوم اسلامى
1385
خداوند متعال را سپاس گزاريم كه روزگار ما را مقارن با بزرگ ترين انقلاب قرن و سرآغاز عصر حاكميت ايمان قرار داد. بى شك انقلاب اسلامى ـ به تعبير امام راحل (ره) ـ انفجار نور در اوج ظلمت و تاريكى تمدن مادى و حاكميت سياه و ظلمانى قدرت هاى شيطانى بود كه «يخرجهم من الظلمات الى النور». انقلاب شكوه مند اسلامى، در سايه ى هدايت و رهبرى آن پير روشن ضمير توانست توفان هاى سهمگين حوادث بى شمار را پشت سرنهد و به لطف الهى در زمينه ى سياسى تثبيت گردد.
اينك پس از گذشت 27 سال از پيروزى انقلاب مبارك اسلامى، جامعه ى فرهيخته كشور در پى دعوت رهبر فرزانه ى انقلاب، با ظرفيت جديدى در عرصه ى توليد علم و انديشه روبه رو است و اين باور تقويت شده است كه وارثان دو تمدن اسلامى و ايرانى مى توانند انقلابى ديگر اما اين بار در عرصه ى فرهنگ بيافرينند و با ترسيم « فرهنگ انقلاب اسلامى»، احياگر تمدن فراموش شده دينى باشند.
گرچه اين راه، دشوار و پرمخاطره است، بايد از نقطه اى آغاز و با همّتى مثال زدنى، تداوم يابد. بى ترديد، اين ظرفيت در نخبگان جامعه ى اسلامى در «حوزه»، «دانشگاه» و «نظام اجرايى» وجود دارد. سازمان دهى اين ظرفيت ها، نقطه ى آغاز اين حركت عظيم علمى خواهد بود.
معاونت پژوهشى «دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم» يكى از مراكزى است كه از همان آغاز خود را مخاطب پيام رهبر معظم انقلاب مدظله العالى دانسته و با احساس وظيفه وارد اين عرصه شده و با تشكيل «دفتر جنبش نرم افزارى و توسعه علوم اسلامى» مجموعه اى از فعاليت هاى متنوع را در اين جهت سامان بخشيد. اين مجموعه با عنوان «نهضت علمى و فرهنگى از نگاه امام خمينى(ره)» نخستين اثر از مجموعه پژوهش هاى دفتر تبليغات اسلامى حوزه ى علميه قم در عرصه ى جنبش نرم افزارى با عنوان «ادبيات جنبش نرم افزارى» مى باشد. اين كتاب به منظور آشنايى با انديشه هاى معمار كبير انقلاب اسلامى در مورد مؤلفه هاى عام انقلاب فرهنگى و توليد علم به زيور طبع آراسته شده است. در ديگر آثار از اين مجموعه انديشه هاى مقام معظم رهبرى و نخبگان علمى در اين موضوع انتشار خواهد يافت و سپس به ساير مباحث در اين عرصه خواهيم پرداخت.
در اين جا شايسته است از كوشش خستگى ناپذير محققين گرامى آقايان على اصغر كوثرى، محمد رضا كتابى و ابراهيم نيك منش، كه در مدت زمان كوتاهى اين تحقيق ارزشمند را به پايان رسانده اند، و همچنين از كليه همكارانى كه در ارزيابى و آماده سازى اين اثر مشاركت داشته اند تقدير و تشكر نماييم.
همچنين جا دارد از بذل مساعى اعضاى محترم شوراى پژوهشى اين دفتر بويژه رياست محترم پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاى دكتر محمد تقى سبحانى، در ارائه رهنمود و بازخوانى مطالب، تقدير و تشكر كرده و دوام توفيقات ايشان را از خداوند متعال مسئلت نماييم.
اميد است، دانش پژوهان، محققان، انديشمندان، و مديران فرهنگى و علمى با بهره گيرى از رهنمودهاى راهبردى بنيانگذار انقلاب اسلامى به الگوهاى مناسبى در تبيين مفهومى و ساماندهى نهضت توليد علم دست يابند.
انه ولى النعم
مدير دفتر جنبش نرم افزارى و توسعه علوم اسلامى
على اصغر نصرتى
گذشت بيش از ربع قرن از تولد انقلاب مبارك اسلامى كه با هدايت معمار كبيرى چون حضرت امام خمينى(ره) بارور گشت، ظرفيت جديدى فراروى فرهيختگان عرصه ى انديشه ترسيم نمود كه امروزه از آن با نام «جنبش نرم افزارى» يا «نهضت توليد علم» ياد مى شود.
