فهرست عناوين
مشورت و مشاوران

در سنت و سيره پيشوايان

سيد محمود سامانى

فهرست عناوين
 . سخنى با خواننده 9
 . مقدمه11
فصل اول : كليات 15
 . الف ) مفهوم مشورت15
 . .  1 . معناى لغوى 15
 . .  2 . معناى اصطلاحى17
 . ب ) اهميت و ضرورت مشورت18
 .  ج ) تاريخچه مشورت 22
 . .  1 . مشورت در اديان 22
 . .  2 . مشورت در يونان و روم قديم25
 . .  3 . مشورت در ايران باستان25
 . .  4 . مشورت در جاهليت 27
 .  د ) مشورت از ديدگاه قرآن30
 .  هـ ) مشورت در سيره پيامبر(صلى الله عليه وآله)37
 . .  1 . مشورت در سخن رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)37
 . .  2 . مشورت در سيره عملى پيامبر(صلى الله عليه وآله)39
 . . .  الف ـ مشورت خواهى39
 . . .  ب ـ مشورت دهى45
 .  و ) چرايى و علل مشورت پيشوايان:47
 . .  1 . الگوگيرى مسلمانان47
 . .  2 . آزمايش ياران 49
 . .  3 . شخصيت دادن به مردم50
 . .  4 . ايجاد الفت و تأليف قلوب 50
 . .  5 . جلوگيرى از كارشكنى51
 . .  6 . متهم نشدن به استبداد رأى51
 . .  7 . پرهيز از انتقاد در صورت شكست52
 . .  8 . رشد فكرى مردم52
 .  ز ) مورد و موضوع مشورت53
 . .  عدم اختصاص مشورت به جنگ56
 .  ح ) الزام آورى يا عدم الزام آورى مشورت 58
فصل دوم : مشورت در گفتار پيشوايان61
 .  الف ) نياز به مشورت61
 .  ب ) مشاوران شايسته62
 . .  1 . خدا ترس و باتقوا63
 . .  2 . خردمند65
 . .  3 . صاحب تجربه 68
 . .  4 . امين و قابل اعتماد 70
 . .  5 . اهل علم71
 . .  6 . صاحب نظر و دورانديش 71
 . .  7 . ديگر موارد 73
 .  ج ) ناشايستگان رايزنى74
 . .  1 . ترسو74
 . .  2 . بخيل 76
 . .  3 . حريص76
 . .  4 . نادان و احمق 77
 . .  5 . دروغ گو78
 . .  6 . لجوج79
 . .  7 . فرومايه79
 . .  8 . تنبل و ناتوان 80
 . .  9 . مستبد 80
 . .  10 . دشمن 82
 . .  11 . ديگر موارد83
 .  د ) مشورت با زنان 83
 . .  1 . سرزنش رايزنى با زنان 84
 . .  2 . رويكردهاى مثبت 85
 .  هـ ) موارد منع مشورت 88
 . .  1 . حج 88
 . .  2 . مجلس قضاوت 89
 . .  3 . فتوا 89
 .  و ) وظايف مشاوران 90
 . .  1 . پرهيز از خيانت و فريب 91
 . .  2 . خيرخواهى93
 . .  3 . احترام به مشورت خواه 93
 .  ز ) وظايف مشورت خواه 96
 . .  1 . متهم نكردن مشاور 96
 . .  2 . ارائه اطلاعات مورد نياز به مشاور 96
 . .  3 . پرهيز از مخالفت 97
 .  ح ) فوايد و دستاوردهاى مشاوره 98
 . .  1 . كسب تجربه 98
 . .  2 . رهايى از پشيمانى 99
 . .  3 . ازدياد الفت و محبت 100
 . .  4 . نشان دادن تواضع101
 . .  5 . رشد شخصيت اجتماعى101
 . .  6 . ايمنى از سرزنش 101
 . .  7 . نجات از لغزش گمراهى و هلاكت 102
 . .  8 . موارد ديگر 103
فصل سوم : مشورت خواهى پيشوايان105
 .  مقدمه105
 .  الف ) مشورت خواهى حضرت على(عليه السلام)106
 . .  1 . پيش از خلافت 106
 . . .  الف ـ در عصر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)106
 . . .  ب ـ پس از سقيفه 107
 . .  2 . در دوران خلافت 108
 . . .  الف ـ عزل و نصب كارگزاران عثمان111
 . . .  ب ـ پايتختى كوفه115
 . . .  ج ـ مشورت در امور نظامى116
 . . .  د ـ مشورت در احكام و امور قضايى 121
 . . .  هـ ـ مشورت در امور شخصى و خانوادگى 122
 .  ب) مشورت خواهى ديگر پيشوايان(عليهم السلام)124
فصل چهارم : مشورت دهى پيشوايان129
 .  مقدمه129
 .  الف ) مشورت دهى امام على(عليه السلام)130
 . .  1 . مشورت دهى به پيامبر(صلى الله عليه وآله)130
 . .  2 . مشورت دهى به حضرت فاطمه(عليها السلام)132
 . .  3 . مشورت دهى به خلفا132
 . . .  الف ـ مشورت دهى به ابوبكر134
 . . .  ب ـ مشورت دهى به عمر137
 . . .  ج ـ مشورت دهى به عثمان151
 . .  4 . مشورت دهى به مردم153
 .  ب ) مشورت دهى ديگر امامان(عليهم السلام)154
 .  نتيجه165
 .  كتاب نامه169
 . .  اماكن193