گرچه اين تعبيرها، چهره ى شفاف ترى از ايده ى «انقلاب فرهنگى» در دهه ى شصت شمسى است كه براى اولين بار توسط خلف صالح ايشان، حضرت آيت الله خامنه اى مدظله العالى مطرح گرديد، اما بى ترديد، آرمان حاكم بر هر دو گفتمان (انقلاب فرهنگى و نهضت توليد علم) در نهايت، در قالب «احياى تمدن عظيم اسلامى» رخ مى نمايد.
اگرچه شعار بزرگ «انقلاب فرهنگى» به علت شرايط سياسى، فرهنگى و اقتصادى حاكم بر آن زمان و عدم آمادگى جامعه ى علمى و فرهيخته براى كنار آمدن با صورت مسأله، عملا امكان تحقق پيدا نكرد، اما پس از دو دهه از طرح آن ايده و بلوغ روحى و فكرى جامعه ى تخصصى، رفته رفته زواياى تاريكش بر خواص جامعه اعم از انديشوران حوزه و دانشگاه، برنامه ريزان و متوليان مديريت
توسعه ى اجتماعى روشن تر گرديد. طبيعى است اين انتظار كه پيران انديشه و جوانان فرهيخته در فضاى جديد و با روى كردى نوهمراه با عزمى جدّى براى ايجاد چارچوب هاى فكرى، آماده ى خيزشى بزرگ در عرصه ى دانش شوند، حتى براى ديرباوران نيز امرى غير منطقى به نظر نمى رسد. از اين رو به همان ميزان كه فضاى جديدى فراروى جامعه ى تخصصى گشوده مى شود، تكليف شرعى و ملّى نيز براى برون رفت از جوّ موجود كه با اقتباس و ترجمه مأنوس است دو چندان مى گردد.
در يك كلام، هيچ گزينه ى منطقى ديگر براى در انداختن طرحى نو، جز بازخوانى جدّى، عميق، گسترده و البته منصفانه ى ميراث انديشه ى بشرى در سطح تاريخى، جهانى و ملّىوجود ندارد. نه مى توان فرآيند و برآيند اين ميراث را ناديده گرفت و نه مى توان بدون تمسك به راه كارهاى مناسب براى بومى كردن دانش بشرى و تعريف هنجارهاى حاكم بر عرصه ى دانش و مآلا تصرف در گزاره هاى زيربنا و روبناى علوم، از تحقق «انقلاب فرهنگى» به معناى واقعى كلمه و با توجه به جوهره و گستره ى آن مطمئن بود. البته اين رسالت مهم در زمان حاضر بر عهده ى مخاطبان اصلى جنبش عظيم توليد علم بر پايه ى ارزش هاى وحيانى است. اميد كه اين پرچم همانند گذشته در اهتزاز بماند و جهان در آينده ى نه چندان دور، شاهد رنسانس اسلامى و احياى تمدن الهى باشد.
با اين نگرش، مجموعه ى حاضر با هدف ترسيم انديشه ى تابناك معمار بزرگ انقلاب اسلامى در خصوص ضرورت، مفهوم، اهداف، مبانى، گستره، موانع، راه كارها و مخاطبان «نهضت علمى و فرهنگى»، تقديم پژوهش گران و فرهيختگان ارجمند مى گردد. تلاش كرده ايم تا اندازه ى ممكن، گفته ها وگزاره ها را در يك نظام منسجم كه برخاسته از اصول انديشه امام خمينى(ره) است،
گردآوريم و تحليل هايى را در همان چارچوب ارائه كنيم، تا جايگاه هر مطلب در منظومه ى فكرى ايشان روشن تر گردد. بى ترديد تحليل هاى ارائه شده در صدر يا ذيل هر يك ازگزيده كلمات امام راحل(ره) مى تواند مورد نقد خوانندگان باشد. «انديشه»، چشمه اى است جوشان و پايدار و رودخانه اى است سيال و سكون ناپذير; انديشه اى جاودان است كه همواره از مهبط وحى سيراب مى شود، در غير اين صورت آن چه رنگ تعلق پذيرد فانى است. انديشه ى ما نيز از اين قاعده، مستثنا نيست. اميد كه در تبيين اصل و فرع موضوع و استناد به سخنان و مواضع امام راحل(ره) به خطا نرفته باشيم.
اين مجموعه در سه بخش سازمان يافته است: «محتوا» (شامل تعريف، ضرورت، هدف، مبانى، گستره)، «برنامه» (شامل موانع و راه كارها) و «سازمان» (شامل حكومت، حوزه و دانشگاه) تنظيم شده است كه بى هيچ توضيح اضافى، تقديم خوانندگان گرامى مى كنيم.