9

سخنى با خواننده

انسان معاصر، به هر دليلى بيش از مردمان گذشته بر فهم و خرد خويش پاى فشرده و مصرانه بر آن است تا گفتمان را به جاى امر و فرمان نشانده، و فرماندهى و فرمان برى را به كمترين حد برساند و اين، البته دستاورد ميمون و ارزش مندى است كه در گذر زمان و با هزينه هاى بسيار حاصل گرديده است. جدال اقتدارگرايان مستبد و حاكمان خودكامه با خردمندان و آگاهان جامعه، بر سر نقش آفرينى همگان، دست در عرصه تصميم سازى ـ نه تصميم گيرى ـ فرايند پرفراز و نشيبى داشته و هم چنان نيز ادامه دار است و از نتايج حداقلى آن كه بى گمان در متون دينى، بهويژه در داده هاى اسلامى آشكارا بر آن صحه گذاشته و از خواسته هاى اولى شان بوده، توجه به عقول آدميان است كه تبلور و تجلى آن در دوره كنونى، در نظام دموكراسى است كه بر پايه مشورت و مشاوره همگانى استوارى دارد; تعاملى كه از يك سو به بها يافتن انديشه يكايك انسان ها پيوند دارد، و از ديگر سو به شكوفايى توانايى هاى آحاد افراد جامعه مورد نظر، و طبعاً در چنين جامعه اى كه دست ساخته خودشان است، زندگى خوشايند و رضايت مندانه روان گرديده و اميدوارى به زيستن در آن بيشتر مى باشد. از اين منظر، موضوع مشورت و مشاوره از اهميت و ارزشى ويژه بهره مند و به راستى مقوله اى به شدت انسانى و تجلى دهنده انسانيت اوست، زيرا ارزش انسان با فرض اختياردارى، اراده گرى و حضور آگاهانه وى در ساختن خويشتن و جامعه، نمود يافته و معنا مى يابد و بدون آن ها او تنها موجود زنده اى، هم چون ديگر جان داران است كه بر او زمان و زمانه مى گذرد و چنين چيزى هرگز در شأن و شخصيت او نيست.


10

مشورت و مشاوره، آن گاه كه در زندگى معصومان(عليهم السلام) و از منظر آنان پى جويى شود، قداستى آسمانى يافته و ارجى بيشتر مى يابد. به راستى پيشوايان دينى، آن ها كه لگام هدايت بشر را در دست دارند و على القاعده بايستى سرآمد انديشهورزى و دانايى باشند، اولاً: آيا خود نياز به مشاوره و مشورت خواهى داشته اند يا خير و ثانياً: در چه مسائلى بدان روى مى كردند و در نهايت، چگونه با آن روبه رو مى شدند؟ پژوهش حاضر با سخاوت مندى در صدد پاسخ گويى به اين پرسش هاست تا نشان دهد كه مشورت در زندگى معصومان(عليهم السلام) چه جايگاهى داشته و آنان با چه كسانى و تابع چه شرايطى و در چه مقولاتى به مشاوره مى پرداختند و در اين خصوص چه رهنمودهايى داشته اند؟ جستوجوى چنين مقوله اى كه هم اكنون دغدغه بسيارى از روشنفكران و روشنگران است، تنها با امكانات و ابزار علمى و روش پژوهشى ميسور است كه پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام) داعيه در اختيار داشتن آن ها را با ورود در اين عرصه، ابراز داشته است، هر چند باور دارد كه ورود در چنين مقولاتى كه به سختى از لابه لاى كتاب هاى تاريخى و منابع كهن قابل استخراج، طبقه بندى و تبيين است، هميشه ابهامات و پرسش هايى را باقى گذارده و كاستى ها و نواقصى را همراه دارد.

اين پژوهش كه با همت و كوشش بىوقفه پژوهشگر گرامى جناب آقاى سيد محمود سامانى و نظارت مدير محترم پيشين گروه تاريخ تشيع جناب حجة الاسلام آقاى عبدالمجيد ناصرى و نظرات اعضاى محترم شوراى پژوهشى و پيگيرى مدير محترم دفتر پژوهش جناب حجة الاسلام آقاى عليرضا شالباف و نيز زحمات مصطفى صادقى ، مدير كنونى گروه مربوطه به بار نشسته، گامى در اين حوزه است كه به زعم خويش توانسته برخى از مباحث پيرامون آن را به منظر اهل تحقيق آورد تا شايد در پژوهش هاى ديگر، به كمال شايسته خود دست يابد. دراين جا ضمن سپاس از محققان پيش گفته، از مسئولان محترم پژوهشگاه كه بى يارى آنان اين اثر شكل نمى گرفت، قدردانى مى شود.

دكتر سيد عليرضا واسعى

مدير پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام)


11

مقدمه

اسلام، دينى اجتماعى است و افراد جامعه در قبال يكديگر بى تفاوت نيستند. از اين رو پيروانش و بلكه تمام بشر را به خيرخواهى و يارى رساندن به هم نوعان و داشتن مناسبات حسنه اجتماعى و فردى براى ساختن جامعه اى بهتر فرا مى خواند. يكى از ساز و كارهاى پيشرفت فرد و جامعه و دستيابى به اهداف مورد نظر، بهره گيرى از آرا و تجارب ارزنده ديگران است كه در فرايند مشاوره، بدان مى توان دست يافت.

مشورت به صورت يك اصل، در گفتار و سيره عملى معصومان(عليهم السلام) نمود داشته است. نبايد پنداشت كه اهل بيت(عليهم السلام) براى خود عالَمى مخصوص داشته و با ديگران ارتباطى نداشته اند. بازكاوى زواياى زندگى اين انسان هاى الهى و بحث از آنان، در واقع، بحث از اسلام است، چرا كه آنها مفسران واقعى قرآن و تعاليم بلند اسلامند.

سيره پيشوايان، الگوى امت اسلامى است و ايشان معلمان، مربيان و مشاورانى هستند كه هر رفتارى از آنان صادر شود، حجت و هادى ديگران است. از اين رو عملكرد و سيره ايشان را از بهترين و غنى ترين منابع كشف روش هاى تربيتى به مفهوم اعم و روش هاى مشاوره به مفهوم اخص مى توان دانست.

موضوع مشورت از موضوعاتى است كه با وجود اهميت آن نزد اهل بيت(عليهم السلام)، آن گونه كه بايد، مورد كاوش محققان قرار نگرفته و آگاهى هاى درخورى در اين خصوص به علاقه مندان ارائه نشده است. شايد بحث برانگيزبودن برخى نكات و


12

كمى اطلاعات درباره رايزنى معصومان(عليهم السلام) از دلايل كم توجهى به اين موضوع بوده است.

رسالت اين نوشتار آن است كه به دور از نزديك شدن به مباحث كلامى (چون سازگارى مشاوره با عصمت اهل بيت(عليهم السلام) و...) نشان دهد كه ايشان به تأسى از قرآن و رسول گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) و نظر به اهميت و سازندگى موضوع مشورت و آثارى كه برآن مترتب است، با انگيزه هاى مختلف در امور مهم گوناگون، اعم از موارد سياسى، نظامى، اجتماعى و امور شخصى و خانوادگى، هم مشورت خواهى و هم مشورت دهى داشته اند. در گفتار آن حضرات نيز به ضرورت، اهميت و فوايد مشورت، اوصاف سلبى و اثباتى مشاوران و مطالب ديگرى درباره رايزنى پرداخته شده است.