على اصغر كوثرى، محمدرضا كتابى،
ابراهيم نيك منش
محتواى نهضت علمى و فرهنگى
تبيين اصول و چارچوب يك ديدگاه مى تواند نقطه ى آغازين مناسبى براى بررسى انديشه ى يك شخص يا يك سير فكرى باشد. انديشه ى حضرت امام(ره) نيز به عنوان الگوى انقلاب اسلامى و طراح انديشه ى «انقلاب فرهنگى» و «نهضت علمى» زمانى مى تواند به خوبى مورد تحليل يا نقد قرار گيرد كه قبل ازهر چيز، چارچوب مفهومى آن به درستى ترسيم شود.
از اين رو در اين بخش با بررسى محتواى عام نهضت توليد علم در قالب پنج محور، ديدگاه ايشان درباره ى تعريف، ضرورت، اهداف، مبانى و گستره ى توليد علم و نوزايى علوم دينى به تصوير كشيده مى شود:
نگرش امام راحل(ره) به مقوله توسعه علمى و ضرورت و اهداف حاكم بر آن، عمدتاً معطوف به ايجاد افق هاى جديد در عرصه ى انديشه و نوآورى در مجموعه ى علوم مرتبط با حوزه ى مديريت نظام اسلامى است. از اين رو، انديشوران و صاحب نظران در هر سه محور «حوزه، دانشگاه و حاكميت»
مخاطبان اصلى معظم له هستند. درك شايسته ى ايشان از خلأ موجود در حوزه ى معرفت شناسى، نرم افزار و سخت افزار جامعه و ترسيم نيازمندى هاى علمى در جامعه ى اسلامى، بيانگر نگاه ژرف ايشان به ضرورت يك خيزش بزرگ است و دعوت ديگران به توجه عميق در موضوعات مستحدثه و نوآمد استنباط احكام اجتماعى، ارتباط موضوعات با يك ديگر و تأثير و تأثّر آنها، تغيير شرايط زمان و مكان، لزوم شناخت شرايط سياسى، فرهنگى و اقتصادى جامعه، لزوم خود كفايى و رشد صنايع و ايجاد افق هاى جديد در معرفت دينى و علمى و صنايع، حاكى از توجه به غايت اين حركت علمى است.
ايشان در بخشى از رهنمودهاى خود با گوشزد كردن شيوه ى فقهاى سلف در «تعبد مطلق به دين» و «عدم پاى بندى به نظريات شخصى و جمود بى مورد»، «قاعده مندى و روش مند كردن شيوه ى استنباط براى جلوگيرى از هرج و مرج در فهم دين» و بالاخره «لزوم قرار گرفتن ديدگاه هاى فقيهان در معرض نقد اهل فن با هدف ايجاد تفاهم اجتماعى»، دانشور حوزوى را به تكامل دائمى فقه و فقاهت بر اساس شيوه ى سلف صالح فرا مى خوانند. اين مهم زمانى جلوه ى بيشترى پيدا مى كند كه بپذيريم مسائل پيچيده ى امروز با موضوعات ساده ديروز جامعه ى اسلامى، تفاوت اساسى كرده است و به تبع، اجتهاد شيعى بايد در عرصه هايى وارد شودكه چه بسا تا ديروز، در وهم بسيارى نمى گنجيد. لازمه ى اين تغيير اساسى در همه ى شئون اجتماعى، بسط علوم اسلامى خصوصاً فقه شيعى به عنوان عصاره ى تعامل همه ى علوم معقول و منقول مى باشد. در حقيقت انديشوران و علماى «حوزه» بايد براى توليد و تبيين علوم اسلامى كارآمد، جهت اداره جامعه ى الهى و تغيير نظام كارشناسى كشور، كوششى مضاعف كنند تا كاستى هاى موجود در ظرف زمان مقتضى برطرف گردد.
امام(ره) بارها درباره ى تغيير شيوه هاى رايج در اداره و پيدايش صورت مسأله هاى نو و لزوم احكام جديد فرمودند:
چه بسا شيوه هاى رايج اداره امور مردم در سال هاى آينده تغيير كند و جوامع بشرى براى حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند.(1)
اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمى دانم، اجتهاد به همان سبك صحيح است، ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست. زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسأله اى كه در قديم داراى حكمى بوده است به ظاهر همان مسأله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا كند. بدان معنا است كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است، واقعاً موضوع جديدى شده است كه قهراً حكم جديدى مى طلبد.(2)
امام راحل يادآورى كرده اند كه مسائل امروز با گذشته، بسيار متفاوت است، لذا بايد فقه و دانش هاى اسلامى را پربارتر و روزآمدتر كرد، باب اجتهاد را باز نمود، آن را بسط داد و همه شئون معرفت مطلوب را توليد و عرضه كرد:
امروز فضلا و مدرسين علوم اسلامى طريقه ى سلف صالح را حفظ و افكار خود را براى هر چه پربارتر كردن فقه و تفسير و فلسفه و ساير علوم اسلامى به كار برند و شاگردان خود را براى همين مقصد الهى هدايت كنند.(3)
2 . همان، ص 289، 3/12/1367.
3 . همان، ج 18، ص 438، 22/11/1362.
ممكن است برداشت هاى اشخاص با ما مخالف باشد و ما باب اجتهاد را نمى توانيم ببنديم. هميشه اجتهاد بوده، هست و خواهد بود و حال آن كه مسائلى كه امروز پيش آمده است با مسائل سابق خيلى فرق مى كند و برداشت ها از احكام اسلامى مختلف است.(1)
كوشش كنيد، آقايان در تهذيب نفس، در تحكيم مبادى اسلام، در تحكيم فقه اسلام، در بسط فقه اسلام، اين فقه غنى; در عالم مثل فقه شما چيزى نيست، اين فقه غنى را بسطش بدهيد.(2)
همه ى شئون اسلام را، همه ى فنون اسلام را، همه احكام اسلام را بنويسند، بيان كنند، عرضه بدارند به دنيا، قوانين اسلام را در هر رشته اى كه هست بنويسند، منتشر كنند.(3)
عيد سعيد و مبارك در حقيقت آن روزى است كه با بيدارى مسلمين و تعهد علماى اسلام تمام مسلمانان جهان از تحت سلطه ى ستمكاران و جهان خواران بيرون آيند و اين مقصد بزرگ زمانى ميسر است كه ابعاد مختلفه ى احكام اسلام را بتوانند به ملت هاى زير ستم ارائه دهند و ملت ها را با اسلام ناشناخته آشنا كنند.(4)
هم چنين حضرت امام(ره) با گوشزد كردن ضرورت بسط معارف الهى در ابعاد سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و فرهنگى و توجه به ابعاد مختلف جامعه، خواستار «تلفيق دو فرهنگ حوزه و دانشگاه» مى شوند:
بالاخره هر طايفه اى از علماى اعلام و دانشمندان معظم به بعدى از ابعاد الهى اين كتاب مقدس، دامن به كمر زده و قلم به دست گرفته و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2 . همان، ج 6، ص 289، 11/12/1357.
3 . همان، ج 2، ص 37، 23/8/1344.
4 . همان ج 19، ص 20، 4/6/1363.
آرزوى عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سياسى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى، فرهنگى و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمايند، تا معلوم شود اين كتاب سرچشمه ى همه چيز است; از عرفان و فلسفه تا ادب و سياست. تا بى خبران نگويند عرفان و فلسفه، بافته ها و تخيلاتى بيش نيست و رياضت و سير و سلوك كار درويشان قلندر است، يا اسلام به سياست و حكومت و اداره ى كشور چه كار دارد كه اين كار سلاطين و رؤساى جمهور و اهل دنياست، يا اسلام دين صلح و سازش است و حتى از جنگ و جدال با ستم كاران برى است و به سر قرآن آن آورند كه كليساى جاهل و سياست مداران بازيگر به سر دين مسيح عظيم الشأن آوردند.
هان اى حوزه هاى علميه و دانشگاه هاى اهل تحقيق! بپا خيزيد و قرآن كريم را از شرّ جاهلان مُتنسِّك و عالمان متهتك كه از روى علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و مى تازند نجات دهيد. و اين جانب از روى جِدّ، نه تعارف معمولى مى گويم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم. و شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزه ها و دانشگاه ها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسيار مختلف آن بيدار كنيد.(1)
فرهنگ دانشگاه ها و مراكز غيرحوزوى به صورتى است كه با تجربه و لمس واقعيت ها بيشتر عادت كرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى، بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و كم كردن فاصله ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند، تا ميدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسيع تر گردد.(2)
2 . همان، ج 21، ص 99، 29/4/1367.