مطالب اين نوشتار كه پس از كاوش بسيار در منابع مختلف فراهم شد، در چهار فصل نگارش يافته است و در نوع خود، كارى نو به شمار مى آيد:

فصل اول، تحت عنوان «كليات»، پس از بحث مفهومى به تاريخچه مشورت، ديدگاه قرآن كريم و سيره و سنت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره اين امر پرداخته است. چرايى و علل مشورت معصومان(عليهم السلام) نيز از مطالبى است كه به اجمال از آن بحث شده است.

فصل دوم، به سخنان گهربار اهل بيت(عليهم السلام) اختصاص دارد. مطالب اين فصل به صورت دسته بندى شده و در محورهايى، چون: نياز به مشورت، صفات مشاوران، مشورت با زنان، وظايف مشورت خواه و مشاور، ثمرات و دستاورد مشاوره و...آورده شده است. سعى شده است كه تا حد امكان، افزون بر ترجمه اين سخنان، متن عربى آنها نيز آورده شود تا راه دسترسى به مطالب براى كاوش و جستوجوى محققان و ارائه كار جديد با رويكردى ديگر آسان تر باشد; ضمن آن كه عبارات اصلى روايات، نورانيت خاص خود را دارند و طبيعت كار، اقتضاى آن را دارد.


13

فصل سوم، تحت عنوان مشورت خواهى معصومان(عليهم السلام) است و در آن به ترتيب امامان، نخست از رايزنى هاى گزارش شده از اميرمؤمنان(عليه السلام) سخن گفته شده و مشورت هاى آن حضرت در امور سياسى، نظامى، قضايى، شخصى و خانوادگى يادآورى شده است. سپس از مشورت خواهى هاى ديگر ائمه(عليهم السلام)سخن به ميان آمده است كه موارد انعكاس يافته آن در منابع، بسيار محدود و اندك است.

فصل چهارم، به مشورت دهى ساير امامان مى پردازد. اهل بيت(عليهم السلام) به دليل شخصيت جامع الاطراف و داشتن رأى صائب، پيوسته در عرصه هاى مختلف سياسى و اجتماعى، طرف مشورت مردم، بهويژه حاكمان و حتى دشمنانشان قرار مى گرفتند و ايشان نيز از ابراز رأى و خيرخواهى دريغ نمىورزيدند، بهويژه جايى كه پاى مصالح اسلام و مسلمانان در كار بوده است.

اميد است كه اين اثر، با وجود كاستى هايش كه پيشاپيش بدان معترفيم، ضمن جلب رضايت الهى و خشنودى معصومان(عليهم السلام) از خلأ موجود در اين زمينه بكاهد و مقدمه اى براى تحقيقات گسترده باشد.

در پايان لازم مى دانم از جناب آقاى دكتر سيد عليرضا واسعى، رياست محترم پژوهشكده تاريخ و سيره اهل بيت(عليهم السلام) قدردانى كنم كه با سعه صدر و تشويق، فرصت لازم را براى به ثمر نشستن اين نوشتار فراهم كردند.

از ناظر محترم اين نوشتار، جناب آقاى دكتر محمد الله اكبرى نيز سپاس گزارم كه با راهنمايى هاى ارزنده، صبر و حوصله فراوان، گشاده رويى و تذكرات بجا، نگارنده را مدد رساندند. هم چنين از جناب حجة الاسلام آقاى دكتر عبدالمجيد ناصرى داودى، مدير محترم وقت گروه تاريخ تشيع و ديگر مساعدت كنندگان در به ثمرنشستن اين اثر، به ويژه مدير محترم پژوهش جناب حجة الاسلام آقاى شالباف و جناب آقاى مصطفى صادقى مدير محترم كنونى گروه قدردانى مى كنم.


14


15

فصل اول :

كليات

الف ) مفهوم مشورت

1 . معناى لغوى

واژه مشورت از ريشه «شور» به معناى رأى زدن با هم براى به دست آوردن نظر و رأى است(1) كه به طور دو يا چند جانبه براى استفاده كردن از نظر يكديگر صورت مى پذيرد.(2)

راغب اصفهانى درباره مفهوم مشورت و واژه هاى مترادف آن ـ كه همه آنها از ماده شور به معناى بيرون آوردن مشتق شده اند ـ مى نويسد:

التشاور والمشاوره والمشورة استخراج الراى بمراجعة البعض الى البعض، من قولهم، شرت العسل اذا اتخذته من موضعه واستخرجته منه ...(3);

واژه هاى تشاور، مشاوره و مشورت به معناى استخراج رأى از راه مراجعه برخى به برخى ديگر است. اين مفهوم از جمله شرت العسل گرفته شده است و آن هنگام به كار مى رود كه عسل را از جايش بگيرى و بيرونش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . قرشى، قاموس قرآن، ج 4، ص 88.

2 . معلوف، المنجد، ذيل ماده شور.

3 . راغب، مفردات، ص 270، ذيل ماده شور.


16

بياورى و شورا امرى است كه درباره آن مشورت صورت مى پذيرد.

طريحى نيز همچون راغب بر آن است كه مشاوره از شرت العسل اى استخرجته من موضعه مشتق شده و مشورت، اسم از شاورته است. و شاورته فى الامر و استشرته به اين معناست كه به وى مراجعه كردم تا نظرش را به دست آورم.(1) معناى جمله اشار علىَّ بكذا نيز اين است كه مشاور، آن چه را مصلحت تشخيص مى دهد براى راهنمايى من بازگو كرده است.

در نتيجه، مشورت به معناى به دست آوردن، استخراج و جدا كردن است كه در هر چيز معنا و مفهوم خاص و متناسب خود را خواهد داشت و در اين موضوع، مشورت به معناى به دست آوردن رأى ديگران است. ائتمار، استئمار و مؤامره نيز به معناى مشاوره آمده است،(2) چنان كه در قرآن كريم آمده است:

وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعى قالَ يا مُوسى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النّاصِحِينَ;(3)

(در اين هنگام) مردى با سرعت از دورترين نقطه شهر (مركز فرعونيان) آمد و گفت: اى موسى! اين جمعيت براى كشتن تو به مشورت نشسته اند ، بى درنگ از شهر خارج شو كه من از خير خواهان توام.