ايشان با اشاره لطيف به تفاوت ماهيت علوم حوزوى و دانشگاهى، تلفيق هر دو فرهنگ را تا رسيدن به هماهنگى كامل حوزه و دانشگاه با يك ديگر با هدف بسط معارف الهى، ضرورى مى شمارند. اين امر بيانگر يك خلأ اساسى در راه توليد علم دينى است، و البته فراتر از نگاه رايج، كه نقش «دين» را در پالايش و توليد علوم غيرحوزوى بر نمى تابد. اين بدان معنا نيست كه علوم موجود دانشگاهى الزاماً از صبغه ى معنوى و دينى برخوردار است، بلكه بر عكس، تذكر حضرت امام(ره) معطوف بر اين است كه بايد فرهنگ حسّى و تجربى دانشگاه را با فرهنگ نظرى و فلسفى حاكم بر حوزه به گونه اى نزديك كرد، كه هر دو بر اساس مبنايى جامع و البته واحد، يك هدف را، كه همان بسط معارف اسلامى است، دنبال كنند.
اينها افق هاى جديدى است كه لازمه ى تحقق نهضت توليد علم در جامعه ى اسلامى است و همين حركت ضامن بقاى انقلاب سياسى در دهه ها بلكه سده هاى آينده خواهد بود. اين تجربه ى موفق، در نوزايى مادى مغرب زمين، صدها سال هيمنه ى خود را در عرصه ى نقد و تفاخر نسبت به ساير تمدن هاى فراموش شده به نمايش گذارده است. احياىتمدن الهى نيز راهى جز وحدت واقعى حوزه و دانشگاه به عنوان دو بال نظام كارشناسى و تصميم سازى كشور ندارد. در اين ميان بايد اين دو قشر الگوهاى برگرفته از وحى را توليد و جاى گزين الگوهاى رايج وارداتى در زمينه هاى اقتصادى و غير آن نمايند. ايشان در اين زمينه مى فرمايند:
اين به عهده ى علماى اسلام و محققين و كارشناسان اسلامى است كه براى جاى گزين كردن سيستم ناصحيح اقتصاد حاكم بر جهان اسلام، طرح ها و برنامه هاى سازنده و در بر گيرنده ى منافع محرومين و پابرهنه ها را ارائه دهند.(1)
ارائه طرح ها و اصولا تبيين جهت گيرى اقتصاد اسلام در راستاى حفظ منافع محرومين و گسترش مشاركت عمومى آنان و مبارزه ى اسلام با زراندوزان، بزرگ ترين هديه و بشارت آزادى انسان از اسارت فقر و تهى دستى به شمار مى رود.(1)
خطاب ايشان در اين پيام به علماى اسلام، محققان و كارشناسان نظام اسلامى و در يك كلام، انديشوران هر سه قشر حوزه، دانشگاه و نظام كارشناسى كشور است. بدون شك تا وحدت مبنا در سه بعد «علوم وحيانى»، «دانش هاى تجربى» و «برنامه هاى اجرائى» صورت نگيرد، تغيير هيچ الگويى در عرصه هاى سياسى، فرهنگى و اقتصادى امكان پذير نخواهد شد.
در باب ضرورت ايجاد چارچوب هاى جديد و پايه ريزى فرهنگ جديد بر مبناى دين و رشد صنايع و دست يابى به فن آورى هاى جديد و پيشى گرفتن در تمام رشته هاى علمى با ابتكار و اعتماد به نفس مى فرمايند:
هيچ كس نيست كه نداند پشت كردن به فرهنگ دون دنياى امروز و پايه ريزى فرهنگى جديد بر مبناى اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامى با آمريكا و شوروى، فشار و سختى و شهادت و گرسنگى را به دنبال دارد و مردم ما اين راه را خود انتخاب كرده اند و بهاى آن را هم خواهند پرداخت و بر اين امر هم افتخار مى كنند.(2)
مخترعين ما مى توانند در سطح بالا اختراع بكنند، مبتكرين ما مى توانند در سطح بالا ابتكار كنند، به شرط اين كه اعتماد به نفس خودشان داشته باشند.(3)
امروز شماييد كه بايد دامن به كمر بزنيد در رشد صنايع اين كشور
2 . صحيفه ى امام، ج 21، ص 327، 2/1/1368.
3 . همان، ج 18، ص 189، 1/8/1362.