مقصود از يأتمرون در اين آيه، مشاوره و رايزنى است، چنان كه برخى مفسران و محققان آورده اند: «يأتمرون، يعنى يتشاورون يا تشيرون.»(4)

در سوره مباركه طلاق آمده است:

1 . طريحى، مجمع البحرين، ج 2، ص 559 و شرتونى، اقرب الموارد، ذيل ماده شور.

2 . انصارى، الموسوعة الفقهيه، ج 25، ص 201 و طباطبايى، الميزان، ج 19، ص 317.

3 . قصص(28) آيه 20.

4 . طبرى، جامع البيان، ج 20، ص 64 و ج 19، ص 89; طبرسى، مجمع البيان، ج 7، ص 422; ابن جوزى، زاد المسير، ج 6، ص 39 و محمودى، نهج السعاده، ج 2، ص 183.


17

...فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ;(1)

و (درباره فرزندان، كار را) با مشاوره شايسته انجام دهيد.

نيز در سوره شعرا آمده است:

قالَ لِلْمَلإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ * يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ;(2) (فرعون به اطرافيانش گفت): موسى مى خواهد شما را از سرزمين خودتان بيرون كند، چه نظر مى دهيد؟ اطرافيان فرعون گفتند: به او و برادرش مهلت ده و مأموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام كن.

واژه مستشار (فرد آگاه و خبره اى كه از نظرياتش در امور مهم علمى، فنى، سياسى و نظامى و غيره استفاده مى شود)(3) و مستشير، به همان معناى درخواست رأى، نظر و مشورت آمده است. در فارسى، واژه هاى رايزنى و نظرخواهى، معادل مشورت در عربى است.(4)

2 . معناى اصطلاحى

مشورت به معناى هم فكرى در كارها و استفاده از رأى، عقل، علم و سليقه ديگران و كسب اطلاع از رأى اهل خبره و اصحاب رأى در مسئله اى براى اختيار اصلح است;(5) به عبارت ديگر، فعاليتى ميان مشاور و مراجعه كننده است كه به مراجع، امكان استفاده از قابليت ها و توانايى هاى خود، محيط و موقعيت هاى زندگى را مى دهد تا با شناخت آنها، مشكلات و مسائل خويش را حل كند و در زندگى تصميمات مقبول بگيرد.

علامه جعفرى; در تعريف اين واژه در حوزه سياست مى نويسد:

1 . طلاق (65) آيه 6 .

2 . شعراء (26) آيه 34 و 35.

3 . انيس، المعجم الوسيط، ج 1، ص 499.

4 . ر.ك: معين، فرهنگ فارسى، ذيل واژه رايزنى و دهخدا، لغت نامه، ذيل واژه رايزنى.

5 . قلعه جى، معجم لغة الفقهاء، ص 432.


18

[مشورت ، ] عبارت است از: اجتماع يك عده اشخاص به عنوان اعضاى مشورت، براى بيان عقايد و نظريات خود درباره موضوعى كه بديهى نبوده و امرى نظرى است.

وى در جاى ديگر آورده است:

مشورت، عبارت است از: اجتماع عده اى از مردم آگاه و مطلع از موضوع و كاملاً مورد وثوق براى به دست آوردن حقيقت درباره آن موضوع كه براى مشورت مطرح شده است.(1)

مشورت داراى چند طرف است:

نخست : مراجعه كننده يا مستشير (مشورت خواه);

دوم : مشاور يا مستشار (مشورت ده، طرف مشورت);

سوم : موضوع، مسئله و مشكل مورد مشاوره;(2)

چهارم : ويژگى ها، اوصاف و شرايط مشاور.

ب ) اهميت و ضرورت مشورت

ضرورت مشورت، آن گاه روشن مى شود كه بدانيم ميزان آگاهى ها و تجربه هاى هر انسانى محدود و ناقص است و براى رشد و كمال، هيچ چاره اى جز بهره گيرى از اندوخته هاى ديگران وجود ندارد. رعايت اين اصل، بهويژه براى كسانى كه مسئوليت هدايت، رهبرى و مديريت جامعه را به عهده دارند، بيش از ديگران ضرورت دارد. هر عقل سليمى حكم مى كند كه با مشورت ، از علم و تجربه ديگران استفاده كند تا بهتر بتواند به مقاصد فردى و اجتماعى خود جامه عمل بپوشاند.

حضرت على(عليه السلام) در اين باره فرمود:

1 . جعفرى، شورا و مسئوليت، ص 3 و 17.

2 . ر.ك: فقيهى، مشاوره در آيينه علم و دين، ص 40.


19

حق العاقل ان يضيف الى رأيه رأى العقلاء و يضم الى علمه علوم الحكماء;(1)

شايسته است كه هر انسان عاقل، نظر و رأى انسان هاى عاقل و علوم حكيمان را به رأى و عمل خود اضافه كند.

وقتى توان مندى ها در كنار هم قرار گيرد، عقول به هم گره خورد و تجارب به هم بپيوندد، حدى از كمال حاصل خواهد آمد كه هيچ كس به تنهايى داراى آن نيست. آنان كه مشورت با صاحب نظران را آزموده و از ثمرات بى شمار آن بهره مند شده اند، به راز تأكيد اولياى دين بر اين مسئله آگاه تر و به اهميت پرداختن به مشاوره در امور مختلف واقف ترند.

مشورت به كشف راه حل مسئله و انتخاب و اتخاذ روش درست براى رهايى از بحران و مشكل پيش آمده كمك مى كند.

تنها خداست كه نيازمند مشاوره نيست. امام على(عليه السلام) فرموده است:

خداوند متعال، مخلوقات خود را آفريد; بدون آن كه نمونه اى را ديده و يا از ديدگاه كسى از راه مشاوره بهره مند باشد; تنها اراده كرد و فرمان داد و آفرينش آغاز شد و انجام يافت و آفريدگان، به طاعتش گردن نهادند... .

اميرمؤمنان(عليه السلام) در كلامى ديگر مى فرمايد:

آفريدگان را به گونه اى پديد آورد كه ناشناختنى است و آفرينش را به سانى آغازيد كه ناگفتنى است; بى آن كه انديشه اى به كار گيرد يا از تجربه اى سود برد يا در خود جنبش و جوششى پديد آورد.(2)

در مفاتيح الجنان، دعايى به نام «يستشير» از ريشه شور وجود دارد. خداوند در اين دعا با اين صفت ستايش شده است كه در تدبير امور به مشاوره نياز ندارد:«الحمدلله الذى لا اله الا هو الملك الحق المبين المدبر بلا وزير و لا خلق من عباده يستشير... .»(3)

1 . آمدى، غرر الحكم، ج 1، ص 335.

2 . نهج البلاغه، خ 1.

3 . مفاتيح الجنان، دعاى يستشير و مجلسى، بحارالانوار، ج 54، ص 36 و ج 83، ص 332.


20

بنابراين مشورت در حقيقت، پشتوانه اى قوى و محكم است كه انسان از طريق آن به تقويت فكر و انديشه خويش مى پردازد و با اطمينان بيشترى در صدد تحقق برنامه ها و اهداف انسانى خود بر مى آيد.

سعيد بن مسيب نقل مى كند كه پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله) فرمود: «و ما يستغنى رجل عن مشورة;(1) هيچ كس از مشورت بى نياز نيست.» هم چنين ايشان مى فرمايد:

شرار امتى من يلى القضاء ان اشتبه عليه لم يشاور ;(2)

بدترين امت من، كسى است كه هنگام ترديد در قضا مشورت نكند.

امير مؤمنان(عليه السلام) نيز فرموده است:

و الاستشارة عين الهدايه و قد خاطر من استغنى برأيه ;(3)

مشورت، چشم هدايت است و هر كس عقل خود را كافى بداند، بى شك خواهد لغزيد.

هم چنين آن حضرت مى فرمايد:

لا يستغنى العاقل عن المشاوره ;(4)

شخص عاقل از مشورت بى نياز نيست.

رايزنى، بهترين راه و كامل ترين مسير را در برابر انسان مى گشايد چنان كه از حسن بصرى نقل شده است:

ما تشاور(شاور) قوم قط الا هدوا لارشد أمرهم ;(5)

هيچ قومى مشورت نكردند، مگر آن كه به بهترين امور هدايت يافتند.

1 . بيهقى، السنن الكبرى، ج 10، ص 109 ر.ك: سيوطى، الجامع الصغير، ج 2، ص 3.

2 . سيوطى، همان، ج 2، ص 75 و متقى هندى، كنزالعمال، ج 6، ص 92.

3 . نهج البلاغه، ح 211 و كلينى، الكافى، ج 8، ص 219.

4 . آمدى، غررالحكم، ج 2، ص 354.

5 . ابن ابى شيبه، المصنف، ج 6، ص 207 وزمخشرى، الكشاف، ج 1، ص432;طبرى، جامع البيان، ج 4، ص 203 و سيوطى، الدرالمنثور، ج 2، ص 90.


21

اگر تبادل نظر نباشد افراد در دامان استبداد خواهند لغزيد. خود رأيى، فرد را منفور جامعه مى كند و شيوع آن به روابط اجتماعى جامعه آسيب مى زند. هم چنين، افراد خود رأى پايه گذار جامعه خود رأى مى شوند. در تعاليم راه گشاى مكتب اسلام، خودمحورى مطلق، باعث لغزش در زندگى است.

عقل و شرع فرمان مى دهند كه در تمام امور، بهويژه در مسائل مهم زندگى كه به تخصص و آگاهى هاى فراوان نياز دارد، بايد از آراى ديگران بهره جست، زيرا امرى كه با مشورت صاحب نظران انجام گيرد از خطا و اشتباه كمترى برخوردار خواهد بود. در مقابل، آنان كه دانش ديگران را هيچ مى انگارند و فرد گرايى در تصميم گيرى ها را شيوه خود قرار مى دهند، جايگاه لغزانى دارند و پاى بر ديوارهاى سست مى نهند.

برخى دانشمندان اسلامى، رايزنى را مستحب شمرده و در جوامع حديثى، باب هايى را بدان اختصاص داده اند.(1) اسلام بر اين اصل، تأكيد فراوان دارد و بر آن است كه رهبرى، هدايت و مديريت جامعه اسلامى به تبادل نظر نياز دارد. قرآن كريم ضمن بيان ويژگى هاى مؤمنان مى فرمايد: «و أمرهم شورى بينهم;(2) كارشان را با مشورت يكديگر انجام مى دهند.»

هم چنين قرآن به صراحت به پيامبر(صلى الله عليه وآله) دستور مى دهد كه در امور مديريتى، نظر مردم را نيز بخواهد: «و شاور هم فى الامر.»(3) بنابر اين ضرورت دارد انسان در كارهاى فردى و اجتماعى خود، با انسان هاى عاقل، صالح و خيرخواه گفتوگو داشته باشد تا نظر دقيق و صحيح را به دست آورد و كارهايش بر اساس خرد انجام گيرد تا از گمراهى و پشيمانى رهايى يابد.

1 . براى نمونه ر.ك: برقى، المحاسن، ج 2، ص 601 ـ 603 و حرعاملى، وسائل الشيعه، ج 12، ص 39.

2 . شورا (42) آيه 35 .

3 . آل عمران(3) آيه 159.


22

بايد دانست كه مشورت بر حكم عقل مبتنى است و هر انسان عاقلى اين ضرورت را درك مى كند و خود را از آن بى نياز نمى داند، چنان كه امام على(عليه السلام)مى فرمايد: «لا يستغنى العاقل عن المشاوره;(1) هيچ خردمندى از مشورت بى نياز نيست.»

امروزه، نظر به اهميت مشاوره، رشته هاى مختلفى در اين باره راه اندازى كرده و كتب متعددى در زمينه هاى گوناگون آن نگاشته اند; مانند: مشاوره هاى شغلى، آموزشى و... . هم چنين اين امر، يكى از راه هاى دسترسى به اطلاعات و بهترين راه حل مشكلات است.