و در رشد توليد اين كشور دامن به كمر بزنيد و همت بگماريد و فعاليت بكنيد.(1)
ما بايد روحيه خود را تقويت كرده و با تمام وجود اين را بپذيريم كه مى توانيم روى پاى خودمان بايستيم. اين خيلى مهم است كه متخصصين ما اتكا به تخصص خود كرده اند.... اين خود نقشه اى بود براى تضعيف روحيه متخصصين ما، تا خيال كنند در تمام زمينه ها عقب افتاده هستند. ما امروز بايد مصمم باشيم، تا در تمام رشته ها جلو بيفتيم.(2)
معظم له در گفتارى ديگر به ضرورت وحدت واقعى حوزه و دانشگاه، به عنوان «مواد خام مقدرات يك ملت» و «موتور حيات نظام اسلامى» چنين اشاره مى كنند:
مسأله حوزه هاى علميه فقاهتى و مسأله دانشگاه ها از اهميت ويژه اى برخوردارند، زيرا به منزله ى مواد خام مقدرات يك ملت و كشور هستند. اين دو مقام، مرجع نشر حقايق اسلام و مسائل سياسى، اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى و ديگر مسائل مورد ابتلاء كشور مى باشند، با وجود اين قشر، موتور حيات يك نظام به كار مى افتد.(3)
در بيان ديگر، ضمن تصريح به ضرورت وحدت مبنا در تمامى علوم قديم و جديد، افق هاى جديد عرصه ى انديشه را بيش از پيش روشن مى نمايند:
اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمامى عالم به مرتبه ى توحيد است. تعليمات اسلام، تعليمات طبيعى نيست. تعليمات رياضى نيست، همه را دارد، تعليمات طب نيست، همه اينها را دارد، لكن اينها
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2 . همان، ج 16، ص 113، 25/12/1360.
3 . صحيفه ى امام، ج 18، ص 338، 22/11/1362.
مهار شده به توحيد. برگرداندن همه طبيعت و همه ظل هاى ظلمانى به آن مقام نورانى كه آخر مقام الوهيت است. بنابراين بايد اين معنا كه علم (ما از آن هم تمجيد مى كنيم، تعريف مى كنيم، همه علوم طبيعى، همه علوم مادى، لكن آن خاصيتى كه اسلام از اينها مى خواهد، در غرب از آن خبرى نيست. اگر هم باشد كم است، يك چيز نازلى است). آن معنايى كه از علوم دانشگاه ها ما مى خواهيم و آن معنايى كه از علوم مدارس قديمه ما مى خواهيم، همين معنا نيست، كه در سطح ظاهر الآن هست و متفكرين ما همان سطح ظاهر را دارند در آن (كار) مى كنند و بسيار هم ارجمند است كارهايشان، لكن آن كه اسلام مى خواهد اين نيست، آنى كه اسلام مى خواهد تمام علوم، چه علوم طبيعى باشد و چه علوم غير طبيعى باشد آن كه اسلام مى خواهد، آن مقصدى كه اسلام دارد اين است كه تمام اينها مهار شود به علوم الهى و برگشت به توحيد بكند.(1)
ايشان گرچه در مواردى جايگاه «علم» در اسلام را رفيع مى شمرند، اما استفاده از آن علوم و بهره گيرى از دانشمندان مادى و حس گرا را همراه با تهذيب، بازنگرى و هماهنگى علم خود با دين و اهداف عالى آن مى خواهند:
اسلام براى علم آن قدر اجر قائل است كه شايد ديگر مسالك آن قدر قائل نباشند. در اسلام دانش بزرگ ترين چيز است، لكن نه دانش آن طورى كه ما را به تباهى بكشد، نه دانشمندان آن طورى كه ملت ما را به آغوش غرب يا شرق ببرد. اسلام كوشش دارد كه علم را در مغزهاى مستقل، در مغزهايى كه به طرف شرق وغرب نيستند، در مغزهايى كه به اسلام فكر مى كنند بار بياورد و اين استقلال است كه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مى تواند كشور ما را مستقل كند.(1)
اسلام در رأس اديانى است كه از علم و تخصص تمجيد كرده و مردم را دعوت كرده است، حتى دعوت كرده است كه هر جا يافتيد علم را، از هر كافرى يافتيد، آن را بگيريد، اما بايد بگيريد و در خدمت اسلام و كشور باشد، نه علم را بگيريد و بر ضد كشور خودتان استعمال كنيد.(2)
تمام اين خرابى هايى كه مى بينيد وارد مى شود بر همه ى كشورها، خرابى هايى است كه منشأش علما بودند، علماى دانشگاه ها منشأ اين مسائل بودند. آنهايى كه موشك ها را مى سازند، آنهايى كه طياره ها مى سازند، آنهايى كه چنين و چنان. منشأ تمام اين خرابى ها اينها هستند و هر چه بر سر بشر مى آيد از علم مى آيد، علم بدون تهذيب.(3)
شايد با نگاه ابتدايى به مجموع ديدگاه هاى ايشان در خصوص علم، تصور شود كه نوعى ناهم گونى در اين مواضع به چشم مى خورد، اما چنين نيست; اگر در جايى از ضرورت بهره گيرى از علوم حسّى و مادى موجود سخنى مى گويند و در جايى، با ادبياتى كاملا متفاوت، ديدگاه خود را در خصوص ضرورت تهذيب دانش مادى و دانشمندان حس گرا بيان مى دارند، به دو دوره ى زمانى متفاوت نظر دارند كه اوّلى، ناظر به وضعيت موجود به عنوان دوره ى «گذار» جامعه اسلامى است و دوّمى، مشعر به وضعيت مطلوب و دوره ى «قرار» جامعه است. خلط اين دو دوره زمانى، امروز بسيارى از صاحب نظران را با يك پارادوكس يا پرسش جدّى در عرصه نظر و عمل رو به رو كرده است كه اصولا تعامل بايسته ميان دين و مدرنيته چگونه است؟ چه حوزه هايى از مدرنيته، قابل استفاده در جامعه اسلامى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2 . صحيفه ى امام، ج 14، ص 360، 4/3/1360.
3 . همان، ج 16، ص 499، 28/6/1361.
است و كدام يك بايد به صورت ريشه اى، متناسب با هنجارهاى الهى تغيير كند؟ آيا مى توان بدون تصرف در فلسفه ى علوم مادى، روش شناسى حسّى و معادلات تجربى، از آنها به صورت جامع و در جهت رفع نيازهاى اجتماعى مسلمانان بهره برد؟ اگر پاسخ مثبت است، پس وجود ناهنجارى ها و آسيب هاى فزاينده در اين جوامع چگونه قابل توجيه است؟ و اگر چنين نيست، آيا بايد تمامى پيكره ى علوم مادى، مورد جرّاحى و بازخوانى قرار گيرد يا تصرف در برخى از گزاره هاى نظام علوم مادى، كافى است؟ اينها پرسش هاى جدّى است كه به تدريج پاسخ برخى از آنها طى فصل هاى بعدى روشن خواهد شد.
امام راحل(ره) مخاطبان اصلى خود را در مقوله نهضت علمى، سه مجموعه «حوزه»، «دانشگاه» و «نظام اجرايى» دانسته، عمدتاً بر علوم رايج حوزه و دانشگاه تأكيد نموده، از لزوم ابتكار در فنّاورى هاى جديد سخن مى گويند.
نهضت يا انقلاب، به معناى دگرگونى سريع و اساسى فرهنگ يا نهادهاى عينى و اجتماعى، همراه با ايجاد احساس مسئوليت در اقشار مختلف براى دست يابى به آن هدف اساسى است.
با اين وصف، تعبير «نهضت علمى و فرهنگى» به معناى مشاركت همگانى در اصلاح ساختارى و محتوايى فرهنگ و معرفت علمى است; اين مشاركت، تضمين كننده ى امر توليد علم مى باشد، اما طبيعى است كه به خاطر پيچيدگى اين موضوع نمى توان حضور مستقيم تمامى شهروندان جامعه را در اين مهم، انتظار داشت. در حقيقت جامعه ى تخصصى بايد بار اصلى اين نهضت مقدس را بر دوش بكشد و از ديگر شهروندان متناسب با جايگاه اجتماعى هر يك در اين حركت بزرگ به عنوان پشتوانه هاى اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى بهره مند شود.
امام راحل (ره) در خصوص ايجاد حس مسئوليت در اقشار مختلف و در مقوله ى فرهنگ كه پايه و اساس اين نهضت است چنين مى فرمايند:
مجلس و ملت و متفكران متعهد بايد اين حقيقت را باور كنند و اصلاح فرهنگ و از آن جمله اصلاح مدارس از دبستان تا دانشگاه را جدّى بگيرند و با تمام قوا در سد راه انحراف بكوشند.
اشخاصى محدود قدرت ندارند، تا اين امر عظيم الحجم مهم را اصلاح كنند و صددرصد آن را اسلامى و ملى و در خدمت كشور قرار دهند. همه مسئوليم و همه بايد در پيشگاه خدا و خلق خدا جواب تهيه كنيم و در اين زمان كه فرصتى ارزنده داريم. از هيچ كس هيچ عذرى پذيرفته نيست و همه بايد به مقدار توان خويش در اين امر حياتى كوشش نماييم، تا توان جوانان برومند مجاهد و كوشش ملت و مجاهدات بى دريغ آن هدر نرود.(1)
حضرت امام (ره) جاى گزينى فرهنگ اسلامى را به جاى فرهنگ مادى در تمامى جهان، مستلزم تحقق يك جريان بزرگ اجتماعى طى ساليان دراز مى دانند. تغيير «فرهنگ» (برخلاف تغيير سياست يا اقتصاد) همواره در بسترى آرام در بلند مدت و البته با گام هايى مستحكم امكان پذير است.