ج ) تاريخچه مشورت

تاريخچه اين مهم به درازاى تاريخ زندگى انسان بر كره زمين است. مردم از زمان هاى دور به دنبال بهره گيرى از نظريات و تجارب ديگران و رايزنى با كسانى بودند كه به دانش، بصيرت و تجربه بيشتر مشهور بودند; افراد صاحب صلاحيتى كه در مشكلات، يار و مددكار و براى ابراز رأى مناسب، قابل اعتماد باشند.

1 . مشورت در اديان

انبيا از نخستين كسانى بودند كه افزون بر اين كه پناهگاه و طرف مشورت مردم قرار مى گرفتند، خود نيز در انجام كارهاى اجتماعى و بزرگ به تبادل نظر با ديگران روى مى آوردند.اين برگزيدگان الهى، هم مشورت دهى و هم مشورت خواهى داشتند.

نقل شده است كه حضرت ابراهيم(عليه السلام) در ساختن كعبه(2) و نيز ذبح فرزندش

1 . آمدى، همان، ج 1، ص 354.

2 . ازرقى، اخبارمكه، ص 59.


23

اسماعيل(عليه السلام)با وى رايزنى كرد و نظرش را جويا شد.(1) آن حضرت درباره قربانى كردن فرزندش، به او فرمود: «فَانْظُرْ ما ذا تَرى; بنگر رأى تو چيست؟» آن حضرت در اصل مسئله ذبح، ترديدى نداشت، ولى در عين حال با فرزندش مشورت كرد تا شايد سنتى حسنه، ميان مردم باقى بگذارد.(2)

بنا به گزارش طبرى، حضرت داوود(عليه السلام) با بنى اسرائيل مشورت مى كرد.(3)هم چنين آن حضرت با فرزند دوازده ساله اش، حضرت سليمان(عليه السلام)مشورت مى كرد;(4) چنان كه از رايزنى آن دو درباره حكم خسارت مزرعه به وسيله چراى گوسفندان، سخن به ميان آمده است.(5)

از يحيى بن كثير نقل شده است كه حضرت سليمان(عليه السلام) به فرزندش توصيه كرد هيچ كارى را بدون مشورت انجام ندهد كه در اين صورت براى آن امر محزون نخواهد شد.(6)

در گزارشى آمده است كه رحبعم، فرزند حضرت سليمان(عليه السلام) نيز با بزرگان مشاوره مى كرد. يعقوبى آورده است كه با روى كارآمدن رحبعم بن سليمان، بنى اسرائيل نزد او رفته، به وى گفتند: «پدرت بر ما درشتى كرد و ما را سخت به فرمان كشيد. اكنون بر ما سبك بگير... .» رحبعم در اين باره با بزرگان اصحاب پدرش مشورت كرد و گفت: «چه بايد كرد؟» گفتند: «رأى ما اين است كه بنى اسرائيل را نيكو پاسخ دهى و با آنان به نرمى سخن گويى تا پس از اين بر آنها

1 . يعقوبى، تاريخ، ج 1، ص 28; ابن شهرآشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 21 و مجلسى، بحارالانوار، ج15، ص 111.

2 . مكارم، تفسير نمونه، ج 19، ص 112.

3 . تاريخ طبرى، ج 1، ص 485.

4 . مقدسى، البدء و التاريخ، ج 1، ص 472.

5 . عروسى حويزى، تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 443.

6 . صنعانى، المصنف، ج 6، ص 207 و سيوطى، الدرالمنثور، ج 6، ص 10.


24

پادشاهى كنى.» رحبعم سخن آنان را واگذاشت و با جوانان مانند خود مشورت كرد. آنها گفتند: «بهتر اين است كه با بنى اسرائيل درشتى كنى تا كار سرورى آنان براى تو هم روبه راه شود.»(1)

علل نظرخواهى مردم از پيامبران اين بود كه اوّلا، مورد اعتماد و دانا به تفسير و توصيف درست از هستى و مشكلات مردم بودند و ثانياً، به نارسايى هاى روانى، فكرى، عاطفى و رفتارى مردم آگاهى داشتند.

طبق نقل برخى مفسران كه اغراق آميز به نظر مى رسد ، بلقيس، ملكه سبأ، سيصد مشاور داشت;(2) چنان كه او درباره نامه حضرت سليمان(عليه السلام) و چگونگى پاسخ به آن با آنان رايزنى كرد.(3)

در تورات نيز به اين امر، اهميت داده شده است. در اين باره از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه در تورات، چهار عبارت نوشته اند كه يكى از آنها درباره مشورت است:«من لا يستشر يندم;(4) كسى كه مشورت نكند پشيمان مى شود.»

حماد بن عثمان يا حماد بن عيسى از امام صادق(عليه السلام) روايت مى كند كه لقمان حكيم به پسرش چنين سفارش كرد:

اذا سافرت مع قوم فاكثر استشارتهم فى امرك و امورهم ;(5)

هنگام سفر با همراهان، حداكثر مشاوره را در امور خود و آنها داشته باش.

در تمدن هاى اوليه پس از پيامبران; رؤساى قبايل، ريش سفيدان و فلاسفه ، مورد مراجعه و نظرخواهى مردم بودند. در آن دوران به دليل انسجام جوامع و

1 . يعقوبى، تاريخ، ج 1، ص 62.

2 . طبرسى، مجمع البيان، ج 7، ص 378 و قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 13، ص 194.

3 . طبرى، جامع البيان، ج 19، ص 187 و طبرسى، همان، ص 80.

4 . برقى، المحاسن، ج 2، ص 601 و مجلسى، بحارالانوار، ج 73، ص 100، ج 13، ص 348، ج 69، ص 194 و ج 74، ص 43.

5 . طبرسى، مكارم الاخلاق، ص 252; سيد بن طاووس، الامان من اخطارالاسفار، ص 99 و مجلسى، بحارالانوار، ج 73، ص 271.


25

وجود خانواده هاى گسترده، مردم براى حل مشكلات خود از بزرگ خانواده و فاميل و ساير افراد مورد توجه، كمك مى گرفتند و مسائل آنان به آسانى حل و فصل مى شد.(1)

2 . مشورت در يونان و روم قديم

با شكل گيرى دولت ها به تدريج، مجالسى براى شورا در امور مهم حكومتى داير و رايزنى با خبرگان مطرح شد.

يونان و روم از معدود كشورها و تمدن هاى دنياى قديم هستند كه به تصميم گيرى جمعى عنايت داشته اند. مجلس «سنا» در روم باستان، يكى از كهن ترين مجالس باستانى به شمار آمده است. افزون بر اين، برخى امپراتوران و پادشاهان، از افراد دانشمند و صاحب نظر براى مشاوره استفاده مى كردند; آن گونه كه آمده است، اسكندر مقدونى با ارسطو، فيلسوف معروف يونانى رايزنى مى كرد.(2)

بنا به نوشته برخى مورخان اسلامى، اسكندر پس از كشتن داريوش سوم، واپسين پادشاه هخامنشيان، درباره چگونگى حكم فرمايى بر ايرانيان با معلم خود ارسطو مشورت كرد. اسكندر، نظر او را مبنى بر از ميان بردن وحدت كلمه ايرانيان از طريق توزيع قدرت و سپردن رياست ايشان به بزرگان خاندان از خودشان به كار بست.(3)

3 . مشورت در ايران باستان

درباره اهميت اين موضوع نزد ايرانيان باستان نيز اخبار قابل ملاحظه اى وجود دارد. از وصاياى هوشنگ (اوشهنج) از پادشاهان پيشدادى، به پادشاهان و

1 . ر.ك: گيبسون، مبانى مشاوره و راهنمايى، ص 18.

2 . مسكويه، تجارب الامم، ج 1، ص 99 و100.

3 . همان، ص 99 و ابن خلدون، تاريخ، ج 2، ص 197: «لما قتل دار الاصغر استشار معلمه ارسطو فى امر الفُرس... ».


26

فرزندانش آن بوده است كه تدبير امور تنها با مشاوره امكان پذير است.(1) بنا به نوشته هرودوت، مورخ يونانى ـ كه به پدر تاريخ شهرت يافته است ـ قوم ماد، نخستين كسانى بودند كه در ايران، دولت آريايى تأسيس كردند. آنها مجمعى داشتند كه رؤساى قبايل و شيوخ براى تصميم گيرى هاى بزرگ در آن به رايزنى مى پرداختند.(2)

اوستا كتاب مقدس زرتشتيان نيز از اين گونه مجالس و شوراها به نام «هَنِجمَن» (انجمن) ياد مى كند.(3) در دوره حكومت اشكانيان (پارت ها)، مجلسى به نام «مهستان»(4) يا مغستان(5) داير شد كه انتخاب شاه و تصميم گيرى درباره جنگ از وظايف آن به شمار مى آمد. در اين مجلس كه شايد قديمى ترين مجلس در تاريخ ايران باشد، بزرگان دينى، شاهزادگان و حاكمان ايالات حضور مى يافتند.

گفته اند كه اردشير بابكان، مؤسس سلسله ساسانيان (واپسين دودمان حاكم بر ايران پيش از اسلام) از كسانى بود كه بسيار مشورت مى كرد. ابن مسكويه با تعبير كثير الاستشاره از او ياد مى كند.(6) چنين گزارشى را درباره خسرو انوشيروان از ديگر پادشاهانِ مشهور ساسانى نيز نقل كرده اند;(7) چنان كه وى در پى درخواست كمك يمنيان از او درباره اعزام زندانيان ايرانى به يمن با مشاورانش رايزنى كرد.(8)

1 . محمودى، نهج السعاده، ج 7، ص 279.

2 . دياكونوف، تاريخ ماد، ص 33 .

3 . همان، ص 23.

4 . مشكور، تاريخ ايران زمين، ص 74.

5 . پيرنيا و اقبال، تاريخ ايران، ص 172.

6 . مسكويه، همان، ص 122.

7 . همان، ص 179.

8 . طبرى، تاريخ، ج 1، ص 71.


27

4 . مشورت در جاهليت

گزارش هايى از وجود شورا در جزيرة العرب عصر جاهلى، بهويژه از معروف ترين مراكز جمعيتى جزيرة العرب، يعنى مكه و يثرب ارائه شده است. مشورت بنا به نوشته ابن خلدون، از عادات عرب بود.(1)

درباره مردم مكه، نمونه بارز رايزنى را «دارالندوه» مى توان دانست(2) كه قصى بن كلاب، جد چهارم رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آن را براى شورا ساخت. اشراف قريش در آن گرد مى آمدند و در باره امور مهم مشورت مى كردند.(3) طبق برخى گزارش ها، اشخاصى حق شركت و اظهار نظر در دارالندوه داشتند كه به سن چهل سالگى رسيده باشند.(4)

در گزارش مبالغه آميزى درباره حدود فعاليت و دايره دخالت آن مركز آمده است كه هيچ مردى از قريش زن نمى گرفت و در هيچ كارى شور نمى كرد و پرچمى را براى جنگ بر نمى افراشت و پسرى را ختنه نمى كرد، مگر در دارالندوه.(5) گويا قريش پيش از تأسيس اين مكان نيز براى امور مهم در كعبه اجتماع كرده، به مشورت مى پرداختند، اما قصى بن كلاب به جاى خانه خدا، آن محل را براى اين منظور احداث كرد.(6)

اين مجلس، مكانى براى شورا درباره جنگ و صلح و مركزى براى افزايش توانايى هاى مالى و تجارى مكه بود. رؤساى خاندان ها و تيره ها و اصحاب رأى

1 . ابن خلدون، تاريخ، ج 1، ص 81.

2 . همان و جوادعلى، المفصل، ج 4، ص 47.

3 . قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 8، ص 585.

4 . ازرقى، اخبار مكه، ج 1، ص 89.

5 . ابن هشام، السيرة النبويه، ج 1، ص 125;يعقوبى، تاريخ، ج 1، ص 309; بلاذرى، جمل من انساب الاشراف، ج 1، ص 59 و ابن كثير، البدايه و النهايه، ج 2، ص 207.

6 . ابن خلدون، تاريخ، ج 1، ص 383.