خروج از فرهنگ بد آموز غربى و نفوذ و جاى گزين شدن فرهنگ آموزنده اسلامى ملى و انقلاب فرهنگى در تمام زمينه ها در سطح كشور آن چنان محتاج تلاش و كوشش است كه براى تحقق آن ساليان دراز بايد زحمت كشيد و با نفوذ عميق ريشه دار غرب مبارزه كرد.(2)
وظيفه ما اين است كه از حالا براى پايه ريزى يك دولت حقه ى اسلامى كوشش كنيم، تبليغ كنيم، تبليغات بدهيم، همفكر بسازيم، يك
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2 . صحيفه ى امام، ج 19، ص 110، 19/9/1363.
موج تبليغاتى و فكرى به وجود بياوريم، تا يك جريان اجتماعى پديد آيد و كم كم توده هاى آگاه وظيفه شناس و دين دار در نهضت اسلامى متشكل شده قيام كنند و حكومت اسلامى تشكيل دهند.(1)
پس از آشنايى اجمالى با مفهوم توليد و توسعه ى علم از ديدگاه امام راحل(ره)، بيان ضرورت نهضت توليد علم دينى مورد توجه اين نوشتار است. اين ضرورت نه منحصر به گستره و جغرافياى سياسى يك كشور اسلامى يا تمامى جهان اسلام، بلكه كل جهان بشرى بوده و در سه سطح قابل بررسى است:
خلأ الگوى اسلامى براى مديريت جامعه;
خلأ الگوى اسلامى براى مديريت جهان اسلام;
خلأ الگوى اسلامى براى مديريت نظام بين الملل.
شايد اثبات اين واقعيت، نيازى به ارائه مستندات نداشته باشد كه طى سده هاى اخير، تمدن غرب توانسته است با تنظيم سياست ها و برنامه هاى علمى بسيار پيچيده، الگوهايى از زيست انسانى و روابط اجتماعى را در سطح جوامع خود به تجربه بگذارد كه در ادبيات سياسى، از آن به عنوان الگوى ليبرال دمكراسى يا سوسيال دمكراسى ياد مى شود. ميان اين دو الگو، تعارض مبنايى وجود ندارد و هر دو، مبتنى بر انديشه ى سكولاريسم و اين نيز به نوبه ى خود، بر اساس انسان محورى، تمامى الگوهاى خدا محور را به چالش جدّى كشانده است.
شعارهاى زيبايى هم چون ضرورت توسعه ى پايدار، نوسازى جوامع عقب افتاده، شكوفايى اقتصادى و غيره نيز همواره ابزارى در دست صاحبان كارتل ها، مافياى فرهنگ سلطه و خدايگان سياست بين الملل براى تسلط بر نظام انگيزه، انديشه و رفتار اجتماعى جوامع ضعيف بوده و هست. در اين ميان تكيه بر منابع قدرت سياسى، فرهنگى و اقتصادى، جزء ضرورى نظام سلطه جهانى در تمامى ابعاد به شمار مى رود. چنان كه امام بارها يادآور شده اند، تلاش تمدن مدرن براى طراحى و توسعه ى سامانه مالى و بانك دارى بين المللى در سده ى اخير به عنوان نظام ساماندهى اعتبارات اقتصادى يا تأسيس «سازمان ملل متحد» و شبكه پيرامونى آن به عنوان نظام سامان دهى اعتبارات سياسى و بالاخره تأسيس آكادمى ها، دانشگاه ها و پژوهشگاه هاى متعدد براى سامان دهى اعتبارات فرهنگى، جملگى در مسير تحميل «بردگى جديد» بر ملت هاى مظلوم جهان بوده است.
بى شك جامعه ى اسلامى براى تداوم يا اثبات هويت خود، چاره اى جز الگو سازى بر پايه ى «دين» و اثبات كار آمدى آن در عرصه هاى عينى و عملى ندارد. در واقع توان بالفعل تمدن غرب، پيش از آن كه مرهون قدرت مفاهيم و الگوهاى رنگارنگ مادى باشد، معلول غفلت جوامع اسلامى از ميراث فرهنگى و علمى خود طى سده هاى نخستين اسلامى و تلاش علمى براى برون رفت از الگوى بردگى جهانى غرب است.
يادآورى اين خلأ اساسى به انديشوران مسلمان، با ادبيات مختلف در مواضع حضرت امام(ره) به چشم مى خورد كه همگان را به ترميم اين رخنه و طراحى الگوى بهنجار فرا مى خوانند:
يكى از مسائل بسيار مهمى كه به عهده ى علما و فقها و روحانيت است، مقابله ى جدى با دو فرهنگ ظالمانه و منحط اقتصادى شرق و