28

در آن جمع مى شدند و مشكلات خويش را بررسى مى كردند.(1)

در همين دارالندوه، سران قريش درباره چگونگى برخورد با رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بارها تبادل نظر كردند و تمام فعاليت هاى آنها بر ضد فرستاده خدا، نتيجه مشورت در اين مكان بود. ايشان در نهايت براى از پاى در آوردن آن حضرت، نقشه قتل پيامبر(صلى الله عليه وآله) را طراحى و بر آن اتفاق نظر كردند. هم چنين در چگونگى هجوم و انتخاب شخص مهاجم به بستر پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله) به رايزنى پرداختند.(2)

طبق گزارشى، قريش قبل از پرداختن به هر كارى با شخصى به نام يزيد بن زمعة بن اسود از تيره بنى اسد رايزنى مى كردند و اگر نظر او مثبت بود، آن كار را انجام مى دادند. اين شخص بعدها، مسلمان شد و در غزوه طائف (سال هشتم هجرى) به شهادت رسيد.(3)

از ديگر اشخاص طرف مشورت مكيان، وليد بن مغيره مخزومى، شيخ قريش بود كه قريش از وى بسيار نظر مى خواستند، چنان كه براى چگونگى مقابله با قرآن و رسول خدا(صلى الله عليه وآله)بارها با او رايزنى كردند.(4)

مردم يثرب نيز پيش از اسلام اهميت زيادى براى مشورت قائل بودند و در امور خود رايزنى مى كردند.(5) ضحاك مفسر نقل كرده است كه مردم اين شهر پس از شنيدن خبر ظهور رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) در منزل ابوايوب انصارى اجتماع كردند و پس از تبادل نظر براى پذيرش اسلام و يارى آن حضرت تصميم گرفتند.(6) حتى به نقل

1 . جواد على، همان .

2 . بيهقى، دلائل النبوه، ج 2، ص 147.

3 . چابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 24، ص 118; ابن عبدالبر، الاستيعاب، ج 4، ص 1574 و ابن اثير، اسدالغابه، ج4، ص 712.

4 . ر.ك: صنعانى، المصنف، ج 5، ص 100; قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 18، ص 274 و سيوطى، الدر المنثور، ج 4، ص 108.

5 . زمخشرى، الكشاف، ج 4، ص 228 و طبرسى،مجمع البيان، ج 9، ص 51 و50.

6 . قرطبى، همان، ج 16، ص 36 و طبرسى، همان، ص 57.


29

برخى مفسران، آيه «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ»(1) براى مدح مردم مدينه نازل شد، چرا كه پيوسته با يكديگر مشورت مى كردند.(2)

خلفا نيز اهميت زيادى به مشورت مى دادند. برخى به تأسى از پيامبراعظم(صلى الله عليه وآله)و برخى براى پيشبرد اهداف خود مشاورانى داشتند و در امور مهم از فكر و نظر ايشان سود مى جستند; مثلا عمر بن خطاب، مشاورانى، چون: اميرمؤمنان(عليه السلام)، ابى بن كعب و زيد بن ثابت داشت.(3) عثمان نيز مشاورانى، چون: مروان، عمروعاص، معاويه، عبدالله بن عامر و ابن ابى سرح داشت.(4)

معاوية بن ابى سفيان هم، هر گاه مى خواست كارى مهم انجام دهد، حبيب بن مسلمه فهرى را به رايزنى فرا مى خواند.(5) بهره گيرى وى از افكار و آراى زيركان عرب، چون: عمرو عاص، مغيرة بن شعبه و زياد بن ابيه براى پيشبرد مطامع و اهداف سياسى خود بسيار مشهور است. عبدالملك بن مروان اموى نيز دو مشاور ويژه به نام هاى قبيصة بن ذؤيب و روح بن زنباع داشت(6) كه فرد دوم از خواص او به شمار مى آمد.(7)

عبدالله منصور، از خلفاى عباسى، هرگاه مى خواست كسى را والى مدينه قرار دهد، ابتدا با مالك بن انس مشورت مى كرد.(8) چگونگى مقابله با قيام نفس زكيه و كشتن ابومسلم خراسانى از جمله رايزنى هاى منصور است. ديگر خلفاى عباسى و حاكمان مسلمان نيز هريك مشاورانى داشته اند كه از رأى و تدبير ايشان سود مى جستند.

1 . شورى(42) آيه 38.

2 . زمخشرى، همان و طبرسى، همان، ج 9، ص 57.

3 . بلاذرى، همان، ج 2، ص 351.

4 . تاريخ ابن خلدون، همان، ص 579.

5 . ثقفى، الغارات، ص 402.

6 . ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج 4، ص 226.

7 . دينورى، الاخبارالطوال، ص 286.

8 . اسد حيدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 1، ص 164.


30
د ) مشورت از ديدگاه قرآن

دين مبين اسلام به نظرخواهى از ديگران، اهتمام خاصى دارد. در قرآن كريم در چند آيه از شورا سخن گفته شده است و نام گذارى سوره اى به نام «شورى» بر اهميت آن دلالت دارد. افزون بر آن، در آياتى نيز به اين مقوله پرداخته شده است: آيه اول :

فَبِمَا رَحْمَة مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِى الاَْمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِين;(1)

اى پيامبر! از رحمت خداست كه تو با مسلمانان نرم خو بوده و هستى. اگر خشن و سخت دل بودى از دور تو پراكنده مى شدند. خطاكارانِ آنان را عفو كن و براى ايشان آمرزش بخواه و در كارها با آنها مشورت كن. پس چون تصميم گرفتى برخدا توكل كن (و انجام ده); خدا متوكلان را دوست دارد.

در اين آيه پس از اشاره به مهر و محبت رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با افرادى كه از غزوه احد روى گردان شده بودند، به آن حضرت دستور داده شد از طريق رايزنى با ايشان، به آنان شخصيت و روحيه دهد. اين دستور براى آن است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله)پيش از آغاز جنگ احد در چگونگى مواجهه با دشمن با ياران خود مشورت كرد. نظر اكثر آنان بر اين شد كه با دشمن در بيرون شهر و در دامنه كوه احد مقابله شود،(2)اما معلوم شد كه اين نظر، صائب نبود و نتيجه رضايت بخشى نداشت.

شايد در اين جا اين فكر به نظر بسيارى رسيد كه حضرت رسول(صلى الله عليه وآله) در آينده با كسى مشورت نخواهد كرد. قرآن به اين طرز تفكر پاسخ مى دهد، زيرا از نظر كلى،

1 . آل عمران (3)آيه 159.

2 . ر.ك: واقدى، المغازى، ج 1، ص 351; ابن هشام،السيرة النبويه، ج 3 ص 581 و 583 و طبرى، تاريخ، ج 2، ص 502 و503.